ادامه بحث سبّ
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب محرمه (درس 1 تا 458) درس 145 تاریخ: 1381/10/8 بسم الله الرحمن الرحيم عرض كرديم كه ايشان[1] درباره غيبت و سب فرمودند كه اينها نسبتشان عموم و خصوص من وجه است و در غيبت قصد اهانت معتبر نميباشد و سب هم عبارت است از يك معناى خاصى. ما عرض كرديم سب و شتم اينها عرفاً و لغتاً يكى هستند و معناى خاص ديگرى ندارد، بله نسبتش هم با غيبت اعم و اخص من وجه است چون در سب مواجهه لازم نيست ولى در غيبت اختفا و پشت سر بودن لازم است قد يكون كلاماً ايذائياً و مُنَقِّصاً غيبتا،ً آنجايى كه پشت سر است و گاهى سب است و غيبت نيست، آنجايى كه همان كلام را در رو برويش بگويد. آنجايى هم كه هر دو جمع ميشود هم غيبت و هم سب مثل اينكه پشت سرش حرفى بزند. منتها يك نكته اى كه ديروز يادم رفت عرض كنم اين بود كه ايشان ميفرمايد در غيبت قصد اهانت معتبر نيست، نه اين يأتى در باب خودش كه در غيبت هم قصد اهانت ميخواهيم. فرق بين غيبت و سب اين است كه در سب قصد اهانت است به غرض اهانت است، در غيبت هم به غرض اهانت است، غرض در هر دو جا اهانت است؛ لكن سب با مواجهه هم صادق است و غيبت مواجهه در آن معتبر نيست. سب انشاء است و غيبت اِخبار. اين تفاوتها درست است، عموم و خصوص من وجه است، سب انشاء است و غيبت اِخبار است، مواجهه در سب معتبر نيست و اختفا در غيبت معتبر هست. اينها درست است ولى هر دو به غرض توهين است كما يأتى فى محله و الا اگر يك كسى جملهاى را در مورد كسى بگويد لا لغرض التوهين بل لاغراض اخرى اين غيبت نيست كما اينكه بعد در محل خودش خواهيم عرض كرد و از تفسير جامع المقاصد[2] هم در باب غيبت اين معنا استفاده ميشود. و الامر سهل. « مستثنيات سبّ» مقام چهارم: در مستثنيات از سب است. ايشان ميفرمايد «ثم انه يستثنى من المؤمن المظاهر بالفسق لما سيجىء فى الغيبة من أنه لا حرمة له» همانطورى كه كشف اسرار يك نفر متظاهر بالغيبة جائز است، همينطور تنقيص او بالسب هم يكون جائزاً ؛ هر دوى اينها غرض تنقيص است، در سب غرض تنقيص است در غيبت هم غرض تنقيص است منتها غيبت پشت سر است و دشنام روبروست. همانطورى كه در غيبت جائز است بر غيبت المتظاهر و المتجاهر سب هم جائز است و باهمديگر فرقى ندارد. فرمايش ايشان درست است، يستثنى من المؤمن المظاهر بالفسق المتجاهر بالفسق لما سيجىء فى الغيبة من أنه لا حرمة له از عموم علتش ميخواهد استفاده كند، عموم علت لا حرمة له. بعد از آن كه هر دوى اينها به غرض تنقيص هستند، يكى پشت سر است و يكى روبروست، يكى انشاء است و يكى اخبار. و لك أن تقول اگر اين علت هم نبود تنقيح مناط ميكرديم و با تنقيح مناط و الغاى خصوصيت ميگفتيم كه سب المتجاهر بالفسق كغيبة المتجاهر لا بأس به. «و هل يعتبر فى جواز سبة كونه من باب النهى عن المنكر [كه اين استثناء از باب نهى از منكر است] فيشترط بشروطه ام لا [پس مشروط است به شروط نهى از منكر يا نه، اين جائز است ولو به خاطر نهى از منكر هم نباشد.] ظاهر النصوص و الفتاوي كما فى الروضة:[3] الثانى [كه دائر مدار نهى از منكر نيست قضائاً لاطلاق ادله ـ اذا جاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له و لا غيبة اين ديگر شرط نهى از منكر در آن نيست. مقتضاى روضه شهيد در شرح لمعه فرموده دوم يعنى شرايط نميخواهد] و الأحوط الأوّل» لكن احتياط اين است كه براى نهى از منكر باشد. لايخفى عليكم كه ما اصلا قبول نداريم غيبت و سب به عنوان نهى از منكر جائز باشد، چون ما معتقديم نهى از منكر خودش نبايد منكر باشد، نهى از منكر ديگر نميشود منكر باشد مگر دليل خاصى قائم بشود، اگر دليل خاص قائم شد فنقول به و الا از باب ادله نهى از منكر نميتوانيم بگوييم، چون لايجوز النهى عن المنكر بالمنكر، ادله واجبات ادله مستحبات شامل محرمات نميشود. «و يستثنى منه المبتدع ايضاً» [بله مبتدء استثناست] «لقوله (ص) اذا رأيتم أهل البدع من بعدى فاظهر وا البرائة منهم، و اكثروا من سبّهم و الوقيعة فيهم» تا ديگران دنبال اينها را نگيرند، بله اين دليل بالخصوص دارد و مستثناست. «و يمكن أن يستثنى من ذلك ما اذا لم يتأثّرالمسبوب عرفاً» [بگوييم آنجايى كه مسبوب تحت تأثير قرار نميگيرد مثل اينكه پدر به پسرش بگويد، اينها را مطالعه ميفرماييد، بعد ايشان ميفرمايد كه يشكل به عموم ادله حرمت إيذاء، به حال پسر را اذيت كردن هم حرام است. حالا اصل اساس اين است كه بعض از محشين فرمودند، پدر كه به پسرش ميگويد كره بز يا پدر كه به پسرش ميگويد اى گاو، اين اصلا اينها هتك حساب نميشود، اينها اظهار علاقه است اينها اظهار دوستى است، آنها اصلا هتك حساب نميشود. حل قضيه اين است كه پدر به پسر هتك نيست مثل معلم و شاگرد، حالا ببينيد معلم و شاگردش را هم ميگويد.] «نعم لو قال السيّد ذلك فى مقام التأديب [آقا به غلام خودش چنين چيزى را گفت] جاز لفحوي جواز الضرب» [وقتى ضربش جائز است سبّش هم جائز است. خوب اين حرف شيخ فيه ما فيه، اشكالش وارد است و جراحات السنان لها التياموا و ليس لما جرح اللسان چه؟ التیاموا. آدم ممكن است كتك بخورد جراحات سنان خيلى مهم نيست اما زخم زبان توهين آن خيلى بد است، هر چند بزرگوارى اقتضا ميكند كه آدم در مقابل توهين رد بشود (و اذا مروا باللغو مروا كراماً)[4] (و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً)[5] اما به هر حال جراحات السنان لها التياموا و ليس لم جرح اللسان التياموا. اين هم پس اولويت ندارد، اشكال اين است كه اولويت ندارد.] «أمّا الوالد فيمكن استفاده الجواز في حقّه [در حقش] ممّا ورد من مثل قولهم(ع): أنت و مالك لأبيك[6] [خودش هم فرموده] فتأمل»، ديگر أنت و مالك لأبيك كه معنايش اين نيست كه توى گوشش هم بتواند بزند فحشش هم بتواند بزند. «إلاّ أن يقال استمرار السيرة انما هو مع عدم تأثّر السامع و تأذّيه بذلك [سيره مال جايى بوده كه بچه اذيت نميشد، يك تعارفى بوده.] و من هنا يوهن التمسك بالسيرة فى جواز السب المعلم للمتعلّم [بگوييم آن هم جائز است] فانّ السيرة إنّما نشأت في الازمنه السابقه من عدم تألّم المتعلم بشتم المعلّم، [او اگر گفت نميفهمى گيجى ناراحت نميشد،] لعدّ نفسه ادون من عبده [شاگرد و متعلم خودش را از بنده او پايين تر ميدانست و لذا هيچ ناراحت نميشد كه به او اينطور چيزى را بگويند.] بل ربّما كان يفتخر بالسب لدلالته على كمال لطفه و أمّا زماننا هذا الذى يتالم المتعلّم فيه من المعلم ممّا لم يتألّم به من شركائه فى البحث من القول و الفعل فحل ايذائه يحتاج الى الدليل و الله الهادى الى سواء السبيل»[7]. اين هم يك مطلبى روشن شد كه گاهى يك موضوعى در يك وقتى جائز است، همان در يك وقت ديگر لباسى به خودش ميگيرد و جائز نيست. اين بحث ما درباره سب. (و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين) -------------------------------------------------------------------------------- [1] - مکاسب 255:1. [2]- جامع المقاصد 4/ 27. [3]- الروضة البهية 9: 175. [4]- فرقان (25) : 72. [5]- الفرقان (25) : 63. [6]- وسائل الشيعة 17: 265، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 78، حديث 8. [7]- المكاسب 1: 94.
|