Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: عقل و عاطفه در نهضت عاشورا

عقل و عاطفه در نهضت عاشورا

ما به محرم[1] و به عاشوراى ابى عبدالله(عليه السلام) نزديك مى شويم؛ ماهى كه فرزند رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) در روز عاشورا، همه وسايل نجات را همراه خود دارد: هم چراغ هدايت است و هم كشتى نجات. البته در مذهب ما، بقيه ائمه(عليهم السلام) نيز كشتى نجات اند.

مرحوم شيخ جعفر تسترى با استفاده از روايات، بر اين اعتقاد است كه امام حسين(عليه السلام)كشتى نجاتى است كه در توفانها خيلى راحت مى تواند آدم را به ساحل نجات برساند.

پس همه ائمه، كشتى نجات اند، اما كشتى نجاتِ امام حسين(عليه السلام) در لجج غامره (= گرداب هاى فرو رونده) خيلى راحت تر انسان را به ساحل مى رساند و نجات مى دهد. از طرفى همان طور كه ائمه ابواب بهشت هستند، ابى عبدالله(عليه السلام)هم يك باب دارد به نام باب الحسين كه خيلى توسعه دارد و افراد بسيارى را مى تواند به بهشت ببرد.

باب امام حسين(عليه السلام) نيز با بقيه ائمه فرق دارد. به همين دليل، ايشان مى تواند هر انسانى را به بهشت ببرد؛ نه تنها با عزادارى، گريه، يا گرياندن، به سر و سينه زدن و اظهار مصيبت كردن، و نه تنها با تعظيم شعائر حسينى، بلكه با تباكى[2] هم مى تواند وارد بهشت شود. اين وسعت باب ابى عبدالله(عليه السلام) است؛ پس هم كشتى اش با بقيه كشتى ها فرق دارد، هم باب او با بقيه بابها. توسل به ايشان هم از خصوصيتى برخوردار است كه هر كسى، به هر نحوى مى تواند به ايشان متوسل شود و زمينه نجات خودش را فراهم سازد.

يادمان باشد كه ريشه عزادارى و تعزيه براى ابى عبدالله(عليه السلام) با تاريخ بشريت همراه است. در داستان حضرت آدم مى خوانيم هنگامى كه جبرئيل أسماء خمسه را بيان مى كرد، وقتى به نام مبارك آقا ابى عبدالله(عليه السلام) رسيد، گفت نمى دانم چرا در اسم پنجم مغموم و مهموم شدم؟ در اين اسم خصوصيتى نهفته است كه قلبم را شكست. پس از آن، جبرئيل امين، براى امام روضه خوانى كرد و فرمود:

«صغيرهم يميته العطش و كبير هم جلده منكمش»؛[3]كودكانشان از تشنگى به شهادت مى رسند و پوست بدن بزرگان آنان در هم كشيده مى شود.

اين داستانِ روزهاى اول خلقت است. پس موضوع عزادارى با خلقت حضرت آدم آغاز مى شود و متعلق به امروز و ديروز نيست.

اما آنچه سيره و روش علما، متشرعين و محبين اهل بيت(عليهم السلام)بر آن اساس تنظيم شده، جمع شدن و عزادارى كردن و تشكيل جلسه و ذكر مسائلى از اسلام، چه به صورت نثر و چه به گونه شعر مى باشد، كه از زمان امام صادق و امام رضا(عليهما السلام)متداول بوده است. در تاريخ آمده كه امام هشتم(عليه السلام)، از اول محرم خنده از لبانش دور مى شد. يا در حالات امام صادق(عليه السلام)هم به اين صورت نقل شده است.

اين رسم و سنتى است كه ائمه، براى زنده ماندن اسلام، براى تنفر از ظالم و ستمگر ـ هر كه باشد و هر كجا باشد ـ و براى اظهار علاقه و عشق به مظلوم، به ما آموخته اند. به گفته شهيد مطهرى(قدس سره)، گريه براى مظلومين، به خاطر ظلمى است كه به آنها شده و اين عمل، عشق و علاقه به آنها را مى رساند. به همين جهت مظلوميت امام حسين(عليه السلام) و ياران باوفاى ايشان را درك مى كنيم و آنها را دوست داريم. ما تمام انسانهاى خوب و پيرو آن امام عزيز را نيز دوست مى داريم:

«ان الحسين سيد الشهداء وأصحابه سادة الشهداء»؛ ابى عبدالله(عليه السلام) آقاى همه شهدا است و اصحاب او هم آقايان همه شهدا هستند.

كدام وجدان بيدارى است كه آن همه جنايت را از بنى اميه ببيند و دلش نشكند؟ انسانها چون داراى عاطفه هستند مظلوميت را بر نمى تابند و با كسى كه ستم ديده و به او ظلم شده، اظهار همدردى مى كنند. اين حالت، گاهى به صورت گريه تجلى مى كند و گاهى نيز به صورت هاى ديگر بروز مى نمايد. گاهى هم اختيار از دست انسان مى رود و اعمال ديگرى، مثل عمل حضرت زينب(عليها السلام)، انجام مى دهد: «فنطحت جبينها بمقدم المحمل».[4] نه اينكه حضرت زينب(عليها السلام)با ديدن اين فاجعه، متوجه نبود كه سرش را به چوب محمل مى زند، اين از جمله مسائلى است كه بعضى ها آن را نشر داده اند. او عالمه غير معلمه بود. او تربيت شده مكتب اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود. چگونه ممكن است زنى چون زينب، سرِ بريده برادر را ببيند و اختيار از دستش نرود؟ او به اين كار افتخار مى كند.

ما در عصرى زيست مى كنيم كه به علت زندگى ماشينى و پيشرفت تكنولوژى از معنويت فاصله گرفته ايم، اما بشريت بدون اعتقادات و منهاى عاطفه و احساس مفهوم ندارد. مهم اين است كه ما چگونه مى توانيم از آنها استفاده كنيم و اين عواطف را در مسير درست هدايت كنيم و به طور صحيحْ آن را تحليل و زنده نگه داريم. ما بايد به طرزى روشمند عاطفه هاى ظلم ستيزى و منطقِ دفاع از مظلوم را در جهان بشريت احيا كنيم. گاهى انسان در عزادارى ابى عبدالله(عليه السلام) به سرش مى زند و پيشانى اش هم ورم مى كند. اينجا ديگر «لا ضرر و لا ضرار فى الاسلام» معنا و مفهوم ندارد. آيا وقتى من در اثر تأثر در مصيبت حضرت زهرا(عليها السلام)و يا امام حسين(عليه السلام) بر پيشانى ام مى زنم تا جايى كه متورم شود، خلاف شرع است؟ وقتى عواطف و احساسات و عشق به ابى عبدالله(عليه السلام)، همه چيز مرا به فراموشى سپرده، ديگر اختيار هم از دست مى رود.

اين موضوع از جنبه فقهى نيز بحث خاص خودش را مى طلبد و من به آن حوزه وارد نمى شوم، بلكه مى خواهم بگويم كه اين عمل و توجه به سنت عزادارى، داراى عقلانيت و دنيايى از احساس و عاطفه است. اين علاقه است و نبايد جلوى آن را گرفت و مانع بروز عواطف شد. بگذاريم اين انسانهاى پاك، عواطف پاكشان را ظاهر كنند. بگذاريد تباكى كنند. به همين جهت است كه ما معتقديم باب ابى عبدالله(عليه السلام) يك باب واسعى است. گريه كردن بر مظلوميت ابى عبدالله(عليه السلام)داراى ثواب است: «من بكى أو ابكى أو تباكى فله الجنه».[5] اين سياست اهل بيت(عليهم السلام)است. همان طورى كه امام امت(قدس سره) فرمودند بايد اين روش را حفظ كنيم؛ حفظ اين سنتها، ربطى به مسايل روشنفكرى ندارد. اگر كسى هويت خودش را حفظ كرد، روشنفكر نيست؟ نبايد سنت و تجدد را مخلوط كرد، بلكه حفظ ارزشهاى دينى و توجه به مسايل و معضلات روز، عين روشنفكرى است. آيا آدمى روشن تر از امام خمينى سلام الله عليه سراغ داريد كه در مسايل سياسى و فقه اسلامى با تمام ابعادش، دقت نظر داشته باشد. ايشان زيارت غديريه ـ زيارت مفصلى كه امام على النقى(عليه السلام)خوانده است ـ را در نجف اشرف ايستاده مى خواند؛ زيارتى كه حدوداً يك ساعت طول مى كشد. همين امام مى فرمود: عزادارى سنتى را حفظ كنيد، ما هر چه داريم از محرم و صفر داريم. به عزادارى اهميت بدهيم؛ اما بايد ببينيم چه مى گوييم و چه مى شنويم. بايد در ذكر مصيبت و مداحى ها به نكاتى بپردازيم كه مورد توجه مخاطبان ـ مخصوصاً نسل جوان ـ قرار گيرد.

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. اين نوشتار برگرفته از سخنرانى مرجع نوانديش شيعه مى باشد كه به مناسبت فرا رسيدن ماه محرم الحرام سال 1428 هـ . ق در مدرسه فيضيه قم ايراد شده كه با اندكى ويرايش به دست چاپ سپرده شده است.

[2]. تباكى به اين معنا است كه عزادار خود را شبيه گريه كننده نشان دهد و با ديگران همراهى كند.

[3]. بحارالانوار، ج 44، ص 38.

[4]. بحارالانوار، ج 45، ص 115.

[5]. كامل الزيارات، ص 210.

عنوان بعدی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org