جواز يا عدم جواز ارتزاق قاضي از بيت المال
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) کتاب القضاء درس 19 تاریخ: 1393/9/5 اعوذ بالله من الشيطان الرجيم «جواز يا عدم جواز ارتزاق قاضي از بيت المال» بحثي که در باب القضاء تحرير الوسيلة آمده، بحث ارتزاق قاضي از بيت المال است که آيا ارتزاق از بيت المال براي قاضي جايز است مطلقا يا جايز نيست مطلقا و يا تفصيل بين موارد است؟ در اينجا چند مسئله هست: يکي مسئله ارتزاق قاضي از بيت المال است، يکي هم مسئله جعل اجرت يا جُعل، از بيت المال براي قاضي است. مسئله سوم هم جعل اجرت يا جُعل از متخاصمين براي قاضي. اينها مسائلي است که در اينجا مورد بحث قرار گرفته است. «وجوه استدلالي بر حرمت جعل بر واجبات» گفته اند بنابر اينکه اجرت بر واجبات و جُعل بر واجبات حرام باشد، نميشود قاضي از باب جعاله نميتواند از بيت المال، جُعل بگيرد، و نميشود قاضي را اجير کرد، چون اجرت گرفتن بر واجبات، محرّم است و تمام نيست وجه ديگر، اجماعي است که در مسئله، به آن تمسک شده است، گفتهاند اجماع قائم است که نه ميتواند از بيت المال، جُعل و اجاره بگيرد، نه از متخاصمين. به متخاصمين ميگويند هرکس اين پرونده را براي ما قضاوت کرد، به او صد تومان ميپردازيم يا يکي از آنها ميگويد من صد تومان ميپردازم. يا دو تايي او را براي قضاوت اجازه ميکنند، يا بيت المال، براي او جُعل يا اجاره قرار ميدهد. ديگري مسئله مبني است بر اينکه اجرت بر واجبات، حرام است، من دون فرق بين التعبدي و التوصلي؛ مثلاً غسل ميت که بر خودم واجب است، نميتوانم اجرت بگيرم و لذا در رسالهها تصحيح کردهاند و گفتهاند اجرت را بر مقدماتش ميگيرد و يا مثلاً من بخواهم نمازم را بخوانم، يک کسي ميگويد اگر نماز صبحت را خواندي، پنجاه تومان به تو ميدهم، اين، جُعل بر واجب است که گفتهاند حرام است. يکي ديگر، عبارت از اجماعي است که در مسئله ادعا شده و ديگري هم صحيحه ابن سنان است: سئل ابو عبدالله (عليه السلام) عن قاض بين فريقين، اينجا مستند، فريقين نقل کرده و در کافي و وسائل به صورت بين قريتين نقل شده: يأخذ من السلطان على القضاء الرزق فقال: «ذلك السحت».[1] اين پليد و حرام است. کيفيت استدلال اين است که ارتزاق قاضي بلااشکال، بل بلا خلاف، از بيت المال، مانعي ندارد؛ لا سيما اگر نيازمند باشد. پس مراد از رزق، يا جُعل است يا اجاره. يأخذ من السلطان علي القضاء الرزق، از سلطان بر قضاوت خودش روزي ميگيرد. بنابر اين، اين همان اجاره را شامل ميشود و نميتوانيم بگوييم ارتزاق را ميگويد، مضافاً به اينکه بين رزق بر قضاء و بين ارتزاق براي قضاء، فرق وجود دارد؛ رزق براي قضاء اين است که صاحب بيت المال يا متولي بيت المال ميگويد در مقابل قضاوتت مخارج تو را ميپردازم مثل اينکه به يک مؤذن گفته بشود در مقابل اذانت پول ميپردازم، اين ميشود حرام و غير جائز. يک وقت هم، ارتزاق از بيت المال است و متولي بيت المال ميگويد من روزي قاضي را ميپردازم، نه مقيداً به اينکه کار بکند. ميگويد من روزي قاضي را ميپردازم، به عنوان قاضي، پول ميدهد، نه در مقابل قضائش يا ميگويد هر کس مؤذن اين مسجد باشد، من يک مقدار پول ميدهم، اين به عنوان مؤذن، اين کار را ميکند و اين ارتزاق است و مانعي ندارد. پس اينجا هم که ميگويد علي القضاء الرزق، بايد بگوييم در مقابل قضاء، رزق ميدهد؛ يعني ميگويد پول ميپردازم تا در مقابلش قضاوت کند که همان اجاره و جُعل است. بنابر اين، اگر گفتيد به دليل اجماع اين رزق، ارتزاق را شامل ميشود، بايد بگوييم مراد از اين رزق، ارتزاق نيست؛ چون ارتزاق جايز است، بلکه مراد، جُعل يا اجاره است و اگر اجماع را کنار گذاشتيد و گفتيد در روايت، قضاء بر رزق دارد، ميگوييم خودش ظهور در جُعل دارد، قضاء بر رزق است، نه قضاء براي قاضي بما هو قاض. «کلام صاحب مستند در معناي ارتزاق قاضي» مرحوم صاحب مستند، اين را به زيبايي معنا کرده و ميگويد: «و معني الارتزاق منه: هو اخذ الرزق منه لاجل کونه قاضيا لا لقضائه و عليه و بازائه...[؛ چون قاضي است، به او پول ميپردازند، نه در مقابل قضائش] و اعطاء الوالي ايضا کذلک [والي هم به اعتبار اين که قاضي است، به قاضيها پول ميدهد، نه در مقابل قضائشان تا بشود اجرت جُعل.] و الفرق بين المعنين واضح [يک وقت چيزي داده ميشود براي عنوان، يک وقت هم چيزي داده ميشود در مقابل قضاء، ميفرمايد فرق بين دو معنا واضح است] فان الاخ يعطي اخاه لکونه اخا له [برادر به برادرش يک پولي ميدهد] لا لاجر الاخوة و بازائه... [نه در مقابل برادري و مقابل اخوت] و کذا من وقف على المؤذن مثلا أو نذر له شيئا فهو يعطيه لأجل كونه مؤذنا [مثلاً ميگويد من به همه مؤذنهاي مساجد، پول ميپردازم] لا بإزاء أذانه... [بعد تأييد ميکند] و لذا لو وقف أحد ضياعا على شيعة بلده أو صائميه [براي شيعيان شهرش يا روزه داران شهرش] يجوز لهم الارتزاق من نمائه مع أنه لا يجوز أخذ شئ بإزاء التشيع و الصوم».[2] در مقابل شيعه بودن و روزه گرفتن که نميشود پول گرفت، اين پول را در مقابل آن چيزها نميپردازد، بلکه پول را به مؤذن و صائم و شيعه ميدهد. بنابر اين، اين صحيحه ابن سنان که براي حرمت ارتزاق قاضي، مورد استدلال واقع شده، يا بالاجماع حمل بر ارتزاق ميشود و اگر اجماع را قبول نکرديد، اين قضاء علي الرزق؛ يعني در مقابل قضاء، به عنوان مقابله نباشد و الا اگر به عنوان مقابله باشد، فذلک السحت. بگوييد نميتوانيم بر آن معنا حمل کنيم، نميتوانيم بر اجرت براي قاضي حمل کنيم، چون ذيلش دارد: «فذلک السحت» اين هم ممکن است کسي بگويد حمل بر کراهت ميشود، فتأمل. بنابر اين، استدلال به اين روايت براي حرمت جُعل و اجرت، تمام است، هم سندش تمام است و هم دلالتش تمام است. سندش صحيحه است و دلالتش تمام است، چون قضاء علي الرزق، ارتزاق نيست، بلکه همان جعل اجرت و جعل سحت است. وجه ديگري که به آن استدلال شده، روايتي است که در خصال آمده: «السحت انواع کثيرة و عُدّ منها اجور القضاة [سحتها را در خصال ميشمارد و يکي از آنها را اجرت قضات ميداند: «... و اجور الفواجر و ثمن الخمر و اجور القضاة...».[3] ميگويد پول فلان چيز دادن و اجرت قضاء و همين طور ثمن خمر من السحت است که مسلماً سحت در اينجا به معناي حرمت است. بعد ميفرمايد به علاوه از اينکه اجماع و صحيحه ابن سنان داريم، اگر بخواهيد واجب را معلق بر کاري از ديگري کنيد، ميگويد من قضاوت واجب را انجام ميدهم، به شرط اينکه شما پول بپردازيد، يا آن آقا ميگويد به تو پول ميپردازم تو هم قضاوت کن. من دارم واجب خودم را انجام ميدهم و واجب و امتثال خودم را منوط به کار ديگري کنم، اين امتثال و اطاعت نيست و آنچه امتثال و اطاعت است، آن قضاوت بر او واجب است. اين قضاوتي را انجام ميدهد که منوط به پول دادن ديگري است] مضافاً في الصورة التعيين إلى عدم جواز توقيف أحد الواجب عليه على الشرط ، لأنه عمل لنفسه لا لأحد المتحاكمين».[4] «پاسخ استاد به وجوه استدلال شده» لکن لا يخفي که در اينجا مصب اجتهاد است، مسئله اجرت بر واجبات هم مبنايي است و در جاي خودش گفته شده که اجرت بر واجبات، حتي واجب تعبدي مانعي ندارد. به کسي ميگويند صد تومان بگير، نماز صبحت را بخوان. گفتهاند اين منافات با قصد قربت دارد. سيدنا الاستاذ ميفرمايد منافات با اخلاص دارد، نه با قصد قربت. ما که نماز صبح ميخوانيم، داعيمان اين است که گاهي بهشت و جهنم را از خدا ميخواهيم، گاهي هم اين است که ميخواهيم روزي مان زياد بشود و توسعه در معيشت پيدا کنيم و منافات ندارد. به هر حال، در آنجا گفته شده که اجرت بر واجبات مطلقا جايز است، حتي واجب تعبدي، چه رسد به واجب توصلي. اما اين صحيحه ابن سنان که ميگفت: عن قاض بين فريقين يأخذ من السلطان على القضاء الرزق فقال: «ذلك السحت». اولاً برخي احتمال دادهاند سحت، کراهت باشد، ولي بعيد است، اما قضاء بر رزق، ظهور در جُعل دارد؛ چون اينکه ميگويد: يأخذ من السلطان على القضاء الرزق فقال: «ذلك السحت». استدلال به صحيحه عبدالله بن سنان براي حرمت اجرت و جُعل بر قضاء، هم تمام نيست، چون گفتيم «علي القضاء الرزق» يعني همان جُعل. بعيد نيست که سلطان در صحيحهي عبدالله بن سنان، سلاطين جور باشد و معمولاً کلمه سلطان در سلاطين جور استعمال شده است. پيغمبر فرمود: «الفقهاء امناء الرسل ما لم يدخلوا في الدنيا، [قيل ما دخولهم في الدنيا؟ قال:] اتباع السطان»[5]، سلطان معمولاً در لسان روايات، مخصوصاً رواياتي که در زمان ائمه (سلام الله عليهم اجمعين) صادر شده، به معناي من له السلطنة نيست، بلکه اشاره به همان سلاطين جوري است که هميشه در طول تاريخ بودهاند. البته اين حرام است؛ چون او ميخواهد دخالت کند و اين کار را بکند. اما آن روايت خصال که داشت: «اجور القضاة» هم بعيد نيست همين باشد. در زمان صدور، اجور قضات را که امام صادق و امام باقر (عليهما السلام) نميپرداختند، اگر اجرتي به قضات ميپرداختند، اين اجر و جُعل از طرف سلاطين جور بود. بنابر اين، آن هم بر سلاطين جور، حمل ميشود و گرفتن اجرت و جُعل از بيت المال، مانعي ندارد و دليلي بر حرمتش نيست، الآن هم قضات را استخدام ميکنند و بودجه معيني دارند و استخدام، شبيه استيجار است، ولو البته استخدام و امور، دائرمدار سياست مملکت هم خودش يک باب مستقل است، در روايت «تحف العقول» تجارت و زراعت و ولايت ولات دارد، يعني همان چيزي که امروز ميگويند استخدام کشوري و لشکري. پس اينجا هم ميگوييم اين اجور از طرف سلاطين پرداخت ميشود. آيا ميشود اجرت و جُعل را از متخاصمين گرفت؟ ميگويد متخاصمين ميگويند ما صد تومان به تو ميپردازيم تو هم قضاوت کن، يا يکي ميگويد يکي از ما صد تومان به تو ميپردازيم تو قضاوت کن، نه به صورت معيّن، چون اگر معين باشد، ميلش به طرف او ميرود. دو تايي يا يکي از آنها براي قاضي اجرت يا جُعلي قرار ميدهند، درست است و دليلي بر عدم جوازش وجود ندارد، مانعي ندارد. چون اين طور نيست که نظر قاضي برگردد. دوتايي با هم گفتند پول ميپردازيم، اين کاري به هيچکدام ندارد. يا گفتهاند يکي از ماها بعد از قضاوت به شما پول ميپردازيم، حتي اگر اين، طوري شد که گفت کسي که حق به نامش درآمد، صد تومان به من بدهد، باز مانعي ندارد؛ چون ميل قاضي را به طرف خودش جلب نکرده و ارتباطي به رشوه هم ندارد. پس متخاصمين هم ميتوانند جُعل کنند. اما ارتزاق از بيت المال هم که هيچ مانعي ندارد. برخيها در ارتزاق از بيت المال شبهه کردهاند که اگر غني باشد، از بيت المال، ارتزاق نکند، ولي اگر وضعش خوب نيست، ميتواند از بيت المال ارتزاق کند. اين هم وجهي ندارد، بلکه نادرست است؛ چون بيت المال مسلمين براي مصالح مسلمانان و اسلام است که يکي از مصالحش قضاوت است. اين شخص ميگويد به من از بيت المال، روزي بدهيد و من از آن ارتزاق کنم، حاضرم براي شما قضاوت کنم و الا قضاوت نميکنم. اصلاً بيت المال براي مصالح است، کما اينکه در مرسله حماد آمده ـ مرسله حماد در کتاب الخمس است ـ که ميگويد خمس دو قسم ميشود: سه سهمش براي رسول الله و خدا و ائمه، و سه سهمش براي ايتام و ابن السبيل و فقراي سادات است، منتها کساني که اشکال ميکنند و ميگويند اين تسهيم، درست نيست، ميگويند اين روايت، جايي را ميگويد که همه خمسها در يک جا جمع بشود، نه اينکه من يک مقدار ميگيرم و ديگري هم يک مقدار ميگيرد. لذا در آنجا دارد که اگر سهم سادات، بار سادات را بار نکرد، از سهم امام به آنان ميپردازد. در مرسله حماد که از آن به مرسله طويله تعبير ميشود، اينگونه است: «و يؤخذ الباقي فيكون بعد ذلك أرزاق أعوانه على دين الله [؛ يعني آنهايي که در بيت المال است] و في مصلحة ما ينوبه من تقوية الإسلام و تقوية الدين في وجوه الجهاد [و از همه بهتر، تقويت خودش است؛ چون اگر نباشد که بقيه بخشها هم نيست] و غير ذلك مما فيه مصلحة العامة».[6] بنابر اين، غناء و فقر هم فرقي نميکند. پس هم ارتزاق از بيت المال براي قاضي، جايز است و هم اجرت و جُعل از بيت المال يا از متخاصمين براي او جايز است و در باب ارتزاق هم فرق نميکند که فقير باشد يا غني باشد، کما اينکه در باب جُعل و اجرت هم فرق نميکند که فقير باشد يا غني باشد. اينکه گفته اند نميشود بر واجب اجرت گرفت، بر آن مبنايي است که در جاي خودش گفته شده، پس اجرت بر واجب هم مانعي ندارد. --------------------
|