روز هیجدهم ذیالحجه، روز عید غدیر و از ایام اربعه است. روزهای هفدهم ربیع الاول، بیست و هفتم رجب، روز دحوالارض و روز عید غدیر ایام اربعه است که فضیلت فوق العاده دارند و روزه در این روزها دارای فضیلت است. در بین این اعیادی که اسلام قرار داده است عید فطر و عید قربان را هم داریم. روز غدیر خم طبق روایات، از افضل اعیاد است. درایت الحدیث و تفسیر آن هم این معنا را تأیید میکند، درایت را مرحوم سید بن طاوس در اقبال دارد[1] و آن این است که هر عیدی عظمتش به عظمت آن واقعهای است که در آن واقع میشود. هر چه آن قضیهای که در آن واقع میشود، دارای عظمت بیشتری باشد، آن عید عظمتش بیشتر میشود؛ چون به اعتبار قضیهای که واقع میشود، آن روز عید شد و عظمت پیدا کرد، و الا (وَتِلْكَ الأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ)؛[2] «این روزها ـ پیروزیها و شكستها ـ را میان مردمان مى گردانیم».
قضیه واقعه در روز هفدهم، ولادت رسولالله(ص)است، یا بیست و هفتم رجب، بعثت رسولالله(ص) است، یا عید فطر، روز جایزه گرفتن روزهداران است، یا عید قربان، روز قربانی کردن و فدا کردن در مقابل ذات باری است. هر عیدی و هر روز از اعیاد، به مناسبت قضیهای که در آن واقع شده عید شده است. هر چه عظمت قضیه بیش تر باشد، عظمت آن عید هم به اعتبار اضافه عید به آن قضیه بیش تر میشود و چون امامت علی بن ابیطالب(ع) و حاکمیت دینی و دنیایی امام معصوم در روز غدیر، به صورت نصب شخصی و نصب علنی انجام گرفت، عظمتش از تمام آن اعیادی که وجود دارد، بیش تر است. روایات[3] هم در فضیلت آن زیاد وارد شده است، حتی روزه گرفتن در آن روز، ثواب شصت ماه روزه گرفتن را دارد.[4]
این مورد مانند مسافری است که میداند پیش از ظهر به مسافرت میرود، باز هم باید نیّت روزه کند. پس معلوم میشود روزه قابل تشکیک است، روزه متعارف از صبح تا غروب است، اما اگر شما میخواهید فردا ساعت یازده مسافرت کنید، روزه شما به این است که تا ساعت یازده روزه باشید یا در روزه مستحبی، اگر صبح تا پنج دقیقه به غروب چیزی نخورده باشید، پنج دقیقه به غروب نیت روزه مستحبی کردید، میگویند به عنوان روزه مستحبی قبول میشود. پس حلش به این است که قابل تشکیک است. نیت میکنید فردا تا بروم خانه رفیقم روزه باشم، چیزی نخورم، چیزی نیاشامم، آنجا که میروم، روزهام را افطار کنم، پس روزه همه جا به معنای طلوع صبح تا غروب؛ طلوع فجر تا غروب آفتاب نیست.
پس روزه عید غدیر، مقابل با شصت روز روزه است؛ گرچه قصد روزه کند و به منزل کسی برود که از او درخواست کند چیزی بخورد و این شخص هم حاجت مؤمن را برآورده کند، دو ثواب می برد، یک ثواب قضای التماس و سؤال مسلمان و یکی هم ثواب روزه و می تواند نیت روزه کند؛ گرچه می داند که وقتی جایی برود، برای او غذا می آورند، همان نیت روزه تا آن وقت هم باز ثواب روزه این روز را دارد؛ یعنی تا وقتی به خانه برادرش نرفته، چیزی نمی خورد؛ گرچه می داند که اگر به آنجا برود، شیرینی یا چایی به او تعارف می کنند.در غدیر خم، بین ایرانیان این سنت حسنه وجود دارد که به دیدار سادات می روند، این هم اعتبار و وجهی دارد چون اینها فرزندان امیرالمؤمنین هستند و مردم برای عرض تبریک برای حاکمیت پدر بزرگ شان امیرالمؤمنین(ع) می روند.
رسولالله(ص)انسان مهربانی بود، اگر خشن بود، همه از پیرامونش پراکنده می شدند. از این آیه برمی آید که امیرالمؤمنین(ع) هم خشن نبود، این طور نبود که آن حضرت از صبح تا شب، تازیانه و شمشیر به دست داشته و دستور زدن گردن و شلاق می داد.
در روایتی دارد که امیرالمؤمنین(ع) به بازار می آمد، می گشت و اگر کسی کم فروشی می کرد، اول او را نصیحت می کرد.[7] امر به معروف این طور نیست که هرکس به هر کس باشد، بلکه شرایطی دارد که شرط اولش احتمال تأثیر است، اگر شما می بینید تأثیر نمی کند، ولو زندانش کنید، او را بزنید و تهدید کنید، هیچ کدام جایز نیست و حتی گفتن به او هم جایز نیست، حتی ارشادش هم واجب نیست؛ چون تحت تأثیر حرف شما قرار نمی گیرد و ممکن است لج کند و بگوید چون تو می گویی، من می خواهم ادامه بدهم.
ولید بن عبدالملک یک روز در خطبه های خودش گفت: دیگر ثنای بر پیغمبر نفرستید و بگویید «الحمد لله رب العالمین، اوصیکم بتقوی الله». گفتند: چرا؟ گفت: وقتی شما ثنای بر پیغمبر می فرستید، فرزندانش در دل شان احساس شخصیت می کنند، ولی من نمی خواهم این احساس در آنها شکل بگیرد، گرچه با صلوات شما.[8] پس امیرالمؤمنین(ع) رحمت برای همه جهانیان است؛ همچنان که پیامبر(ص) رحمت برای جهانیان بود. پیامبر اسلام برای قیام به قسط آمد که غیر از اجرای عدالت است، قیام قسط به این است که جامعه به نحوی بشود که خودشان بدون دستور دیگری به وظایفشان عمل کنند: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط)؛[9]«به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشكار روانه كردیم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند». خداوند نگفت: «لِیُقیمُوا الناسَ بالقِسط»، رسولان را فرستادیم تا آنان قسط را در بین مردم به پا دارند، بلکه باید فرهنگسازی بشود. شبیه این را مرحوم سید احمد خوانساری1 داشته است. می گفتند اجرای حدود بشود، می گفت مشکل است. می گفتند تعزیرات، می گفت مشکل است. من وقتی با خودم فکر کردم، به این نتیجه رسیدم که لابد منظور ایشان این است که باید جامعه را اصلاح کرد تا خودش خوب بشود.
امیرالمؤمنین(ع) آزاد بود و به آزادی هم علاقه داشت. دموکراسی را باید در زندگی امیرالمؤمینن(ع) دید. معاویه خطاب به ضرار بن ضمره گفت از علی بن ابیطالب برایم بگو: «قَالَ: كَانَ وَالله صَوَّاماً بِالنَّهَارِ قَوَّاماً بِاللَّيْلِ، يُحِبُ مِنَ اللِّبَاسِ أَخْشَنَهُ وَمِنَ الطَّعَامِ أَجْشَبَهُ، وَكَانَ يَجْلِسُ فِينَا وَيَبْتَدِئُ إِذَا سَكَتْنَا، وَيُجِيبُ إِذَا سَأَلْنَا يَقْسِمُ بِالسَّوِيَّةِ وَيَعْدِلُ فِي الرَّعِيَّةِ، لا يَخَافُ الضَّعِيفُ مِنْ جَوْرِه وَلا يَطْمَعُ الْقَوِيُّ فِي مَيْلِهِ، وَالله لَقَدْ رَأَيْتُهُ لَيْلَةً مِنَ اللَّيَالِي وَقَدْ أَسْبَلَ الظَّلامُ سُدُولَهُ وَغَارَتْ نُجُومُهُ وَهُوَ يَتَمَلْمَلُ فِي الْمِحْرَابِ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ وَيَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِينِ، وَلَقَدْ رَأَيْتُهُ مُسِيلاً لِلدُّمُوعِ عَلَى خَدِّه قَابِضاً عَلَى لِحْيَتِهِ يُخَاطِبُ دُنْيَاه فَيَقُولُ: يَا دُنْيَا! أَ بِي تَشَوَّقْتِ وَلِي تَعَرَّضْتِ لا حَانَ حِينُكِ فَقَدْ أَبَنْتُكِ ثَلاثاً لا رَجْعَةَ لِي فِيكِ، فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَخَطَرُكِ يَسِيرُ آه مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَبُعْدِ السَّفَرِ وَوَحْشَةِ الطَّرِيق».[11]
جملات بلندی که باید بر سر چهار راه بشریت بنویسند. آفرین بر ضرار بن ضمره، تربیت شده مکتب علی(ع)، که میگوید: هیچ بیپناهی از او نمی ترسید؛ چون می دانست که علی پشتیبان اوست. نه پول دارد، نه پارتی دارد، نه پست و مقام دارد، اما نمی ترسد. هیچ قدرتمندی در میل او طمع نمی کرد که امیرالمؤمنین بتواند با میلش یا میل اطرافیانش او را به قدرت برساند. میل اطرافیان چیست؟ اطرافیان چه کسانی هستند که دیگران را به قدرت برسانند؟ «لا يَخَافُ الضَّعِيفُ مِنْ جَوْرِه»، اهمیت علی(ع) به این حرفهاست. مثل مارگزیده به خودش می پیچید و آن چنان بیهوش می شد که آن فرد به منزل زهرا(س) رفت و گفت شوهرت از دنیا رفته است. حضرت پاسخ داد: نه، او از ترس خدا، از خوف خدا به این حالت افتاده است. فردا غدیر دموکراسی است، «يَقْسِمُ بِالسَّوِيَّةِ وَيَعْدِلُ فِي الرَّعِيَّةِ»، امیرالمؤمنین(ع)این طور نبود که به کسی ظلم کند. سلیمان پیغمبر هم حاضر نیست به مورچه ها ظلم کند، آن وقت احتمال می دهیم که اسلام آمده باشد ظلم را تجویز کرده باشد؟!
در داستان سلیمان مورچه ها آمدند رد بشوند:
(قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُون)؛[12]
«مورچه اى [به زبان خویش] گفت: «اى مورچگان! به خانه های تان داخل شوید، مبادا سلیمان و سپاهیانش ـ ندیده و ندانسته ـ شما را پایمال كنند». یعنی اگر متوجه باشند، شما مورچه ها را زیر پای اسبان شان له نمی کنند، چه برسد که آدم را له کنیم، چه برسد که شخصیت ترور کنیم، چه برسد که افترا بزنیم، چه برسد (نعوذ بالله) تهمت بزنیم.
_______________[1]. الإقبال بالأعمال الحسنه، ج 2، ص 237.
[2]. آل عمران (3): 140.
[3]. الإقبال بالأعمال الحسنه، ج 2، ص 239.
[4]. وسائل الشيعه، ج 10، ص 442، ح 5.
[5]. سبأ (34): 28.
[6]. آل عمران (3): 159.
[7]. کافی، ج 5، ص 151، ح 3.
[8]. مستند یافت نشد. ظاهراً این مطلب به عبدالله بن زبیر هم منسوب است.
[9]. حدید (57): 25.
[10]. دعائم الإسلام، ج 1، ص 393.
[11]. مناقب آل ابی طالب:، ج 2، ص 103: «گفت: قسم به خدا علی همواره روزها روزه دار و شبها ایستاده به نماز بود، لباس های خشن و غذاهای غیر لذیذ را علاقه داشت (نمیخواست در راحتی لباس و غذا غرق شود و از عبادت و تلاش باز ایستد) با ما همنشین بود، اگر ساکت بودیم به تعلیم ما شروع میکرد و اگر سؤال میکردیم، جواب می داد. بیت المال را به مساوات تقسیم میکرد با زیردستان به عدالت رفتار مینمود. نه ضعیف از ستم او ترسان بود و نه قوی به منحرف ساختن او از حق و عدل امید داشت. به خدا قسم شبی از شبها آن گاه که پرده های تاریکی همه جا را فراگرفت و ستارگان سوسو میزدند، او را دیدم که در محراب عبادت چون مارگزیده بر خود میپیچید و چون مصیبت دیده ناله میکرد در حالی که اشک از دیدگانش بر گونهها روان بود و محاسن را به دست گرفته، خطاب به دنیا می گفت: ای دنیا! آیا مشتاق جذب منی و خود را به من عرضه میکنی؟ نه؛ زمان دلخوش شدن به تو نیست و تو را سه طلاقه کردهام که دیگر رجوعی در کار نباشد، خوشی تو کوتاه و خطرت بیاهمیت است. وای از کمی توشه و دوری مقصد و وحشتناکی راه».
[12]. نمل (27): 18.
تاریخ: 1402/4/12