Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: ديه اعضا

ديه اعضا

(س 1014) با توجّه به قاعده «كلّ ما كان فى الانسان منه اثنان ففيهما الدية و فى احدهما نصف الدية و ما كان واحد ففيه الدية»؛ آيا اين قاعده شامل اعضاى داخل بدن مانند كليه و كبد نيز هست يا فقط به اعضاى ظاهرى اختصاص دارد؟ در صورتى كه شامل اعضاى داخل بدن انسان نيز باشد، آيا اين اعضا داراى ديه مقدّرند يا ارشْ پرداخت مى شود؟

ج ـ ظاهراً تفاوتى بين اعضاى ظاهرى و باطنى در شمول قاعده فوق نيست، مگر اينكه بيشتر از دوتا باشد، مثلا در يك كليه نصف ديه و در كبد تمام ديه ثابت است؛ ولى حكم غدد داخلى بدن، حكومت و جبران خسارت است كه با نظر كارشناس خبره معلوم مى شود. 20/10/79

(س 1015) ديه زن تا ثلث ديه با مرد برابرى مى كند و هرگاه از ثلث بالاتر رود، به نصف برمى گردد. حال در مورد ارش زن هم همين قاعده وجود دارد يا خير؛ يعنى آيا در جراحات و شكستگيهايى كه ديه معيّن ندارد و ارش بايد پرداخت شود، اين قاعده وجود دارد؟

ج ـ ارش، همان جبران خسارت است كه با نظر اهل خبره و كارشناس، معلوم مى شود و بديهى است كه ارش در جايى است كه ديه اش معيّن نشده باشد كه در اين صورت، تفاوتى بين زن و مرد نيست؛ چون ملاك، نظر كارشناسِ خبره است، همچنان كه به نظر اين جانب، در ديه نيز تفاوتى بين زن و مرد نيست، چه از ثلث تجاوز كند يا تجاوز نكند. 29/4/80

(س 1016) با لحاظ اينكه ميزان ديات اعضا متفاوت مى باشد، در شكستگيهاى استخوان اعضاى زن، معيار، يك پنجم ديه خود زن است يا ديه كامل مرد؟

ج ـ به نظر اين جانب، ديه زن با مرد مساوى است قضائاً لاطلاق ادلّة الدّيه و عدم دليل بر تقييد. 8/4/80

(س 1017) با توجه به اينكه ديه زن در جايى كه بيش از ثلث كلّ ديه باشد، به نصف تقليل مى يابد، بفرماييد اگر مقدار ارش بيش از ثلث كل ديه باشد ـ مثلاً در جايى كه كل ديه پنج ميليون تومان است و ارش، دو ميليون تومان بر آورده شده است ـ تكليف چيست؟

ج ـ با قطع نظر از اينكه ديه زن و مرد مطلقاً مساوى بوده، و اصولاً چون ارش در جايى است كه در شرع، ديه اش معيّن نگرديده و ملاك در آن، نظر كارشناس خبره با توجّه به ميزان خسارت وارده مى باشد، وجهى براى سؤال و تفاوت ديده نمى شود و بالجمله قول به تفاوت بر فرض تسليم، برخلاف قاعده است و مربوط به ديه مى باشد و بايد بر همان باب، اقتصار شود؛ و در بقيّه موارد كه يكى از آنها ارش است، حسب قاعده عمل مى شود. 17/11/81

(س 1018) ديه زن چنانچه از ثلث ديه كامل بيشتر باشد، نصف خواهد شد. حال اين حكم در چه مواردى جارى مى گردد؟ آيا مى بايست بيش از يك ثلث در يك فقره ديه يا ارش باشد يا اينكه هرگاه جمع ارش و ديه متعلّق به جراحات و شكستگيهاى متعدد نيز در زن از ثلث بيشتر باشد، ديه آن نصف خواهد شد؟ آيا در اين مورد اخير چنانچه جراحات متعدد با يك ضربه ايجاد شده باشد؛ مانند تصادف، با چند ضربه، تفاوتى دارد؟

ج ـ قدر متيّقن از آن فتاوا و ادلّه، آن است كه هر جنايتى خود، مستقلاً مورد محاسبه در كمتر يا زيادتر بودن ازثلث قرار گيرد؛ و ناگفته نماند كه به نظر اين جانب، ديه زن و مرد در جراحات ـ ولو ازثلث ديه هم بيشتر شود ـ مساوى مى باشد و ديه زن و مرد هم باهم تفاوتى ندارد، و ديه زن هم همان ديه مرد است. 1/10/82

(س 1019) اگر پدرى جهت تأديب فرزند خود، طورى او را بزند كه مقدارى سرخ شود، اگر بعداً از او رضايت بگيرد، آيا بايد حتماً ديه آن را پرداخت نمايد؟

ج ـ با فرض رضايت و بخشش او از ديه بعد از بلوغ و رشدش، چيزى به عهده پدر نمى باشد، وگرنه بايد ديه اش پرداخت شود؛ چون نبايد تأديب را به مرحله ديه رساند و تأديب را به نحوى بايد برنامه ريزى كرد كه اصولاً به زدن نرسد، چه رسد به زدنى كه موجب ديه باشد. 28/8/81

(س 1020) اگر پدر يا مادرى فرزند خود را براى تربيت يا از روى غضب تنبيه كنند و جاى آن سياه يا كبود و يا قرمز شود، آيا ديه دارد؟ ديه آن چقدر است؟

ج ـ اگر از روى غضب باشد، ديه دارد و ديه آن در صورت، اگر سياه شود شش مثقال طلا، و اگر كبود شود سه مثقال، و اگر قرمز شود يك مثقال و نيم شرعى طلا مى باشد و اگر محلِ ضرب، ساير اعضاى بدن باشد، ديه آنها نصف ديه صورت مى باشد و مقدار مثقال شرعى، هيجده نخود است كه سه چهارم مثقال صيرفى مى باشد. 22/6/74

(س 1021) يك بار به خاطر تنبيه، دست دخترم را داغ كردم و به اندازه يك لوبيا تاول زد، آيا بايد به او ديه بدهم؟ مقدار آن چقدر است؟

ج ـ دادن ديه واجب است، و بايد سه مثقال شرعى طلا بدهيد كه هر مثقالى هيجده نخود مى باشد. 7/3/70

(س 1022) اگر زن و شوهر در حال شوخى همديگر را دندان بگيرند و سياه شود، اشكال دارد؟

ج ـ با توجه به اينكه اين كار از راه هيجان و كثرت علاقه و عشق بوده و طرفين هم با رضايت خود مقدمات چنين اقدامى را فراهم كرده اند ديه ندارد، به علاوه چون اصل عمل به عنوان كارى مستحب، يعنى ملاعبه زن و شوهر قبل از آميزش و اظهار محبت بوده بعيد نيست مشمول «مَا عَلَى الْمُـحْسِنِينَ مِن سَبِيل» بوده و چون محسن است، ضمان ندارد و به هر حال اصل، برائت است مگر آنكه خلافش ثابت شود. 9/3/86

(س 1023) اگر شخصى ضربتى به صورت كسى بزند كه سياه شود، آيا مى تواند بگويد عوضش را بزن؟

ج ـ نمى تواند بگويد عوضش را انجام بده، بلكه بايد ديه بپردازد.

(س 1024) در جريان يك نزاع، دو نفر فردى را مورد حمله قرار مى دهند و ضرباتى با بيل و چهارشاخ آهنى به سر و صورت او وارد مى سازند كه به نظر پزشك قانونى، ضربات وارده بر سر، موجب قتل شده است. اولياى دم به دليل حضور در صحنه، دو ضارب فوق الذكر را قاتل معرفى كرده اند. حال شخص ثالثى ابراز مى دارد كه ضربه وارده بر صورت مقتول، توسط او بوده است، اكنون بر فرض صادق بودن گفته شخص ثالث، آيا او شريك در قتل است يا اينكه بايد ديه پرداخت نمايد؟ مقدار ديه بنا بر اينكه دنده هاى چهارشاخ در گوشت صورت فرو رفته، چقدر است؟

ج ـ ضربه شخص ثالث با فرض اينكه مسبّب قتل نباشد، تنها موجب ديه است، نه قصاص، و ديه آن هم ظاهراً ديه سمحاق است؛ يعنى ديه زخم كه در صورت و سر از گوشت گذشته و به پوست نازك كه استخوان را پوشانده است رسيده، و ديه اش چهار صدم ديه انسان است. 3/5/74

(س 1025) جرح بر گردن، ديه دارد يا ارش؟ شكستگى استخوان با قسامه ثابت مى شود يا نه؟

ج ـ ارش دارد، و شكستن استخوان هم با قسامه ثابت مى شود. 21/1/75

(س 1026) شكستن استخوان تيغه بينى، ديه دارد يا ارش؟ اگر ديه است، شكستگى استخوان عضوى كه ديه كامل دارد محسوب مى شود يا نه؟

ج ـ اگر استخوان بينى بشكند و خوب شود، صد دينار ديه دارد و اگر بشكند و خوب نشود، صد دينار ديه، و براى عيب آن نيز ارش دارد. 21/1/75

(س 1027) اگر در اثر ضرب وجرح، مثلاً يك موضع از استخوان پاى راست مضروب، شكسته شود، ديه آن نسبت به كلّ يك پا چقدر است؟ اگر با همان يك ضربه، چهار جاى پا شكسته شود، ديه آن چه مقدار است؟ حال اگر بر اثر ضربه هايى چهار جاى پا شكسته شود، درصد ديه از چه قرار است؟

ج ـ ديه شكستن استخوان، خمس ديه معيّن آن عضو است; و ديه پا كه مورد سؤال است نصف ديه انسان است، و ديه شكستگى ايجاد شده در آن يك پنجم ديه پا مى باشد، و براى هر شكستگى ديه جداگانه اى است و در اين ميان فرقى بين شكستگيهايى كه با يك ضربه حادث شده و يا بر اثر ضربات متعّدد، وجود ندارد.  17/11/81

(س 1028) هرگاه پا و يا دست انسان از دو محل جداگانه استخوان بشكند، آيا شكستگى، يكى به حساب مى آيد يا به تعداد هر شكستگى در محلهاى جداگانه، شكستگى ديگرى محسوب مى شود؟

ج ـ دو تا محسوب مى شود، و روايت ظريف هم بنا بر نقل غير كافى به همين نحو است، و مطابق با اصول و ضوابط هم مى باشد. 17/11/81

(س 1029) آيا شكستگى استخوانهاى صاعد و ساق پا ديه مقدّر دارد يا با ارش، تعيين مى شود؟ چنانچه در اثر يك ضربه يا ضربات متعدّد، چند جا بشكند، آيا براى هرشكستگى ديه جداگانه محسوب مى شود يا مجموعاً داراى يك ديه است؟

ج ـ به نظر مى رسد هر شكستگى ديه خود را دارد، و تعدد شكستگى سبب وحدت ديه نمى شود و هركدام حكم خود را دارد، و وحدت ديه با تعدّد شكستگى خلاف قواعد ضمان و اطلاقات ادلّه ديه و حكم عقلى به اينكه هر سبب، مسببى دارد مى باشد. 17/11/81

(س 1030) اگر استخوان ساق پايى بر اثر تصادف غيرعمد به شكل گرد شكسته شود، و از مكانى كه شكسته سوراخ شده و خونريزى كرده باشد، ديه آن چقدر از ديه كل حساب مى شود؟

ج ـ ديه شكسته شدن استخوان پا، يك پنجم ديه خود پا مى باشد. ديه يك پا نصف ديه كامل است و اگر استخوان شكسته شده پا ترميم شود، ديه اش چهار پنجم ديه شكسته است؛ ديه خونريزى، از محلّ شكسته شده دو شتر يا دو صدم ديه كامل است. 4/3/71

(س 1031) پسر بچه يازده ساله اى در اثر تصادف با ماشين، مضروب و مجروح گرديده كه موارد جرح به شرح زير است:

1. پوست و گوشت قسمت زيادى از ماهيچه ساق پا و ران، مجروح و له گرديده، در حدّى كه گوشتهاى جدا شده از پا به زمين ريخته است؛

2. باعث خُرد شدن و قطعه قطعه شدن كاسه زانو و مفصل گرديده است؛

3. بعضى از اعصاب و رگ هاى زير زانو و ماهيچه ها كه در سلامت و حركت پا نقش دارند در حدّ پاره شدن هستند؛

4. صفحه رشد مابين مفصل زانو كه از سنين كودكى تا هيجده سالگى باعث قد كشيدن و رشد استخوان ساق پا و ران مى شود، از بين رفته و در نتيجه، اين پا كوتاه مى ماند و پاى ديگر رشد طبيعى خود را دارد؛ نهايتاً پس از جرّاحيهاى مكرّر و پيوندهاى لازم، پاى مصدوم كج و كوتاه، و زانويش بى حركت و مقدارى خميده مانده است، كه طبق نظريه پزشك قانونى در مجموع و شرايط فعلى، شصت و پنج درصد نقص عضو نسبت به ارزش عضوى، ايجاد شده است؛

5. جهت ترميم گوشت و پوست پاى مصدوم، از پاى ديگرش گوشت و پوست برداشته و پيوند زده اند، آيا پاى سالم هم كه تكّه بردارى شده و اثراتش باقى است، ارش دارد؟ حكم موارد بالا چيست ؟

ج ـ ظاهراً مورد از موارد شلل پا مى باشد و ديه آن، دو سوم ديه قطع پا مى باشد، و ديه قطع يك پا نصف ديه انسان است، نتيجتاً در مفروض سؤال، دو سوم نصف ديه كامل است ليكن راه احتياط، مصالحه است به مقدار كمتر؛ و امّا نسبت به پاى سالم كه تكّه بردارى شده بر ضارب چيزى نيست، چون مباشر نبوده و سببيّت هم در حدّى نيست كه برداشتن چيزى از پا به او نسبت داده شود، تا سبب، اقوى از مباشر باشد. 2/3/75

(س 1032) هرگاه جراحات وارده در قسمتهايى با توده عضلانى زياد ايجاد شده باشد، حتى اگر عميق هم باشد بدون ايجاد عارضه اى التيام خواهد يافت، ليكن چنانچه همان جراحت در قسمتى مانند انگشتان باشد كه توده عضلانى كمترى دارند باعث نقص عضو و محدوديت حركت مى گردد، حال سؤال اين است كه آيا علاوه بر ارش يا ديه آن جراحت مى توان حكم به پرداخت ارش نقص عضو صادر نمود؟

ج ـ نقص عضو در اثر شكستگى استخوان اگر منجر به از كار افتادگى دايمى بشود، در حكم شلل و فلج شدن عضو است و جانى بايد ديه آن را بپردازد؛ چون واضح است كه ديه فلج و شلل به اعتبار از كار افتادگى عضو است نه به خاطر خصوص آن، و اگر منجر به آن نشد و نقص باقيمانده بيست درصد يا كمتر به نسبت خوب شدن مى باشد؛ يعنى هشتاد درصد نقص و ناراحتى از حيث شكستگى بهبودى يافته و بيست درصد يا كمتر باقيمانده، 51 ديه عضو بايد داده شود تا جبران خسارت، عادلانه باشد؛ و امّا اگر نسبت نقص تا بهبودى بيش از بيست درصد است ظاهراً مورد، جزء موارد ديه 51 نمى باشد؛ چون خلاف عدل در ضمان و جبران خسارت است، و قدر متيقن از ادلّه همان 51 مورد قبل است نه جايى كه تفاوت زيادتر از آن باشد، و دليل مطلق لفظى كه شامل همه موارد نقص عضو گردد بلغ ما بلغ ظاهراً وجود ندارد؛ على هذا مبنا قرار دادن ديه همان عضو و بر اساس آن، تعيين خسارت نمودن نه تنها مانعى ندارد، بلكه به عنوان ارش و براى تحقق عدل در جبران خسارت با فرض عدم تعيين در ادلّه، لازم مى باشد و سنّ و شغل دخالتى در كمى يا زيادى ديه و خسارت ندارد. 30/1/81

(س 1033) هرگاه شكستگى استخوان عضوى كه براى آن ديه معيّن است، همراه با نقص عضو باشد؛ مثلاً پزشك قانونى اعلام نمايد كه در استخوان پا هشتاد درصد نقص عضو ايجاد شده، آيا خمس ديه كفايت مى كند يا مى توان به اندازه درصد اعلام شده، ديه همان عضو را تعيين نمود؟

ج ـ اگر خارج از متعارف درشكستن عضو باشد، ارش هم دارد، وگرنه همان ديه كافى است؛ يعنى اگر معمولاً به اين گونه شكستنها اين مقدار نقص وارد مى شود، بيش از ديه بدهكار نيست، وگرنه ارش هم لازم است. 4/3/74

(س 1034) اگر گلوله اى از يك طرف پا وارد و از طرف ديگر خارج شود و باعث فلج شدن آن پا گردد و قصاص هم ممكن نباشد، آيا ديه، ديه جائفه است يا ديه فلج، يا هر دو؟

ج ـ ديه فلج و شل شدن پا را بايد بپردازد، و به طور قاعده و كليّت، ديه سببِ كمتر، در ديه سببِ زيادتر تداخل مى كند و ديه اكثر بايد پرداخت شود نه اقل. 22/12/74

(س 1035) فردى به دنبال شكستگى در ناحيه ستون فقرات، مسلوس شده و توانايى جنسى خود را نيز از دست داده است. آيا علاوه بر ديه شكستگى فوق، مستحق ديه زوال منافع مذكور نيز مى باشد؟

ج ـ به علاوه از ديه كسر ظهر، مستحقّ ديه ذهاب دو منفعت مرقوم در سؤال نيز مى باشد؛ چون ظاهر ادلّه ديه شكستگى استخوان ستون فقرات، ديه آن فى حدّ نفسه است، و ذهاب منافع ديگر به حكم سببيّت آنها براى ديه و اطلاق ادلّه ديات آنها موجب ديه است. بنابراين، در مفروض سؤال به علاوه از ديه شكستن ستون فقرات، ديه از بين رفتن دو منفعت ديگر هم بايد از طرف جانى به مجنى عليه پرداخت گردد. 29/9/78

(س 1036) اگر شخصى با حيله و اغفال، دخترى را راضى نموده و با او زنا كرده و او را ازاله بكارت نمايد، آيا دختر مى تواند درخواست ارش البكاره و مهرالمثل يا يكى از آن دو را بنمايد؟

ج ـ ازاله بكارت به وسيله زنا با رضايت دختر، همانند خود زنا ضمان نمى آورد؛ امّا اگر ازاله بكارت با زناى به عنف باشد، علاوه بر مهرالمثل، بدهكار ضرر و زيان ازاله بكارت حسب نظر كارشناس هم مى باشد. 14/8/79

(س 1037) تسبيب در اضطراب موقّت شخص كه ناشى از ترس و وحشت باشد، آيا موجب ارش مى شود يا خير؟

ج ـ مقتضاى قاعده ضمان كه ديه و ارش هم از باب همان قاعده است، ضمان نسبت به هر نحو خسارتى است كه به انسان وارد شود، چه خسارت بدنى باشد و چه روحى و عصبى. بنابراين، اگر كسى به نحوى از انحا سبب اضطراب و تشويش خاطر كسى گردد، به نحوى كه از نظر پزشكان اعصاب و روان، ضرر و خسارت محسوب شود، كسى كه سبب آن شده بايد آن خسارت را حسب نظر كارشناس خِبره جبران نمايد؛ و ناگفته نماند كه ظاهر عبارت برخى از فقها بلكه صريح بعضى ديگر، عدم ثبوت ديه و ارش در ضربه به صورت ـ كه باعث احمرار و تغيير رنگ صورت نشود ـ است، ليكن آن چه مرقوم شد، حسب قواعد و نظر اين جانب است و حجّت و دليلى هم بر خلاف آن نمى باشد. 26/3/78

(س 1038) تعيين ديه در مواردى كه ديه مشخص نيست، چگونه است؟ به عنوان مثال اگر بدن شخصى در اثر ضربه متورّم گردد، نوع آن را چگونه بايد معيّن نمود؟

ج ـ در مواردى كه ديه معيّن نشده، بايد ارش پرداخت شود؛ و ارش همان جبران خسارت است كه با نظر اهل خبره و كارشناس معلوم مى شود. 9/3/80

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org