اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم آیتالله العظمی آشیخ جعفر شوشتری در رابطه با بیستویکم ماه مبارک رمضان و شبهای قدر میگوید کسی بار سفر بسته که همه ابزار و وسائل رفع گرفتاریها را از گرفتاران همراه خود دارد؛ یعنی همه وسائل شفاعت را با خود دارد. امیر المومینن(سلام الله علیه) بهعنوان یک انسان، در حد خودش مظهر همه صفات جمال و جلال الهی بوده؛ یعنی این صفات و اسمائی را که در جوشن کبیر خواندیم، امیر المؤمنین در حد خودش مظهر آنها بوده و در خودش آن صفات را پیاده و عمل کرده است. چون انسان موحد باید رنگ الهی به خود بگیرد.
مرحوم شیخ صدوق(قدس سره الشریف) هم در امالی میگوید: افضل اعمال امشب مذاکره علمی است. ما برای این که هم بین ادعیه وارده و هم بر سر گرفتن قرآن و توسل به معصومین و هم عمل به آن چه که شیخ صدوق فرموده را جمع کرده باشیم، یک حدیث از امیر المؤمنین نقل میکنم. اصبغبننباته یکی از دوستان امیر المؤمنین می گوید: ما روز بیست ماه مبارک رمضان با عدهای از صحابه مثل حارثبن سویدبن غفیله و جماعتی دیگر رفتیم در خانه امیر المؤمنین نشستیم، شنیدیم که از خانه علی صدای گریه بلند بود. امام مجتبی(ع) بیرون آمد و فرمود امیر المؤمنین دستور داده به خانههایتان بروید. همه رفتند اما اصبغ میگوید من ماندم خیلی هم گریه کردم؛ امام مجتبی رفت و برگشت و فرمود: مگر نگفتم بروید؟ عرض کردم: چرا، «اما لا والله یا بن رسول الله لایتابعنی نفسی ولا یحملنی رجلی ان انصرف»؛ جانم به من اجازه رفتن نمیدهد، تحمل رفتن را ندارم، پاهایم را نمیتوانم حرکت بدهم، نمیتوانم قدم از قدم بردارم و بروم مگر این که امیر المؤمنین را ببینم. بعد هم میگوید گریه کردم امام مجتبی رفت و بازگشت و فرمود: بیا امیر المؤمنین اجازه داده به عیادتش بروی. میگوید: وارد شدم امیر المؤمنینی که هیچگاه در طول زندگی اش تکیه نکرده بود، دیدم بر یک وساده و متکایی تکیه کرده است. میگوید دیدم پیشانیبند زردی به پیشانی مبارکش بسته شده. آنقدر خون از فرق مبارکش آمده که صورتشان زرد شده و من نمیتوانستم بین دستمال زردی که به سرش بسته شده بود و صورتش، تفاوتی ببینم. بنا کردم گریه کردن، دستش را بوسیدم روی پاهایش افتادم. فرمود: «لا تبک یا اصبغ فانها والله الجنه»؛ گریه نکن به هر حال بعد از این شهادت، بهشت است و رضوان الهی. عرض کردم: شما به بهشت میروید ولی من برای فقدان شما گریه میکنم، یا امیر المؤمنین «جعلت فداک حدثنی بحدیث سمعته من رسول الله صلی الله علیه و آله» یک حدیث که از پیغمبر شنیدید، برای من بگویید. دیگر بعد از این از شما حدیثی نمیشنوم.
خوب، اصبغ خیلی زیبا حرف زده، میگوید یک حدیثی بگویید چون من بعد از این دیگر از شما حدیث نمیشنوم آن هم از پیغمبر باشد. امیر المؤمنین پاسخ مثبت داد و فرمود: «نعم یا اصبغ، دعانی رسول الله یوما» اصبغ، یک روز پیغمبر مرا خواست و فرمود: برو به مسجد و از بالای منبر من - ظاهراً آن وقتی بوده که پیغمبر دیگر در بستر افتاده بود- مردم را به سوی خود دعوت کن و بگو مردم به مسجد بیایند. حمد و ثنای خدا را به جا بیاور، بر من صلوات زیاد بفرست، بعد این جملات را به مردم بگو: «ایها الناس انی رسول رسول الله الیکم» من پیغامآور پیغمبر هستم. پیغمبر فرموده همانا لعنت خدا و لعنت فرشتگان مقرب و انبیای مرسل و لعنت من بر کسی که خود را به غیر پدر نسبت بدهد یا ادعا کند «الی غیر موالیه»، به غیر مولا و آقای خودش ادعا کند «او ظلم اجیرا اجره» یا به کارگری در پرداخت مزدش ظلم کند «فاتیت مسجده و صعدت منبره» امیر مؤمنان می فرماید: به مسجد رفتم و بالای منبر قرار گرفتم. قریش مرا دیدند و به طرف من آمدند. حمد و ثنای الهی کردم و بر پیغمبر صلوات فرستادم و بعد گفتم: من رسول رسولالله هستم و از رسولالله برای شما پیغام دارم، و آن جملات را نقل کردم پیغمبر فرموده: «ألا إن لعنة الله ولعنة ملائكته المقربين وأنبيائه المرسلين ولعنتي على من انتمى إلى غير أبيه، أو ادعى إلى غير مواليه، أو ظلم أجيرا أجره» اینها را که پیغمبر فرموده بود، تکرار کرد. «فلم يتكلم أحد من القوم» هیچ کس صحبت نکرد جز یک نفر بلند شد و عرض کرد شما حرف پیغمبر را ابلاغ کردید ولکن کلام شما یک ابهامی دارد و تفسیر نشده. به او گفتم: من میروم از پیغمبر میپرسم و برمیگردم - نخواست از خودش معنی کند- میگوید رفتم خدمت رسولالله به پیغمبر قضیه را عرض کردم، فرمود برو مسجد و حمد و ثنا کن و بگو: این تفسیر آن موارد است: «أيها الناس ما كنا لنجيئكم بشئ إلا وعندنا تأويله وتفسيره» هر چه ما به شما گفتیم تأویل و تفسیرش نزد ماست. «ألا وإني أنا أبوكم» پیغمبر فرموده من پدر شما هستم پدر روحانی شما. «ألا وإني أنا مولاكم» من سرپرست شما و مولای شما هستم «ألا وإني أنا أجيركم»[1] من اجیر و کارگر شما هستم. این جملات آخری است که از امیر المؤمنین غیر از وصیتنامهاش در روز گذشته نقل شده است. آن که بنده عنایت داشتم، این مطلب است که پیغمبر خودش را اجیر مردم میداند نه آقا، سلطان و پادشاه مردم، نه رئیس مردم، بلکه برعکس است، من اجیر شما هستم. شما هر جوری که مصلحت بدانید و خلاف موازین شرع نباشد، به من بگویید، من عمل میکنم. من اجیر شما هستم در هدایت کردن شما. اصلا من برای هدایت شما آمدهام. من برای حفظ امنیت شما آمدهام ، من اجیر، راعی و حافظ شما هستم نه آقا و سرکرده شما و نه کسی که بخواهم به شما دستور و فرمان بدهم.
این جمله «الا وانا اجیرکم» را باید بر سر چهارراه بشریت و سردر سازمانهای حقوق انسانی نوشت و اعلام کرد انسانهای مغرور و مستبد در اسلام، هیچ ارزشی ندارند، انسانهای خودخواه با پیامبر فاصلهای نامتناهی دارند. باید به همه گفت که اسلام این چنین میگوید. رئیس مسلمین خود را اجیر و کارگر میداند نه حاکم علی الاطلاق و این که من هرچه بگویم، این است و جز این نیست. نه، چنین شخصی با اسلام فاصله فراوان دارد.
امروز نویسندگان ابعاد زندگی علی را شرح داده اند، ولی متأسفانه و صد افسوس که ابعاد حکومتی علی و رسولالله را شرح نداده اند. پیامبر نیز حاکمیت داشته و مدتی بعد از رسالت حاکم بوده، آن ابعاد حاکمیت بهعنوان فقه در حوزههای علمیه باز نشده؛ و تنها یک نامه مالک اشتر است که گاهی خوانده میشود. البته شهید مطهری درباره حکومت علی بحثهایی دارد، اما در حوزههای علمیه به عنوان یک بحث فقهی بحث نشده و مطرح نگردیده است. انسانیت علی و رعایت حقوق امیر المؤمنین نسبت به دیگران آن چنان که باید و شاید بحث نشده است.
امیر مؤمنان صبح روز نوزدهم میخواهد بیاید بیرون، مرغابیهای منزل بنا میکنند به سروصدا کردن، سفارششان را میکند و می فرماید: دخترم، این مرغابیها را مواظبت کن، اذیت نشوند «صوائحُ تتبعها نوائحُ».
علی به مسجد می رود، ولی لحظاتی بعد، ایشان را به خانه باز میگردانند. پزشک معالج زخم سر را معاینه میکند و تشخیص میدهد که شمشیر مسموم بوده و کار از کار گذشته است. ظاهرا گفتهاند امیر المؤمنین نیاز به شیر دارد. کودکان یتیم ظرفهای شیر را به دست گرفته در منزل علیبن ابیطالب جمع میشوند. ، علیبن ابیطالب سفارش میکند شیر را برای عبدالرحمن هم ببرید؛
بهجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تو است اکنون به اسیر کن مدارا
کجا بشریت به این حد رسیده است؟ چرا این حقوق بشر امیر المؤمنین را با علم و عمل پیاده نمیکنیم؟ چرا امروز که توان تبلیغاتی وسیع داریم، تبلیغات ما نمیتواند این روح بزرگ علی و تشیع را به دنیا بفهماند؟ اما متأسفاته شاهدیم که به جایش چهره اسلام را چنان کریه میکنیم که من فکر میکنم اگر خدای ناخواسته اوضاع این چنین باشد، دیری نگذرد که جمعیت زیادی از اسلام برگردند مردم هم گرفتارند؛ چرا گرفتاری مردم را حل نمیکنیم؟ چرا مثل امیر المؤمنین حرکت نمیکنیم؟ امیر المؤمنین حقوق همه را مراعات میکرد و خود را بالاتر نمیدانست.
خدایا ما با جامعه افسردهای روبهرو هستیم . ای امیر المؤمنین امشب به فریاد ما برس. خدایا ما با گرفتارهای زیادی روبهروییم. خودمان هم گرفتاری زیاد داریم. مشکلات جامعه بسیار زیاد است؛ بیکاری، فشارهای اقتصادی، اعتیادهای خطرناک، فساد، ناهنجاریهای اجتماعی، گرفتار شدن خوبان، اسیر شدن نخبگان مملکت و فرزندان انقلاب. امیر المؤمنین حق مرغابیها را فراموش نمیکند، ما حقوق انسانها را به ضدش عمل میکنیم؛ نهتنها حقوقشان را مراعات نمیکنیم، بلکه ظلمی مضاعف و ظلمی دوچندان درباره آنها روا میداریم، اما ظالمین بدانند و مطمئن باشند «وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنقَلَب ینقَلِبُونَ». دیکتاتورها بدانند هم دیکتاتوری خواهد رفت و هم دیکتاتورها. ملتها دیگر آگاه شدهاند.
خدایا همه مریضهای ما را امشب شفای عاجل عنایت فرما.
خدایا همه گرفتاران از انسانها، مسلمین و شیعیان علیبن ابیطالب را از گرفتاری نجات عنایت فرما.
پروردگارا، هرچه زودتر مقدمات استخلاص زندانیان بیگناه و اسرای مظلوم ما را فراهم فرما.
خدایا، مهربانی و عطوفتت را در قلب آنانی که به انسانها رحم نمیکنند، مقداری عنایت کن تا به انسان ها رحم کنند.
خدایا گذشتگان ما را مشمول مغفرت و رحمتت قرار ده.
خدایا پدر و مادر ما و آنهایی را که بر ما حق داشته و حق دارند مشمول مغفرتت قرار ده.
خدایا، امام امت و دو یادگارش را مشمول رحمت خودت قرار ده.
خدا، شهدای ما درجاتشان عالی است، متعالی گردان.
پروردگارا، ما غیر از این که از تو بخواهیم، راه دیگری نداریم و رفع همه گرفتاریها را از تو میخواهیم.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] .امالی شیخ مفید، ص 351.
تاریخ: 1390/6/1