Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: سخنرانی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: هشت گروه سزاوار سرزنش
فوائد و لطائف/اخلاق و اجتماعیات/برگرفته از آثار گفتاری آیت الله العظمی صانعی (ره)(4) هشت گروه سزاوار سرزنش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «يا عَليّ! ثَمانيَةٌ إِنْ اُهينُوا فَلا يَلُوموا إِلّا أَنفُسَهُم»، ای علی! هشت گروهند که اگر ملامت شدند، کسی جز خود را ملامت نکنند.

هشت گروه سزاوار سرزنش

در روايتی که سلسله سند آن به جعفر بن محمّد(علیهما السلام) می‌رسد، از پدرانش درباره وصیّت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسیده، هشت گروه و صفت اخلاقی ناپسند ملامت شده‌اند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)  می‌فرماید: «يا عَليّ! ثَمانيَةٌ إِنْ اُهينُوا فَلا يَلُوموا إِلّا أَنفُسَهُم»، ای علی! هشت گروهند که اگر ملامت شدند، کسی جز خود را ملامت نکنند.این هشت گروه عبارتند:

 

یکم«الذّاهِبُ إِلى مائِدَةٍ لَم يُدعَ إلَيها»، کسی که ناخوانده و بدون دعوت، سر سفره طعامی برود.

 

دوّم«وَالمُتأمِّرُ عَلى رَبِّ البَيتِ»، کسی که به صاحب و اختياردار خانه‌اى فرمان و دستور بدهد. با دعوت يا بدون دعوت به خانه‌ای وارد می‌شود، يک چيزى هم طلب‌كار است و مرتّب به او دستور می‌دهد. طبيعى است که به صاحب خانه بَر مى‌‌خورَد و يک چيزى به او می‌گويد.

 

سوم«وَطالِبُ الخَيْر مِن أعدائِهِ»، كسى که از دشمنانش خوبى طلب کند. اين هم هر چیزی به سرش آمد، خودش را ملامت كند.

 

چهارم«وَطالِبُ الفَضلِ مِنَ اللِّئامِ»، کسی که از آدم‌هاى پست، درخواست بزرگوارى و فضيلت داشته باشد. آدم پست هميشه پست است. انسان باید به حقّ خودش قانع بشود و خدا را شكر كند.

 

پنجم«وَالدّاخِلُ بَينَ إِثنينِ فِى سِرٍّ لَم يُدخِلاهُ فيه»، کسی که بین دو نفر که مشغول حرف خصوصی هستند، يا كارى را شروع كرده‌اند و نمی‌خواهند کسی بداند، سرکشی می‌کند و مرتّب سرش را نزديک‌تر می‌آورد تا ببیند چه خبر است. چنین فردی که مرتّب تحقيق و جاسوسی می‌كند، اگر ملامت شد و آن‌ها برخوردى با او كردند، سرزنش نکند، مگر خودش را، البته یادآور می‌شویم که نامه هم یکی از این مصادیق است. يک كسى مشغول نوشتن نامه‌اى است، انسان نبايد به نامه او نگاه كند، اگر نگاه كرد و بعد او نامه را نزديک صورتش گرفت، می‌خواهد بفهماند که تو دارى اشتباه و خلاف مرتكب می‌شوى.

در سابق اگر يک روحانى موجّهی در يک روستا بود، هم خود روحانى مورد توجّه مردم بود و هم بچّه مورد علاقه‌ او مورد توجه بود. در روستای ما خطّاطی بود که خیلی زیبا می‌نوشت، یک قرآن شصت جزء نوشت، به‌ عنوان شصت پاره. اخوی گفت پنج یا شش ساله بودم. یک روز به منزل آمدم، دیدم خطّاط آن‌جاست و دارد چيزى می‌نویسد، نامه او را نگاه كردم، او هم يک سيلى محكم گذاشت توی صورت من! من هم گريه كنان آمدم نزد پدر، وقتی ایشان ماجرا را فهمید، گفت بارک الله به او كه به تو سیلی زده است! رفت از خطّاط تقدير و تشكّر كرد و گفت بارک الله! که به بچّه من يک سيلى زدی تا یاد بگیرد به نامه ديگران نگاه نكند. مادر بزرگى داشتيم، عصبانى شد، پدر گفت عصبانى نشويد، اشتباه كرده تنبيهش كرده است. اخوى مرتّب براى او طلب مغفرت می‌كند و می‌گوید از آثار آن سیلی این بود که من چندين سال خدمت امام(قدس سرّه)  بودم، ایشان روزی به من گفت من در این سال‌ها نديدم كه يک وقت تو به نامه‌های من نگاه كنى! با اين­كه ‌ایشان یکی از نزديک‌ترين افراد به نامه‌هاى امام(قدس سرّه) بود. می‌گفت من به امام عرض كردم يک كسى در زمان كودكى يک سيلى به صورتم زد و بر اثر آن سیلی، نگاه نكردن را براى من يک عادت ثانويّه قرار داده است. ما که روحانی هستیم و خودمان را معلّم اخلاق براى جامعه و شاگردان امام صادق(علیه السلام)و سربازان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌دانيم، باید به این‌گونه مسائل خیلی بیش‌تر از دیگران توجّه كنيم. روحانيّت خيلى ارزش دارد، خيلى‌ها زحمت كشيده­اند تا ما را محبوب قرار داده‌اند، خدا آن روز را نياورد که ما به دست خودمان این محبوبيّت اجتماعی را از دست بدهيم و كار به جاهاى باريكى بكشد كه بسيار جاى تأسّف و تأثّر است.

 

ششم«وَالمُستَخِفُّ بِالسُّلطانِ»، كسى كه به سلطان و صاحب قدرتى استخفاف می‌كند. چنین شخصی هم اگر چيزى ديد، فقط خودش را ملامت کند. البته معلوم است سلطان در این فقره از حدیث، به قرینه سیاق و قرینه خارجیّه، يعنى سلطان عادل و حاكمى كه به عدالت عمل می‌كند و الّا طبيعى است که اگر انسان با سلطان جائر مخالفت کند و عليه او تصميم گرفته و حرف بزند، تاوان دارد.

پس معناى اين قسمت روایت، اين نيست که انسان نباید با حاکمان مُستبدّ مقابله کند، این خلاف قرآن است، بلكه مراد از اين سلطان، سلطان عادل است. بنابراین، معنای این قسمت این است که اگر يک سلطان و حكومتى درست عمل می‌كند، شما او را سبک نكنيد که طبيعى است که شما سبک شوید، متوقّع نباشيد شما سبک كنيد و او سبک نكند.

 

هفتم«وَالجالِسُ فى مَجلِسٍ لَيسَ لَهُ بِأهلٍ»، کسی که در مجلسی بنشیند که اهلیت آن را ندارداگر جایگاهی، جای من نیست و من خودم را آن‌جا جا بدهم، طبيعى است که سرزنشم می‌كنند. چه مكان ظاهرى، چه مكان اجتماعى، چه مكان سياسى و مدیریتی، چه مکان علمی. در هر مكانى، انسان بايد جایگاه و حقّ خودش را بشناسد و بداند در چه حدّ و چه مرحله­اى هست، خودش را در همان حدّ قرار بدهد. اگر پای خودش را از گليمش و از حقّش درازتر كرد و خواست يک جای بالای بالا بنشيند و بعد، مردم ملامتش كردند، طلبى از مردم و از ديگران نداشته باشد.

 

هشتم«وَالمُقبِلُ بِالحَديثِ عَلى مَن لا يَسمَعُ مِنهُ»،[1] کسی که در مقام و جایی که حرف‌های انسان را نمی‌شنوند و گوش نمی‌دهند، پرحرفی کند. چنین فردی نیز اگر مورد سرزنش واقع شد، فقط خودش را سرزنش کند. بعضی‌ها خیلی پر حرف‌ هستند، با اين­كه ديگران از حرف‌های او خوش‌شان نمی‌آيد و به حرف‌های او گوش نمی‌دهند، امّا مرتّب پرحرفى می‌كند. اگر انسان براى كسانى كه گوش به حرف او نمی‌دهند، پرحرفی کرد و آن‌ها او را سرزنش كردند، يا سرشان را این طرف و آن طرف بردند و تصمیم گرفتند صحبت او را قطع كنند، دیگران را ملامت نکند، او خودش مقصّر است. مگر چقدر می‌توانند حرف تو را تحمّل کنند كه اين­قدر آن‌را طول می‌دهى؟! می‌گويند یک منبرى، وقتى ديد مستمعین او خواب ‌آلود هستند و چرت می‌زنند، يا بی­حال هستند، باید بلافاصله منبرش را قطع كند، چون نشانه اين است كه آن‌ها خيلى ميل ندارند، امّا اگر ديد سرهای‌شان را مرتّب حركت می‌دهند و أحسَنت، أحسَنت می‌گويند، سخن خودش را ادامه دهد تا جايى كه مُنتج به نتيجه باشد.

 


[1]. وسائل الشيعه، ج24، ص234، ح4.

تاریخ: 1402/4/1
بازدید: 2901



....

نام
پست الکترونيکي
وب سایت http://
نظر
کد امنیتی کد امنیتی
کد امنیتی


کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org