کفايت يا عدم کفايت تلفيق در خيار حيوان
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب بیع (درس 459 تا ...) درس 1241 تاریخ: 1392/7/3 بسم الله الرحمن الرحيم «کفايت يا عدم کفايت تلفيق در خيار حيوان» گفته شد نسبت به مدت سه روزی که در خیار حیوان وجود دارد، دو مقام از بحث است: مقام اول اینکه آيا لیالی ثلاثه داخل در آن ایام هستند یا لیلتین یا نه؟ شکی ندارد که در خیار حیوان لیلتین داخل هستند. از اول صبح روز اول تا غروب روز سوم، دو روز در ایام وسط آنها داخل هستند. للاستمرار و الاجماع یا روی آن جهتی که سیدنا الاستاذ فرمودند که این کلمات، وقتی به صورت جمع بیاید ایام، شهر، سنه مستفاد از آن شب و روز هر دو است. مثلاً اگر گفتند یک سال، يا یک ماه یعنی شب و روز هر دو نه اينکه تنها روز و بیاض صبح تا غروب که از آن بحث گذشتیم. بحث دیگر راجع به تلفیق است که آيا تلفیق کفایت ميکند یا نه؛ یعنی ظهر روز اول تا ظهر روز چهارم که سه روز ملفق است، آيا تلفیق کفایت ميکند یا نه؟ آيا کفایت تلفیق و عدم کفایتش علی القاعدة مبتنی بر این است که یوم به معنای طلوع آفتاب تا غروب، بما هو یوم باشد يا مقداری از یوم؟ و ظاهر این دوم است، وقتی گفته ميشود ثلاثة ایام، عشرة ایام، یا شهر یا سنه، از این عبارتها به نظر ميآید مقدار معبتر است. مقدار این امور، ولو به صورت تلفیق معتبر است. شما یک ماه را از پانزدهم ماه قبل تا پانزده ماه بعد حساب کنيد، کفایت ميکند، سال را از نیمه سال قبل و نیمه سال بعد حساب کنید، کفایت ميکند. مقدار در این جور جاها خصوصیت نیست، نه خصوصیت یوم است؛ یعنی طلوع تا غروب و نه خصوصیت شب و نه خصوصیت سنه به صورت اتصال و امتداد، بلکه معیار مقدار از آنهاست مقدار یک ماه، مقدار یک روز، مقدار مطرح است. بنابراین، تلفیق کفایت ميکند. هم در اینجا و هم در سایر مواردی که شما در فقه دارید. مثلاً در حیض، اگر شما گفتید شرط تعبدی است که خون حیض سه روز استمرار داشته باشد، سه روز ملفق هم کفایت ميکند. یا در قصد اقامه عشرة ایام ملفق هم کفایت ميکند. یا اگر کسی سی روز متردداً ماند، از روز سی و یکم باید روزه و نمازش را بگیرد، حکم مقیم را دارد، ملفقاً کفایت ميکند. یا مثلاً در باب ایلاء، اگر کسی قسم خورد که با زوجه خودش آمیزش نداشته باشد، این اگر تا سه ماه از قسم خودش تخلف کرد یا چهار ماهی که گفتهاند واجب است بر زوج و حق زوجه همه این مواردی که ما داریم، در تمام این موارد، معیار مقدار است. خصوصیت یوم من الطلوع الی الغروب مطرح نیست، بلکه مقدار کفایت ميکند؛ البته در باب صوم داریم من طلوع الشمس الی الغروب؛ حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود تا لیل تا شب آنجا آمده، یوم مطرح نشده، طلوع سفیده مطرح است تا لیل تا حمرة مشرقیه یا تا غروب آفتاب، آنجا دیگر تلفیق بردار هم نیست، نميشود دیگر تلفیقش کرد؛ يعني روزه را نصفش را امروز بگیرد، نصفش را هم فردا بگیرد، بشود یک روز و ظاهر یوم در آنجا که من الطلوع الی الغروب گفته است، این است که خودش خصوصیت دارد و علی هذا، اگر مواردی که مقدار روز و شبش با مقدار متعارف اختلاف دارد؛ مثلاً در قطب است، در قطب زندگی دارد که شش ماه روز است و شش ماه شب است یا مثلاً سه روزش روز است، به قدر سه روز ما یک روز است و به قدر سه روز ما یک شب است یا ده روز ما یک روز است، بعد شب است. مقدارش به مقدار متعارف اختلاف دارد یا به کراتی رفت که در آن کرات، مقدار یوم و لیلش با مقدار متعارفی که در آن زندگی ميکرد، اختلاف دارد، در اینجا تمام این احکام جاری ميشود، لکن به مقدار متعارف؛ یعنی اگر خیار حیوان سه روز است، یعنی مقدار سه روز از روزهای متعارف، نه مقدار سه روز از خود روز، آنجا مقدار مطرح است، کلمه یوم هم منصرف است به همین ایام، آن ایام را شامل نميشود، ثلاثة ایام که در روایات آمده اصلاً این جور ایام را شامل ميشود، انصراف دارد از قطب شمال و قطب جنوب یا از کرات عالم بالا که مثلاً یک روزش به قدر دو ماه ما است، مقدار مطرح است، مقدار یوم ميخواهیم و این مقدار یوم در آن جور جاها به نسبت متعارف و به نسبت به خود ما باید تقدیر بشود، نه به نسبت آنجا، نه اگر خواست سه روز ملفق، سه روز ملفق آنجا، نه سه روز ملفق به روز متعارف نزد ما، سرش هم این است که یوم و ایام در تمام این موارد به معنای متعارف است، نه به معنای خارج از متعارف، حکم این ایام را شامل ميشود و آنها هم مشمول این احکامند، اگر بگویید، اصلاً این احکام برای آنها نیست؛ برای اینکه یوم که شاملش نميشود و مقدار یوم متعارف را بگیریم؛ یعنی ظاهر دلیل را بگیریم، این ظاهر دلیل هم که مال ماست مال آنها که نیست، این دلیل ندارد که ما بگوییم مقدار سه روز از مقدار خودمان دلیل ندارد، بگوییم مقدار سه روز از خودش ادله شاملش نميشود، مقدار سه روز از ما بگوییم دلیل ندارد، این تمام نیست. برای اینکه بعید است، بلکه مشکل است که بگوییم تمام این احکام در باره آنها جریان ندارد. اینها همه احکامی که راجع به ایام داریم، شهر داریم، مثلا در باب مفقود الاثر، اگر یک کسی مفقود الاثر شد، بعد از چهار سال، بعد از فحص و بحث پیدا نشد، زوجه را طلاق ميدهند، عده وفات نگه ميدارد و شوهر ميکند یا در ایلاء یا در ظهار یا در اقامه عشرة ایام، زیاد داریم، حکم روی ایام رفته است. بگوییم این احکام آنها را شامل نمیشود، اینکه بگوییم شامل نمیشود، ولو به صورت تقدیر، این بعید است بگوییم ایام آنها این دلیل صدق نميکند از آن انصراف دارد، اما چرا مقدار ما را ميگویید مقدار ما این است که بعید است، بلکه اطمینان عقلایی است که از ادله، عقلاء ميفهمند که این ادله نیامده مختصاً به جمعیتی که مقدار روز و شبشان 24 ساعت است. این ادله آنها را هم شامل ميشود، لکن به مقدار خود ما، تقدیر ميشود به قدر ما. گفته نشود در باب روزه هم همینطور است. در باب روزه هم آنها باید به مقدار روز ما روزه بگیرند، نماز بخوانند، وقتها را تقسیم کنند به مقدار وقت ما، این گفته نشود؛ برای اینکه در باب روزه مسألة یوم مطرح نیست. آنجا مسأله طلوع شمس و غروب مطرح است، «حتی یتبین لکم الخیط الابیض» «اتموا الصیام الی اللیل» سفیده صبح و بیاض مطرح است تا غروب مشکل است ما بگوییم که این تا غروب آنها را نميتواند شامل بشود، نميشود که بگوییم آنها شش ماه روزه بگیرند، بگویید که نه مقدار ما را روزه بگیرند، مقدار ما ميشود تلفیقی، روز نميشود روز آنها، نميشود دوازده ساعت چیز نخورد. اینکه روز خودش را روزه نگرفته است آنجا مقدار وجه پیدا نميکند؛ چون تلفیق ندارد، حکم صیام خودشان حکم از آنها ساقط است، اما تلفیق هم وجه ندارد. بنابراین، آنها روزه ندارند. نماز هم تابع شمس و زوال خودشان است. سرش این است که در صوم تلفیق برنمیدارد، دلیل هم شامل آنها نميشود، اما در غیر صوم و در غیر صلات، احکامی که بر ایام، بر شهر، بر سنه مترتب شده است عرف ميفهمد که معیار مقدار اینهاست، ولو در جاهایی که روزهایشان طولانیتر باشد و یا سالشان خیلی بیشتر باشد؛ چون یا باید بگوییم آنها را شامل نميشود که ظاهر دلیل هم این را شامل نميشود، مقدار را هم بگوییم این بعید است که بگوییم مقدار نه، پس به مقدار از باب تلفیق، آنها هم این احکام را دارند، اما به مقدار، به قدر خودشان ندارند؛ چون کلمه یوم و کلمه شهر و کلمه سنه منصرف است به این یومها و شهرهایی که در لسان ما متعارف است، شش ماه و یک سال و این چیزها را شامل نميشود، روزه هم که تلفیق بردار نیست. بنابر این، در آنجا این حکم نميآید، اما خیار ثلاثة ایام مدت استبرای امه، مدت ایلاء، ظهار حق زوجه همه این احکامی که در فقه داریم، بر آنها هم بار ميشود؛ چون اگر بگوییم، چون دلیل نميگیرد، پس آنها مأمور به این احکام نیستند، این بعید است و عقلاء این را بعید ميدانند، بلکه از ادله ميفهمند مقدار، ولو این مقدار با کلمه یوم و شهر هم موافقت نداشته باشد، برمیگردد به تلفیق یک سوم نصف روز یک دهم روز را یک روز حساب کرده، ولی در باب صوم تلفیق بردار نیست. این هم نسبت به بحث تلفیق که سیدنا الاستاذ این بحث را متعرض شده، آخر سر هم راجع به آن جاهای قطبی و جاهای دیگر ميفرماید به قدر ما و در تحریرالوسیلة موارد زیادی را ایشان آورده است، منتها نسبت به روزه بر آنها روزه واجب نیست، نميشود بگوییم روزه به قدر ما؛ برای اینکه دوازده ساعت روز آنها محسوب نميشود، روز آنها که حساب نميشود، مقدار هم مطرح نیست، باید از طلوع شمس تا لیل باشد، نه روز آنها را شامل ميشود، نه روز حساب ميشود، تلفیق است و صوم، تلفیق بردار نیست؛ البته نماز را باید بخوانند این هم یک بحث دیگر راجع به ثلاثة ایام. بحث بعدی در مسقطات خیار حیوان است. والسلام عليکم و رحمة الله وبرکاته
|