|
احكام و مسائل آموزشى دانشجويان
(س 137 ) در صورتى كه فتاواى مراجع با عملكرد و گفتار بعضى از رؤساى بيمارستان هاى آموزشى يا آزمايشگاهها مطابق نباشد، تكليف دانشجويانى كه موظّف به اجراى دستور اساتيد و پزشكان در امر معاينه اند چيست؟ آيا بايد از اساتيد تبعيت كنند يا خير؟ ج ـ بر مكلّف واجب است كه طبق فتواى مرجع تقليد عمل كند و خلاف آن جايز نيست؛ مگر اينكه خود، مجتهد يا محتاط باشد؛ بنابراين، تبعيّت در كار خلافِ شرع، حرام و نهى از منكر واجب است؛ مگر آنكه تخلّف، باعث حَرَج و مشقّت باشد و سبب گردد كه اذيّت شود، كه در اين صورت، به حكم نفى حَرَج و نبودن مشقّت در اسلام و اينكه اسلام، دين سهولت است، مانعى ندارد؛ ليكن در عين حال، به قدر ضرورت و نياز اكتفا شود. (س 138 ) در بعضى از بيمارستان ها، دانشجويان به دليل اينكه بايد دوره آشنايى با كارهاى طبابت را عملا بگذرانند، از بيماران معاينه به عمل مى آورند و قصدشان هم تعليم امور درمانى است. آيا در صورت عدم رضايت بيماران، مى توان آنان را به معاينه مجبور كرد؛ مانند اينكه پزشك معالج به بيمار بگويد، اگر از معالجه توسط دانشجويان ممانعت به عمل آورد، او را درمان نخواهند نمود؟ اگر اقدام ياد شده در مورد ضرورت تعلم، بدون اشكال است، مورد ضرورت را توضيح دهيد؟ ج ـ اگر ممانعت به نحو ياد شده، جزو مقرّرات و برنامه هاى بيمارستان است، قطعاً مانعى ندارد؛ امّا اگر پزشك معالج، خود مى خواهد چنين ممانعتى را بنمايد، و خلاف مقرّرات هم نباشد و تعليم و تعلّمى كه حفظ جان انسان ها و معالجه آنها بر آن مترتّب است، بر آن معاينه متوقّف باشد، نه تنها معاينه بر دانشجو واجب است، بلكه بر بيمار هم واجب است كه خود را در معرض آن قرار دهد، و اگر حاضر نشد، اجبار به طريق ياد شده ـ كه در حقيقت اجبار هم نيست، بلكه استفاده پزشك از معلومات و اختيارات خودش است ـ مانعى ندارد و پزشك با اين تهديد به ممانعتش از معالجه، به هر دو وظيفه خود، كه معالجه و حفظ جان انسانها و پيشرفت در علم پزشكى است، عمل نموده است. (س 139 ) در بيمارستان ها و مراكز آموزش پزشكى جهت يادگيرى و آموزش دانشجويان پسر و دختر، مبادرت به انجام زايمان، كورتاژ و... مى نمايند، نظر حضرت عالى در اين خصوص چيست؟ ج ـ در صورت توقّف در پيشرفت پزشكى كه از امور مهّم است، و با توجّه به عزّت علمى بر اين گونه اعمال، ظاهراً جايز است؛ ليكن بايد به حدّاقل ضرورت و رفع نياز، اكتفا نمود. (س 140 ) نگهدارى جنين در آزمايشگاه به منظور آموزش دانشجويان چگونه است؟ ج ـ هرچند دفن جنين مسلمان، واجب است، ليكن نگهدارى او تا مدتى، براى پيشرفت علم و عزّت اسلامى با رضايت اولياى او، جايز است. (س 141 ) با توجّه به مراجعه زنان به برخى از پزشكان مرد و آثار روانى مترتّب بر آن، آيا بر زنانى كه استعداد و يادگيرى علوم پزشكى مربوط به زنان را دارند، واجب است كه اين علوم را ياد بگيرند؟ ج ـ ياد گرفتن و تعلّم علوم پزشكى براى معالجه، مانند بقيّه علوم و صنايع مورد احتياج جامعه، واجب كفايى است و در اين وجوب، بين زن و مرد، فرقى نيست؛ و امّا وجوب شرعى براى خاصّ زنان (تا بانوان بيمار، دچار آثار روانى ناشى از مراجعه به مردان و ارتكاب امر جايز به حكم حاجت و اضطرار نشوند)، دليلى ندارد؛ ليكن براى حفظ عفاف و ايجاد آرامش روانى براى بانوانِ بيمار و حفظ عظمت جمهورى اسلامى، فراگيرى علوم پزشكى براى زنان، امرى مطلوب است. (س 142 ) در صورت كمبود استخوان براى آموزش پزشكى، آيا مى توانيم از استخوان هايى كه در بيابان و قبرستان ها مى يابيم و يا به وسيله عمليات حفّارى شهردارى ها در سطح خاك ظاهر مى شوند (چه متعلّق به مسلمانان و چه غير مسلمانان) استفاده كنيم و بعد از اتمام كار، به مركز آموزش ديگرى هديه نماييم يا آن را دفن كنيم؟ ج ـ جايز است، مگر آنكه سبب هتك مسلمانان باشد؛ چون استفاده از چنين استخوان هايى، اگر از جسد مسلمانان باشد، تقطيع نيست تا مسأله «تشريح» مطرح گردد؛ همچنانكه قدر متيقّن از وجوب دفن آنها احترام گذاردن به مسلمانان است و با استفاده علمى، بى احترامى محقّق نمى شود. (س 143 ) آيا مى توان براى آموزش، به علّت كمبود جسد و استخوان (كه بدون آنها آموزش امكان پذير نيست) به نبش قبر غير مسلمان اقدام نمود؟ در فرض مسأله، اگر ندانيم اين قبر متعلّق به مسلمان است يا غير مسلمان، آيا مجازيم نبش قبر انجام دهيم؟ ج ـ مانعى ندارد، مگر آنكه طبق مرام و آداب خودشان، جايز نباشد. در اين صورت، به خاطر لزوم احترام به حقوق، نبش قبر آنان حرام است؛ چون خلاف احترام و قرارداد است. و اگر در بلاد مسلمين باشد، محكوم به قبر مسلمان است. (س 144 ) بنده چون دانشجوى پزشكى هستم، ناچار به مطالعه علمى استخوان هاى مردگان هستم و بايد هميشه استخوان هاى مرده اى را كه غسل نداده اند و فقط ضدّ عفونى شده، مس نمايم و نمى توانم دائماً غسل كنم، اكنون وظيفه بنده چيست؟ ج ـ در مسّ استخوان جدا شده از ميّت كه يك سال از آن گذشته باشد، عدم وجوب غسل مسّ ميت خالى از قوّت نيست؛ به علاوه، اگر مس با دستكش و حايل باشد، سبب غسل نمى شود و غسل مس، مخصوص تماس مستقيم و بدون حايل است. (س 145 ) آيا مسّ استخوان هايى كه هم متعلّق به مسلم است و هم كافر، و هم عدّه اى كه سال ها از فوت آنها مى گذرد و هم عده اى كه تازه فوت كرده اند، و در اتاق هاى تشريح و آناتومى توسط دانشجويان پزشكى مورد استفاده قرار مى گيرد، غسل مسّ ميّت دارد يا خير؟ ج ـ عدم وجوب غسل مسّ استخوان ميّتى كه حدّاقل يك سال از مرگ او گذشته باشد، خالى از قوّت نيست. 19/6/73 (س 146 ) نظر جناب عالى در رابطه با نبش قبر و برداشتن قطعه اى از استخوان بدن ميّت، براى دانشجويان رشته پزشكى كه مورد نياز علمى آنهاست، چيست؟ ج ـ نبش قبر براى استفاده دانشجويان رشته پزشكى و برداشتن قطعه اى از بدن ميّت كه مورد نياز است، مانعى ندارد؛ ليكن هماهنگى با مسئولين قانونى براى نبش، به صورت مخفيانه و با حفظ ظاهر صورت قبر، به گونه اى كه هتك نباشد لازم است. 20/2/88 (س 147 ) تشريح جسد به منظور آموزش دانشجويان، چه حكمى دارد؟ ج ـ تشريح در مفروض سؤال كه داراى غرض عقلايى است و بى احترامى و هتك بر ميّت نيست، فى حدّ نفسه جايز است و دليلى بر حرمت ندارد؛ اما رضايت اولياى ميّت و رعايت وصيّت ميّت، واجب و تخلّف از آن حرام است. 14/6/74 (س 148 ) هر پزشكى در طول دوران دانشجويىِ خود، بايد هرچند مختصر، از انواع و اقسام اختلالات و بيمارى هاى زنان و چگونگى انجام گرفتن زايمان سالم و... اطلاع يابد. كسب اين اطلاعات در مورد دانشجويان، بيشتر آموزشى هستند تا درمانى (يعنى ممكن است نجات جان بيمار، وابسته به دانستن آنها نباشد)، امّا دانشجويان در دوره هاى مختلف، ملزم به فراگيرى آنها و گذراندن واحدهاى درسىِ مربوط و امتحان دادن در پايان دوره هستند تا در نهايت، بتوانند فارغ التحصيل موفقى باشند. با در نظر گرفتن تمامى اين شرايط، بفرماييد تكليف و وظيفه دانشجو چيست؟ آيا مى تواند به خاطر رعايت مسائل شرعى، و يا در هر شرايطى و با هر وسيله اى به فراگيرى صحيح كارش بپردازد تا در آينده، كمتر دچار مشكل شود؟ و به طور كلّى، چگونه مى توان بين وظيفه پزشكى و دانشجويى (كه در كتب پزشكى بر انجام دادن آنها تأكيد شده) و وظيفه شرعى و اسلامى ـ كه طبيعتاً نبايد با وظيفه پزشكى تناقض داشته باشد ـ جمع كرد؟ ج ـ اهميّت علوم پزشكى و عزّت اسلامى آن و نياز مبرم عامّه، و متوقّف بودن جان انسان ها و معالجه آنها بر تعلّم امور مذكور، خود به حكم تزاحم اهم با مهم (يعنى وظيفه شرعى و اسلامى كه در سؤال آمده است) و ترجيح اهم، سبب جواز شرعى بوده و جايز است؛ به علاوه كه ظاهراً مسأله معالجه هم بالقوّه خود، جزو موارد استثناى از حرمت است و نوبت به تزاحم هم نمى رسد. و يكى از موارد استثنا شده از حرمت نظر و لمس، معارضه آنها با امرى است كه مراعاتش در نظر شارع، اهم باشد. و اين مورد هم با قطع نظر از مسأله معالجه بالقوّه (كه خود نيز ظاهراً از موارد استثناست) از اين گونه موارد است. 8/11/80 (س 149 ) ما دانشجو هستيم و استاد، دو يا سه بيمار را در اختيار ما مى گذارد و ما موظفيم تمام كارهاى مربوط به آنان، از جمله گرفتن نبض، فشار خون، درجه حرارت و... آنها را انجام دهيم و گاهى بايد بر بعضى از كارها، مثل سُوند گذارى براى ادرار، نظارت داشته باشيم. با اين توضيح بفرماييد: با توجّه به اينكه اين كارها جزو دروس عملى ما محسوب مى شود و بعد از فارغ التحصيلى، مسئول بخشى از بيمارستان مى شويم كه با اين گونه بيماران سر و كار داريم، تكليف ما چيست؟ ج ـ هر چند اين گونه كارها به طور طبيعى و در غير مقام معالجه و ضرورت، حرام است ـ كه در سؤال هم به آن توجّه شده است ـ ليكن به جهت معالجه، هرچند به دليل كارآموزى، جايز و جزو موارد استثنا شده از حرمت نظر و لمس است؛ ضمن اينكه حرام نبودن را به كمك تزاحم هم مى توان اثبات كرد؛ چون جامعه بشرى به اين گونه كارشناسان در زمينه بهداشت و درمان نيازمند است و به عنوان واجب كفايى بايد انجام گيرد و اين گونه واجبات كفايى، از اهميّت بالايى برخوردارند و بايد اهم بر مهم مقدّم شود و در جواز امور ياد شده، با خصوصيّت و شرط ياد شده، بين زمان دانشجويى و فارغ التحصيلى فرقى وجود ندارد. (س 150 ) معاينات و آموزش هايى كه احتمال دارد در آينده در معالجه بيماران ضرورت يابند، چه حكمى دارند؟ ج ـ اگر احتمال عقلايى و مورد اعتناى پزشكى باشد، مانعى ندارد. (س 151 ) در آموزش بيمارى هايى كه بين زن و مرد مشترك است (مثلا گلو درد) آيا لازم است كه حتماً دانشجويان با بيماران هم جنس خود آموزش ببينند؟ ج ـ آرى، لازم است. (س 152 ) آيا نگاه به عكس هاى عريان كه در كتب پزشكى هست، اگر به قصد آموزش باشد، جايز است؟ اگر ريبه آور باشد، هرچند براى آموزش، جايز است يا خير؟ اگر ريبه آور نباشد، آيا بدون قصد آموزش هم جايز است؟ ج ـ اگر از روى لذّت نباشد و خوف افتادن در حرام هم نباشد، مانعى ندارد؛ امّا اگر خوف افتادن به حرام باشد، جايز نيست و حرام است؛ چه براى آموزش باشد و چه نباشد. (س 153 ) در صورتى كه هنگام ضرورت، معاينه بيمارانى كه محرم نيستند، توسط دانشجويان جايز باشد، مرجع تشخيص اين ضرورت چه كسى است؟ ج ـ حَرَج و مشقّت و اضطرار براى معالجه، رافعِ حرمت است و تشخيص با خود مكلف است. (س 154 ) غالباً در معاينه اعضاى تناسلى ـ اعم از اينكه توسط فرد مماثل صورت گيرد يا ديگرى ـ احكام شرعى، مانند نگاه كردن پزشك يا دانشجو از طريق آينه، رعايت نمى شود و چون ما براى فراگيرى چگونگى تشخيص بيمارى ها از آنان تبعيت مى كنيم، وظيفه ما چيست؟ ج ـ لمس زن توسط مرد و برعكس، حرام است؛ مگر در صورت ضرورت يا معالجه براى امداد رسانى، خون گيرى، شكسته بندى، اندازه گيرى نبض، حرارت و فشار خون، جرّاحى، معاينه، تزريق و امثال آنها، حَسَب مقرّرات پزشكى، آن هم به اندازه كفايت و ضرورت. (س 155 ) ما دانشجويان در خلال تحصيلات دانشگاهى، براى آموزش، از دستگاههاى تناسلى مصنوعى كه از مواد پلاستيكى ساخته شده اند استفاده مى كنيم، نگاه كردن و لمس آنها چه حكمى دارد؟ ج ـ فى حدّ نفسه مانعى ندارد. (س 156 ) دانشجويان رشته پزشكى در خلال تحصيل، عكس ها و فيلم هاى مختلفى را از اعضاى تناسلى بدن، به قصد آموزش مى بينند، آيا اين عمل جايز است؟ همچنين ديدن عورت غير مماثل چه حكمى دارد؟ ج ـ اگر از روى لذّت نباشد و خوف افتادن در حرام هم نباشد، مانعى ندارد؛ امّا اگر خوف افتادن به حرام باشد، جايز نيست و حرام است؛ چه براى آموزش باشد و چه نباشد.
|