Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: الف) قبل از پيروزي انقلاب اسلامي

الف) قبل از پيروزي انقلاب اسلامي

آيـة الله صانعي روحيه‌ي مبارزه با ظلم و ستم و تنفّر از ظالم و مقابله و مبارزه با آن را از پدر و جدّ خود به ارث برده بود. در آغاز طلبگي اين روحيه را به صورت همراهي با روحانيان مبارز و دوست داشتن حركت آنان نشان مي‌داد و بعدها در اشكال مختلف و مناسب، به فعاليت پرداخت و تا پيروزي انقلاب اسلامي از پاي ننشست.

ايشان نحوه‌ي ورود خود را به عرصه‌ي مبارزات و مسايل سياسي و انقلابي اين‌گونه بيان مي‌كند:

... زماني كه در اصفهان و مدرسه‌ي كاسه‌گران درس مي‌خواندم يك مقداري به مسايل سياسي هم توجّه داشتم و به صورت ناقص دنبال يك سري مسايل بودم.

وقتي قوام السّلطنـة روي كار آمد و نخست وزير شد علماي اصفهان عليه او مبارزاتي را شروع كردند. آيات عظام حاج آقا حسين خادمي، آقا شيخ مرتضي اردكاني و شيخ محمد رضا حسين آبادي و ... پيشرو جمعيت بودند. بنا بود علما و همراهان آنان در تلگراف خانه اصفهان متحصّن شوند. من با آن كه طلبه‌ي كم سن و سالي بودم دنبال آنها مي‌رفتم و از اين حركات خوشم مي‌آمد و اين جور كارها را دوست داشتم. ... وقتي اين آقايان خواستند وارد تلگراف‌خانه بشوند مأموران دولتي نگذاشتند و برخي از آنان را كتك زدند.

وقتي شاه (محمد رضا پهلوي) به اصفهان آمد، ما از آمدن او به اصفهان متنفّر بوديم. او را به‌عنوان اين كه يك آدمي است كه قدرت را به دست گرفته و برخلاف دين حركت مي‌كند از دستش ناراحت بوديم. بعد هم كه به قم آمدم همان خواسته‌ها و همان روحيات را داشتم ... .[1]

وقتي موضوع تصويب انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي در مهرماه سال 1341 شمسي مطرح شد و نمايندگان مجلس فرمايشي رژيم با تغيير اصول 91 و 92 قانون اساسي اقدام به بركناري روحانيت و نيروهاي متديّن و حذف عنوان مذهب رسمي و سوگند به قرآن نمودند، امام خميني حركت خود را آغاز كرد. ايشان در سخنراني خود بدين مناسبت به اصولي از قانون اساسي تمسّك جست و مطالب مهمّي را گوشزد نمود. همه‌ي آنان‌كه دنبال فرصت براي مبارزه بودند و دنبال پيشوا و رهبري مي‌گشتند، تا گام‌هاي بعدي را بردارند، پس از اين سخنراني امام به او پيوستند و در شمار مبارزين و ياران وي قرار گرفتند. آيـة الله صانعي از جمله كساني بود كه در خدمت امام درآمد و فعاليت‌هاي مبارزاتي خود را در ابعاد فرهنگي و تبليغي شروع كرد. اعتقاد راسخ آيـة الله صانعي به راه و مبارزه امام،[2] او را بر آن داشت تا مسير خود را در دفاع از امام و نهضت، از طريق تبليغ و آگاهي بخشيِ آحاد مردم جامعه و حوزه‌هاي علميه دنبال نمايد. او در مجالس و محافل عمومي و خصوصي كه در اين سال‌هاي خفقان تشكيل مي‌شد به ايراد سخنراني، گفت و گو و روشنگري‌هاي لازم پيرامون امام و نهضت پرداخت.

بسياري از شخصيت‌هاي مبارز و انقلابي که در نهضت شرکت داشتند و از طرفداران حضرت امام بودند خطوط کلي مبارزه و روشن‌گري را از امثال آيـة الله صانعي الهام مي‌گرفتند. حجـة الاسلام والمسلمين حاج سيد سجاد حججي در اين رابطه چنين مي‌گويد:

... هنوز حضرت امام تحت مراقبت بود و آزاد نشده بودند. در اين ايام، بنده چند روزي به قم آمدم، به بيت حضرت امام رفتم و با حاج آقا مصطفي ديدار کردم و همين‌طور در خدمت حضرات آقايان بزرگوار شيخ حسن صانعي، شيخ يوسف صانعي، حسينعلي منتظري، علي مشکيني و ابطحي بودم. بعد از گفت و گو و تبادل افکار براي ادامه مبارزات و روشنگري مردم، دوباره به شهر ميانه بازگشتم.[3]

در جلسات تصميم‌گيري و مشورت كه براي كيفيت مبارزه و با شركت فضلا، مدرّسان طرفدار نهضت و امام و جامعه مدرسين حوزه‌ي علميه قم تشكيل مي‌شد حضوري فعال و جدّي داشت.

اعلاميه‌ها و بيانيه‌هايي كه از سوي علما و فضلا و مدرّسان حوزه‌ي علميه قم عليه شاه و عُمّال و اربابان او و يا در طرفداري و حمايت از نهضت و امام صادر مي‌شد بدون تأمّل امضا مي‌كرد.

در تعطيل كردن درس و بحث خود به عنوان اعتراض به فعاليت‌هاي رژيم عليه حوزه‌ها و مراجع، به ويژه امام پيش‌قدم و جزو اولين‌ها بود.

در اين رابطه يکي از شاگردان معظّم له مي‌گويد:

سال 1356 که انقلاب شروع شد برخي اساتيد حوزه‌ي قم سعي داشتند درس‌ها را تعطيل نکنند و با فشاري که شاگردان مي‌آوردند، خودبه‌خود درس‌ها تعطيل مي‌شد. ولي آيـة الله صانعي استادي بودند که خودشان هميشه داوطلبانه درس را تعطيل مي‌کردند، براي اين‌که طلبه‌ها بروند در تظاهرات شرکت کنند، ولي متأسفانه بعضي از آقاياني که من اصلاً اسم نمي‌آورم و الآن هم خيلي جايگاه مهمّي ... و عملاً درس ايشان چند ماه قبل از انقلاب تعطيل شد.[4]

با علما و فضلا و اساتيد و روحانيان و ديگر اقشار مبارز و انقلابي طرفدار امام و نهضت در تهران و ساير شهرها و بخش‌ها ارتباط و همكاري نزديك داشت.

براي ديدار بسياري از مبارزين و شخصيت‌هايي که رژيم آنان را به نقاط مختلف و دوردست تبعيد نموده بود، مسافرت مي‌کرد و از وضعيت آنان مطلع مي‌شد.

آيـة الله طاهري خرم‌آبادي در مورد يکي از اين سفرها مي‌گويد:

... در ايام 15 خرداد سال 1357 که مرا از قم بيرون کردند، با ماشين پژوي آقاي آقا شيخ يوسف صانعي و به اتفاق آقايان توسلي و مؤمن و خود آقاي صانعي به ديدن آقايان خلخالي و نوري همداني در مريوان و سقّز رفتيم.[5]

در اعتصابات، راه‌پيمايي‌ها و تظاهرات صنفي و عمومي شركت مي‌كرد و مشوّق و مؤيّد آنان بود. مراقبت و مواظبت ويژه‌اي در كشف توطئه‌هاي رژيم براي جلوگيري از رشد و فراگيري نهضت اسلامي، خدشه دار نمودن مرجعيت ديني و سياسي امام داشت و در تثبيت مرجعيت و ترويج ايشان تلاش مي‌نمود.[6]

آيـة الله صانعي روش‌هاي مبارزاتي خود و دوستانش را در دهه‌هاي خفقان اين‌چنين توصيف مي‌کند:

رويّه مبارزه ما اين بود که هرکجا بحث از مبارزه و بحث امام باشد، ما بايد حضور داشته باشيم. تمام مبارزين اين گونه بودند. مثلاً در قم اگر يک جايي مجلسي برگزار مي‌شد و سخنران هم از مبارزين بود، همه‌ي دوستان مي‌رفتند تا جمعيت مجلس زياد شود. در تهران هم مجالس همين‌طور برگزار مي‌شد، با اين‌که قدرت مالي چنداني نبود، اما شرکت مي‌کردند. اين يک حرکت خود جوش بود و ما هم جزو آنها بوديم.

من يادم است که يک وقت رفته بوديم تهران، بعد از همان قضيه‌ي انجمن ايالتي و ولايتي در مسجد شاه سابق تهران، آنجا شهيد عراقي و دوستانشان جلسه اي گرفته بودند، ما يک عده آخوند رفته بوديم و شعار مي‌داديم: مشروطه استبداد نمي‌شود، زمانه به عقب بر نمي‌گردد ... اين شعارها را در مسجد مي‌داديم.

نوع ديگر مبارزه اين بود که ما به عنوان يک عضو علميِ دوستان مبارز، بايد علميّت امام و فقاهت او را ترويج کنيم و براي دوستان بيان کنيم. دوستان در مبارزه، منبري‌ها در منابر، بازاري‌ها در اماکن کسب بتوانند جنبه فقاهت و مرجعيت امام را منتقل کنند تا از اين طريق بتوانيم حفظش کنيم، تا آخر هم اين کار را انجام داديم. الآن هم بيشترين بحث‌هاي ما، علميّت و فقاهت امام است. محور بحث و تدريس ما امام است.[7]

آقاي محمد حسن خاکساران نيز در مورد نقش آيـة الله صانعي و شاگردان امام در ترويج شخصيت و مرجعيت حضرت امام مي‌گويد:

اگر چه خود حضرت امام هيچ‌گونه تلاشي براي معرفي خويش و احراز مقام مرجعيت نکرد ... ذهن توده‌ي مردم به حضرت امام، ـ چون رهبر و کسي است که شايسته احراز مقام مرجعيت مي‌باشد ـ جلب شد، البته نبايد نقش به‌سزاي شاگردان حضرت امام را در معرفي و شناساندن ايشان، با وجود مشکلاتي که با آن رو به‌رو بودند و همچنين سخت‌گيري‌ها و تهديدهاي ساواک، ناديده گرفت. اين عزيزان با تبيين افکار حضرت امام در قالب سخنراني و اعلاميه و کتاب، کمک زيادي به معرفي ايشان در بين عامه‌ي مردم نمودند، در ميان اين شاگردان بزرگوار حضرت امام که بعضاً از مراجع کنوني به‌شمار مي‌روند، مرحوم آيـة الله رباني شيرازي، شهيد غلام‌حسين حقاني ... آقاي هاشمي رفسنجاني، آيـة الله صانعي، آيـة الله محمدي گيلاني، شهيد مطهري، آقاي منتظري و آقاي طاهري خرم‌آبادي شاخص‌تر بودند.[8]

براساس اسناد و مدارك موجود پيرامون انقلاب اسلامي و بنيان‌‌گذار آن، نام و امضاي آية الله صانعي در ذيل بيش از سي اعلاميه و بيانيه به چشم مي‌خورد.

از ميان بيانيه‌ها، اولين آنها نامه‌اي است كه در تاريخ مهر 1344، پس از آن كه امام خميني را از تركيه به نجف انتقال دادند از سوي علما، فضلا و محصّلان حوزه‌ي علميه‌ي قم خطاب به ايشان نگاشته شده است.[9]

همچنين آخرين آنها، اطلاعيه‌ي جامعه مدرّسين است كه در تاريخ 26 /10 / 1357 مطابق با 17 صفر سال 1399 قمري به
منظور دعوت و شركت فعال مردم مبارز و انقلابي ايران
براي راه‌پيمايي روز اربعين همان سال صادر گرديده است. همان‌طور که اشاره گرديد،[10] آيـة الله صانعي نيز در همين روز به ايراد سخنراني پرداخت.

در اين ميان، شديداللّحن‌ترين و سياسي‌ترين بيانيه‌هاي علماي قم كه نام و امضاي آيـة الله صانعي در آن به چشم مي‌خورد اطلاعيه‌اي است كه در تاريخ 29 / 9 / 1357 درباره‌ي « خلع يد شاه از حكومت » صادر شده و تنها انقلابيون واقعي و ياران شجاع امام ذيل آن را امضا كردند. شايد ترس از عواقب خطرناک موجب گرديد تا امضاي افراد معدودي از علما در ذيل اين اعلاميه قرار گيرد.

امضاي اعلاميه‌ها

بقيه موارد عبارتند از:

× نامه جمعي از علما و فضلاي حوزه علميه قم به امير عباس هويدا، نخست وزير وقت و رونوشت به ديوان عالي كشور درباره‌ي تبعيد و زنداني كردن امام در تركيه مورّخ 30 / 8 / 1344.

× تلگراف اساتيد و مدرسين حوزه‌‌ي علميه قم به امام خميني به مناسبت رحلت آيـة الله حكيم در تاريخ 14 / 3 / 1349.

× تلگراف تسليت علما و مدرسين حوزه‌ي علميه قم در پي شهادت
آيـة الله حاج آقا مصطفي خميني( 1 / 8 / 56 ) مورّخ 17 / 8 / 1356.

× اعلاميه‌ي اساتيد و فضلاي قم به مناسبت فاجعه مزدوران رژيم در 29 محرم 1398 مطابق با 19 / 10 / 1356 در تاريخ 22 / 10 / 1356.[11]

× اعلاميه‌ي جمعي از اساتيد و فضلاي حوزه‌ي علميه قم در مورد حوادث تبريز مورّخ 5 / 12 / 1356.

× نامه جمعي از علما و اساتيد حوزه‌ي علميه قم به آيـة الله صدوقي درباره‌ي فجايع شهر يزد مورّخ 16 / 1 / 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از اساتيد و فضلاي حوزه‌ي علميه قم در مورد حوادث اخير ايران در تاريخ 25 / 1 / 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از اساتيد و فضلاي حوزه‌ي علميه قم درباره‌ي حادثه 19 / 2 / 1357 قم، مورّخ 24 / 2 / 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از علماي اعلام و اساتيد حوزه‌ي علميه قم به مناسبت فرا رسيدن نيمه شعبان 1398 قمري در تير ماه 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از علما و روحانيون حوزه‌ي علميه قم درباره حمله مزدوران رژيم شاه به مردم مشهد و ساير شهرها در تاريخ 15 / 5 / 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از علماي حوزه‌ي علميه قم درباره‌ي حوادث سياسي ايران و چهلم شهداي ميدان ژاله ( 17 شهريور ) مورّخ 17 / 7 / 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از علما و روحانيون قم درباره‌ي توطئه رژيم شاه براي ايجاد تفرقه در ميان ملت مسلمان ايران به تاريخ 8 / 8 / 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از اساتيد حوزه‌ي علميه قم درباره‌ي تشكيل دولت نظامي و اوضاع ايران در تاريخ 18 / 8 / 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از اساتيد و فضلاي حوزه‌ي علميه قم پيرامون پشتيباني از اعتصاب كاركنان شركت نفت مورّخ 9 / 9 / 1357.

× اعلاميه‌ي اساتيد و فضلاي حوزه‌ي علميه قم درباره‌ي كشتار وحشيانه رژيم شاه در تهران و ساير شهرها در اول محرم 1399 برابر با 12 / 9 / 1357.

× اعلاميه‌ي مدرسين و فضلاي حوزه‌ي علميه قم در دعوت از مردم براي شركت در راه‌پيمايي روزهاي تاسوعا و عاشوراي سال1399 مورّخ 17 / 9 / 1357.

× تلگرام جمعي از فضلا و استادان حوزه‌ي علميه قم به رئيس جمهور فرانسه در تاريخ 18 / 9 / 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از استادان حوزه‌ي علميه قم درباره‌ي توطئه‌هاي رژيم مورّخ 21 / ‌9 / ‌1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از اساتيد و فضلاي حوزه‌ي علميه قم پس از راه‌پيمايي مردم ايران در تاسوعا و عاشورا در تاريخ 15 محرم 1399 مطابق با 25 / 9 / 1357.

× اطلاعيه‌ي جمعي از اساتيد و فضلاي حوزه‌ي علميه قم در زمينه كشتارهاي پي در پي شاه در شهرستان‌ها و اعلام عزاي عمومي روز 17 محرم 1399 مطابق با 27 / 9 / 1357. ( امام خميني در آينه اسناد، ج 6، ص 391 ).

× اعلاميه‌ي علما و مدرسين حوزه‌ي علميه قم درباره‌ي بازگشايي موقت مغازه‌ها، به تاريخ آذر ماه 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از علما و اساتيد حوزه‌ي علميه قم در خطاب به مردم قزوين در تاريخ 6 / 10 / 1357.

× تلگرام جمعي از اساتيد و فضلاي حوزه‌ي علميه قم به علماي مشهد درباره‌ي حمله مزدوران رژيم شاه به حرم امام رضا‌(ع) در تاريخ 7 / 10 / 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از علما و مدرسين حوزه‌ي علميه قم در سالگرد حمله وحشيانه مزدوران رژيم به مردم قم در تاريخ 7 / 10 / 1357.

× نامه جمعي از روحانيون حوزه‌ي علميه قم به استادان دانشگاه‌هاي ايران و اعلام پشتيباني از آنان در تاريخ 10 / 10 / 1357.

× تلگرام جمعي از علما و استادان حوزه‌ي علميه قم به رئيس جمهور فرانسه در پي هجرت امام به اين كشور مورّخ 12 / 10 / 1357.

× اعلاميه‌ي جمعي از علماي حوزه‌ي علميه قم درباره‌ي روي كار آمدن دولت بختيار و عزاي عمومي در تاريخ 17 / 10 / 1357.

× اطلاعيه جامعه مدرسين به مناسبت راه‌پيمايي اربعين سال 1357 و صفر 1399 مورّخ 26 / 10 / 1357.[12]

آية الله صانعي درباره‌ي مبارزات سياسي خود مي‌گويد:

از زماني كه امام مبارزات را شروع كرد، ما در خدمت امام بوديم، منتها ما حلقه‌هاي چهارم و سوم مبارزه بوديم و بيشتر در كارهاي علمي مبارزات، سهم داشتيم. وقتي كه مي‌خواستند مرجعيت امام را در تهران جا بياندازند، تلاش مي‌كرديم. ... مبارزات امام چند حلقه داشت. حلقه‌ي اول و دوم و سوم. حلقه‌ي اول مبارزات امام، مرحوم رباني شيرازي و رباني املشي و ... . حلقه‌ي دوم يك‌سري از دوستان تهران و بازاري‌هاي تهران بودند؛ چون شهيد مهدي عراقي و باند آنها ... حلقه‌ي سوم منبري‌هاي تهران بودند كه تبليغ مي‌كردند و يا منبري‌هاي بلاد. ما در كنار حلقه‌ي سوم مبارزات بوديم ... .[13]

ايشان درباره‌ي يكي از فعاليت‌هاي خود كه موجب شد در سال 1346 شمسي از سوي ساواك تحت تعقيب قرار گيرد، چنين مي‌گويد:

اولين پرونده كه برايمان تشكيل شد در رفسنجان بود، ما رفتيم رفسنجان براي منبر رفتن. دهه‌ي محرّم بود. چون امام جماعتشان آقاي پورمحمدي از رفقاي قبلي ما بود در قم، ما به اين اعتبار ايشان رفتيم آن‌جا ... رفتيم مسجد ايشان و منبر رفتيم. بحثي راجع به قاعدة فقهي لاضرر را پيش كشيديم. به مناسبت اين كه اسم امام را بياوريم، و همان‌جا بود كه اسم امام را آورديم ... از منبر پايين آمديم و منبر خيلي مطلوب واقع شد و سه، چهار نفري آمدند براي دعوت كردن. فردا صبح شهرباني زنگ زده بود به آقاي پور محمدي كه آن منبري كه ديروز مسجد شما منبر رفته و تمام منبري‌ها، بايد بيايند شهرباني، ما مي‌خواهيم با آنها صحبت كنيم ... رفقا كه مي‌خواستند منبر بروند و وظيفه‌شان هم بود، آن تعهّد را کلاً امضا كردند. نوبت به ما رسيد، گفت: شما امضا كن، گفتم: من امضا نمي‌كنم. من تعهّد نمي‌دهم كه اسم آقاي خميني را نبرم. گفتند: نمي‌توانيد منبر برويد. گفتم: مسئله‌اي نيست، من منبر نمي‌روم ... فردا شبش بود، همين آقاي پورمحمدي آمد و گفت: آقا مي‌روي در دهات اطراف رفسنجان منبر بروي؟ گفتم: هر كجا كه باشد مي‌روم. گفتم: آن جا ديگر تعهّد نمي‌خواهند؟ گفت: نه ... آن‌جا شب‌ها منبرمان را مي‌رفتيم، شب آخر بود كه ما برگشتيم شهر، آمديم رفسنجان و همه آقايان منبرشان را رفته بودند ... فردا صبح با هماهنگي صورت گرفته، در يكي از جلسات مهم و پرجمعيت رفسنجان منبر رفتيم و حرف‌هايي كه بايد در يك دهه توي رفسنجان بزنيم، همان روز آخر، حرف‌هايمان را زديم و از منبر آمديم پايين ... به بهانه اين كه مي‌رويم براي وضو گرفتن، عبا را گرفتيم زير بغل و آمديم و خم شده از زير دري كوچك آمديم بيرون و بدون وفقه سوار ماشين جيپ شديم و با سرعت رفتيم ... از همان‌جا در رفسنجان براي ما پرونده تشكيل شد. ساواك كرمان مي‌فرستد براي قم و تهران كه يك نفر است به اين نام، شما او را بگيريد. خواست خدا و لطفش اين بوده، ( ... من اين اسناد را ديدم كه در مركز اسناد انقلاب و در اداره اطلاعات موجوداست ). اطلاعات قم مي‌گويد: ما چنين كسي را نمي‌شناسيم و از شهرضا بوده است. ما را اين جا پيدا نمي‌كنند و مي‌روند در شهرضا پيدا كنند ... سپس گزارش مي‌دهند به ساواك تهران كه چنين كسي كه شما مي‌گوييد، اين جا نيست. پرونده ما همين جا بسته مي‌شود.[14]

آيـة الله صانعي وقتي در ماه رمضان سال 1357 شمسي براي سخنراني به مسجد جامع بازار( بين‌الحرمين ) تهران مي‌رفت بعد از سخنراني توسط مأموران رژيم دستگير و به همراه امام جماعت مسجد، آيـة الله حاج آقا مجتبي تهراني به كلانتري برده شد. در بازداشت علاوه بر توهين و آزارهاي روحي، متحمّل ضربات و جراحات بدني شد.

آيـة الله صانعي در اين باره مي‌گويد:

... وقتي ما را دستگير كردند و به كلانتري آن روز مسجد جامع بردند آن پاسبان‌ها بلااستثنا ما را اذيت كردند، زخم زبان‌ها مي‌زدند ... شماتت آنها بيشتر از همه چيز ما را مي‌كوبيد و ما را مي‌كشت ... .[15]

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. مصاحبه با حضرت آيـة الله صانعي.

[2]. بنابر تحليل حضرت آيـة الله صانعي، مبارزات حضرت امام بر پاية اهدافي روشن و منطقي بنا نهاده شده بود. ايشان مي‌فرمايند: « امام مبارزاتش را بر پايه‌ي منطق و مظلوميت قرار داد. مبارزه مسلحانه را به کلّي قبول نداشت. حکم ترور احدي را نداد و ترور و تروريست، هر دو در نظر امام محکوم بود ». ( مصاحبه با حضرت آيـة الله صانعي )

[3]. خاطرات حجـة الاسلام والمسلمين حاج سيد سجاد حججي، ص 71 و 72، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي.

[4]. مصاحبه با حجـة الاسلام حاج علي اصغر کيميايي فر. ( آذر 1387 )

[5]. خاطرات آيـة الله طاهري خرم‌آبادي، ج 2، ص 147، انتشارات مرکز اسناد
انقلاب اسلامي.

.[6] درکتاب « خاطرات مبارزه و زندان، خاطرات آقاي حميد حاجي عبدالوهّاب » ازگروه تاريخ مؤسسه تنظيم و نشر امام خميني آمده است:

« بعد از فوت آيـة الله بروجردي و طرح مرجعيت حضرت امام و آيـة الله حکيم، رژيم تلاش مي‌کرد مرجعيت را به طور کلي به خارج از ايران منتقل نمايد. ←
→ لذا بسياري از ياران امام، حرکت‌هايي را در داخل آغاز کردند که از جمله اين افراد آقاي منتظري، آقاي صانعي، آقاي لنکراني و امثال اينها بودند ». ( خاطرات مبارزه و زندان، ص 7 )

[7]. خاطرات شفاهي حضرت آيـة الله صانعي.

[8]. خاطرات محمد حسن خاکساران، ص 94، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي.

[9]. متن نامه چنين بوده است:

بسمه تعالي

محضر مقدس بزرگ مرجع عالم تشيع حضرت آيـة الله العظمي آقاي خميني متع الله المسلمين بطول بقائه

هرچند انتقال حضرت عالي از ترکيه به عتبات عاليات از جهتي مايه‌ي خرسندي است ولي ادامه‌ي تبعيد آن مرجع عاليقدر که به خاطر دفاع از قرآن و حقوق ملت اسلام و حمايت از استقلال و تماميت ارضي کشور اسلامي ايران صورت گرفته است، بسي موجب تأثر و تنفر عموم ملت ايران است. ملت شريف مسلمان ايران و حوزه‌ي علميه‌ي قم که از منويات مقدس آن قائد عظيم الشأن پيروي مي‌کنند و براي تأمين و اجراي آن از هيچ‌گونه فداکاري دريغ ندارند، انتظار دارند که به زودي موانع برطرف شود تا با مراجعت حضرت عالي به حوزه‌ي علميه‌ي قم و با تدبيرات خردمندانه و رهبري‌هاي ارزنده آن زعيم عاليقدر، مصالح عاليه‌ي اسلام و ايران و حقوق از دست رفته‌ي ملت تأمين گردد. ادام الله ظلکم علي رؤس الانام. ( جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج 4، ص 79 )

[10]. به صفحه‌ي 89 کتاب مراجعه شود.

.[11] آيـة الله سيد حسين موسوي تبريزي در خاطراتش ضمن اشاره به علل و عوامل مؤثر در قيام 19 دي 1356 و حادثه آن روز مي‌گويد:

« نزديک غروب 19 دي بود که آن حادثه خونين و غم انگيز به وجود آمد. بعد از تهاجم وحشيانة عُمال رژيم به مردم و طلاب که به زخمي و شهيد شدن جمعي از تظاهرکنندگان انجاميد، فضاي قم را وحشت و خفقان فرا گرفت؛ حتي بعضي از نزديکترين دوستان ما که در آن جلسات جامعه مدرسين حوزه‌ي علمية قم حضور مي‌يافتند و در تهيه و توزيع اعلاميه‌ها همکاري مي‌کردند، بعد از حادثة 19 دي در لاک خود فرو رفتند و منطقشان اين بود که ديگر کاري نمي‌شود انجام داد. حتي بعد از اين ماجرا که من به منزل آيـة الله آقاي نوري رفتم تا در جريان اوضاع قرار گيرم، از آنجا که کشتار 19 دي بعد از سخنراني بنده و آيـة الله نوري اتفاق افتاده بود، لذا پيوسته به ما تلفن مي‌کردند و کسب تکليف مي‌نمودند. من هم بلافاصله و بدون هماهنگ کردن با جمع، به نظرم مي‌رسيد که افراد را به اجتماع در منزل آيـة الله العظمي گلپايگاني ترغيب کنم. اينجا بود که يکي از مدرسين به من تلفني گفت: آقاي موسوي! اجتماع و تظاهرات مجدّد خطرناک است. گفتم: بنا نيست وقتي
چهار ـ پنج نفر شهيد شدند که ما مبارزه را رها کنيم. گفتند: به هر حال تکروي درست نيست. گفتم: مسأله‌اي نيست. پس حاضر شويد تا جلسه‌اي با حضور آقايان تشکيل دهيم و تعيين تکليف کنيم. قرار شد جلسه در منزل آيـة الله آقاي طاهري خرم‌آبادي تشکيل شود. ... سرانجام موفق شديم ده ـ دوازده نفر از مدرسين حوزه را جمع کنيم. در ساعت يازده صبح که در منزل آقاي طاهري بوديم، طلاب در بيت مرحوم آيـة الله العظمي گلپايگاني اجتماع کرده و به شعار و تظاهرات پرداخته بودند و باز هم مأمورين رژيم با آنان برخورد کرده بودند. ما در آن ساعت با آقايان راجع به محکوم کردن حادثه 19 دي صحبت مي‌کرديم و بنا شد اطلاعيه‌اي صادر شود و آقايان امضا کنند. جلسه به پايان رسيد و اعلام شد که براي بقية صحبت‌ها، شب بعد در منزل آيـة الله شيخ يوسف صانعي اجتماع کنيم. اين جلسه روز 21 دي 1356 ، شب هنگام در منزل آقاي صانعي برگزار شد. در طي آن، برخي از آقايان نظرشان اين بود که بايد سکوت و آرامش حاکم شود و تنها به نوشتن نامه و محکوم ←
→ کردن رژيم بسنده کنيم و واقعاً هم شرايط طوري بود که هر لحظه امکان داشت مأمورين رژيم به منزل آقايان بريزند و آنان را تبعيد کنند که همين طور هم شد. ... و کار به جايي رسيد که وقتي در منزل آقاي صانعي تشکيل جلسه داديم، جمع ما اندک بود . به ياد دارم که آقايان: اميني، جوادي آملي، محمدي گيلاني، طاهري، صانعي، مؤمن و بنده حضور داشتيم و بقيه هم از سر ملاحظه يا ترس، در جلسه حاضر نشدند. به هر تقدير از حاضرين امضا گرفتيم؛ البته بعضي‌ها گفتند: فعلاً قصد قربت از ما « متمشّي » نمي‌شود و امضا نکردند. جلسه تمام شد ». ( خاطرات آيـة الله سيد حسين موسوي تبريزي، ج 1، ص 407 و 408 )

[12]. جامعه مدرسين حوزه‌ي علميه‌ي قم، ج 4، صفحات 83 ، 90، 129، 159، 169، 174، 180، 185، 191، 198، 201، 215، 218، 225، 245، 253، 255، 256، 261، 265، 266، 275، 277، 280، 288.

[13]. جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج 1، ص 377 ـ 376 به نقل از پرونده علمي ـ سياسي آيـة ‌الله صانعي در مركز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما، ص 28 ـ 29. مصاحبه با آيـة الله صانعي در دي ماه 1377.

[14]. همان، ص 29 ـ 33.

[15]. همان، ص 33.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org