Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: وجوب عقلی علم به مسائل احکام شرعیه در موارد ابتلاء
وجوب عقلی علم به مسائل احکام شرعیه در موارد ابتلاء
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب بیع (درس 459 تا ...)
درس 1154
تاریخ: 1391/9/18

بسم الله الرحمن الرحيم

در باب علم به مسائل احکام شرعیه گفته شد که علم به آنچه که مورد ابتلاء قرار می‌گیرد، از موضوعات و اعمال و انسان در اثر ندانستن احتمال می­دهد در آنها حرامی باشد و مرتکب بشود و یا واجبی باشد و ترک کند، در اینجا تعلّم آن جور احکام عقلاً واجب است، از باب اینکه گرفتار عقوبت نشود و عقل همین احتمال را منجِّز می­داند؛ چون احتمال قبل از فحص و بحث است، ولو در زمان عمل هم از این احتمال غافل باشد، همان احتمال قبلی کفایت می­کند؛ چون منشأ این غفلت بعدی، آن احتمال قبلی بوده و آن کافی است و عقل آن را معذور نمی­داند و لک ان تقول: الامتناع بالاختیار لاتنافی بالاختیار و یا اینکه مبنای سیدنا الاستاذ (سلام الله علیه) که گفته بشود اصلاً اینجا غفلت عذر نیست، تکالیف برای همه است، منتها غفلتها و جهلها گاهی عذر است و گاهی عذر نیست. جهل عن قصور عذر هست و جهل عن تقصیر عذر نیست. تکلیف شامل شده، نه اینکه تکلیف شامل نشده، لکن مکلف معذور است. این درباره موارد ابتلاء و اما در غیر موارد ابتلاء دلیلی بر وجوبش نداریم،

«وجوب کفایی حفظ احکام شرعیه و نبویه و ائمه معصومین علیهم السلام»

بلکه می­شود گفت دلیل بر عدم وجوبش هست و آن اینکه مسلمانها نمی­رفتند آنها را یاد بگیرند، نه عقلاً دلیل بر وجوبش هست و نه شرعاً دلیل بر وجوبش هست. البته دانستن مسائل شرعیه، برای حفظ احکام شرعیه و یا اجتهاد در مسائل برای تمام شدن حجت برای مردم یکون واجباً؛ مثل اینکه نشر احکام شرعیه وجوب دارد و یا ارشاد عالم جاهل وجوب دارد. علم به مسائل و دانستن مسائل و اجتهاد در مسائل، برای حفظ احکام شرعیه و آثار نبویه و ائمه معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) و قرآن و وحی، یکون واجباً بالضرورة. وجوبش هم وجوب کفایی است.

«تعارض ادله در ثبوت وجوب علم یا اجتهاد علی سبیل الکفایة و ادلۀ طلب مال و دنیا رفتن»

دنبال این بحث، یقع الکلام در تعارض بین روایات و ادله­ای که ثابت می­کند وجوب علم یا اجتهاد را علی سبیل الکفاية و آن ادله­ای که ثابت می‌کند طلب مال و دنبال دنیا رفتن را، روایات و ادله­ای که طلب مال در آن آمده و تحریص بر طلب مال شده است، اینها با همدیگر تعارض پیدا می‌کنند. در آنجا یک وقت یک کسی می‌تواند طلب علم و اجتهاد کند و برای مؤنه زندگی و معیشتش احتیاج به کار و فعالیت ندارد، این مورد اجتماع ادله وجوب اجتهاد و تعلم است، مزاحمتی با آنها ندارد یا مَن به الکفاية برای اجتهاد و طلب علم هست و این شخص برای تهیه زاد و نفقه برای عیالش و بدهی به طلبکارانش که بر او واجب است، اقدام می‌کند که اینجا هم تعارضی با هم ندارند، چون به واجب عمل می­شود، اما اگر وجوب کفایی برای کسی است که اصلاً از طرفی بر او واجب است خرجی زن و بچه‌اش را بدهد و وجوب معیشت موقوف بر کار و فعالیت است، طلب تجارت و بیع و سعی در اعمال دنیوی و اکتساب برایش واجب است، لاداء دینی که دارد، نفقه واجب النفقه­اش واجب است. از طرفی طلب علم و اجتهاد هم بر این واجب شده است، به وجوب کفایی. این هم یکی از افرادی است که قام به الوجوب و تعلّق به الوجوب. در اینجا این دو دسته از ادله با هم تعارض می­کنند. تعارض چگونه باید رفع بشود؟

«رفع تعارض ادله از نظر صاحب حدائق»

برای رفع تعارض و جمع بین این ادله و جواب از اینها، عبارات صاحب حدائق ریشۀ بحث است: «و فیه مقدمات و فصول، المقدمة الاولی اعلم انه قد استفاضت الاخبار بالحث علی طلب الرزق و الکسب الحلال [می­گوید روایات استفاضت] ولاسیما بطریق التجارة مع الاجمال فی الطلب و الاقتصار علی الحلال و علی هذا کان جملة فضلاء الائمة (علیهم السلام) کزرارة بن اعین و هشام بن الحکم و محمد بن النعمان مؤمن الطاق و محمد بن ابی عمیر و اضرابهم کما لایخفی علی من لاحظ السیر و الاخبار»([1]) آنها این­جوری بودند که فعالیت دنیوی داشتند، کار می­کردند، مثلاً محمد بن مسلم طحّان بوده، ابن ابی عمیر بزّاز بوده، اینها کار می‌کردند و این روایات تحریص به کار کرده است. این چه­جوری با طلب علم و طلب معیشتی را که برای اینها هست، سازگاری دارد؟

در ذیل این جمله صاحب حدائق یک نکته­ای را عرض کنم که باید از این بزرگان، مثل صاحب حدائق (قدس سره) با این که گاهی از او مذمت می­شود به عنوان اینکه می‌گویند اخباری بوده، ولی به نظر بنده در مراحل اخلاقی دست بالا و نمره عالی دارد. در حالات صاحب حدائق نقل شده با اینکه استاد کل، وحید بهبهانی با او خوب نبود و با او مخالفت می­کرد، اما در عین حال، چون وحید را آدمی می­دانست که سوءنیت ندارد و حسن نیت دارد، صاحب حدائق به نماز جماعت وحید می­رفته، با اینکه وحید علیه صاحب حدائق در مسائل مبنایی اخباری­گری در کربلا سخت حمله می‌کرد و حسابی دور و بر صاحب حدائق را خالی کرد. حتی دارد -ظاهراً سید ریاض است- که با وحید هم یک نسبتی داشته، وقتی می‌خواست در درس مرحوم صاحب حدائق شرکت کند یا نوشته­هایش را بگیرد، مخفیانه می‌رفته، چون وحید (قدس سره) یک جوّی را به­وجود آورده بود، جوّ علمی که او می‌ترسید برود. اما در عین حال، صاحب حدائق در نماز جماعت وحید شرکت می‌کرد به هر حال او برای اسلام زحمت کشیده است. به­هرحال او استاد الکل است، به­هرحال او این همه فروعات فقهی را توانسته جواب بدهد، توانسته است آثار ائمه را حفظ کند. در عین اینکه از نظر علمی، نه از نظر اخلاقی با او موافق نبود و انتقاد علمی از او می­کرد، در عین حال، به نمازش می­آمد. در اینجا هم باز صاحب حدائق، نام این بزرگان و عمل اینها را می‌خواهد مورد بحث قرار بدهد که ممکن است این عمل اینها با آن روایات طلب العلم نسازد، اما می‌بینید اینها را به عنوان الگو مطرح می­کند، به عنوان اینکه این منشاء اشکال خواهد شد. این برای بنده و جناب‌عالی درس است که به همه انسان­های با فضیلت احترام بگذاریم، به همه انسان­هایی که قصد خدمت به اسلام و مسلمین را داشته­اند و ما از آنها اشتباهاتی را سراغ داریم. من نمی­خواهم بگویم اشتباه هست یا نه، اشتباهی را فکر می‌کنید، لغزشی را فکر می­کنیم داشته­اند، من گذشته را می­گویم من زنده را نمی­گویم زنده خودش زنده است و می­تواند دفاع کند. بنده بحثم نسبت به آنهایی است که از دنیا رفته‌اند. چگونه است شما درباره قتل بی‌محاکمۀ افراد و کشتن افراد، منقطقتان این است که این حالت دفاع از خودش را ندارد. مثلاً می­گویید ساب به ائمه مهدور الدم است، نمی­شود کشتش یا حکم به قتل افراد نمی­شود انجام بگیرد، یا ترور نمی­شود انجام بگیرد که امام (سلام الله علیه) هم سخت با ترور مخالف بود و یک بار اجازه ترور و کشتن افراد را نمی­داد، حتی افرادی که نزد ایشان مقرب بودند، می­رفتند اجازه بگیرند، ایشان اجازه نمی­دادند. کارهایی که هم کردند یکی دو تایش در زمان نهضت اتفاق افتاده، اجازه از بزرگان دیگر گرفته شده، امام سخت مخالف با ترور افراد بود و درست هم هست، نباید ما بگذاریم افراد را امروز و در شرایط فعلی همین جوری وسط کوچه به عقیده من این نعوذبالله سبّ ائمه کرده، بزنم بکشمش. این امروز این ضرر برای اسلام دارد، امروز حرام است، امروز ارتکاب کبیره است، امروز گناهی است که خدا نمی­بخشد، چون آبروی اسلام در خطر است و حقوق­دانان می­گویند این حالت دفاع برایش قرار نداده­ای، این اگر زنده بود شاید از خودش دفاع می­کرد. این حرف، حرف قشنگی است و امروزی­ها می‌گویند و درست هم است، امروز ما نباید دستور قتل کسی را به­عنوان ترور و بدون محاکمه بدهیم، برای اسلام ضرر دارد، برای مسلمین ضرر دارد، از نظر حقوق دنیا هم پذیرفته نیست، حق هم همین است. من این جمله را می­خواهم نسبت به گذشتگان بگویم، من این جمله را می­خواهم نسبت به علمای بزرگ بگویم، من این جمله را می­خواهم نسبت به اولیاء الله بگویم، من این جمله را می­خواهم به همه افرادی که همه هستی­شان را برای اسلام داده‌اند و در زمان حیاتشان مظلوم بوده­اند و متأسفانه امروز هم دیده می‌شود که مظلوم هستند. من می‌خواهم این جمله را درباره آنها بگویم. که الآن هستند، اگر توان دفاع دارند دفاع می­کنند، من نسبت به گذشته می­گویم و می­گویم اینها حالت دفاع ندارند اولاً و ثانیاً هزاران خوبی داشته، یک انسان میلیونها خوبی داشته، از طرفی، مثلاً یک لغزشی به نظر من، ده تا اشتباه به نظر من، در مقابل ده میلیارد خدمتی که کرده، این را کالنار علی المنار بکنم و کالشمس فی رابعة النهار کنم، آنهایی که دوست و علاقه­مند به اسلام و قرآن هستند، بدانند فکر کردنش هم اشتباه است. یک دلیل واضح هم دارد، نیستند که از خودشان دفاع کنند. اینجا آن را نوشته، آنجا این را نوشته، غیر از قرآن در همه چیز تحریف راه دارد. ممکن است کم و زیاد بشود، ممکن است جمله، صدر و ذیل داشته باشد. بر فرض گفتیم مسلم، اما وقتی کنار هم بگذاریم، نباید آدم آن را کالنار علی المنارش کند و آن همه زحمات بزرگان را نادیده بگیرد. ما زحمات سید محمد کاظم یزدی (قدس سره) را چون مخالف با مشروطه بوده، نادیده بگیریم و اشتباهات سید محمد کاظم را در مسأله سیاسی مشروطه کالنار علی المنارش بکنیم. ما زحمات مرحوم آخوند خراسانی و نایینی که موافق با مشروطه بودند، یک اشتباهاتی داشتند، آن را کالنار علی المنارش بکنیم. شما ببینید آخوند چقدر به اسلام خدمت کرده. سید محمد کاظم در فقه اسلامی چه کرده. گفتند سید محمد کاظم فرموده بود، اگر جواهر را بشویند به دریا بریزند من دوباره ـ قریب به این مضمونها ـ آن را می­نویسم. اینها به اسلام خدمت کردند، چهار تا کلمه، چهار موضع اشتباه، ضرر دارد، در دنیا هم ضرر دارد. اگر خدای نخواسته مردم از دین و روحانیت و اسلام، ولو یک نفر زده بشود. بعد از صاحب حدائق، قلمی به زیبایی قلم صاحب حدائق نیامده، جز دو نفر، یک: مرحوم حاج آقارضا همدانی، دو: آقای منتظری، چون صاحب حدائق در قلم سحر می­کند، نه تنها معجزه، بلکه اصلاً سحر می­کند، «قال الله تعالی: هو الذی جعل لکم الأرض ذلولاً فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه. و قال سبحانه: فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله. و قال تعالی: و آخرون یضربون فی الارض و یبتغون من فضل الله»([2]).

«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ»

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. حدائق الناظرة 18: 3.

[2]. حدائق الناظرة 18: 4.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org