|
2. درک تأثیر تحوّلات و اقتضائات زمان در فقه
از اعتقاداتی که مرهون جریان عقل در فرآیند استنباط است پذیرش تأثیر تحوّلات زمان در فقه می باشد. تحوّلاتی که التزام به آن در سراسر فقه را باید به معنای اعتقاد به «دین اجتماعی» و در نتیجه «اجتماع دینی» دانست که عدم توجه و پشت کردن به آن نیز، بی تردید به معنای انزوای دین و خروج آن از اجتماع است. و مسلّم است تحقق این مهم جز به پذیرش عملی این مطلب در چرخه استنباط در سراسر فقه امکان پذیر نیست. به عنوان نمونه؛ تحوّلات اجتماعی بشر در نحوه ی اداره ی جوامع بشری و رجوع به آرای مردم در شکل اداره حکومت از این جمله می باشد که فقیه زمان شناس و آشنای به تحوّلات اجتماعی، که معتقد به لزوم حضور دین در صحنه اجتماع است، نمی تواند بی تفاوت از کنار آن بگذرد. لذا آيت الله صانعى با باور به مبناى مردمى حكومت در عصر غيبت می فرماید : پيامبر و ائمه اين شايستگى را دارند كه تمام مسایل را حل كنند؛ چون از هر خطايى مبرّا هستند؛ اما در عصر غيبت، همه ی كسانى كه حكومت را قبول دارند؛ چه به ولايت فقيه معتقد باشند و چه نباشند، اين معنا را پذيرفته اند كه حكومت بايد به وسيله مردم به وجود آيد و اداره شود؛ زيرا خداوند متعال انسان را آزاد، صاحب اختيار و مسلّط بر ذات خويش آفريده و هيچ كس نمى تواند اين آزادى را محدود كرده و بى اجازه ی آنان، در مقدّراتشان دخالت و تصرّف كند. [26] اين فقيه شيعه بارها تصريح كرده است که مشروعيّت حكومت در اسلام با جمهور مردم است. مبناى پيشينى اين سخن به مرحوم آخوند خراسانى(ره) باز مى گردد كه ملاك حكومت را در عصر غيبت، بيعت جمهور مردم مى دانست : حاكميت رهبر و به دست گرفتن قدرت، منوط به رأى اكثريت مردم است. نتيجتاً، مشروعيّت حكومت در زمان غيبت و قدرت اجرايى اش، منوط به رأى اكثريت است و اگر رأى اكثريت مردم نباشد، حكومت كردن خلاف شرع است ؛ چون رضايت مردم را به دنبال ندارد و چنين حكومتى از نظر اسلام، محكوم است.[27] این نوع نگاه را باید در چهارچوب فهم خردمندانه از دین معنا کرد؛ فهمی که با ورود خود به بخش های مختلف فقه می تواند به حرکت همپای فقه و زمان، سرعت ببخشد. به ویژه در بخش روابط بین الملل اسلامی (روابط مسلمانان با غیرمسلمانان) که موضوع این نوشته است، توجه به این اصل، به معنای ضرورت توجّه به دگرگونی های نوین جهانی و پیوندهای جدید بین المللی، علاوه بر اعتقاد به وجود نظامی است که در کانون این تحوّلات قرار داشته و مدعی راهبری فرهنگی جامعه بشریّت است؛ نظامی که بسته به ضرورت حفظ و تداوم بقای خویش به عنوان شریک در پیمان های بین المللی سیاسی و تجاری ، اتحادهای منطقه ای است و هم بنا به وظیفه ی دینی خود، بناست سکّان هدایت فرهنگی بشر را به دست بگیرد ؛ تکلیفی که به یقین و بر اساس مستندات فراوان قرآنی و اعتقاد به خاتمیّت رسول گرامی اسلام حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) ، در ذات اسلام و تار و پود تعالیم آن، وجود دارد. بدیهی است فاصله گرفتن از این نگاه به معنای محدود کردن دین در عصر نزول و تشریع و جغرافیای کوچک آن است و به تعبیر حضرت امام (سلام الله علیه) در جواب نامه معروف، در اعتراض به حکم شطرنج: بالجمله آن گونه که جناب عالی از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید به کلی باید از بین برود و مردم کوخ نشین بوده و یا برای همیشه در صحراها زندگی نمایند.[28] لذا ناگزیر از بازنگری در آن دسته از مقرّراتی فقهی خواهیم بود که با روح شریعت و زبان قرآن و سیره ی رسول خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) فاصله دارد . مقرّراتی که پیش از آنکه اسلام را به عنوان عضو فعال صحنه ی فرهنگ جهانی تبدیل نماید، او را به گوشه ی انزوا می کشاند؛ چرا که با تغییر نظام ها و مرزبندی های جدید در جغرافیای سیاسیِ متفاوت از تقسیم بندی گذشته به دارالاسلام و دارالکفر و بروز و ظهور پدیده های جدید در مناسبات سیاسی و اقتصادی، بخشی از قوانین گذشته کارایی لازم را ندارد و برخی از باورهای غلط که ریشه در اجتهادات متکی بر دلایل غیر مستحکم ـ چون اجماع ـ داشت نیازمند به اصلاح بر اساس فرهنگ فرا زمانی قرآن کریم و فهم خردمندانه تر از نصوص است. از این رو ، نیازمندی به کاوش نو و اجتهاد ی پویاتر در آن ، بیش از پیش احساس می شود. به عنوان مثال اگر تا دیروز تضعیف یک کشور از منظر اقتصاد به معنای « نفروختن» کالا به شخص و یا کشوری بود، امروز در نظام بین الملل برای فشار به یک کشور و تضعیف بنیه ی اقتصادی و کاهش توان و برهم زدن ثبات اجتماعی یک جامعه و ایجاد بحران های فروانی مانند: بحران اشتغال و رکود و.... «نخریدن » تأثیر ی به مراتب مخرّب تر دارد. لذا سئوال اینجاست که آیا امروز می توان از تجارت با کشور های غیر مسلمان که بخش زیادی از بازار مصرف را در اختیار دارند به بهانه ی جلوگیری از سلطه ی کافر و یا تضعیف جبهه ی حق منع نمود؟ آن هم با همان درک گذ شته که نفروختن را با تمسّک به «نفی سبیل» به معنای نپذیرفتن سلطه می دید ؟ آیا جمود بر برخی عبارات و ظواهر، بدون توجه به روح کلی و حاکم بر روابط بین الملل و پذیرش تحوّلات و سود و زیان و منافع اسلام و مسلمین که می تواند به معنی کاستن از نقش کشور اسلامی و انزوای در این حوزه باشد ، جایز است ؟ به نظر ـ همان گونه که فقیه و اسلام شناس بزرگ حضرت امام خمینی ( سلام الله علیه) معتقد است ـ حوزه ی مناسبات بین الملل اسلامی که با مصالح سیاسی و کلی جامعه ی اسلامی در ارتباط است، حوزه ی عقل و تدبیر و خرد ورزی است؛ یعنی منطقه ای که عقلِ مصلحت اندیش باید با ترازوی منافع و مضارّ عمل و مصالح و مفاسد امّت اسلامی و مسلمانان به قضاوت بنشیند، کاری که ایشان خود در بحث «تجارت سلاح با غیر مسلمانان» به درستی انجام داد و نصوص موجود را که دیگران در کوچه های تاریک ظواهر آن، به مشکل خورده و در پی قواعد تعارض و تراجیح به دنبال دروازه خروج می گردند، چراغی روشن برای ارشاد به حکم عقل دانسته و فرموده است : و الإنصاف أنّه لا يستفاد من الروايات شيء وراء حكم العقل؛[29] انصاف آن است که از این روایات چیزی بیش از آنچه که عقل بدان حکم می کند، استفاده نمی شود. و با پذیرش حکم عقل می فرماید : ثمّ اعلم أنّ هذا الأمر؛ أي بيع السلاح من أعداء الدين، من الأمور السياسيّة التابعة لمصالح اليوم، فربّما تقتـضي مصالح المسلمين بيع السلاح، بل إعطاءه مجّاناً لطائفة من الكفّار؛[30] بدان که این امر؛ یعنی فروش سلاح به دشمنان دین از امور سیاسی و تابع مصالح روز است. ای بسا مصلحت مسلمین اقتضا نماید که سلاح را به صورت مجانی به گروهی از کفار بدهند. تنها در نگاه خردمندانه و فقیهانه است که شرایط زمان و مکان در استنباط و دریافت و برداشت صحیح از ظواهر صورت می پذیرد ، که نمونه ای از آن بی توجهی به شرایط اجتماعی اسلام و تأثیر آن در پوشش و ظاهر مسلمان و سبک زندگی اوست. به عنوان مثال در زمان رسول خدا (صلوات الله عليه و آله) ايشان در دستوری اجتماعی به مردان امر نمودند: «پيرى را در چهره ی خود تغيير دهيد و خود را شبيه يهود نسازید». بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) كه جامعه و جمعیت اسلام توسعه پيدا كرد، امير المؤمنين(علیه السلام) خضاب نمى كردند. همين مسأله از سوی برخی مورد سئوال واقع شد. شاید به این بیان اعتراضی كه : رسول خدا محاسن شریف خویش را خضاب مى کردند، شما به چه دلیل این سنّت را ترك كرده و این دستور جاودانه را رها نموده ايد؟ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم): غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ؛ از ایشان سئوال شد در مورد این سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): موهای سپید (پیری) را تغییر دهید و خود را شبیه یهود نگردانید. اميرالمؤمنين(علیه السلام) با اشاره به تأثیر دگرگونی زمان وشرایط در احکام اسلامی، در پاسخ فرمود : فَقَالَ: إِنَّمَا قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله و سلم) ذَلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ، وَ أَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ، فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ؛[31] فرمودند: زمانى كه رسول خدا امر به خضاب كردند دين در اقليت بود؛ اما امروز اسلام توسعه يافته است و مرزهاى آن به اقصى نقاط كشيده شده است. در اين وضعيت هر شخصى مخيّر است كه خضاب بگذارد و يا نگذارد. آن چنان که از این سئوال و پاسخ هویداست در این دستور اجتماعی پیش از آنکه ذات عمل مورد توجه قرار گیرد، تأثیر آن در تشکّل مسلمانان به عنوان یک فرهنگ نوظهور که در مواجهه ی با غیر مسلمانان بیش از هر چیز به دنبال اثبات موجودیّت فرهنگی و اجتماعی خویش و تمایز آن از فرهنگ های دیگر است، مد نظر قرار گرفته است، که نمونه های فراوان آن را در آداب ظاهری و شکل لباس و ریش و پوشش احرام در حج و...، می توان دید. تأثیر توجه به این مسأله (تحوّلات زمان) را در آرای فقهی فقیهان زمان شناسی چون فیض کاشانی(ره) می توان دید. آنجا حکم به تحریم انداختن تحت الحنک (دنباله ی عمامه که از یک سوی به زیر حنک گذرانند و از دیگر سوی به دوش افکنند.) در این روزگار می نماید با آنکه در گذشته سنّت بوده است تنها به این دلیل که با تحوّلات زمان و روی گردانی مردم از آن، تبدیل به لباس شهرت گردیده است: بل التحنك سنّة مطلقاً إلّا أنّه قد ترك اليوم، بحيث صار من لباس الشهرة المنهيّ عنه؛[32] حرکتی که امتداد آن ، در صدور فتوای مشهور حضرت امام (سلام الله علیه) به «عدم تحریم بازی با شطرنج در صورت خروج از آلت قمار» و «عدم تحریم تراشیدن ریش» توسط آیت الله العظمی صانعی مشاهده می گردد.[33] ------------ [26]. ديدار دكتر جان كيس استاد دانشگاه كمبريج انگلستان، 19/1/82. [27]. ديدار دكتر جان كيس استاد دانشگاه كمبريج انگلستان، 19/1/82. [28]. صحيفه امام، ج ??، ص ???. [29]. المكاسب المحرّمـ]، ج1، ص234. [30]. المكاسب المحرّمـ]، ج1، ص 227. [31]. وسائل الشيعـ]، ج2، ص 87، باب استحباب خضاب الشيب و...، ح2. [32]. مفاتيح الشرائع، ج1، ص 111. [33]. ر.ک: استفتائات (فتاواي مورد نياز افراد مقيم خارج از کشور)، ص 376.
|