|
2. حديث دوم باب
متن حديث از اين قرار است: و عن محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن علىِّ بن الحكم، عن علىِّ بن أبى حمزة، عن أبى بصير فى حديث قال: سألت أبا عبدالله(عليه السلام) عن الدّية فقال: دية المسلم عشرة آلاف من الفضّة، وألف مثقال من الذّهب، وألف من الشاة على أسنانها أثلاثاً و من الإبل مائة على أسنانها، و من البقر مائتان;[1] ابو بصير گويد: از امام صادق(عليه السلام) درباره ديه پرسيدم. فرمود: ديه مسلمان ده هزار نقره و [يا ]هزار مثقال طلا و [يا] هزار گوسفند سه ساله و [يا]يكصد شتر و [يا] دويست گاو. ممكن است از كلمه «المسلم» استفاده شود، كه اين اندازه از ديه به مسلمان اختصاص دارد و شامل غير مسلمان نمى شود. ليكن حق آن است كه نمى توان از اين روايت چنين اختصاصى را استفاده كرد، زيرا: اولا. لقب مفهوم ندارد و اثبات حكمى براى مسلمان، نفى آن حكم از غير مسلمان نمى باشد و عدم بيان حكم غير مسلمان، به جهت عدم ابتلا بدان بوده است. ثانياً. بر فرض آنكه قبول كنيم اين حديث مفهوم دارد و اين مقدار ديه را از غير مسلمان نفى مى كند، ولى مفهوم اطلاق ندارد و گوينده جمله مفهوم دار در مقام بيان منطوق است نه در مقام بيان مفهوم، تا اطلاق داشته باشد، و در مقام بيان بودن مفهوم و اطلاق آن محتاج به قرينه و دليل است كه در مورد اين روايت و غالب جمله هاى مفهوم دار چنين دليلى ديده نمى شود. بنابراين، مفهوم روايت بر بيش از تفاوت داشتن ديه غير مسلمان فى الجمله ـ همانند غير مسلمانى كه موتمن و محترم و معاهد نباشد ـ با مسلمان دلالتى ندارد، و همه غير مسلمانان را شامل نمى شود. ثالثاً. اگر قبول كنيم كه مفهوم در اين حديث اطلاق دارد ـ گرچه خلاف تحقيق مى باشد ـ اين اطلاق نسبت به ذمّى بالفعل و بالقوه به وسيله روايات وارد شده در تساوى ديه ذمّى (بالفعل و بالقوه) با مسلمان تقييد مى شود و آن روايات عبارتند از: 1. محمد بن الحسن باسناده عن ابن محبوب، عن أبي أيوب، عن سماعة، قال: سألت أبا عبدالله(عليه السلام) عن مسلم قتل ذميّاً؟ فقال: هذا شيء شديد لا يحتمله الناس فليعط أهله دية المسلم حتى ينكل عن قتل أهل السواد، وعن قتل الذمي، ثم قال: لو أن مسلماً غضب على ذمي فأراد أن يقتله ويأخذ أرضه ويؤدي إلى أهله ثمانمائة درهم إذاً يكثر القتل في الذميين;[2] سماعه مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) درباره كشتن ذمى پرسيدم؟ فرمود: [پاسخ اين پرسش ]سخت است و مردم آن را تاب نمى آورند، بايد به خانواده وى ديه مسلمان را پرداخت تا از كشتن مردم عراق و اهل ذمّه دست بردارد. سپس فرمود: اگر مسلمانى بر كافر ذمّى خشمگين گردد و بخواهد او را بكشد و زمين وى را بستاند و آن گاه به خانواده او هشتصد درهم بپردازد، كشتن اهل ذمه رواج يابد! 2. و باسناده عن اسماعيل بن مهران، عن ابن المغيرة، عن منصور، عن أبان بن تغلب، عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: دية اليهودى والنصرانى والمجوسى دية المسلم;[3] امام صادق(عليه السلام) فرمود: ديه يهودى، مسيحى و زردشتى همانند ديه مسلمان است. بايد توجه داشت كه ذمّى در اين روايت ها با الغاى خصوصيت و تنقيح مناط، خصوصيتى نداشته و هر غير مسلمانى كه مال و جانش محترم است را شامل مى شود، زيرا مناط ديه در ذمّى همان احترام است كه امرى عقلايى است و شرع نيز همان را امضا كرده است و عقلا ديه را در جايى كه خون محترم باشد، به عنوان جبران خسارت مى پذيرند بدون آنكه در ديانت مقتول فرقى قايل شوند، و اگر در اين روايت ها سخن از ذمى است به جهت آن است كه مورد ابتلاىِ مسلمانان، غير مسلمانان ذمّى بوده اند. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. وسائل الشيعة، ج29، ص194، باب 1، ح2. [2] . وسائل الشيعة، ج 29، ص 221، باب 14، ح 1. [3] . وسائل الشيعة، ج 29، ص221، باب 14، ح 2.
|