حضرت آيت اللّه العظمى صانعى مرجع تقليد نوانديش شيعه در نهمين روز از ماه خرداد 1384 در پايان درس خارج فقه خود با اشاره به شانزدهمين سالگرد درگذشت امام خمينى رهبر فقيد انقلاب اسلامى و شرح نمونه هاى برجسته اى از تدبير، سياست، مردم دارى و تلاش عميق امام براى پوياى و تحول اصولى اجتهاد در فقه شيعه تأكيد كردند:
زنده نگاه داشتن نام و هدف امام، زنده نگاه داشتن اسلام است به نسبت و حد خودش و احياى فقه و فقاهت است. از نظر علمي، امام امور جامعه را همراه با بزرگواري، مروت، مدارا، رفق با افراد، عدالت، قسط و آهنگ الهى و در يك كلمه همراه با انصاف اداره مى كرد، چه در نهضت و چه بعد از آن در زمان حاكميتش .
آيت اللّه صانعى با تأكيد بر اصل انصاف در اسلام و سياست در تدبير مملكت تصريح كردند:
اساس حقوق بشر و همه آزادى ها و دموكراسى ها در اين يك اصل اسلامى خلاصه مى شود; انصاف. يعنى انسان آنچه براى خود دوست مى دارد براى ديگران دوست بدارد و آنچه براى خود سخت مى دارد براى ديگران هم ناگوار بداند. اين خلاصه سياست امام بوده و اگر ما بخواهيم با سياست امام آشنا شويم بايد توجهمان را به اخلاقيات و بحث انصاف داشته باشيم تا بتوانيم بفهميم امام چگونه جامعه را هدايت كرده است . هر سياستى كه اين گونه بود به نظر بنده سياست امام است و هر سياست وتدبير امور جامعه اى كه در اين مسير انصاف و عدالت نبود تدبير خط امام نيست. امام براى مردم سخت ارزش قائل بود و از همه چيزش براى اسلام و مردم گذشت. ما تاچه حد حاضريم بگذريم؟
مرجع تقليد نوانديش شيعه باتشريح شرايط تاريخى چهار مرداد و قضيه كاپيتولاسيون، سخنان امام را در جهت دفاع از عزت و شرف و حريت ملت ايران ارزيابى كرده و تأكيد كردند:
با وجود اينكه از امام انتظار نمى رفت تا در آن زمينه وارد شود اما ايشان همه سرمايه اش را در آن زمان و براى نجات شخصيت ملت صرف كرد و پس از زندان و تبعيد به نجف، تمام توان خود را براى احياء حوزه علميه قم بكار گرفت.
آيت اللّه صانعى در ادامه سخنان خود تأكيد كردند:
امام يك اصل فراموش شده در اسلام را زنده كرد، اصل جمهوريت، اصل حاكميت اكثريت. اصل حاكميت مردم بر سرنوشت خود و در مصالح و امور خودشان. بحث استنباط نيست، بحث رساله عمليه نيست. در همه دنيا حاكميت مردم وجود دارد. اين ربطى به رساله و استنباط ندارد. رساله و استنباط حسابش جداست. امام نظام را به نام جمهورى خواند، يعنى حاكميت مردم، يعنى حاكميت اكثريت كه در فقه ما با آن كه فراوان به آن اشاره شده، ولى فراموش شده بود. مردم را به بازى گرفته بودند. نعوذ باللّه انسانهاى كوتاه فكرى مى گفتند مردم چه مى فهمند؟ هر چه هست ما هستيم. مى گفتند اكثر مردم نعوذ باللّه لايعقلون ولا يشعرون هستند .
ايشان با اعتراض به كسانى كه نقش و رأى و خواست اكثريت مردم را بى اهميت مى دانند، افزودند:
اين چه حرف غلطى است كه بگوييم مردم هيچ كاره اند. همه چيز ما براى مردم است. اين مردم اند كه ما را تا بحال نگه داشته اند. اين مردم اند كه حوزه هاى علميه را با وجوهاتى كه از شيره جانشان گرفته اند و با طيب خاطر داده اند، تا حال نگه داشته اند و نگذاشته اند حوزه وابسته به حكومتها بشود. اين مردم بودند كه جنگ و جبهه را زنده نگاه داشتند .
آيت اللّه صانعى سپس در توشيح اهميت اصل اكثريت در اسلام، با اشاره به بحث امام جماعت در صلاة الجماعه تأكيد كردند:
يكى از جاهايى كه گفته اند امامت جماعت كراهت دارد، آنجايى است كه مأمومين از امام جماعتى خوششان نيايد و او را نخواهند. اما رواياتى كه صاحب حدائق دارد دلالت مى كند، امامت جماعت چنين امامى حرام است و او از عدالت بيرون رفته است. در جزئيات روايات آمده كه امامت امام جماعتى كه مأمومين راضى به امامتش نيستند مثل سلطان جائر و امام جائر است. اگر در جايى اختلاف پيدا كردند، حق با اكثريت است، يعنى آن امامى كه بيشتر مردم مى خواهند به امامت بايستد، امام بر حق و عادل است كما اينكه به شدت از تفرقه و اختلاف پرهيز داده شده و بر اصل و لب جماعت كه وحدت است تأكيد شده، منتها وحدت هم بايد با آگاهى و مبتنى بر معيارهايى باشد.
ايشان در ادامه با اشاره به اينكه اگر براى امام جماعت كه يك پست است رضايت مردم اينقدر مهم است كه آنرا تا حرمت پيش مى برد، افزودند:
مسلماً براى پست هاى بالاتر ديگر هم رضايت مردم مطرح است. آنهم رضايت آگاهانه و آزاد و از سر طيب نفس و خاطر.
آيت اللّه صانعى سپس با اشاره به سخنان امام در خصوص اينكه مردم بايد سرنوشت خودشان را آزادانه و با اختيار خود بسازند و آينده خود را خود تعيين كنند، در يكى از مهمترين فرازهاى سخنان خود تصريح كردند:
نمى شود به مردم گفت بايد چنين كنيد. بايد فقط از آن خداست و از آن معصومين صلوات اللّه عليهم يا در زمانيكه مصلحت عمومى اقتضاء كند، يعنى هرگاه تشخيص مصلحتى داده شد آن هم با روال خودش. توجه كنيد كه آن هم «بايد» نيست. مسئله مصلحت است كه روال مشخصى دارد و قابل سوء استفاده هم نيست.
ايشان با تشريح اين واقعيت كه امام براى اولين بار در اين عصر، حق حاكميت مردم را بر سرنوشت خودشان زنده كرد و با تأسيس جمهورى اسلامى به آن بعدى عملى داد، در خصوص تطابق قوانين مجلس شوراى اسلامى با موازين شرع، تأكيد كردند:
منظور از تطابق با شرع، تطابق با موازين اسلام است نه تطابق با نظر بنده و جنابعالى و نظر مشهور فقها، نه تطابق با نظر شيخ انصارى و نه حتى تطابق با نظر خود امام امت. مشكل موازين حل است. اين كه آقايان بزرگان دست و پا مى زنند كه چكار كنيم و هر روزى يك برنامه اى پياده مى كنند كه اين مشكل اصل چهار و وظايف فقهاى شوراى نگهبان را رفع كنند، راهش روشن است. اين حل شده است. اينجا مسئله موازين شرع است و اسلام اصيل. هيچ احتياجى نيست كه به حرفهايى كه بزرگان مى زنند چنين كنيم و چنان كنيم، توجه كنيم. نبايد راه و مسير حوزه هاى علميه را از شيوه سابقين كنار بزنيم. طبق فرموده امام، حوزه را بر حسب شيوه صالحين سالكين پيش مى بريم. ما كه حاضر نيستيم ديگران از بزرگان برايمان تصميم بگيرند. ما به دنبال سلف صالحيم. بنظر بنده كمتر قانونى مى تواند در مجلس جمهورى اسلامى خلاف موازين باشد. اگر يك قانون مطابق با نظر يك فقيه بود، اين خلاف موازين نيست. اگر در مجلس قانونى گذراندند كه مادر بعد از پدر بر فرزند و صغار ولايت دارد، و مادر قبل از جد است، قبل از آن پدر بزرگ پير مرد است، مادرى كه بچه از شيره جانش تغذيه كرده، مادرى كه بچه را نه ماه با همه فشارها تحمل كرده، اين خلاف موازين نيست براى اين كه ابن جنيد فرموده ولايت دارد. مسئله هم ضرورى و اجماعى نيست .
ايشان در ادامه با اشاره به اصل چهار قانون اساسى در خصوص وظايف شوراى نگهبان افزودند:
آن كسانى كه قانون اساسى را نوشتند بزرگانى بودند، صاحبان فضل بودند، درست است كه در بعض مسائل اجتماعى ممكن است قصور و اشتباه داشته باشند، آينده نگرى ضعيف بوده باشد اما اگر من نقدى داشته باشم، از لحاظ فقهى است. از نظر فقهى اين اصل چهار و اصول مربوط به موازين اسلام، اصول بسيار عالى و ساده اى است. اگر مطابق با فتواى يك فقيه بود اين خلاف موازين نيست. يك فقيهى كه فقاهتش درست و تمام باشد. امام اسلام را به عمق جامعه آورد. ما كه نمى توانيم چشمان خود را به روى واقعيات و پرسشهاى روز ببنديم.
آيت اللّه صانعى پس از اين به نكته اى بازگشت كه تاكنون بارها درگفتگو با شخصيتها، انديشمندان و خبرنگاران خارجى بر آن تأكيد كرده بود.
اينكه چگونه بايد در اين عصر پاسخگوى نيازهاى روز بود، اسلام را براى مردم تشريح كرد و آنرا به انسانها شناساند: بنده، گاهى كه اين خبرنگارها خارجى مى آيند و با آن ها صحبت مى كنم، وقتى مبانى خودم را مى گويم اينها متعجب مى شوند. به آنها مى گويم اگر يك كرسى در چهار راه بشريت بگذارند و من، آنجا در مقابل حقوقدانان جزايى و مدني، روشنفكران و تحصيل كرده ها، بخواهم از اسلام صحبت كنم همه آنها با ابعاد انسانى و حقيقى اسلام و چهره رهايى بخش آن آشنا مى شوند، براى اينكه من به آنها مى گويم روح دموكراسي، آزاديخواهى و عدالت و حقوق بشر در اسلام موج مى زند و حقوق همه ابناء بشر در آن مراعات شده، در حاليكه كسانى كه نزد ما مى آيند، مى گويند آقا اين اسلام آن اسلامى نيست كه به ما گفته اند و يا گفته اند اسلام دين خشونت است. به ما گفته اند اسلام دين شلاق و كشت و كشتار است. به ما گفته اند اسلام دين اذيت است، در اسلام حقوق مردم مراعات نمى شود. من مى گويم اين كتاب جهاد را مطالعه كنيد، زندانى اسير جنگى كه فردا مى خواهند اعدامش كنند، تمام جهات انسانى بايد در حقش مراعات بشود، نه تنها بهداشت و سلامتى (آنكه حق حيوان هاست. امروز براى سلامتى حيوانها دارند فكر مى كنند. نمى دانم مى خوانيد اين مطالبى را كه راجع به حقوق حيوانات مى نويسند) سلامتى كه حق جاندار است. حق انسان بسيار بالاتر است، حق انسان آسايش فكرى است.
آيت اللّه صانعى سپس تأكيد كردند:
حق انسان آسايش فكرى است. حق انسان اين است كه نگذاريم عمرش بيهوده در زندان تلف شود. حق انسان اين است كه پيش از اينكه او را به خاطر حرفى كه زده به زندان بيندازيم، يك لحظه تأمل كنيم، در مورد زندان. انسانى را ساليان دراز براى چهار تا حرفى كه زده زندان مى كنيم ، آسمان را كه زمين نياورده، از ديوار مردم كه بالا نرفته، مواد مخدر را كه نياورده ترويج كند، فقط حرف زده، عقايدش را بيان كرده. يك روز زندان، دو روز زندان، سه روز زندان، تا كجا مى خواهيم پيش برويم؟ يك روز زندان يعنى 24 ساعت وقت يك نفر را گرفتن، يك سال زندان يعنى 366 شبانه روز، وقت يك نفر را گرفتن. عمر يك انسان را نگذاريم هدر برود. وقتى خواستيد كسى را زندانى كنيد، فكر كنيد اگر خودمان باشيم خوشمان مى آيد؟ چقدرش را خوشمان مى آيد؟ يك سال، دو سال، سه سال، چهار سال ، پنج سال، شش سال؟ اين انصاف است؟ روح اسلام انصاف است. آن وقت آنها فكر مى كنند اسلام يعنى بزن بهادري. فرهنگ اسلام را بايد ترويج كنيم. امروز تمام مسائل در جامعه منتشر مى شود، چه بخواهيد چه نخواهيد. امام به ملت آگاهى سياسى داد و قبل از او آگاهى ديني، چه بخواهى چه نخواهى اشكال مى كند، مى گويد آقا رجم يك زن چگونه است؟ مى گويد كشتن يك انسان چگونه است؟ شما نياييد مدام در جا بزنيد، بگوييد اين را صرف نظر مى كنيم. حالا اين حكم را اجرا نمى كنيم. چرا اجرا نمى كنيم؟ احكام اللّه بايد اجرا بشود. مصلحت انديشى خدا بيش از مصلحت انديشى ماست. نه اين كه هر كجا به بن بست رسيديم و دنيا به ما اعتراض كرد، انسانها به ما اعتراض كردند، بگوييم اى خبيث و كافر و ملعون برويد كنار! و به شما ارتباط ندارد، بايد فكر كنيم. فقه شيعه غنى است. حداقل به جامع الشتات ميرزاى قمى مراجعه كنيم، در جامع الشتات مى گويد: اجراى حدود مخصوص زمان حضور مهدى موعود(عج) است. ايشان مى گويند مجازاتها بايد با تعزيرات باشد. خب، خيلى خوب است. مسئله حل است. تعزير را مرحوم فاضل هندى فقيه بزرگوار، صاحب كشف اللثام مى گويد گاهى در تعزير به يك توبيخ بسنده مى كنيم. به اصطلاح امروز مى گويند درج در پرونده است. تعزير به اين است كه به او بگويد آقا فقط تا دادسرا بيا. همين بس است.
ايشان با اشاره به در خطر افتادن آبروى مردم در بحث حدود رجم و زنا و... و همچنين عدم امكان اثبات واقعى اين مسئله با چهار شاهد عادل، بازگشت به آيين دادرسى را ضرورى دانسته و با شرح روايتى تاريخى و سرنوشت ساز از حضرت امير(ع)، باز انديشى و تحليل و مديريت اجتماعى را، راه حل جارى ساختن احكام الهي، با احترام به آبروى انسانها و با در نظرگيرى عقلانيت زمان در عصر كنوني، دانستند.
آيت اللّه صانعى در بخش ديگرى از سخنان خود با تأكيد بر اينكه شرح و تفاسير و روايات در احكام اسلامى آنقدر متعدد و متفاوت است كه گاه موجب تعارض و تفاوت احكام فقهى فقهاى بزرگ شده است، به بحث نماز جمعه كه از وجوب عينى تا حرمت را در بر مى گيرد يا بحث معاصى كبيره كه به گفته ابن عباس از 7 تا 700 گفته شده و در طول تاريخ 17 قول مختلف از فقها داشته است، اشاره كردند و افزودند:
ما مجبوريم امروز فقه را گسترش بدهيم. اين كه برخى فكر مى كنند زمان و مكان فقط در موضوعات مؤثر است، كوتاه فكر كردند. زمان و مكان در استنباط موثر است. امروز براى تفسير سخنان امام هم بايد زمان و مكان را در نظر گرفت. بايد ببينيم امام در چه زمانى چه چيزى را گفته است، نه اينكه سخنان امام را طورى نقل كنيم كه دنيا نتواند بپذيرد.
ايشان در آخرين بخش از سخنان خود با اشاره به تحسين و تمجيد امام از جناب آقاى مهندس موسوى تاكيد كردند:
اگر امام از فرزندش مهندس موسوى تعريف مى كند به خاطر آن است كه موسوى كسى است كه وقتى اين همه به او براى پذيرش كانديداتورى رياست جمهورى اصرار مى كنند، مى گويد علاقه مندان به امام آنهايى هستند كه تلاش مى كنند تا عدالت و آزادى و اسلام و مصالح عمومى را با هم جمع كنند و به مردم عرضه دارند.
تاریخ: 1384/3/9