Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: تحصيل خارج فقه و اصول

تحصيل خارج فقه و اصول

در سال 1335 شمسي که دروس دوره سطح را به اتمام رسانيد در امتحانات سطوح عالي حوزه شرکت کرد و با قبولي، رتبه اول را احراز نمود و مورد تشويق مرجع بزرگ وقت آيـة الله حاج آقا حسين بروجردي (متوفاي 1380هـ .ق) قرار گرفت.

پس از آن، آيـة الله صانعي خود را براي استفاده و بهره‌هاي علمي بيشتر از محضر استادانِ صاحب نظر و مراجع علمي و فتوايي حوزه آماده ساخت. براي فحص و تحقيق از شيوه‌ي تدريس و ارائه نظرات و دست يابي به مباني و روش‌هاي اجتهاد، مدتي در حلقه‌ي دروس خارج فقه و اصول آيات عظام؛ سيد محمد محقّق داماد (متوفاي 1388 هـ .ق)،‌ شيخ عباسعلي شاهرودي (متوفاي 1383 هـ .ق)، شيخ محمد‌علي اراکي (متوفاي‌1415‌هـ ‌.ق)، شيخ محمد فکور يزدي و حدود يکسال هم در درس خارج فقه آيـة الله بروجردي[1] حاضر شد و از جلسات درس و بحث آنان استفاده کرد.

در اين اثنا برخي از دوستان و آشنايان خبر حلقه‌ي درس خارج فقه و اصول امام خميني(سلام‌الله عليه) را به ايشان دادند، آيـة الله صانعي با حضور در درس و بحث خارج امام، گم‌شده خود را که هم پاسخگوي عطش علمي و هم روحيه‌ي انقلابي‌اش بود در وجود امام و حلقه‌ي درس و شاگردان او يافت و از آن پس تا سال 1342 شمسي که امام(سلام الله عليه) در قم حضور داشت و تدريس مي‌کرد، به طور مستمر و در هر فرصت مغتنم از انفاس قدسي و دانش و اطلاعات وسيع فقهي و اصولي آن فقيه کم نظير بهره برد.

آيـة الله صانعي پيرامون مباحثي که در خدمت حضرت امام تلمّذ نموده چنين مي‌فرمايد:

... من در اوايل سنه‌ي 1335 در مسجد سلماسي رسماً به درس امام رفتم. قبل از اين سنه به صورت شکسته، بسته مي‌رفتيم، ولي از سنه‌ي 1335 درس امام را مرتّب تا زماني که در قم تشريف داشتند حضور پيدا مي‌کردم. ... تقريباً اگر بخواهيم طبقه بندي کنيم شاگردان حضرت امام را، ما دوره سوم يا طبقه سوم شاگردان امام بوديم که تا آخر خدمت ايشان مانديم. ... ما از بحث خارج تيمّم خدمت امام رفتيم. خارج تيمّم بر محور کتاب شرايع بود. بعد هم بحث نجاسات و طهارات تا آخر. چند سال آن بحث‌ها را فرمود، بعد هم بحث خارج مکاسب محرّمه، همان بحث‌هاي مکاسب محرّمه که به قلم خود امام چاپ شده است. بعدش هم بحث بيع تا بيع فضولي که در قم فرموده‌اند و سپس ادامه آن را در نجف دنبال کردند.

خارج اصول امام هم، يک دوره از بحث برائت تا آخر تعادل و تراجيح و دوره دوم هم از اول مباحث الفاظ تا مبحث اجتهاد و احتياط؛ يعني يک دوره کامل اصول و يک نيم دوره را خدمت امام شاگردي کرديم. بعد رسيد به سنه‌ي 1342 و امام ديگر درسشان را تعطيل فرمودند و قضاياي نهضت که پيش آمد.

مباحث فقهي و اصولي، هر دوي آن را مفصّل نوشتم ... .[2]

همان‌طور که نقل شد، تقريرات درس فقه امام را به صورت کامل و به عربي و بسياري از مباحث اصول را نگاشت و در زمره‌ي شاگردان برجسته و ياران ويژه او قرار گرفت. اين حضور فعال و ارتباط توأم با ممارست علمي و تحقيقات فراوان، موجب گرديد که آيـة الله صانعي با استفاده از ديدگاه‌ها و مباني فقهي و اصولي امام و اشراف بر آن و همچنين توفيقات الاهي، در 24 سالگي به ملکه اجتهاد و قدرت استنباط دست يابد.

در اينجا خاطراتي از آغاز تحصيل و دوران پس از آن را از زبان آيـة الله صانعي مي‌خوانيد:

... ده ساله بودم که مادرم به هنگام وضع حمل فرزند فوت کرد. پدرم مرا براي ياد گرفتن قرآن نزد آقا شيخ محمد نامي که در محل‌مان مکتب خانه داشت برد و به او سپرد و خود عازم عتبات عاليات گرديد.[3] سفر او سي، چهل روز طول کشيد. در اين مدت، دوري پدر آن چنان روحيه‌ام را آزار مي‌داد که نمي‌توانستم در مکتب خانه چيزي بياموزم. شيخ محمد به من گفت: درس خواندن تو فايده‌اي ندارد. تو استعداد نداري و به هيچ جايي نمي‌رسي، برگرد به خانه و ديگر اينجا نيا. وقتي پدرم از سفر بازگشت پس از ديد و بازديدها از من سؤال کرد به مکتب خانه نمي‌روي؟ گفتم: نه، شيخ محمد مرا بيرون کرد و گفت ديگر نيا؛ چون چيزي نمي‌فهمي و ياد نمي‌گيري. من ديگر نرفتم. فرداي آن روز پدرم عمّ‌جزء را برايم شروع کرد و در مدت دو ماه يک جزء را به خوبي به من ياد داد. پس از آن روزي مرا نزد شيخ محمد برد و به او گفت آقا شيخ محمد، شما گفتي يوسف چيزي نمي‌فهمد و استعداد ندارد. شما قرآن را باز کن و از هر جاي آن که دلت مي‌خواهد از او بپرس. او هم صفحه‌اي از قرآن را باز کرد و من آن را با آن سبکي که از پدرم آموخته بودم، برايش خواندم. شيخ محمد تعجب کرد و مرا تحسين کرده و تشويق نمود که درس بخوانم ... .

وقتي در اصفهان صرف مير مي‌خواندم نزد آيـة الله آقاشيخ عباسعلي اديب حبيب آبادي رفتم تا از او سؤالي را که پيرامون درس بود بپرسم.[4]

پس از آن‌که پرسشم را پاسخ گفت، نکته‌اي را هم به من آموخت و آن اين بود که گفت: اولاً اگر در درس مشکل يا سؤالي برايت پيش آمد خودت بنشين مطالعه کن و فکر کن تا از فکرت بهره بگيري؛ به تعبير ديگر استعدادت را رشد بده. ثانياً اگر فکر کردي و مطالعه نمودي و ملتفت نشدي، نزد استادي که به تو درس داده برو و از او سؤال کن، چون او وارد است و حضور ذهن دارد. ممکن است من حضور ذهن و آمادگي نداشته باشم و به اشتباه جواب دهم ... .

اين کلام مهم‌ترين درسي بود که او به من ياد داد و درس خوبي براي من در زندگي شد ... .

وقتي در اصفهان تحصيل مي‌کردم نان از محل مي‌آوردم و سيب زميني بهترين خورشت‌مان بود. هر دو يا سه هفته چند نفري آب‌گوشتي درست مي‌کرديم و مي‌خورديم ...‌‌ .

وقتي به قم آمدم در مدرسه آقا سيد صادق در حجره‌اي که 6 نفر ديگر هم بودند، هم حجره شدم. پدرم ماهي 20 تومان برايم مي‌فرستاد. گاهي چند ماه مي‌گذشت که يک وعده غذاي سير نمي‌خوردم. با اين حال خدا را شکر مي‌کردم[5] و روزي 14 درس و مباحثه داشتم ... .

وقتي دوره‌ي سطح را تمام کردم براي شرکت در درس خارج امام خميني يا رفتن به نجف، نزد آيـة الله فکور[6] رفتم استخاره کنم. پس از استخاره، ايشان گفت: شما يا به عتبات مي‌خواهيد برويد يا به جلسه درس شخص بزرگي، چون تعبير استخاره روضه بهشتي آمده است. اگر هم به جلسه درس آن بزرگ برويد هميشه با دوستان اختلاف نظر خواهيد داشت و در بحث‌ها درگير خواهيد بود. بعد به ايشان گفتيم: ما براي درس امام ـ آن‌وقت حاج آقا روح الله مي‌گفتند ـ استخاره کرديم. ايشان هم خيلي تعريف کردند و ما هم رفتيم. واقعاً درس امام باغي از باغ‌هاي بهشت بود که همه‌ي نعمت‌هاي معنوي و علمي و روحاني ما از همين باغ است.

به هر حال، پس از استخاره، درس خارج فقه حضرت امام را انتخاب کرده و مرتّب حاضر شدم و با چند نفر، درس ايشان را مباحثه مي‌کرديم که از جمله هم مباحثه‌اي‌ها حضرات آقايان؛ حاج شيخ زين العابدين ذوالفقاري، حاج شيخ حسين زرندي، شيخ اسماعيل ابراهيم نژاد، حاج شيخ محمد فاضلي اشتهاردي بودند. در دوران مبارزه و اختناق، براي مباحثه در مدرسه فيضيه راه مي‌رفتيم و درس امام و نظرات او را بلند بلند با ذکر نام ايشان مي‌گفتيم تا ديگران با امام آشنا شوند و حرف‌هاي محقّقانه او را بفهمند ... .

از اساتيدم که خيلي از او خوشم مي‌آمد، يکي آقا موسي صدر[7] بود که خيلي خوش اخلاق و خوش قيافه بود. يک آدم بسيار متخلّقي بود. در اخلاق زبانزد بود. همه‌ي جهات را رعايت مي‌کرد. به طلاب مستعد عنايت داشت و داراي افکاري بلند و نو بود.

در بحث اين‌که همه‌ي بني‌آدم، حقوق برابر دارند و بايد با همگان خوب رفتار کرد؛ مسلمان و غيرمسلمان، همه انسان هستند، خطابات قرآن مربوط به تمام انسان‌هاست. اينها افکاري بوده که ما بارها به آن تأکيد کرديم و ايشان نيز قبل از ما در کشور لبنان گفته بود. منتها از نظر فقهي زمينه برايش فراهم نبود که نظريات و افکار خويش را از ديدگاه فقه تثبيت کند.

آيـة الله بروجردي هم بر فقه مسلّط بود و هم مسايل فقهي را به درستي ريشه‌يابي مي‌کرد. خيلي دقيق بود و به تاريخ و پيشينه مسئله و اقوال مختلف پيرامون آن و رجال حديث توجّه داشت.

آيـة الله داماد[8] ما را به احتمالات زياد توجّه مي‌داد.

آيـة الله شيخ عباسعلي شاهرودي به نقل اقوال پيرامون مسئله عنايت داشت.

آيـة الله شيخ محمد علي اراکي به اقوال و احاديث مسلّط بود.

امام خميني بر مباحث و مسايل فقهي و اصولي تسلّط داشت. شاگردان را پرورش علمي مي‌داد. از درس ايشان رموز و کرّ و فرّها را فرا مي‌گرفتيم. بايد حواسمان جمع مي‌بود؛ چون کدهاي فراوان مي‌آموخت در همه‌ي امور، به‌ويژه در درس نظم داشت و بعد از هر درس يک ضابطه و يا يک قاعده از ايشان ياد مي‌گرفتيم ... .[9]

آيـة الله صانعي در يکي ديگر از بياناتشان درباره‌ي ويژگي‌هاي درس حضرت امام مي‌گويد:

... درس امام خيلي جهات ارزنده داشت: يکي از آن جهات بحث‌هاي تحقيقي و تطبيقي ايشان بود. ورود و خروجش در مباحث منحصر به‌فرد بود. مطالب را زيرو رو مي‌کرد. به گونه‌اي بحث مي‌کرد که شاگردان را وادار به مطالعه و دقّت مي‌نمود و از اين جهت درس امام بسيار سازنده و آموزنده بود. کساني که به درس امام مي‌آمدند، معمولاً اهل تحقيق و اهل مطالعه و دقّت بودند. اين خاصيّت درس امام بود. ... دوم آن‌که، وقتي از درس امام فارغ مي‌شديم يک مطلب، دو مطلب با يک قاعده، دو قاعده به دست آمده بود، هيچ روزي بر ما نگذشته بود، مگر آن‌که بنده و دوستانمان يک ضابطه يا يک نکته‌اي را از درس امام گرفته بوديم که براي اجتهاد و پرورش فکري ما خيلي مهم بود. سوم آن‌که، عنايت خاصي به اخبار داشت؛ همانند آيـة الله بروجردي. چهارم آن که، عنايت به اقوال فقها داشت. پنجم آن‌که، احترام خاصي به همه‌ي علما و بزرگان مي‌کرد. در هيچ يک از آثار ايشان کوچک‌ترين تندي به بزرگان نداشته است. حتي کساني که عقيده مخالف داشتند . و ... .[10]

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. آيـة الله صانعي حدود يک سال در درس خارج فقه آيـة الله العظمي بروجردي در بحث « خلل و سجده سهو» از کتاب الصلو\ شرکت نمود.

[2]. مصاحبه با آيـة الله العظمي صانعي.

[3]. نيمه اول سال 1325 شمسي.

[4]. آيـة الله العظمي صانعي از همان اوان سنين نوجواني سه خصيصه بارز داشت :

اول: ذهن پويا و کنجکاو و جوّال که ايشان را در بسياري از مواقع پرسشگر در برابر موضوعات مختلف ، به‌خصوص مسايل درسي و علمي قرار مي داد و عمق وجودش با بيان اغنايي سيراب مي‌گشت. ←

→ آيـة الله صانعي در توصيف اين خصيصه‌اش مي‌فرمايد:

« يعني از اول بنده حالتم، حالت سؤال و پرسش بود، همين‌که امام امت (سلام الله عليه) هم به آن اشاره دارد و مي‌فرمايد: « آقاي صانعي وقتي که سال‌هاي طولاني در مباحثاتي که ما داشتيم ايشان بالخصوص مي‌آمدند با من صحبت مي‌کردند ». از اول اين حالت را داشتم » .

دوم: جديّت و تلاش مستمر در تحصيل و درس و بحث. به‌طوري‌که مطالعه و تحصيل ايشان در ساعات مختلف شبانه روزي، حتي قبل نماز صبح و پس از آن موجب تعجب دوستان و هم حجره‌اي ايشان بوده است.

سوم: دقت و موشکافي‌هاي علمي و درسي و تفکر در مطالب مختلف بوده است.

آيـة الله صانعي در يکي از خاطراتش از اوان طلبگي؛ حين خواندن کتاب صرف مير چنين مي‌گويد:

« ... روزي که براي خواندن صرف مير پيش استاد رفتيم، ايشان شروع کرد به: بسم الله الرحمن الرحيم، بدان: ايدک الله تعالي ... چند سطري را خواند، ما قبلاً مختصري از اين کتاب صرف مير را خوانده بوديم، ديدم استاد آن اشکال و جواب‌هايي که در حاشيه جامع المقدمات وجود داشت، به آن اشاره‌اي نکرده است، به مرحوم والد گفتم که: ما ديگر براي درس خواندن پيش اين استاد نمي‌رويم. گفت: چرا؟ من اصرار کردم، ايشان قبول کرده به شما درس بدهد، چرا نمي‌روي؟ گفتم: ايشان آن اشکال‌هايي که بايد مي‌گفت را در درس نگفت و همين‌طور عبارت را سرسري خواند. مرحوم والدم گفت: مثلاً چه اشکالي؟ گفتم: آن اشکالي که، چرا بدان گفت و بخوان نگفت و ... اشکال ديگر اين‌که صرف مير فارسي است چرا به عربي ايدک الله را گفته است؟ و ... گفتم: اينها را براي ما نگفت و ما هم ديگر به درس او نمي‌رويم ... » . ( مصاحبه با آيـة الله صانعي )

[5]. اين شيوه‌ي مردان خداست که در تمام حالات زندگي دست از طريق حق برنمي‌دارند و به مقتضاي آيه‌ي شريفه ( وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ) در حال وسعت نعمت و روزي، خدا را اظهار کرده و شکرگزار نعمت‌هاي او هستند و در حال سختي و فقر هم هرگز دست از صبر و قناعت برنمي‌دارند. آنان با تلاش و همّت و مقاومت، مشکلات زندگي را تحمل مي‌کنند و در هر حال در طلب رضاي معبود خود گام برمي‌دارند. اين است که به مقامات عالي علمي و معنوي دست مي‌يابند.

[6]. بي‌مناسبت نيست که به نقل خاطره‌اي از زندگي آيـة الله فکور، آن هم از زبان آيـة الله صانعي بپردازيم تا تکريمي باشد به علم و عالم و فضيلت، اگر چه اين حکايت، ←
→ تنها حکايت استاد معظّم، از زندگاني اين عالم برجسته نيست، ولي به همين مقدار بسنده مي‌کنيم تا بر اهل فضل و دانش مفيد واقع شود:

« ... آقاي فکور در استخاره معروف بود. خيلي انسان زاهدي بود. ايشان از بزرگان بودند. ... يک روز ما براي ديدنش به منزلش رفتيم، آدم بسيار زاهدي بود. با اين‌که دوستان ايشان، بارها از او خواسته بودند منزلي برايش تهيه کنند، ايشان حاضر به اين کار نشد. منزل کوچکي داشت که زير گذر بود. منزلش کلاً در حدود شصت يا هفتاد متر بود. اجاره‌اي هم بود. آن روز که ما به خدمتشان رفتيم روز عيدي بود و صحبت از منزل و کوچک بودن آن به ميان آمد. ايشان فرمود: ما منزل کرايه‌اي غير از اين منزل داشتيم. هر شش ماه به يک بار بايد منزلمان را جابجا مي‌کرديم و يک منزل کرايه‌اي ديگر مي‌گرفتيم و واقعاً بر ما دشوار شده بود. مي‌گفتند سر قبر ميرزاي قمي حاجت برآورده مي‌شود. بنا گذاشتيم ما هم چهل شب جمعه کنار قبر ميرزاي قمي فاتحه بخوانيم و آن وقت خواسته‌مان بر سر قبر ميرزا همين بود که منزلي کرايه‌اي نصيب ما شود که صاحب‌خانه هر سال يا هر چند وقت ما را از اين منزل به منزل ديگر جابجا نکند. گفت: شايد بيست سال است که من در اين منزل اجاره‌اي سکونت دارم و هنوز صاحب‌خانه را نديدم. يک مختصر کرايه‌اش را هم يک نفر مي‌آيد و به صاحب‌خانه مي‌رساند.

آن‌وقت شوخي مي‌کرد و مي‌گفت: اي کاش ميرزاي قمي را واسطه مي‌کردم تا يک منزل ملکي قسمت ما شود. ولي نه، ما منزل اجاره‌اي خواستيم و وساطت ميرزاي قمي و چهل شب جمعه فاتحه خواندن اثر گذاشت.

آقاي فکور، حتي وقت نماز خواندن هرچه پول در جيب داشت زير سجّاده‌اش مي‌گذاشت؛ چون اين پول‌ها عکس داشت. صورت داشت. احتياط مي‌کرد.

تابستان هم که درس‌ها تعطيل مي‌شد براي زيارت به عتبات مي‌رفت، يکي دو ماه تابستان را در نجف اشرف مي‌ماند. حالا گرماي قم يک‌طرف، گرماي عتبات نيز طرف ديگر. بسيار انسان والا و بزرگواري بوده و از معاصرين حضرت امام (سلام الله عليه) ... » .
( مصاحبه با آيـة الله صانعي )

[7]. آيـة الله صانعي نسبت به خاطرات حضورش در درس امام موسي صدر چنين مي‌فرمايد:

« ما قوانين را پيش امام موسي صدر مي‌خوانديم ـ اگر در قيد حيات است خدا حفظش کند و اگر از دنيا رفته خداوند درجاتش را عالي کند ـ بسيار آدم بزرگوار و متخلّقي بود، اساساً خانواده صدر يک خانواده بسيار بزرگواري بودند، نياکانشان هم از ←
→ مراجع و از بزرگان بودند. رفتيم براي امتحان. ممتحن يک آقايي بود از مرند در مدرسه حاج ملاصادق، ديگري هم آقاي روحي يزدي که از شاگردهاي مرحوم حاج شيخ بود، از معاصرين امام، امام هم خيلي به او علاقه داشت و ما لمعه و قوانين را امتحان داديم خوششان آمد ... بنا شد کسي که در امتحان آيـة الله بروجردي قبول مي‌شود، مرحوم آقاي حجت هم آن 5 تومان پول نان را به او بدهد که در حقيقت مي‌شد 17 تومان، ما مطمئن بوديم که قبول شديم، يکي دو روز نگذشت مرحوم حجت فوت کرد ... بزرگان براي مرحوم حجت (ره) مجلس گرفتند. يک روز هم مرحوم صدر؛ پدر امام موسي صدر، مجلسي گرفته بود، منتها خودش نمي‌توانست در مجلس شرکت کند، امام موسي صدر دم در ايستاده بود، هيکل بلندي داشت، قيافه خيلي خوب. مرحوم صدر جهاتش جمع بود. ما آمديم بياييم در مجلس ... امام موسي صدر دست ما را گرفت، حالا او با آن قيافه و شخصيت امام موسي، مرا کنار خودش نگه داشت و گفت: آقا، پريروز شما امتحان داده بوديد پيش آقاي روحي؟ گفتم: بله، قوانين را ما امتحان داديم، و خداحافظي کرديم و آمديم، ما نفهميديم براي چه پرسيد. چند روزي گذشت و درس‌هاي حوزه شروع شد. امام موسي صدر آمد براي درس در مسجد نو، ما براي درس به آن جا مي‌رفتيم. امام موسي صدر درس را که شروع کرد، گفت: بله، مرگ اين بزرگوار چنين و چنان است، ما بايد سعي‌مان را بيشتر کنيم، بعد به مناسبت فرمود: اين آقاي صانعي چند روز قبل رفتند لمعه و قوانين امتحان دادند، آقاي روحي که يکي از ممتحن‌هايش بوده به من گفته است که اگر خود ميرزاي قمي پا مي‌شد، حرفش را مي‌خواست بيان کند، به قشنگي که آقاي صانعي بيان کرد، نمي‌توانست بيان کند، و بعد بنا کرد تقدير و تشکر کردن از ما. البته من به آقاي روحي گفته بودم که شاگرد امام موسي صدر هستم، خيلي تشويق کرد ... ». ( مصاحبه با آيـة الله صانعي )

[8]. درک بالا و دقت کافي در آيـة الله صانعي سبب گرديد تا معظّم له نکته‌ها و درس‌هاي مهم را از اساتيد خود دريافت نموده و آنها را پيشه‌ي راه و زندگي علمي و اخلاقي خود نمايند. به فرموده استاد معظّم، يکي از نکاتي که ايشان در مدت کوتاهي که در خدمت آيـة الله محقّق داماد تلمّذ کردند، فراگرفته‌اند اين بود:

« ... يک درس بسيار خوبي که از مرحوم محقّق ـ رضوان خدا بر او باد ـ گرفته‌ام، اين بود که ايشان مي‌فرمودند: اگر يک مطلبي را مي‌خواهيد بگوييد، تلاش کنيد يکي از کساني که در نظر حوزه‌هاي علميه داراي عظمت و اعتبار است، همراه نظرية خودتان قرار دهيد، تا هُوْ نشويد. در غير اين صورت اگر به تنهايي و بدون همراه نمودن يک بزرگي بخواهيد نظر بدهيد به شما حمله مي‌کنند و چه بسا کار را بر شما مشکل و ادامه آن‌را مختل نمايند.

اين نکته، خيلي مهم است و درس خوبي براي من بوده است ... ». ( مصاحبه با آيـة الله صانعي )

[9]. مصاحبه‌هاي با آيـة الله صانعي.

[10]. مصاحبه با حضرت آيـة الله صانعي.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org