|
چهارم: سعى بين صفا و مروه
(مسئله 315) واجب است محرم بعد از نماز طواف عمره مفرده، بين دو كوه صفا و مروه سعى كند، بدين صورت كه از صفا به مروه برود و از مروه به صفا برگردد. (مسئله 316) سعى نيز مانند طواف از عبادات است و بايد آن را به قصد قربت و با خلوص نيّت براى اطاعت فرمان خداى تعالى به جا آورد، و اگر كسى به قصد ريا و يا مقاصد ديگر آن را به جا بياورد ، باطل است. (مسئله 317) در سعى بايد نيّت كند كه براى عمره مفرده است. (مسئله 318) واجب است سعى بين صفا و مروه هفت مرتبه باشد و هر مرتبه را يك شوط گويند، «به اين معنا كه از صفا به مروه رفتن يك شوط است و از مروه به صفا برگشتن نيز يك شوط». (مسئله 319) در سعى واجب است شخص، اول از صفا شروع كند و بايد دور هفتم به مروه ختم شود، و اگر از مروه شروع كند، هر وقت فهميد بايد اعاده كند، و اگر در بين سعى بفهمد، بايد سعى را از سر بگيرد و از صفا شروع كند. (مسئله 320) بنا بر احتياط، در سعى بايد از ابتداى كوه صفا از پايين آن شروع كند و تا اولين جزء كوه مروه ادامه دهد و به همان نحو كه متعارف است سعى نمايد، و لازم نيست به قسمت بالاى سراشيبى برود، بلكه همين اندازه كه به قسمت سربالايى برود و مقدارى از آن را جزو سعى قرار دهد كفايت مى كند، و احتياط و دقّت زياد كه پاشنه پاى خود را به كوه برساند، نه تنها لازم نيست بلكه ممكن است نامطلوب هم باشد. (مسئله 321) جايز است كه فرد سعى بين صفا و مروه را سواره طى كند، مثلاً با ويلچر، چه در حال اختيار و چه با عذر، ليكن پياده سعى كردن افضل است. (مسئله 322) طهارت از حَدَث و خَبث در سعى لازم نيست، گرچه احوط، مراعات طهارت از حَدَث است. بنا بر اين زنهاى حائض كه براى طواف و نماز نايب مى گيرند بايد سعى را خودشان انجام دهند، چون محلّ سعى جزء مسجد نيست. (مسئله 323) واجب است سعى را بعد از طواف و نماز آن به جا آورد، و اگر عمداً پيش از آنها به جا آورد، بايد بعد از طواف و نماز سعى را اعاده كند، و اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسئله سعى را بر طواف مقدم بدارد، چنانچه از مكه خارج گشته، عدم لزوم اعاده خالى از وجه نمى باشد هر چند احتياط مستحب در اعاده سعى مى باشد، اما اگر از مكه خارج نگشته لزوم اعاده سعى، خالى از وجه نمى باشد بلكه اقوى اعاده است. (مسئله 324) اگر مسير بين صفا و مروه را چند طبقه كنند، سعى نمودن از هر طبقه جايز است، چون سعى بين صفا و مروه كه مورد نص و فتوى است، صدق مى كند. و صدق در هر طبقه عرفاً تابع سعى در همان طبقه است و لذا كسى كه با هواپيما از شهرى به شهر ديگر مى رود و برمى گردد گفته مى شود كه از فلان شهر به شهر ديگر رفت و آمد نموده است، گرچه مسيرش ميان آن دو شهر روى زمين نبوده است. (س 325) لطفاً بفرمائيد سعى در قسمت افزوده شده جديد چه حكمى دارد؟ ج ـ آنچه در حج و عمره جزء واجبات بلكه جزء اركانش محسوب شده و از شعائر اللّه است كه در قرآن آمدهّ ( إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ) سعى بين صفا و مروه يعنى سعى بين آن دو كوه و بين الجبلين مى باشد، پس معيار و مناط مسعى، حسب ظواهر ادله و اطلاق آنها از حيث عرض آن دو كوه، شرقاً و غرباً همان وجود كوه و امتداد آن ولو از حيث ريشه كوه و سفائح آن بوده و هست، و به نظر اين جانب حسب گزارشهاى واصله، از شهادت معمّرين كه جبلين تا مقداريكه بناست جزء مسعى شود امتداد داشته، و اخبار اهل اطلاع و خبره و كارشناسان به امتداد ريشه ها و رؤيت اين جانب در سالهاى گذشته نسبت به مروه و اينكه امتداد آن بيش از مقدار عرض مسعاى جديد بوده، و از همه گذشته عنايت علماء و فقهاء حرمين بحفظ مشاعر و مناسك حج و رعايت تعبد در آنها و گواهى و شهادت برخى از آنها به اتصال كوه صفا به ابوقبيس و اينكه مسعى از طرف كوه مروه از حيث عرض بيش از مقدار توسعه يافته فعلى بوده، همه و همه حجت عقلائيّه و شرعيّه بر امتداد مى باشد و سعى در مسعاى جديد سعى بين الجبلين است و چگونه چنين امورى حجت شرعى نباشد با آنكه بعض آنها چد رسد به همه آنها موجب اطمينان و علم عادى بر امتداد است. فعلى هذا سعى نمودن در مسعاى جديد در تاريخ فعلى يعنى سنه 1428 هجرى قمرى كه در سؤال آمده و مشغول ساختن و تهيه آن مى باشند و گفته مى شود عرضش بقدر مسعاى فعلى يعنى حدود بيست متر است، با قيام حجت شرعيه بر بودن آن مقدار اضافه شده بين دو كوه صفا و مروه ولو بين ريشه هاى باقى مانده از آنها كه نشانه امتداد كوهها مى باشد موجب اجزاء و صحت و مسقط تكليف است، و فرقى بين سعى در آن محل و محل فعلى (كه مقدارى از خود جبلين در آن وجود دارد و باقى مانده) ديده نمى شود چون سعى در آن محل هم با قيام حجت ذكر شده سعى بين الصفا والمروه است و در صدق صفا و مروه وجود بلندى آن دو كوه قطعاً شرط نمى باشد و لذا مقدارى از عرض صفاى فعلى هم بلندى كوه در آن ديده نمى شود. (مسئله 326) واجب است فرد در وقت رفتن به طرف مروه، متوجه مروه باشد، و در وقت رفتن به سوى صفا، متوجه صفا باشد، پس اگر عقب عقب برود يا پهلوى خود را به طرف صفا يا مروه كند و راه برود، سعى او باطل است و بايد آن مقدار را تدارك كند، مگر اينكه محلّ آن گذشته باشد، كه در اين صورت سعى او اشكال دارد و احتياط در اتمام و اعاده است، گرچه از سرگرفتن بدون اتمام كافى و آسان تر است. (مسئله 327) به جهت استراحت و رفع خستگى، نشستن يا خوابيدن در صفا يا مروه جايز است، و همين طور جايز است نشستن يا خوابيدن بين آنها براى رفع خستگى يا براى خوردن آب، و لازم نيست شخص عذرى داشته باشد، بنا بر اقوى. (مسئله 328) نگاه كردن در هنگام سعى به طرف چپ و راست، بلكه گاهى به پشت سر اشكال ندارد. (مسئله 329) سعى هم مثل طواف ركن است و حكم ترك آن از روى عمد يا سهو، چنان است كه در حكم طواف بيان شد. (مسئله 330) در سعى موالات معتبر نيست، ليكن فاصله زياد انداختن بين اشواط آن مطلوب نمى باشد. (مسئله 331) تأخير در سعى بدون عذر تا روز بعد جايز نيست، و اگر در آن تأخير انداخت، اعاده طواف و نماز لازم نيست. (مسئله 332) اگر بيمارى را به دوش بگيرد تا او را سعى دهد و براى خودش نيز نيّت سعى نمايد، سعى هر دو صحيح است. (مسئله 333) اگر كسى به هيچ گونه حتى سواره نتواند سعى را به جا آورد، بايد نايب بگيرد تا سعى را به جاى او انجام دهد و بعد خودش تقصير كند و عمره او صحيح است.
|