جهات بحث در احداث حدث بودن تصرف يا مسقط بودن تصرف در خيار حيوان
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب بیع (درس 459 تا ...) درس 1243 تاریخ: 1392/7/7 بسم الله الرحمن الرحيم «جهات بحث در احداث حدث بودن تصرف يا مسقط بودن تصرف در خيار حيوان» کلام در مسقطات خیار حیوان است که قبلاً گفته شد یکی از مسقطات، شرط سقوط است. یکی هم اسقاط بعد العقد است. یکی هم تصرف که تصرف مشتری در ثمن موجب سقوط خیارش است. از مسقطات خیار حیوان تصرف است که در این از جهاتی بحث است. یک جهت بحث این است که آیا تصرف مسقط است یا احداث حدث است؟ اگر تصرف مسقط است، چگونه تصرفی مسقطی است؟ البته ادله مسقطیت تصرف را بعد عرض خوهيم کرد که به چه چیزهایی استدلال کردهاند. «روايات دال بر مسقط بودن احداث حدث» در اینجا لقائل ان یقول و هو الجدیر بان یقال که احداث حدث مسقط است، قضاء للنصی که در باب هست، روایاتی که در باب خیار حیوان هست، آنها احداث حدث دارد: در صحیحه علی بن رئاب عن ابی عبدالله (علیه السلام) دارد: قال: «الشرط فی الحیوان ثلاثة ایام للمشتری اشترط ام لم یشترط فان احدث المشتری فیما اشتری حدثا قبل الثلاثة الایام فذلک رضا منه فلا شرط».[1] این یک روایت که احداث حدث دارد. در صحیحه صفار هم روایت دوم این باب دارد: «في الرجل اشتری من رجل دابة فاحدث فیها حدثا من اخذ الحافر او انعلها او رکب ظهرها فراسخ».[2] اینجا هم باز احداث حدث آمده است، «احداث حدث از نظر لغت» موضوع، مسقطیت احداث حدث است و احداث حدث از نظر معنای لغوی، یعنی تازه، چیزی را تازه به وجود آوردن؛ یعنی احداث یک امر تازهای را، منتها این امر تازه، وقتی گفته ميشود «احدث فی شئ» تازه را در شئای به وجود آورده باید یک نحوه تغییر و یک نحوه تبدیلی در آن شئ باشد که بگویید احدث در آن شئ، یک تغییر به زیاده یا به نقیصه یا به نحو دیگری در آن باشد و یا اگر تغییر نیست، حدث بودن و تازه بودن آن از حیث محدث باشد؛ یعنی محدث تازه به وجود آورده است. یک چیزی را که نبوده او به وجود آورده است، یک چیزی را که از حیث محدث تازه است، ولو از حیثهای دیگر تازه نیست؛ مثلاً تقبیل امه یا لمس امه که وقتی امهای را تقبیل ميکند یا لمس ميکند، این تقبیل امه چیز تازهای است برای مالک، بما هو مالک؛ چون دیگران چنین حقی را ندارند. از حیث محدث تازه است، احدث حدثاً چیزی را در او به وجود آورده، ولو تغییر و تبدیلی نیست، اما در عین حال، احداث حدث است، من حیث المحدث؛ برای اینکه دیگران این کار را نميکنند، این برای مالک تازه است، بما انه حدث است، از حیث اینکه دیگران نميکنند و این مالک این کار را انجام داده و لذا در روایت هم دارد: قال: «ان لامس او قبّل او نظر منها الی ما یحرم علیه».[3] نظر به جاهایی که برای دیگران حرام بوده این دارد آن نگاه را ميکند، اینها هم احداث حدث است برای این آدم در آن شئ ، ولو به صورت تغییر نیست. به نظر ميآید از روایات خیار حیوان که احداث حدث اعم است از تغییر حسی و یا کاری را انجام دادن که یک نحوه جدید بودن و تازه بودن را دارد و برای دیگران آن کار نیست؛ مثل تقبیل امه، لمس امه، نگاه به عورتین امه، امهای که ملکش است، اما تقبیل و لمس حیوان این جور نیست. در لمس حیوان، دیگران هم حیوان را لمس ميکنند، تقبیل ميکنند، این را نميگویند احدث حدثا، یک تازهای به وجود آورده، یک بلایی به قول معروف سر آن در آورده است، اگر بخواهیم با عبارت فارسی بگوییم، بگوییم یک بلایی سر آن آورده، بلای نافع یا بلای مضر، کاری درباره آن انجام داده است. این چیزی که از این دو روایت در باب خیار حیوان استفاده ميشود و آن چيزي که از روایت باب، از روایات مختلفه استفاده ميشود، یکی معنای لغوی است، مضافاً به سوی این معنای لغوی، از روایات مختلفه که در ابواب متفرقه در فقه آمده برمیآید که احداث حدث همان نحوه تغییری است در آن شئای که در آن حدث به وجود آمده است؛ مثل روایاتی که در باب خیار عیب داریم. در باب خیار عیب، بعضی از روایات را داریم که در آنها احداث حدث را به این معنا گرفته، مثلاً در این روایت: ایّما رجل اشتری شیئا و به عیب و عوار لم یتبرّأ الیه و لم یبیّن له فأحدث فیه بعد ما قبضه شیئاً ثم علم بذلک العوار و بذلک الداء انّه یمضی علیه البیع و یردّ بقدر ما نقص [ميگوید اگر تبرّی نجسته و متوجه عیب شد و احداث حدثی کرد، ارش ميگیرد] من ذلک الداء و العیب من ثمن ذلک [به قدر آن نقصانی که دارد از درد یا از عیبی که در آن به وجود امده از بایع ارش ميگیرد. عنوان، عنوان احداث حدث است، بعد در ذیل حدیث ميگوید «لو لم یکن به»[4] را آن طوری حساب ميکند، اگر نبود چقدر قیمتش بود؟ ما به التفاوت را ميگیرد یا در روایت بعدی هم دارد که احداث حدث موجب ارش است و نميتواند ردّ بکند، مرسله جمیل ميگويد: فی الرجل یشتری الثوب او المتاع فیجد فیه عیبا فقال: «ان کان الشئ قائما بعینه ردّه علی صاحبه و اخذ الثمن و ان کان الثوب قد قطع او خیط او صبغ یرجع بنقصان العیب».[5] این دو تا روایت را وقتی کنار هم بگذارید، ميفهمید که احداث حدث در باب خیار عیب، موجب ارش است و ردّ را ساقط ميکند، اگر انجام داده باشد. احداث را عبارت از نقصان عیب این جور امور گرفته است؛ یعنی تغییری در آن به وجود بیاید یا در روایات احداث السنة که در باب احداث السنة در خیار عیب هم این معنا را دارد: سمعت الرضا(علیه السلام) یقول: «یردّ المملوک من احداث السنة؟ [ميتواند آن را از احداث سنه برگرداند] من الجنون و الجذام و البرص [اگر مملوکی را گرفت و در وسط سال، جذام و برص گرفت، ميتواند او را بر گرداند. فقلت: کیف یردّ من احداث السنة؟ قال:] هذا اول السنة»[6] یا در روایت چهارم دارد: «الخیار فی الحیوان ثلاثة ایام للمشتری و فی غیر الحیوان ان یتفرّقا. و احداث السنة تردّ بعد السنة [قلت: و ما احداث السنة؟ قال:] الجنون و الجذام و البرص و القرن فمن اشتری فحدث فیه هذه الاحداث فالحکم ان یردّ علی صاحبه الی تمام السنه من یومٍ اشتراه».[7] جنون و جذام و برص را از احداث سنه قرار داده است که یک نحوه تغییری است یا قبل از ثلاثة ایام، اگر نقصی به حیوان وارد شد، بایع ضامنش است. مضمره علی بن رباط عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: «ان حدث با الحیوان قبل ثلاثة ایام فهو من مال البائع».[8] این مطلق حدث را گفته، روايت بعد، سألت ابا عبدالله: عن الرجل یشتری الدابّة او العبد و یشترط الي يوم او يومين فیموت العبد والدابة او یحدث فیه حدث علی من ضمان ذلک؟ فقال: «علی البائع»[9] حدثی در آن به وجود آمد بر بایع است یا در این «إن حدث بالحیوان قبل ثلاثة ایام فهو من مال البائع». تعبیر این که در حیوان حدثی به وجود بیاید، اینها ظاهر در این است که یک تغیيری در آن به وجود بیاید. این روایات و همین طور روایاتی که در کتاب الاجارۀ است، گفتهاند، اگر کسی زمینی یا مثل زمین مغازهای را اجاره کرد به یک اجرتی، نميتواند این زمین را به دیگری بدهد، به ازید از این اجرت، مگر اینکه یک نحوه حدثی در آن به وجود بیاورد و آن حدث در آنجا تفسیر شده به تغییري، مثلاً یک نحوه تغییر شقّ نهری در آن زمین بکند، دیواری بکشد، مغازه را یک نحوه تعمیری کند. این تفسیر شده است به حدثی که در آنجا داریم، به شقّ نهر و به دیوار و انواع تغییرها. از مجموع این روایات به دست ميآید که احداث حدث به معنای این است که تغییری در آن به وجود بیاورد. از آن دو روایتی که در باب خیار حیوان اول عرض کردم، از آنها بر ميآید که کار تازهای که مال دیگران برای مالک است، مال دیگران نبوده و درست نیست و عقلاء این را یک تازهای ميدانند، حدثی در آن ميدانند، ولو تغییری هم نیاورد، آن هم باز احداث حدث است؛ مثل تقبیل و لمس. پس مضافاً به معنای لغوی و مضافاً به مجموع این روایاتی که در اینجا داريم، صحیحه صفار بر این معنا دلالت ميکند که احداث حدث، مطلق تصرف نیست، بلکه عبارت است از تصرف مقيد. صحیحه صفار این است: کتبت الی ابی محمد (علیه السلام) فی الرجل اشتری عن رجل دابّة فاحدث فیها حدثا من اخذ الحافر او انعلها او رکب ظهرها فراسخ فله ان یردّها فی الثلاثة الایام التی فیه الخیار بعد الحدث التی یحدث فیها او الرکوب الذی یرکب فیها فراسخ. حضرت در جواب این طور مرقوم فرمودهاند: «اذا احدث فیها حدثا فقد وجب الشراء ان شاء الله.» هم در سؤال این وجه هست و هم در جواب، اما در سؤال، برای اینکه احداث حدث را غیر رکوب قرار دادهاند. ميگوید بعد الحدث الذی یحدث فیها او الرکوب الذی یرکبها فراسخ، رکوبهای چندین فرسخی را مطرح کرده در مقابل احداث حدث، امام در جواب فرموده است آن چیزی که موجب ميشود «اذا احدث فیها حدثا فقد وجب الشراء ان شاء الله». آن چیزی که موجب ميشود، این است که احداث حدث بشود؛ یعنی رکوب فراسخ، احداث حدث نیست، احداث حدث موجب خیار فسخ ميشود. از مجموع روایات و از معنای لغوی، مضافاً به آن دو، صراحت صحیحه صفار در این است که احداث حدث، باید یک نحوه تغییری در آن پیدا بشود، اما مطلق التصرف را شامل نميشود، حتی در رکوب فراسخ، چندین فرسخ راه هم اگر سوار آن شده آن را هم شامل نميشود و نميتواند مسقط خیار حیوان باشد. این مقتضای این روایات. اشکالی که بود راجع به تقبیل و لمس این طوری که بنده عرض کردم، جواب داده شد؛ چون اعم است از اینکه تغییری به وجود بیاید یا یک تازهای که عرف آن را تازه و شئ خاصی ميداند، شبیه تقبیل و لمس امه، اما اینکه در صحیحه صفار رکوب فراسخ را جزء مسقطات قرار نداده. مثلاً حیوانی را گرفته سه فرسخ، چهار فرسخ سوار این حیوان شده. یک احتمال این است که «إذا حدث فیها حدثا فقد وجب الشراء إن شاء الله» حضرت ميخواسته با اولویت جواب بدهد؛ مثلاً اگر احداث حدث، مثل نعل کردن یا حافر گرفتن، موجب سقوط است، چند فراسخ که ميخواهد با او برود، به طریق اولی موجب سقوط است، چه اولویتی دارد؟ آنجا به نفع حیوان است، نعلش را ميگیرد، حافرش را ميگیرد، مثل مال قطعی خودش حساب میکند، رکوب هم مثل مال قطعی خودش حساب ميکند. آنجا برای نفع حیوان نیست، آنجا غیر نفع حیوان است. این مسأله این است که آنجا را گفت ساقط ميشود اینجا ساقط نميشود؟ چرا رکوب فراسخ ساقط نميشود؟ این یک بحث است، این شبهه در این روایت وجود دارد. والسلام عليکم و رحمة الله وبرکاته --------------------------- [1]. وسائل الشيعة 18: 13، کتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 4، حديث 1. [2]. وسائل الشيعة 18: 13، کتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 4، حديث 2. [3]. وسائل الشيعة 18: 13، کتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 4، حديث 1. [4]. وسائل الشيعة 18: 30، کتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 16، حديث 2. [5]. وسائل الشيعة 18: 30، کتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 16، حديث 3. [6]. وسائل الشيعة 18: 99و98، کتاب التجارة، ابواب احکام العيوب، باب 2، حديث 2. [7]. وسائل الشيعة 18: 99، کتاب التجارة، ابواب احکام العيوب، باب 2، حديث 4. [8]. وسائل الشيعة 18: 15، کتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 5، حديث 5. [9]. وسائل الشيعة 18: 14، کتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 5، حديث 2.
|