|
تسبیح حضرت زهرا جلوهای از عبادت صدیقه طاهره(سلام الله علیها)
عبادت و بندگی خدا؛ هم هدف آفرینش است و هم شکرگزاری و سپاس بنده از خالق بینیاز است. (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ)[1] با این همه، نفسِ عبادت، مقدمه و زمینهای است برای تربیت تا در پرتو آن، انسان رشد و تعالی یابد و از بندگی غیرخدا آزاد و رها گردد. فاطمه(سلام الله علیها) با قلبی سرشار از عشق و ایمان، خدا را میپرستید و با او راز و نیاز میکرد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) در وصف آن بانوی بزرگ چنین میگوید: ایمان به خدا در اعماق روح فاطمه آن چنان نفوذ کرده است که برای عبادت پرورگارش، خود را از همه چیز فارغ میبیند.[2] اما او که فرزند رسول خدایی بود که پدر مهربان و دلسوز امت بود و سرشار از عواطف انسانی، عواطفی که عشقها و دوستیها از آن برمیخیزد، از زهرای اطهر یک ایثارگر بزرگ و دلباخته انسانها، به ویژه درماندگان ساخته بود. از غذای خود و همسر و کودکانش به گرسنگان میداد. حتی اگر چیزی در خانه نداشت لوازم ضروری خود را گرو میگذاشت تا غذایی برای نیازمندان آماده کند. در دعاها و راز و نیازش نیز چنین بود. همیشه به یاد مردم و برای نجات آنان و لغزشهایشان از خدا طلب عفو و گذشت میکرد. عشق به خدا و انسان، در وجودِ مقدّسش موج میزد. فرزند عزیزش امام حسن(علیه السلام) در توصیف عبادت و شب زنده داریهای مادرش چنین میفرماید: شب جمعه بود مادرم را دیدم که در محراب ایستاده و همواره به رکوع و سجود مشغول است تا سپیده صبح آشکار گردید و میشنیدم که برای مردان و زنان مؤمن دعا میکرد و برای خود چیزی نمیخواست. پرسیدم چرا برای خودت از خدا چیزی طلب نمیکنی؟ پاسخ داد: الجار ثمّ الدّار؛ اول همسایه بعد اهل خانه.[3] در دعایی دیگر به نقل از اسماء به پروردگارش چنین عرض میکند: اللّهُمَّ اِنّي أسألُکَ بِمُحَمَّد المصطفی و شوقه إلیَّ، و بَعليٍّ عليّ المُرتَضی و حُزْنه عَلَيَّ، وَ بِالحَسَنِ المُجتَبی و بکائِه عَلَیَّ، وَ بِالحُسَیْنِ الشَّهیدِ و کآبَتهِ عَلَيَّ، و بِبَناتِي الفاطِمیّات و تحسّرهُنَّ عَلَيَّ، إنَّکَ تَرحَمُ وَ تَغْفِرُ لِلعُصاةِ مِن اُمَّةِ مُحمّدٍ، و تَدْخُلُهُم الجَنَّةَ، اِنَّکَ اَکْرَمُ المَسئولینَ وَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ؛[4] خداوندا به محمد مصطفی و اشتیاقی که به من داشت، و به علی مرتضی و اندوهش بر من، و به حسن مجتبی و گریه او بر من، و به حسین شهید و غصّههای او بر من، ... از تو میخواهم که به گناهکاران امّت محمد رحم کنی و آنان را بیامرزی و در بهشت جایشان دهی که تو مهربانترین مهربانانی. نگاه فاطمه(سلام الله علیها) به دین، جامع و عمیق بود. همچنانکه وجودش لبریز از عشق به خدا بود. با تمام وجودش به مردم هم علاقه داشت. محبت او به افراد جامعه در حاشیه و تشریفاتی نبود، بلکه در متن زندگی و عبادات و تهجّد او جریان داشت و همیشه فرجام نیک مردم، آرمان و آرزویش بود. با این همه، تسبیح آن حضرت که هدیه و یادگار رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) بود، نزد صدیقهی طاهره جایگاه ویژهای داشت و به آن اهتمام میورزید. هنگام نماز، خواب و در طول روز و شب با آن، پروردگارش را میستود و به تسبیح او میپرداخت و روح و جانش را با یاد معبودش آرامش میبخشید. این تسبیح آسمانی جلوهای خاص در بین عبادات فاطمه(سلام الله علیها) پیدا کرد و او را جزو ذاکرین بزرگ قرار داده است. با عنایت و مداومت زهرای مرضیه و تأکیدات ائمه اطهار(علیهم السلام)، تسبیح آن حضرت از معروفترین ذکرهای معتبر موجود در فرهنگ شیعی به شمار آمد، و اگر گفته شود نام فاطمه و زهرا(سلام الله علیها) جزو لاینفکّ کلمه تسبیح در آمده است، گزاف نیست؛ به حدّی که هرگاه واژه تسبیح بر زبان آید پیش از هر چیزی نام حضرت زهرا و فاطمه(سلام الله علیها) است که به ذهن خطور میکند و بر صحیفهی دل میدرخشد. ----------------------------- [1]. ذاريات، آيه 56. [2]. مناقب آل أبي طالب، ج3، ص337؛ و بحارالأنوار، ج43، ص46؛ باب مناقبها و بعض أحوالها، ح44؛ «وَ قَالَ فِي آخِرِ الْخَبَرِ: فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللهِ(صلي الله عليه وآله و سلم) وَ قَالَ: يَا سَلْمَانُ إنّ ابْنَتِي فَاطِمَةُ مَلَأَ الله قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا». [3]. بحارالأنوار، ج43، ص82، باب سيرها ومکارم أخلاقها(صلوات الله عليها) و سير بعض خدمها، ح3؛ و وسائل الشيعه، ج7، ص113، أبواب الدعاء، باب42، ح7 و 8؛ «عَنِ ألْحَسَنِ قَالَ: رَأَيْتُ أُمِّي فَاطِمَةَ((سلام الله عليها)) قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ، وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّيهِمْ وَ تُكْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ، وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَيْءٍ، فَقُلْتُ لَهَا: يَا أُمَّاهْ! لِمَ لَا تَدْعُوِنَّ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعُوِنَّ لِغَيْرِكِ، فَقَالَتْ: يَا بُنَيَّ! الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ ». [4]. عوالم العلوم و المعارف والأحوال، ج11، ص891؛ « قَالَتْ أَسْماء: فَرَأيتُها رَافِعَةً يدَهَا إلي السَّمَاء، وَ هِي تَقُوُل: اسماء ميگويد: حضرت فاطمه را ديدم که دستهايش را به سوي آسمان گرفته و عرضه ميدارد».
|