|
1. آيات
آيه شريفه: (يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالاَْنصَابُ وَالاَْزْلَـمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَـنِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ );[1] اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شراب و قمار و بت ها و ازلام (نوعى بخت آزمايى)، پليد و از عمل شيطان است، از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد! (إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَـنُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَ وَةَ وَالْبَغْضَآءَ فِى الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ);[2] شيطان مى خواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد. آيا (با اين همه زيان و فساد، و با اين نهى اكيد،) خوددارى خواهيد كرد؟! استدلال به اين آيه ها به دو تقريب است: الف: ازلام: براى روشن شدن وجه استدلال ابتدا ازلام را توضيح مى دهيم. ازلام قمار عربى را مى گويند كه عبارت است از انداختن چوبه تير، كه به آن اقلام هم گفته مى شود. و اما چگونگى اين بازى اين طور بوده كه شترى را مى خريدند و نحر مى كردند، و آن را بيست و هشت قسمت مى كردند، آن گاه ده چوبه تير ـ كه يكى نامش فذ، و دوم توأم، و سوم رقيب و چهارم حلس، و پنجم نافس، و ششم مسبل، و هفتم معلى، و هشتم منيح، و نهم سنيح، و دهم رغد، بود ـ قرار مى دادند، و همه مى دانستند كه از اين بيست و هشت سهم يك جزء سهم فذ است، و دو جزء سهم توأم، و سه جزء سهم رقيب، و چهار جزء سهم حلس و پنج قسمت سهم نافس ، و شش سهم از آن مسبل، و هفت قسمت ـ كه از همه بيشتر است ـ از آن معلى است، و هشتم و نهم و دهم سهم نداشتند. آن گاه به شكل بخت آزمايى دست مى بردند، و يكى از آن ده تير را بيرون مى آوردند، اگر فذ بيرون مى شد، يك سهم از بيست و هشت سهم را به كسى كه فذ را به نامش بيرون آوردند، مى دادند و اگر توأم بيرون مى شد، دو سهم، و همچنين و اگر يكى از سه چوبه منيح و سفيح و رغد به نام كسى درمى آمد، چيزى از آن سهام عايدش نمى شد; با اين كه صاحبان اين سه سهم در دادن پول شتر شركت داشتند و اين عمل هميشه ميان ده نفر انجام مى شد، و در تعيين اين كه چه كسى صاحب فذ، و چه كسى صاحب توأم و يا آن هشت چوبه ديگر باشد، با قرعه تعيين مى كردند.[3] استدلال به ازلام به الغاى خصوصيت از ازلام به مطلق مسابقات به غير آلات با عوض است; يعنى نه شتر و نه سهام خصوصيت دارد; يك نفر گوشت مى برده و يك كسى هم مى باخته است; شيئى را كسى مالك مى شده و كسى هم ضرر مى ديده است و در اين مسابقات هم دقيقاً به همين شكل است; بنابراين، اينها هم بايد حرام باشد. اما اين استدلال ناتمام است; زيرا: اولاً، ازلام قمار عربى است و ذكرش در اين جا از باب متعارف و مورد ابتلاى آن روز بوده است. قرآن هم ـ كه در جامعه عرب و به زبان عربى نازل شده ـ عنايت داشته و اين مورد را به عنوان يكى از موارد قمار ذكر كرده است; هم چنان كه كلام علاّمه طباطبايى(رحمه الله) در اين معنا صراحت داشت. پس در اين صورت، يعنى وقتى ازلام از عناوين قمار شد، الغاى خصوصيت از قمار به هر مسابقه و بازى حتى بدون آلات قمار درست نيست. ثانياً، بر فرض الغاى خصوصيت، بايد آنچه را كه از آن الغاى خصوصيت مى كنيم به آنچه مى خواهيم حكم را به آن تسرّى دهيم، شباهت داشته باشد. پس بنابراين از ازلام ـ كه آلات و ادوات بوده ـ الغاى خصوصيت به مسابقه خوشنويسى ـ كه مسابقه در افعال و اعمال است ـ نمى توان كرد; يعنى اگر در اين جا هم ابزار و آلات و وسايلى در كار بود، الغاى خصوصيت ممكن بود، ولى در غير اين صورت چنين چيزى قبيح است. ب: تمسك به عموم علت در آيه است: (إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَـنُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَ وَةَ وَالْبَغْضَآءَ فِى الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ);[4] شيطان مى خواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند. بگوييم در تمام مسابقات و بازى ها، عداوت و بغضا وجود دارد، و «العلة تعمم كما انّها تخصص». (علّت، همانطور كه باعث اختصاص حكم فقط در موارد وجود علّت مى شود، باعث تعميم و تسرّى حكم در تمام موارد وجود علّت نيز مى گردد). پس بنابراين، همه مسابقه هاى با عوض و گرو گذارى حرام است. اشكالى كه در اين استدلال وجود دارد، اين است كه در مسابقه ها، آن عداوتى كه در خمر و ميسر است، وجود ندارد. خمر با عداوت و بغضا ملازمه دارد، طبع خمر عداوت است، طبع ميسر كينه و عداوت است; زيرا «من يعمل بالميسر لا يترك بمرة»، (يك بار كه باخت دست برنمى دارد، آن قدر بازى مى كند تا حتى زن و بچه اش را هم مى بازد). در روايات[5] هم به اين موضوع اشاره شده بود. به طور طبيعى، اين نحوه بازى بغض و عداوت مى آورد. و اين غير از آن است كه چند نفر خطاط يا فوتباليست مسابقه بگذارند. بنابر اين، عموم علت را قبول داريم، ولى اين علت، در اين نحوه از مسابقات جريان ندارد. اگر در جايى مسابقه اى پيدا شد كه اين علت، به حسب طبع، در آن جا مى آمد، آن مسابقه هم حرام است. پس استدلال به اين آيه شريفه هم تمام نيست. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . سوره مائده، آيه 90. [2] . سوره مائده، آيه 91. [3] . الميزان، ج 2، ص 192. [4] . سوره مائده، آيه 91. [5] . الكافى، ج 5، ص 122.
|