|
احكام دانش آموزان كم توان ذهنى و معلولان جسمى
(س 126 ) اصولا وظيفه والدين كودكان نابينا، ناشنوا يا كم توان ذهنى در تعليم احكام شرعى به آنان (با توجّه به اينكه آموزش بعضى از احكام به آنها مشقّت دارد) چيست؟ ج ـ سؤالى را كه خود آنها خواستار پاسخ بدان باشند، بايد به حكم لزوم تعليم احكام براى نادانان، به آنها پاسخ داد و در اين جهت، تفاوتى بين پدر و مادر و ديگران نيست؛ امّا آنچه را كه سؤال ننموده اند كه طبعاً از آن غافل هستند، چون نسبت به آنها تكليف ندارند، ديگران هم تكليف تعليم ندارند. آرى، مختصرى از مسائل ساده علمى و عملى اسلام را بايد با بيان و زبان ساده به آنها ياد داد؛ مثل اينكه خدايى و پيامبر و امامى هست و آن خداوند تكاليفى همانند نماز و روزه را قرار داده است. و بايد توجّه داشت كه آموزش بايد فوق العاده مختصر و ساده باشد كه سؤال، كمتر به ذهن آنها راه پيدا كند. 3/2/79 (س 127 ) آيا سن تكليف آن دسته از دانش آموزان استثنايى كه كم توان ذهنى هستند، بر اساس سن عقلى آنان محاسبه مى شود؟ با توجّه به اينكه از لحاظ فكرى و عقلى نسبت به مسائل و مفاهيم دينى با ساير افراد تفاوت دارند، ملاك تشخيص براى اولياى آنان چيست؟ براى مثال، فرد كم توان ذهنى اى كه از لحاظ سنّى هفده ساله است، ولى از لحاظ عقلى ده يا دوازده ساله است، آيا شرعاً مكلف است؟ ج ـ تا خود آنان متوجه به مكلّف شدن خود نشده اند و درك ننموده اند كه در زمان معيّن و شرايط معين، از طرف خداوند، احكام و واجبات و محرّمات براى آنها قرار داده شده، مكلّف نيستند؛ پس بايد دقت كنند و بپرسند كه چه زمانى مكلف مى شوند و تا آن هنگام چيزى بر آنان نيست؛ چون غافلند و بر غافل، مطلقاً تكليف نيست. اما نسبت به ديگران، آنان هم تكليفى ندارند؛ يعنى توجّه دادن كم توان هاى ذهنى به مسأله بلوغ و تكليف، لازم نيست، بلكه مطلوب هم نيست؛ چون سبب زحمت، هم براى آنها و هم براى ديگران مى شود. آرى، بايد از آن اعمالى كه ضرر فاحش براى خود آنها و يا ديگران دارد ـ فرضاً خوردن مشروبات الكلى ـ جلوگيرى نمود؛ چون اين نحو جلوگيرى ها، داير مدار تكليف عامل نمى باشد. به هر حال، به نظر اينجانب، افراد مذكور، گرچه از نظر سنى از سن بلوغ گذشته اند، ليكن بالغ نمى باشند؛ چون بلوغ به معناى خروج از كودكى و رسيدن به تصميم غيركودكانه است. و سن، به علاوه تحقّق آن مقدار از درك، علامت بلوغ است، نه محض سن. 15/3/79 (س 128 ) چند نفر از دانش آموزان از لحاظ توانِ دست راست يا چپ، دچار نارسايى هستند، به طورى كه براى وضو گرفتن دچار مشكل هستند و قادر به رساندن آب به تمام قسمت دست نيستند. وضوى اين افراد با اين شرايط، چه حكمى دارد؟ ج ـ اگر خودشان متوجّه نشوند، مانعى ندارد؛ چون به بيش از توجّه خودشان تكليف ندارند، و نبايد نرسيدن آب به بعضى از مواضع وضويشان را به آنان گفت و اعلام، كار نادرستى است؛ ليكن اگر خودشان متوجّه شدند و سؤال نمودند، بايد آنان را متوجّه كرد و اگر نمى توانند و يا برايشان زحمت فوق العاده دارد، شستن بقيّه مواضع به حكم لاحرج و عدم تكليف به امر غير مقدور و نبودن مورد از موارد تيمّم، كفايت مى كند؛ مگر آنكه تمام يك عضو چنين باشد كه احتياط در وضوى بقيّه اعضا و تيمّم است. 25/2/80 (س 129 ) تدريس معلم زن نابينا براى دانش آموزان پسر نابينا و يا معلم مرد براى دانش آموزان دختر، با توجّه به اينكه دست آنها با هم برخورد دارد، چه حكمى دارد؟ ج ـ اگر بر حسب جريانات عادى، امر آموزش بر آن متوقف باشد، به عنوان حاجت و يا ضرورت و بدون ريبه و قصد لذّت، نمى توان گفت حرام است. (س 130 ) اگر دانش آموزان دختر معلول جسمى ـ حركتى كه به سن تكليف رسيده اند، در حال افتادن ناگهانى باشند، آيا آموزگار مرد مى تواند او را بگيرد و از سقوط وى جلوگيرى كند؟ ج ـ آرى، مى تواند؛ بلكه به دليل جلوگيرى از وارد شدن صدمه به او بايد مانع از افتادنش شود. 12/11/79
|