Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: تشبه زن به مرد و بالعكس
تشبه زن به مرد و بالعكس
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب محرمه (درس 1 تا 458)
درس 106
تاریخ: 1381/6/24

بسم الله الرحمن الرحيم

بعنوان ورود در بحث عرض كنم كه آقايان يادشان بيايد بحث كجا بوده و به كجا رسيديم.

بحث در مكاسب محرّمه بود و شيخ در اوّل مكاسب محرّمه فرمودند كسب هاى حرام پنج نوع است.

نوع اول: اعيان نجسه.

نوع دوم: آن چيزى كه اكتساب مي‌شود به او بقصد حرام. «ما يكتسب به بقصد الحرام»[1]

نوع سوم: آن چيزى كه منفعت محلله معتد بها ندارد، كسب با چيزى كه منفعت محلله معتدبها ندارد.

نوع چهارم: آنهاى كه حرام هستند فى حد نفسه، خودش حرام است و در اين نوع چهارم همانطرزى كه شيخ(قدس سره) فرموده اند عادت اصحاب بر اين است كه محرماتى را ذكر مي‌كنند كه بعضى از آنها ارتباطى هم به كسب ندارد.

و در حقيقت عنايت در اين نوع چهارم در كتب فقهيه به عدّ محرمات است. عنايت به اين است كه حرامها را در اينجا بشمارند، به بيان محرمات هست.

و اين محرماتى كه اينجا شمرده شده است در مكاسب 28تا از محرمات را بيان كرده است.

در شرايع محقق(قدس سره) 18 از محرمات بيان شده است.

در ارشـاد علامـه 16 مورد بيـان شده است. اين مقـدار محرمـاتى كه در كتاب التجارة بيان كردند كه

بيشترين عددش را شيخ در مكاسب محرمه اش دارد «در النوع الرابع» كه 28 باشد. كمترين عدد را هم ارشاد دارد كه 16 است.

معلوم است حرامها همينقدر نيست، حرامها بيش از اينهاست. يك مقدارى از حرامها هم در كتاب الشهادات مورد تعرض قرار گرفته است. بعنوان معاصى كبيره يا صغيره‌اي كه اصرارش مضر به عدالت است، يك مقدار هم آنجا بحث شده است از محرمها.

مقدس اردبيلى در مجمع الفائده، در كتاب الشهادات، بعد از آن كه برخى از معاصى و چيزهاى كه مضر به عدالت است بيان فرموده اين مطلب را دارد كه عرض مي‌كنم و مختص به ايشان است.

ايشان مي‌فرمايد: «و يفهم من الاخبار- فى الكافى، فى كتاب الكفر و الايمان تحريم امور لم يعدوها»[2] مي‌گويد از كتاب كفر و ايمان كافى بر مي‌آيد يك سرى چيزها حرام است، معصيّت است امّا فقهاء آنها را جزء حرامها و معصيتها شماره نكرده اند.

بنده سابق كه شماره گذارى كرده ام نوشته ام تبلغ الى نيّف و اربعين، چهل تا و خورده‌اي معصيّت، مقدس اردبيلى در كتاب الشهادات آورده، غير از اين معاصى معروفه، اين معاصى كه معروف است كه در كتاب المكاسب بيان شده است، يا در كتاب الشهادات غير از اين معاصى ذكر شده در دو كتاب از كتب فقهاء (در دو كتاب فقهى يعنى شهادات و مكاسب) غير از اينها ايشان مي‌فرمايند: بيش از چهل معصيّت است كه از كتاب الايمان و الكفر كافى استفاده مي‌شود حرام است لكن فقهاء متعرض آنها نشده اند و ظاهر عبارت شرح ارشاد هم اين است كه مقدس اردبيلى قائل به حرمت آنهاست (اگر خواستيد كتاب الشهادات ايشان را مراجعه كنيد)

پس در اين نوع چهارم بنا بر بيان محرمات است، اساس بيان محرمات است. بحث حرمت كسب در اينجا مورد تعرض خيلى نيست؛ بلكه اصلاً مورد تعرض نيست چون حرامها بيان شده است حالا چه ارتباط با كسب داشته باشد، چه نداشته باشد.

يكى از آن حرامها كه قبلاً خوانديم تدليس الماشطة بود كه بحثش گذشت.

يكى ديگر از حرامها را كه شيخ بيان فرموده «تزيين الرجل بما يحرم عليه من لبس الحرير و الذهب»[3] اين هم يكى از حرامهاست كه مرد خودش را زينت بدهد به لباس طلا يا به لباس حرير.

لكن اين بحث را ما اينجا متعرض نمي‌شويم چون اين مسأله در كتاب الصلاة مورد تعرض قرار گرفته است و حرمتش هم از مختصات رجال است. چون صلاة با آن باطل است در آنجا حرمت و بطلان صلاة مورد تعرض قرار گرفته است. كه مرد اگر تزيين كند خودش را به لباس ذهب و حرير هم حرام مرتكب شده است و هم صلاتش با او باطل است.

چون آنجا مورد تعرض قرار داده شده است و حرمتش از مختصات مرد هم است انسب اين است كه ما اينجا ديگر از آن بحث نكنيم.

البته آنجا هم باز بحث در اين است كه آيا تزيين حرام است به لبس آنها يا نه مطلق استفاده از آنها حرام است ولو لبس نباشد؛ اگر كسى دندان مصنوعى آخر دهنش را، يا دندان جلوى دهنش را لا للتزيين بل للمعالجه طلا كرد آيا اين هم حرام است يا حرام نيست؟ آيا حرمت اختصاص دارد به تزيين لبس يا نه حرمت مال مطلق التزين است يانه، اصلاً حرمت مال استفاده از طلا براى مرد است حتى نتواند دندان آخرش را هم براى معالجه بيايد و طلا كند. اين بحثها آنجا هست لكن انسب بحث آنجاست كه آنجا هم مورد تعرض قرار گرفته است و ما از او صرف نظر مي‌كنيم.

و امّا قسم سوم را كه از حرام كه اينجا متعرض مي‌شوند «حرمت تزيين الرجل بما يختص تزينه بالنساء و تزين النساء بما يختص تزيينه بالرجال» مرد بيايد خودش را با لباسهاى زينتى مختص به زن تزيين كند، يا زن بيايد خودش را با لباسهاى تزيينى مختص به مرد زينت كند (عبارت مكاسب را نگاه كنيد) در اينجا چند عنوان هست كه بايد مورد بحث قرار بگيرد.

1- آيا تشبه الرجال بالنساء و بالعكس فى اللباس اين حرام است يا نه؟

يك مردى خودش را شبيه زن كند در لباسها، يك دانه پيراهن بلند بپوشد، يكدانه روسرى سرش كند، جوراب چطورى و كفش و...تشبه مرد به زن در لباسهاى مخصوص زنان، يا تشبه زنان به مردان، يك عبا و عمامه و... بردارد بپوشد و راه بيفتد. اين يك بحث است، كه تشبه هر يك به ديگرى از حيث لباس جايز است يا جايز نيست؟ البته فروعى دارد كه حالا البته بعد فروعش را مي‌خوانيم.

يكى از فروعش اين است كه آيا اين در اين تشبه قصد لازم است يا قصد لازم نيست؟ يكى اين است كه اگر اين تشبه نه تشبه در مرآى و منظر است، تشبّهه لحظه اى و ساعتى است براى يك اغراض عقلائيه، توى فيلم و توى تئاتر مي‌خواهد مرد شبيه زن بشود يا زن شبيه مرد مي‌خواهد بشود، آيا آن هم حرام است على قول به حرمت تشبه يانه؟

اين يك بحث است، تشبه الرجال بالنساء فى الالبسة و بالعكس.

يك بحث ديگر اين است لبس الرجل، لباس مختص به زن را و لبس المرأة لباس مختص به رجل را.

اصلاً خود پوشيدن مرده توى خانه دمپائيهايش نيست دمپائى هاى مخصوص زن را بردارد بپوشد، يا زن سرمايش شده آقايشان روحانى است، عباى زمستانى را بردارد دور خودش بگيرد يك ساعتى براى اينكه سرما را مثلاً رفع كند يا نمد را بردارد دور خودش بگيرد، يا پالتو را مثلاً بگيرد براى اينكه سرما را رفع كند.

يا مرد مثلاً توى خانه در تابستان پيراهن ركابى زن را مثلاً بردارد و بپوشد آيا اين هم حرام است يا حرام نيست؟ آيا لبس الرجل لباس المرأة فى حد نفسه حرام است يا حرام نيست؟ اين هم يك بحث است.

بحث ديگر اين است كه آيا تزيين الرجل بما يتزين به المرأة بَدَنُها، براى مرد حرام است يانه؟ مرد بيايد خودش را زينت بدهد به آنطورى كه زنها خودشان را زينت مي‌دهند؟

مثلاً زير ابرو بردارد و ماتيك بزند، بند بيندازد براى صورتش و گردنبدى گردنش كند اينطور چيزها، اينهايى كه وسيله زينت است به بدنش، مرد بيايد خودش را آنطورى زينت بدهد. زن بيايد خودش را آنطورى زينت بدهد، زن بيايد موهايش را بصورت يك زلفى، مثل زلف مردها در بياورد و اين بغل گوشش را هم مثلاً يك قدرى بزند، پشت سرش را هم بزند حالا اخيراً رسم شده است كه همه مي‌خواهند اصلع باشند اينجا ديگر همه آقايان اين كار را مي‌كنند، اينجا مثلاً دوجا را باقى مي‌گذارند و مي‌تراشند كه اينجاها مو نداشته باشد چون ديدند مثلاً اصلع چطورى است در روايات از آن تعبير شده است.

حالا زن هم بيايد اينجا ها را هم بتراشد و موهايش را بزند يكطورى از بين ببرد كه بشود اصلع همانطورى كه مردها خودشان را با اصلع بودن زينت مي‌كنند، يك كت و شلوار مردانه هم حالا باز آن لباس است ولى بعنوان زينت.

اين هم يك عنوان است، اين آيا حرام است يا حرام نيست؟

ولى بالضرورة و بالبداهة اكتساب مرد به شغل زنها و اكتساب زنها به شغل مردها اين حلال است و حرام نيست؛ حالا سابقها اينطور بود كار زنها در قم مخصوصاً، در اصفهان هم بود، رايج بود گيوه مي‌بافتند، رويى هاى گيوه را مي‌بافتند، اين كار زنها بود. حالا آيا گيوه بافتن كه كار زنها بوده حالا مردها هم اگر مي‌آمدند مي‌شدند گيوه باف، گيوه ها را مي‌بافتند، آيا اين حرام بوده قطعاً حرام نيست.

بوته كنى مربوط به مردهاست، حالا زنه مي‌رفت بوته كنى، اين حرام بوده؟ مرد شغل زن را انتخاب كند زن شغل مرد را، منبر رفتن شغل مردها بود زنها هم بيايد مثلاً اين كار را انتخاب بكند اين بلا شبهه حرمت ندارد و حلال است. اشتغال الرجل بما يختص النساء بالاكتساب به يا عكسش يكون حلالا، حالا آخوندى مال مردها بود زنها هم بيايند و آخوند بشوند...

پس اكتساب هر يك و ارتزاق هر يك، به شغل مختص ديگرى اين قطعاً حلال است.

كما اينكه تشبه هر يك، تشبه مرد به زن، يا تشبه زن به مرد در امور غريزه جنسى اين هم قطعاً حرام است.

مرد بشود مثل زنها، مركوب مرد ديگرى قرار بگيرد، اين حرام است، اين مرد شده مثل زنها، مركوب مرد ديگرى شده است اين قطعاً حرام است.

يا زنها با همديگر مساحقه كنند، گفتند اين تشبه زنها به رجال است در لواط، اين هم قطعاً حرام است.

تشبه مرد، به زن در غريزه جنسى كه ان يصيراً ملوطاً و مركوباً در لواط، و يا تشبه زن به مرد كأن تكون تصيراً المرأة ساحقاً و مسحوقاً مساحقه كنند اين هم تشبه هر يك به ديگرى است و اين حرام است قطعاً بالضرورة بحثى هم نيست.

حرمتش هم، حرمت شديده است. حرمت مساحقه حد دارد؛ حرمت لواط حد دارد؛ حرمت حرمت شديده است حدش را هم دارد، حد لواط كه خيلى حد بالايى هم هست، در حد ديوار خراب كردن و اينطور مشكلات را دارد.

بنابراين اگر هم ما دليل پيدا كرديم كه يكى از آن عناوين قبلى حرام است قطعاً حرمتش به حرمت اين قسم اخير نمي‌رسد، يعنى تأنث الذكر و تذكر الانثى، زن مرد بشود و مرد زن بشود.

ما نزاع لفظى نداريم، ما مي‌گوييم اگر مردى مركوب مرد ديگر شد حرام است قطعاً لواط است و حد دارد اگر زنى هم با زن ديگر مساحقه كرد اين هم قطعاً حرام است و گفته اند كه آن يكى تشبه الرجل بالانثى اين يكى هم تشبه الانثى به مذكر. مرحوم ايروانى اشكال مي‌كند در اين مساحقه، مي‌گويد مساحقه كدامهايشان شبيه مرد است، كدامهايشان شبيه زن؟ مي‌گويد اينها اينطور نيست كه در مساحقه اينها يكيشان شبيه مرد باشد يكيشان شبيه زن، مي‌گويد هردو شبيه مرد هستند. (حالا نظر ايشان است) مي‌گويد در مساحقه اينطور نيست كه يكى شبيه مرد باشد يكى شبيه زن هردويشان اين را بحث كرده است. ولى ما بحث لفظي نداريم منطقى را بحث از الفاظ نيست.

پس تشبه و اشتغال هر يك به كار ديگر، اشتغال هر يك به شغل ديگر بلا اشكال حرام نيست بالضرورة جايز است. كما اينكه مركوب شدن مرد براى مرد ديگر بصورت ملوط و فعل حرام و يا مساحقه زنها اين هم قطعاً حرام است اسمش را تشبه هم اگر بگذاريد اين تشبه قطعاً حرام است يادتان باشد عنايت دارم به اين قطعيات؛ قطعاً حرام است و حرمت در اين قسم اخير حرمت شديدة اكيدة كه حرمت آنها بلكه حرمت خيلى از محرمات به اينطور حرامها نمي‌رسد.

حالا بر گرديم سراغ بحث.

«تشبه در لباس و زينت»

بحث اول، مسأله اولى: در حرمت تشبه كه آياتشبه هر يك به ديگرى در لباس، و در زينت، اصلاً مرد بشود زن، خودش را مثل زنها در بياورد مو و لباس و بدن، تشبه هر يك به ديگرى بطور كلى اين حرام است يا حرام نيست؟

برخى از فقهاء ازشان نقل شده است كه فرموده اند تشبه هر يك به ديگرى حرام است.

استدلال هم شده است براى حرمت به رواياتى كه دلالت مي‌كند بر حرمت تشبه و بعضيها هم فرموده اند كه اين روايات مستفيضه است. لكنها ضعيفة السند.

براى حرف اينها استدلال شده است به روايات داله بر حرمت تشبه و بعضيها هم گفته اند كه اين روايات مستفيضه است لكن اشكال كرده اند بانها ضعيفة السند.

بعضيها هم گفته اند ما اصلاً دليلى نداريم بر حرمت تشبه بما هو تشبهه. حالا من اول آن رواياتى كه در وسائل آمده مي‌خوانم تا بعد برويم رواياتى كه در مستدرك و جاى ديگر آمده است.

«روايت مستدله بر حرمت تشبه»

رواياتى كه بر حرمت تشبه به آنها استدلال شده است منها: اين خبر جابر (روايت 1 باب 87) كافى اين روايت را به اسنادى از عمرو بن شمر، از جابر نقل كرده است.

كلينى(قدس سره) به اسناد مختلفه اى از عمرو بن شمر از جابر روايت را نقل كرده است. عن أبى جعفر، قال قال: رسول اللّه (ص) فى حديث روايت در روضه كافى است حديث 27 روضه كافى. در آنجا دارد رسول اللّه (ص) فرمود «لعن اللّه المحلل و المحلل له [يك احتمال در محلل و محلل له اين تحليل اشهر حُرمْ يعنى كسانى كه مي‌آمدند شيء را به وجود مي‌آوردند )انما النسىء زيادة فى الكفر([4] هر وقت دلشان مي‌خواست ماه رجب را ماه حرام اعلام مي‌كردند، هر وقت دلشان مي‌خواست ماه شعبان را، دلخواه خودشان بود كارى به هيچ چيز ديگر نداشتند.

اين را مي‌گفتند محلل و محلل له يعنى آن خونهاى كه ريخته مي‌شود و مي‌گويند هدر رفته است.

پيغمبر فرمود خداوند محلل اين ماههاى حرام و محلَل براى او را آنهايى كه حلال شده است برايش يا بنفعش حلال شده است مي‌روند و مي‌جنگند خدا هردو را لعنت كند هم سبب را و هم مباشر را.

و بعضيها هم گفته اند نه سه طلاقه و خيلى احتمال بعيدى است.

سه طلاقه يعنى برايش زن را داده اند كه بعد طلاقش بدهد شرط هم كرده اند كه بعد طلاقش بدهد و بعد گرفته و رهايش نمي‌كند بعضيها هم اينطورى معنا كرده است اين خيلى بعيد است اين مال اهل ذوق است كه اينطورى معنا كردند.

آن وقتها اين حرفها نبوده زمان پيغمبر كه دارد مي‌گويد.

و من تولى غير مواليه يا و موالى غير مواليه در باب ولاء عتق بيايد آن كسى كه مولاى معتقش بوده او را مولاى معتق حساب نكند ديگرى را مولاى معتق حساب بكند تا بهره ها را او ببرد.

تَولّى غير مواليش را در باب عتق، يك كسى ديگر زحمت كشيده است آزادش كرده است و نان آزاديش را پخته است اين حالا مي‌آيد مي‌رود سراغ ديگرى كه منافعش را او ببرد (نعوذ باللّه منه) اين را هم اينطور معنا كرده اند.

يك احتمـالش هم اين است يك كسى عبد يك كسى ديگر است دروغى بيايد بگويد من عبد ديگرى

هستم، اين بعيد است تولى غير مواليه همان اولى است.]

و من ادعي نسباً لا يعرف [يا لا يُعرف يك كسى معلوم است بچه كى است شناسنامه اش معلوم است پدر و مادرش معلوم است، اين مي‌آيد خودش را معرفى مي‌كند بچه يك كسى ديگرى؛ و من ادعا نسباً لا يعرف خودش اين نسب را، خودش مي‌داند نيست يا يعرف شناخته شده نيست، شناخته نمي‌شود اين را پسر مشهدى تقى مي‌دانند اين مي‌آيد مي‌گويد نه خير من پسر رستم خان هستم، من همينطورى يك دفعه به دنيا آمده ام، براى اينكه بتواند براى خودش كسب شخصيّت كند.

فرزند ادب باشد نه فرزند پدر! علاّمه(قدس سره) در اواخر قواعد به پسرش (فخر) وصيت مي‌كند يكى از وصيتهايش اين است خيلى اسم من را نبر كه خيال كنند خودت چيزى نيستى همه اش مي‌خواهى از من استفاده كنى.]

«و المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال» [آنهايى كه شبيه هستند از مردها به زنها، و آنهايى كه شبيه هستند از زنها به مردها گفته اند خوب اين متشبهين اقتضا مي‌كند كه اينها حرام باشد، مردى كه شبيه زن بشود حرام است، ملعون است.]

و من احدث حدثاً فى الاسلام [شايد بدعت باشد يا قتل هردو تفسير شده است] او آوي محدثاً [جا بدهد مبدع را يا جا بدهد قاتل را.] و من قتل غير قاتله [يك كسى كه قاتلش نبوده است بخواهد او را بكشد، و من قتل غير قاتله يعنى ولى دمى كه غير قاتل را بكشد يا و من قتل غير قاتل اگر خودش كشته شد كه نمي‌شود اين ظاهراً همان ولى دم را مي‌گويد و من قتل غير قاتله يعنى ولى دم غير قاتل مولى عليه به اعتبارش گفته قتل خودش.]

او ضرب غير ضاربه»[5] يك كسى كه نزده اش كتكش بزند دستش نمي‌رسد بزرگترها را بزند اين بيچاره پائين دستى را مي‌زند مي‌گويد اين من را كتك زده است.

روايت ديگر روايت: (2 همين باب) عن عمرو بن خالد، عن زيد بن على عن آبائه، عن على(ع) «انه رأى رجلاً به تأنيث فى مسجد رسول اللّه (ص) فقال: له اخرج من مسجد رسول اللّهr مَنْ لعنه رسول اللّه ثم قال على(ع) سمعت رسول اللّه (ص) يقول لعن اللّه المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال»[6] اشكال نشود به استدلال به اين روايت كه خوب اين تأنيث يعنى خلاصه مرضى داشته است كه بايد مركوب واقع بشود؛ «كان له اُبنَه» تأنيث يعنى آنجورى، يا ظاهر اين است له تأنيث اينطور آدمى بوده كه به هر حال مريض بوده نا خوش بوده، ناراحتى آنطورى داشته است. بنابراين مشتبهين هم مي‌شود آنها چه ربطى دارد به محل بحث تشبه مرد به زن بطور كلى؟ اين گفته نشود براى اينكه جواب داده مي‌شود اولاً معلوم نيست مراد اين باشد، شايد تأنيث يعنى لباسش لباس زن بوده مثلاً.

و ثانياً يك مورد را حضرت استدلال كرده است حضرت به عموم استدلال فرموده يك موردش اين است باقى ديگر موارد هم هست.

استدلال به عموم است و بعبارت اخرى مورد مخصص نيست اين هم اين روايت، حالا من حرفهاى آنها را دارم مي‌گويم.

و باز روايت سوم دارد و فى حديث آخر «أخرجوهم من بيوتكم [اينهايى كه تأنيث دارند از خانه هايتان بيرونشان كنيد] فانهم أقذر شىء»[7]

روايت بعدى: «كنت مع رسول اللّه (ص) جالساً فى المسجد حتى أتاه رجل به تأنيث فسلم عليه فرد عليه سلام ثم أكب رسول اللّه (ص) إلى الارض يسترجع ثم قال: مثل هؤلاء فى أمتى أنه لم يكن مثل هولاء فى امة الا عذبت قبل الساعة»[8] استدلال به اين روايت به اين است كه تأنيث را به معناى همان تشبه بگيريم نه تأنيث به معناى خاص خودش.

اين دوتا روايت در اينجا روايت يك و روايت دو و سه و چهار را هم كه عرض كردم على احتمال.

بعضى روايات را صاحب وسائل در باب 24 از ابواب نكاح محرم آورده است (روايت 5 باب 24 از ابواب نكاح محرم) خبر يعقوب بن جعفر، «قال: سأل رجل أبا عبداللّه(ع) أو ابا ابراهيم(ع) عن المرأة تساحق المرأة و كان متكئاً فجلس و قال: ملعونة ملعونة الراكبة و المركوبة... و اللّه لقد كان على عهد رسول اللّه (ص) قبل ان يكون العراق و فيهن قال رسول اللّه (ص) لعن اللّه المتشبهات بالرجال من النساء و لعن اللّه المتشبهين من الرجال بالنساء»[9] به اين ذيل حديث استدلال شده است.

باز در روايت أبى خديجه (روايت 6 همين باب) «لعن رسول اللّه (ص) المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال و هم المخنثون و اللاتى ينكحن بعضهن بعضاً»[10]

يك سرى روايات ديگرى هم هست در كتاب مستدرك و يا از مجمع البيان و جاى ديگر نقل شده است، اگر خواستيد جايى آن روايات را پيدا كنيد اين مصباح الفقاهة آقاى خوئى آنها را همه را نقل كرده است. ما حالا اين روايات عمده را ببينيم چكار ‌كنيم اينها كه توى كتب اربعه آمده است تا برسيم به آنهايى كه توى مستدركى كه بقول امام ما فى المستدرك مستدرك و سندهايش خيلى درست و حسابى نيست.

در اين روايات باب تشبّه يك اشكالى آقاى خوئى[11] دارد، مي‌فرمايد: همه اين روايات ضعف سند دارد؛ و بعد آنجا هم بيان كرده است چطور ضعف سند دارد؛ مثلاً آن يكى به عمرو بن شمر ضعف سند دارد،

در بعضى از اين روايات ديگر هم همان پاورقيش هم گفته است و حق هم همين است همه اين روايات ضعف سند دارد.

لكن چيزى كه هست اين است كه براى اين سرى روايات دو جهت انجبار مي‌شود پيدا كرد، يكى آن چيزي كه صاحب جواهر[12] (قدس سره) فرموده است. مي‌فرمايد: اينها با عمل اصحاب منجبر است اين فتوا مشهور است بين اصحاب. شهرت فتوا بين اصحاب جابرش است، اين حرف صاحب جواهر.

يكى هم آنچه كه شيخ(قدس سره) در هنگام نقل روايت جابر او را بيان كرده است شيخ[13] وقتى مي‌خواهد يك روايت را بيان كند مي‌گويد و الخبر المشهور (عبارت را بعد نگاه كنيد) عن جابر چون محدث كلينى(قدس سره) با سه چهار سند روايت را از جابر نقل كرده است ببينيد! محمد بن يعقوب، عن أبى على اشعرى، عن محمد بن سالم (اين يك سند) و عن على بن ابراهيم، عن أبيه، جميعاً عن احمد بن نصر (دو سند) و عن محمد بن يحيى، عن محمد بن أبى القاسم، عن حسين بن ابى قتاده، جميعاً (سه سند) عن عمرو بن شمر. و روايتى كه كافى با سه سند او را نقل مي‌كند خود اين نقل كافى مي‌تواند عاملى براى جبران سند باشد.

و هذا مع اين كه وقتى اين روايات مشهور است و مستفيضه است، روايات مستفيضه زياد است كه چهار پنج تايش را ما خوانديم و بقيه‌اش هم توى كتب ديگر آمده است خود اين كثرت روايات هم مي‌تواند جبران كند.

پس لقايل ان يقول در رد حرف مصباح الفقاهة كه اين روايات ضعيف است به اين كه اولاً ضعفشان كما فى الجواهر به فتواى اصحاب منجبر است.

و ثانياً: اين روايت جابر به اسناد مختلفه و كثيرة كلينى آن را نقل كرده است به حيث كه شيخ او را بعنوان يك خبر مشهور دانسته است. و روايات هم همانطورى كه خودشان فرموده اند مستفيضه است بگوييم اينها سند اين روايات را جبران مي‌كند و ضعفش از بين مي‌رود.

و به نظر مي‌رسد كه اشكال به سند خيلى تمام نباشد همينطورى ما نبايد بگويم اين روايات ضعيف است و رد بشويم. مع اينـكه حـالا در عمرو بن شمر هم كلام است ولو من اول گفتم امّا عمرو بن شمر را

هم كه وسيله ضعف آن روايت اول قرار دادند در آن هم بحث است (مطالعه بفرماييد)

لكن عمده اشكال و عمده حرف اين است كه از مجموع روايات لا سيما روايت أبى خديجه بر مي‌آيد كه اين لعن اللّه المتشبهين من الرجال و النساء مراد تشبّه در امر غريزه جنسى بوده است؛ اين مراد آن بوده، نه اينكه مراد مطلق تشبه باشد كه غريزه جنسى را هم شامل بشود. يا مراد تشبه در غير غريزه جنسى باشد نه؛ از روايات مفسره (كه خوانده شد هم در باب 87 هست و هم در آن باب 24 از ابواب نكاح محرم) از اين روايات مفسره لا سيما روايت أبى خديجه بر مي‌آيد كه تشبّه به ما هو تشبه را نخواسته بگويد حرام است، بلكه آن تأنث المذكر و صيرورة المذكر نفسه مؤنثا آن را خواسته است بگويد حرام است، مجموع روايات اين را مي‌فهماند.

و امّا اين كه بگوييم مطلق تشبه حرام است يكي‌اش تشبه فى الطبيعة يا اينكه بياييم بگوئيم اصلاً اين روايات تشبه فى الطبيعة را نمي‌گويد هردو نادرست است؛ اگر بگوييد مراد مطلق تشبه را مي‌خواهد بگويد حرام است خوب بعضى از جاها تفسير كرده است ولى آنهايى كه تفسير نكرده كه رسول اللّه (ص) فرمود در آن حديث جابر «لعن اللّه المتشبهين من الرجال بالنساء» آن مطلق است اين روايات هم مصداق بيان كرده است، بگوييم آن مطلق است اين روايات مصداق بيان كرده است. يك مصداقش تشبه در طبيعت و غريزه جنسى است، يك مصداقش هم تشبه در بقيه امور است.

اين را نمي‌شود ما بياييم بگوييم چرا؟ براى اينكه عرض كردم حرمت تشبه در طبيعت، با حرمت تشبه در غير آن از نظر حرمت تفاوت از زمين تا آسمان است! نمي‌شود گفت حرمت لواط با حرمت يك زنى يك فكل گذاشته و يك كمربندى بسته است و يك كلاهى گذاشته و يك ريش مصنوعى هم درست كرده براى خودش و مثل مردها حركت كرده است بگوييم اين هم مثل آن لواط مي‌ماند؛ اين هم مثل مساحقه مي‌ماند، نمي‌شود! حمل به اطلاق قرينه لبّيه دارد بر عدمش، قرينه لبّيه اين است كه اينها در معصيّت باهمديگر تفاوت دارند آن وقت نمي‌شود حضرت همه آنها را يك كاسه حساب كند، هردوي آنها مشمول لعن هستند، هم آن مشمول لعن است هم اين مشمول لعن است. آن كه لواط مي‌كند لعن اللّه اين هم لعن اللّه اين چيزى است كه عرف نمي‌پسندد و عقلا نمي‌پذيرد اين تفاوت در عِظمِ معصيّت، و لزوم حد اين قرينه است بر اين كه نمي‌توانيم مراد از اين روايات را مطلق بگيريم.

نمى توانيم هم تنها تشبه در غير طبيعت بگيرييم چون با آن روايات مفسره قطعاً مخالفت دارد.

پس مي‌ماند كه اينها را حمل كنيم در تشبه در همان طبيعت.

مصباح الفقاهة اينجا يك حرفى دارد، مي‌گويد نمي‌توانيم حمل بر مطلق كنيم اشكال كرده به مرحوم ايروانى كه گفته مطلق، گفته اگر حمل بر مطلق كنيد از آن خلاف ضرورت لازم مي‌آيد، يلزم اگر بگوييد لعن اللّه المتشبهين الرجال بالنساء يعنى لعن اللّه در تشبه در لباس، در تشبه در طبيعت، در تشبه در اشتغال و اين خلاف ضرورت است.

مرد بيايد نخ ريسى كند، مي‌گويد اگر حمل بر اطلاق كنيد اين اطلاقش اين را مي‌فهماند.

خوب اين ديگر از حرفهاى است كه آقاى خوئى (رضوان اللّه تعالى عليه) دارد حالا من چند موردش را ديده ام نمي‌خواهم بگويم زياد است.

ولى حضرت عباسى هيچ وقت عرف از لعن اللّه المتشبهين تشبه در افعال نمي‌يابد مردى كه شبيه زن بشود، يعنى مردى كه شبيه زن بشود در خصوصياتى كه مربوط به خودش است، نه مربوط به فعلش است. مردى كه متشبه به زن بشود در خصوصيات مربوط به مرد، نه در خصوصيات مربوط به خودش و فعلش، اين وصفش شبيه وصف به حال متعلق موصوف است؛ جائنى زيد و قد ضرب غلامه اين را مي‌گويند وصف يا حال متعلق به غير خلاف ظاهر است. ظاهر اين است كه تشبه صفت خود رجال است يعنى تشبه در آن خصوصيات مربوط به مرد تشبه در خصوصيات اشتغال يا تشبه در خصوصيات خانه، حالا زنها اتاقهايشان خيلى پوشيده است، حالا يك مردى هم بخواهد برود توى اتاق پوشيده شما بگويد اين هم مي‌شود حرام. يك مردى اتاقش چهار درب دارد به اين طرف و آن طرف، يك زنى هم بيايد برود...اينها چه است؟

بهر حال حق اين است كه اين روايات دلالت بر حرمت نمي‌كند، كما اينكه شيخ اعظم(قدس سره) هم فرموده للاشكال فى المحتوا و دلالت روايات.

(و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين)

--------------------------------------------------------------------------------

[1]- مكاسب 1: 120.

[2]- مجمع الفائدة والبرهان 12: 347.

[3]- المكاسب 1: 173.

[4]- توبه (9) : 37.

[5]- وسائل الشيعة 17: 284، كتاب التجارة، أبواب ما يكتسب به، باب 87، حديث 1.

[6]- وسائل الشيعة 17: 284، كتاب التجارة، أبواب ما يكتسب به، باب 87، حديث 2.

[7]- وسائل الشيعة 17: 285، كتاب التجارة، أبواب ما يكتسب به، باب 87، حديث 3.

[8]- وسائل الشيعة 17: 285، كتاب التجارة، أبواب ما يكتسب به، باب 87، حديث4.

[9]- وسائل الشيعة 20: 345، كتاب النكاح، أبواب النكاح المحرم و ما يناسبه، باب 24، حديث5.

[10]- وسائل الشيعة 20: 346، كتاب النكاح، أبواب النكاح المحرم و ما يناسبه، باب 24، حديث6.

[11]- مصباح الفقاهة 1: 207.

[12]- جواهر الكلام 22 : 116.

[13]- المكاسب 1: 174.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org