|
متفرقات
(س 1168) آيا علم واجب و الهى، منحصر به فقه و علوم حوزوى است، و مقامات عاليه در آخرت فقط براى علماى دين است ولا غير؟ ديدگاه اسلام نسبت به علوم ديگر چيست؟ كسى كه علاقه اى به اين علوم نداشته باشد و به سراغ ساير دانشها برود، آيا از ديدگاه اسلام جز اتلاف وقت و خسران مبين چيز ديگرى نصيبش نمى شود ؟ ج ـ علم، منحصر به فقه و فقاهت نيست و همه علومى كه مورد نياز مسلمانان است، بايد افراد مستعد، تحصيل نمايند؛ و فرقى بين علوم اگر براى رضاى حق تعالى و خدمت به اسلام و مسلمين و در جهت اعتلاى كلمه حق و بى نيازى از بيگانگان باشد، وجود ندارد. 24/9/80 (س 1169) اين جانب چند سالى از زمان به تكليف رسيدنم مى گذرد، و تا چندى پيش چندان به نمازم پاى بند نبودم؛ ولى با مشكلى كه برايم پيش آمد و در كمال ناباورى حل شد تصميم گرفتم كه از اين به بعد، ديگر خود را به راه هاى خلاف نكشانم. از شما مى خواهم مرا راهنمايى كنيد. ج ـ بر شما و هر انسانى لازم است در جهت تقرّب به خدا كوشش نمايد؛ و تقرّب به ذات حق به چند چيز حاصل مى شود: 1. اينكه انسان گوهر نفيس ذات خود را بشناسد و بداند كه در دنيا براى خداپرستى خلق شده و بهاى جان او بهشت قرار داده شده است؛ لذا سعى كند جان خويش را مثل يك گوهر گرانبها حفظ كند و به چيزهاى بى ارزش و شهوات نفروشد؛ 2. واجبات را با حفظ شرايط انجام دهد و از محرّمات و معاصى دورى كند و بداند كه انجام محرّمات، انسان را به نابودى مى كشاند و از رحمت و بهشت خدا دور مى كند؛ 3. هر گاه حال و نشاط داشت به انجام مستحبات اقدام نمايد، خصوصاً نماز شب؛ 4. از ائمه معصومين(عليهم السلام)، با توسل به آنها كمك و همين طور از بزرگان دين و افراد مؤمن اگر زنده هستند با تماس و اگر زنده نيستند با خواندن زندگينامه و سيره و روش عملى آنها از آنها در جهت خودسازى استفاده نمايد، اميد است كه به هدف مطلوب و مورد نظر خود برسد. 8/10/80 (س 1170) توصيه هاى حضرت عالى براى ما جوانان كه مى خواهيم جزء ياران و سربازان آقا امام زمان (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) باشيم چيست؟ ج ـ به انجام واجبات و ترك محرمات اهتمام ورزيد كه بهترين وسيله تقرّب به خداوند است. 29/4/82 (س 1171) آيا مى توان دين دار بود و فرايض دينى را به نحو احسن انجام داد ولى به طورى كه در ملأ عام نباشد؟ ثواب كدام حالت بيشتر است: در جماعت عبادت كردن يا در عزلت؟ ج ـ آن چه رعايتش براى انسان لازم است، انجام واجبات و ترك محرّمات است؛ امّا بايد توجّه داشت كه اسلام از گوشه نشينى و كناره گيرى از مردم و عزلت گزيدن نهى كرده، و همگان را سفارش به در كنار هم بودن و با هم بودن كرده و عباداتى نظير نماز را ـ كه ستون دين است و انسان را از فحشا و منكر باز مى دارد ـ به علنى بودن و جماعت خواندن آن سفارش كرده، و دادن زكات واجب را به صورت علنى، افضل از غيرعلنى دادن آن دانسته كه همه اينها دلالت بر افضليّت انجام واجبات به صورت علنى دارد. 13/4/82 (س 1172) به عنوان يك فقيه، چه توصيه اى به جوانان در رابطه با دورى از گناه داريد؟ ج ـ بهترين و راحت ترين راه رسيدن به كمال و رشد، انجام واجبات و ترك محرمات و دورى از گناه است، و اگرچه خداوند راه توبه را باز گذاشته و اگر كسى ـ نعوذ باللّه ـ مرتكب گناه شد، با توبه مى تواند محبوب پروردگار گردد؛ امّا مسلماً گناه نكردن و آلوده نشدن به آن بسيار آسان تر از پاك كردن آلودگى و آثار گناه است. 22/10/81 (س 1173) چه كنيم كه ديگر گناه نكنيم؟ ج ـ بدانيد كه چه كسى را معصيت مى كنيد، و بدانيد كه گناه، انسان را از خدا و سعادت و كمال دور مى كند و عاقبت خوبى نه در دنيا دارد و نه در آخرت، و موجب خشم الهى مى شود، و بدانيد خدا ناظر بر اعمال ماست، ان شاءاللّه كه از معصيت دورى خواهيد نمود. 30/1/81 (س 1174) لطفاً پندى در مورد دوستى و دوست دارى بيان نماييد. ج ـ يك دوست خوب، دوستى است كه ضرر به دنيا و آخرت انسان نزند، و اگر در مسير نفع دنيا و آخرت انسان باشد، قطعاً دوست خوبى است و دوستى با او و دوست داشتن او مطلوب است. 23/11/80 (س 1175) آيا مى توان گفت كه تمامى احكام اجتماعى اسلام، ناظر به شرايط عرفى، اجتماعى، اقتصادى و يا حتى فرهنگى جامعه بوده است به نحوى كه اگر شرايط تغيير كند، حكم نيز تغيير نمايد؟ اگر اين نكته به كليتى كه در سؤال آمده صحيح نباشد، آيا در احكام اجتماعى امضايى مى تواند صحيح باشد؟ ج ـ تمام احكام اسلام، ناظر به شرايط بشريت بوده و احكام اسلام براى هميشه بشريت است، و قانونگذار، مصالح كل بشريت را در تمام زمانها در نظر گرفته «ان الحكمُ إلاّ للّه يَقُصُّ الحقّ و هُو خَيرُالفاصلين» و قابل تغيير نبوده و نيست و «حلالُ محمد (صلى الله عليه وآله) حلالٌ ابداً الى يوم القيامه و حَرامُه حرامٌ ابداً الى يوم القيامه». 7/7/83 (س 1176) آيا براى عمل تعبدى به احكام، حد و مرزى قائل هستيد؟ ج ـ تعبد، يعنى عمل به قانون، و در تمام جوامع بشرى كه به تمدن رسيده اند، اصل عمل به قانون را از اصولى ترين عوامل سعادت و ترقى جامعه مى دانند؛ بنابراين عمل به احكام اسلام به طور كلّى، يعنى عمل به قانون و تعبّد، پس همه احكام اسلام تعبدى است، يعنى قانونى است گرچه آن قانون امضايى باشد؛ مانند برخى قوانين حقوق اجتماعى و مدنى (معاملات و قراردادها). 7/7/83 (س 1177) نامه هايى به اسم وصيت نامه پيامبر(صلى الله عليه وآله) طى چند سال اخير در سطح شهرها پخش مى شود مبنى براينكه فلان شيخ از مكه و يا از اين قبيل مكانهاى مقدس، نامه را فرستاده است تا ميان مردم پخش شود، و طورى نامه نگارى شده كه خواننده را به نوشتن 100 بار از روى آن نامه مجبور مى كند، نظر شما در مورد اين قبيل كارها چيست؟ ج ـ اين گونه مطالب صحيح نمى باشد، و توجه به آنها و نشر آنها خود به نوعى ترويج باطل بوده و جايز نمى باشد، و بايد از آنها پرهيز نمود. 12/7/83 (س 1178) در مورد تواضع، تعريف يا راهنمايى كنيد و بگوييد آيا يك فرد ضعيف تواضع دارد؟ ج ـ تواضع به ضعف و قوت نيست؛ بلكه تواضع، احترام به مردم و مغرور نشدن به خاطر نعمتهاى الهى است كه خداوند به انسان ارزانى داشته است. 1/10/82 (س 1179) گدايى كردن چه حكمى دارد، و آيا خريدارى اجناس گدايى شده از گدايان در مقابل وجه نقد اشكال دارد يا نه؟ ج ـ حرام است و مورد نهى مى باشد، و كَلّ بر جامعه است و مانع فعاليّت انسان مى شود، و باعث اذلال نفس است كه هر كدام از اين جهات، فى حدّ نفسه حرام است ؛ مگر به حكم اضطرار و به قدر ضرورت اداره شدن زندگى روزمره، آن هم با فرض مشكلات و عدم قدرت بركار و فعاليت؛ امّا خريد كالاى گدايى از آنها چون دهندگان با رضايت كامل به آنها داده اند، مانعى ندارد. 18/1/81 (س 1180) خداوند متعال در سوره اسراء مى فرمايد: «ولقد كرمنا بنى آدم». آيا كرامتى كه خداوند به انسان عطا مى فرمايد، ناشى از ذات و طبيعت انسان است يا به تعبير بعضى از صاحب نظران، منشأ آن تعلّق مشيت پروردگار مى باشد؛ چه اينكه اگر كرامت را ناشى از تعلّق مشيت پروردگار بدانيم، كرامت انسان مستلزم تكليف يعنى تسليم در برابر خداست. از اين رو مستند به آيه شريفه: «ان اكرمكم عنداللّه اتقيكم» ملاك برترى انسانها تقوى و پرهيزگارى تلقى مى گردد، نظر جناب عالى چيست؟ آيا كرامت انسانى منشأ تقوى است، يا تقوى است كه كرامت را مى آفريد؟ ج ـ كرامت انسانى كه عطيه و لطف الهى نسبت به انسان است «ولقد كرّمنا بنى آدم» (آيه 70، سوره اسراء)؛ به طور قطع و صددرصد، انسان را گرامى داشتيم و كرامت و بزرگوارى را به او داديم كه از مظاهر آن، اختيار و عقل و تسليم شدن در مقابل حق و عدل است و منشأ تقوى و نگهدارى انسان از تخلّف از عدل و پرهيز از ظلم است؛ و آيه «ان اكرمكم عنداللّه اتقيكم» مربوط به ارزش انسانى نزد خداوند است و اثر كرامت خدادادى در خلقت است و از هم جدا مى باشد، در حقيقت آيه «ولقد كرمنا» مربوط به قوت و كرامت بالقوه و تكوينى است، و آيه «ان اكرمكم» مربوط به قرب به حق و به فعليت رسيدن آن كرامت بالقوه خدادادى است؛ پس كرامت، منشأ تقوى است. 19/2/81 (س 1181) قرائت از دين يعنى چه آيا درست است يا نه؟ ج ـ به معناى برداشتهاى مختلف از ادله شرعيه ـ كه بين فقهاى اسلام و متكلمين و فلاسفه و همه مسلمانان معمول بوده ـ بلكه لازمه اجتهاد مستمر و تكامل علمى و اعتقادات مى باشد. 25/2/80 (س 1182) سالهاى گذشته موقعيت شغلى خوبى پيدا كردم و استخاره كردم و بعد از بد آمدن استخاره، آن كار را رها كردم، بعدها دوباره با استخاره اى كه خوب آمده بود كارى را شروع كردم؛ ولى وضعم بدتر شد. الآن دچار فشار روحى سنگينى شده ام و خانواده ام نيز تحت فشار هستند، لطفاً مرا راهنمايى كنيد. شديداً احساس ضعف روحى مى كنم؛ زيرا فكر مى كنم كه تكيه بر اعتقاداتم مرا به اين روز انداخته است. ج ـ نامه حضرت عالى را مطالعه كردم گرچه در آن، سؤال شرعى عملى ـ كه اساس كار دفتر جواب دادن به آن است ـ در آن نبود؛ ليكن از مضمون نامه پيدا است كه شما در زندگى به حالت يأس و نوميدى از خدا رسيده ايد كه يأس، از گناهان كبيره است، و دواى يأس را علماى بزرگوار اخلاق چند چيز بيان نموده اند كه به طور خلاصه براى شما بيان مى كنم: 1. هر انسانى بايد فكر كند مشكلات زندگى كه جزء لوازم زندگى دنياست، در مقابل قدرت بى پايان خداوند، ناچيز است و خداوند، رئوف و مهربان است اگر مصلحت بداند، برطرف كردن مشكلات براى او راحت است و در مقابل اين حوايج جزيى عاجز نمى باشد؛ 2. تفكر نمايد كه خداوند از او و حالات او آگاه است و لحظه اى از او غافل نيست ـ گرچه خود انسان ممكن است از خودش غافل شود ـ و او نسبت به كفار و دشمنانش هم در دنيا مهربان است و آنها را تأمين مى كند؛ 3. نعمتهاى فراوان خدا را در نظر آورد كه از جمله آن نعمتها سلامتى است، اگر ثروتمندى كه همه دنيا را دارد، از دو چشم محروم باشد آيا حاضر نيست تمام ثروتش را بدهد و دو چشم بگيرد، آيا شما حاضرى دو چشم خود را با تمام دنيا عوض كنى؟ چه بسا انسانهايى كه ثروت دارند امّا سلامتى ندارند؛ بنابراين نعمت سلامتى و وجود اعضا و جوارح، همه نعمتهايى هستند كه هر كدام با دنيا برابرى مى كند پس نبايد انسان در زندگى مأيوس شود، و فكر كند كه خداوند به او توجه ندارد و يا او را فراموش كرده و تنها او گرفتار مشكلات است؛ 4. براى راحتى و آرامش روحى، ائمه معصومين(عليهم السلام) به اين مضمون فرموده اند: انسان بايد هميشه به پايين تر و بدحال تر از خودش نگاه كند تا قدر نعمتهايى را كه خداوند به او داده است بداند، و نبايد به بالاتر از خودش نگاه كند كه در غم و تأثر رسيدن به آنها بماند؛ 5. عزيزم! شما لازم است زندگينامه و مشكلات انبيا و اولياى الهى را مطالعه كنيد كه با اينكه خداوند آنها را دوست داشت، چه گرفتاريهايى را پشت سر گذاشتند و آن گرفتاريها به مصلحت آنها بود كه خداوند براى آنها خواسته بود، و آنها هم تسليم خداوند بودند و لحظه اى دچار يأس و نوميدى نشدند؛ در پايان، توصيه مى شود كه در هر كارى ابتدا فكر كنيد و بعد اگر به نتيجه نرسيديد، با افراد عاقل و قابل اطمينان مشورت نماييد؛ و در استخاره تمام جوانب در نظر گرفته مى شود، در روايت آمده شخص تاجرى نزد امام صادق(عليه السلام) استخاره كرد، استخاره اش بد آمد توجه نكرد و به سفر رفت و سود كلانى نصيبش شد، قضيه را به امام صادق(عليه السلام) گفت، حضرت فرمودند: يك نماز 20/1/80 (س 1183) گفتمان بين علما و تمدنها و مبادلات فرهنگى كه موجب رفع كدورت بين المللى مى شود، چه حكمى دارد؟ ج ـ نه تنها جايز است، بلكه به حكم مطلوبيت جلب محبت و تأليف قلوب ديگران و متحد شدن انسانها براى خدمت به انسانيت و به همديگر، مطلوب و مرغوب و نيكو مى باشد و خود، يك نحوه امر به معروف و امر به خوبيها مى باشد؛ بلكه بعضى از مراحل رفع كدورت شرعاً و عقلاً واجب است. 13/11/79 (س 1184) همكارى سازمانهاى بين المللى غير مسلمان كه شعار و اهداف ما را قبول دارند، چه حكمى دارد؟ ج ـ همكارى با همه انسانها براى ترويج از اخلاق و سياستهاى اسلامى و يا پيشرفت در مسائل صنعتى و توليدى و غير آنها از مسائل دينى و دنيايى، نه تنها جايز بلكه به حكم تعاون بر برّ و تقوى، مطلوب و ممدوح است. 13/11/79 (س 1185) چنانچه گفتگوى آزاد تمدنها موجب طرح و شناخت اسلام در جوامع غيرمسلمان گردد، جايز است؟ ج ـ نه تنها جايز است؛ بلكه واجب است و همه مسلمانان به حكم قطعى عقل و نقل، موظّف به دعوت به اسلام و شناساندن آن به انسانها ـ كه دعوت به صلاح و خير و فضيلت و آزادى از قيد و بندهاى جهل و بردگى و خمودى و همه ظلمتها است ـ مى باشند؛ و روش مسلمانان در طول تاريخ هم همين بوده و هست. 13/11/79 (س 1186) باتوجه به ضرورت تقريب مذاهب و لزوم گفت وگوى اديان مختلف در باره مشتركات، نظر جناب عالى در باره حضور علماى مسيحى و ديگر اديان الهى در سمينارها و همايشهاى مربوط به حج و حتى حضور در كنگره عظيم حج براى تبادل آرا و نظرات و آشنايى نزديك با آيين مسلمانان چيست؟ ج ـ جواز آن واضح است و منشأ شبه معلوم نيست؛ و چگونه جايز نباشد با اينكه نصاراى نجران در داستان مباهله، به مسجد النبى وارد و حتى آنكه مراسم دينى شان را حسب ملّت و مرام خود انجام دادند، و چگونه جايز نباشد با آنكه لازمه گفتگو و دعوت به اسلام و صلح و جلوگيرى از جنگ و فساد، و بهتر و نيكوتر نمودن استفاده زيادتر از سفر حج، حضور انسانها در سمينارها و همايشها مى باشد و اصولاً با آنكه دعوتهاى قرآنى و اسلامى، متوجه همه انسانها و بنى آدم است چگونه مى توان حضور يك عده از آنها را به خاطر عقايدشان ممنوع دانست مخصوصاً دانشمندان! و از همه گذشته اسلامى كه دين عقل و خرد و انديشه است و اصل در آن بر جواز و حليّت همه امور است تا خلافش ثابت شود، چگونه مى شود منع از حضور عده اى از انسانها را در آن همايشها به اسلام نورانى و عزيز نسبت داد. 14/12/85 (س 1187) سؤالى كه از محضر حضرت عالى دارم اين است كه معصوميت امامان شيعى از چه راهى ثابت مى شود؟ ج ـ چون وظيفه امام هدايت مردم به مصالح واقعيه و تزكيه آنان و نيز حفظ شرع از تحريف و زياده و نقصان است و حافظين شرع و به پادارندگان واقعى احكام شرع هستند اگر معصوم نباشند وجودشان كالعدم و بى فايده خواهد بود چون احتمال اشتباه و گناه مانع از رسيدن مردم به سعادت خواهد بود و هيچ گاه اطمينان به صحّت عمل و قول آنها حاصل نمى شود پس بايد از ارتكاب گناهان و معصيت ها مصون و معصوم باشند تا اطمينان حاصل شود كه تبعيت از آنان انسان را به سرحدّ كمال مى رساند و آن چه مرقوم شد كلمه اى از هزاران كلمات گوياى عصمت آنان است و براى تفصيل زيادتر مى توانيد به كتاب ارزشمند تفسير الميزان در تفسير آيه 33 سوره احزاب «ليذهب عنكم الرجس اهل البيت»؛ و همچنين كتاب امامت شهيد بزرگوار مطهرى مراجعه فرماييد. 16/2/81 (س 1188) سؤال من در مورد شفاعت از ائمه مى باشد؛ بنده اخيراً كتابى را مطالعه كردم و بر ردّ برخى از خرده هاى ايشان از شيعيان دليلى پيدا كردم ؛ امّا در مورد شفاعت از ائمه ايشان براى ردّ اين عقيده در شيعيان استناد به مناظره بت پرستان با حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) مى كند كه آنها به آن حضرت مى گفتند كه ما بتان را براى نزديكى به خدا و شفاعت به او مى پرستيم «مانعبدهم الا ليقربونا إلى اللّه زلفى وهولاء شفعائنا عنداللّه» و اين همان دليلى است كه ما براى شفاعت مى آوريم؛ البته كاملاً واضح است كه ائمه تفاوتى ذاتى و غيرذاتى و غيرقابل مقايسه با آن چه بت پرستان براى شفيع مى گرفتند، دارند. 1. مگر كلام اول و آخر پيامبر ما توحيد نبود، و برقرارى رابطه اى دايمى و بلا واسطه بين بنده و خدا؟ مگر خداوند در قرآن اشاره نكرده است كه تنها شفيع، او مى باشد؟ آيا شفاعت گرفتن از غير او كه منجر به توجه به غير او مى شود، صحيح است؟ 2. نظر شما در مورد مكتوبات مندرج در كتب حديث مبنى برتفاوت ذاتى ائمه با بنى آدم و داشتن ذات نورانى به جاى ذات خاكى، و خلقت ايشان قبل از بنى آدم، نظرتان را بفرماييد؟ ج 1 ـ اساساً شفاعت، از وساطت و ضم شىء به شىء مشتق گشته، و انبيا و معصومين و هدايت گران و روشن گران، همه و همه در اين دنيا وسيله اى براى راهنمايى بشر به حق و عدالت بوده و هستند؛ پس آنان همه شفيع ديگران مى باشند، و اگر بخواهيم تشبيه كنيم مى توان شفاعت آنها را (در حد بسيار پايين) به معلم و ياد دادن شاگردانش مثال بزنيم؛ و امّا در آخرت، شفاعت به معناى پارتى بازى و تهديد و تطميع نمى باشد، بلكه بدان معناست كه معصومين از خوبيهاى خودشان به انسانهاى وارسته اى از مسلمانان و انسانهاى صالح كه نامفهوم به قيامت آمده اند و كمبود دارند كمك مى كنند، و كمبود آنان را براى رسيدن به رضوان اللّه جبران مى نمايند؛ و اين مختصرى بود از بحث هاى مفصل كه در مورد اين مسئله است. ج 2 ـ قطع نظر از سخنان افراد، اين روايات داراى معانى و مقاصد بلندى است كه با يك نوشته و دو نوشته ـ آن هم براى همه افراد كه داراى سطوح عاليه اى از تحصيلات و دانش و رشد فكرى نباشد ـ مشكل مى باشد؛ امّا واقعيتهاى مسلّمى است، البته نه به اين معانى ظاهريه؛ امّا به هرحال آنها با اختيار و انتخاب خودشان به مراحل عاليه اى از عصمت رسيده اند و ديگران مى توانند خود را تا حدّى به آنها برسانند، امّا نمى توانند در حدّ آنها قرار گيرند، كما اينكه برخى از نوابغ در تاريخ بشر منحصر به افراد خاصه اى بودند البته از مثال زدن هم در پيش اولياى خدا معذرت مى خواهم؛ و به هرحال بايد ائمه معصومين (صلوات اللّه عليهم اجمعين) را الگو قرار داد و نبايد هيچ كس را با آنان مقايسه نمود. 31/4/81 (س 1189) با عنايت به حادثه اخير زلزله در شهرستان زرند كرمان و وجود سؤالات متعدد در خصوص زلزله در اذهان متدينين، بذل محبت نموده، پاسخ سؤالات ذيل را كه خدمتتان ارسال مى گردد، مرقوم فرماييد. 1. در معتقدات شرعى ما فلسفه وجودى حوادثى چون زلزله و سيل و... چيست ؟ 2. اگرچه بر اساس بعضى تعابير در لسان آيات و روايات، از آن به آزمايش الهى نام برده مى شود، اما در ميان عامه مردم به عنوان بلا و عقوبت تعبير مى گردد و متأسفانه از حادثه ديدگان به عنوان كسانى نام برده مى شود كه مورد عذاب و عقوبت الهى واقع شده اند. حال از نظر جناب عالى، اين تعابير درست است يا خير؟ 3. بعضى از روحانيون معظم ـ كه جهت انجام مسائل شرعى مربوط به حادثه ديدگان به مناطق زلزله زده سفر نموده اند ـ رواياتى را دال بر اينكه نه تنها حادثه ديدگان مورد عقوبات الهى واقع نشده اند، بلكه بر عكس، مقام شهيد و شهادت را نيز كسب كرده اند، براى مردم بازگو مى كنند؛ آيا چنين رواياتى وجود دارد؟ در صورت وجود، آيا اين روايات از نظر حضرت عالى موثق است يا خير؟ ج ـ بايد توجه داشت كه حوادث غير مترقبه همچون زلزله، طوفان و غير آنها، همانند بقيه امور و حوادث، تابع علل و اسباب خودش مى باشد كه همه و همه مخلوق و آفريده شده خداوند است، و سنّت الهى بر جريان علل و معاليل و اسباب و مسببات است (ولن تجد لسنة اللّه تبديلا) و اين انسان است كه خداوند او را به نحوى آفريده كه با پيشرفتش در علم و دانش و پى بردن به علل و عوامل امور مى تواند آنها را كاهش داده و بلكه ممكن است روزى بشر جلوى همه آن حوادث را با علل و عوامل پيشگيرى كننده - كه آنها نيز آفريده شده ذات بارى تعالى مى باشند - بگيرد كه ظاهراً بلكه قطعاً در زمان ظهور حضرت مهدى (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) كه علم و درك و عقل بشر كامل مى گردد، چنين پيشگيرى تحقق پيدا خواهد نمود، اين بود بيان مختصرى از نحوه خلقت و آفرينش الهى در زمين. و اما مسئله بلا و عقوبت بودن اين چنين حوادثى به طور كلّى، قطعاً منفى است و ما نمى توانيم به اسلام عزيز نسبت بدهيم كه مردمى كه از خانه و زندگى ساقط شده اند، گناهكار بوده اند و خداوند آنها را عقوبت نموده؛ چون به علاوه از اينكه اين افترا به اسلام است، اصولا اين جور عقوبتها نسبت به گناهكاران ـ كه خارج از مفروض در سؤال است ـ در اسلام و بعد از بعثت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)، نبوده و تحقق پيدا نخواهد كرد؛ و چگونه مى توان اين زلزله ها را عقوبت ناميد با اينكه در همان حال، مردم بايد به خداى خويش توجه نمايند و نماز آيات بخوانند! و نيز چگونه مى توان آن را عقوبت ناميد با اينكه نسبت به اشباه و نظاير آنان مثل غريق يا كسى كه خانه بر سرش خراب شده، حسب روايات اجر شهيد را دارد! و بر همه ماهاست كه از اين گونه سخنان نادرست نسبت به اين انسانهاى والاى صدمه خورده و اذيت شده، دم فروبنديم و به فكر خدمت به آنها و درخواست صبر جميل و اجر جزيل از خداوند براى مصيبت ديدگانشان باشيم؛ و اين جانب از همه آنان كه صدمه خورده و اذيت شده اند درخواست دعاى خير را داشته و دارم؛ چون اين گونه افراد محروم، انسانهاى بزرگ و مؤمنى بوده و هستند كه اكنون مضطر شده اند و خداى بزرگ دعاى مضطر را ـ كه در رأس آنها مهدى موعود (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) مى باشد ـ اجابت مى نمايد، و در پايان از خداوند متعال براى از دست رفتگان اين حادثه دردناك طلب مغفرت و آمرزش مى نمايم. 15/12/83 (س 1190) نظر شما راجع به جمله (آزادى بالاتر از ديندارى است) كه به نظر مى رسد مفهوم جمله «اگر دين نداريد لااقل آزادمرد باشيد» امام حسين(عليه السلام) مى باشد، چيست؟ ج ـ آزادى و حريّت، در متن دين و باطن دين است، روح هر ديندار واقعى با آزادگى و حريّت عجين گشته است و قابل تفكيك نيست؛ ولى شايد تفسير جمله حضرت امام حسين(عليه السلام) اين باشد كه اقل چيزى كه در اين دنيا حتى براى زندگى دنيا لازم است، آزادگى و حريت است، و منظور اين باشد كه اگر دين نداريد و به فكر آخرت خود نمى باشيد، لااقل اصول ابتدايى زندگى در دنيا را رعايت كنيد كه در سايه آن، دنياتان آباد گردد. 6/4/81 (س 1191) مدت شش سال است كه به خارج از ايران آمده ام، هميشه با ياد خدا مشكلات را گذراندم؛ امّا مدتى است كه بر خلاف ميل باطنى ام حس مى كنم ديگر اسم و ياد ائمه اطهار(عليهم السلام)، گرمى و عشق را در قلبم زنده نمى كند و اين موضوع من را آزار مى دهد. خواهش مى كنم كمكم كنيد. مدام دعاهاى مفاتيح را مى خوانم و ترجمه آيات قرآن كريم، ولى فايده اى ندارد. ج ـ همين احساس، خود نشانه ايمان است كه بايد اعتماد بر خداوند و توكل بر او و، مداومت بر اعمال خير، و برشمردن نعمات الهى و انجام واجبات و ترك محرّمات آن را تقويت نموده و همواره توسل و ياد ائمه اطهار(عليهم السلام)را در قلب خويش زنده نگه داريد و از ياد خداوند غافل نشويد كه او بهترين راهنماست. 10/12/81
|