ادامه بحث غنا و بررسي روايت علي بن جعفر و بقيه روايات
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب محرمه (درس 1 تا 458) درس 171 تاریخ: 1382/1/17 بسم الله الرحمن الرحيم بحث درباره روايت على بن جعفر بود روايت 32 از باب 99 از ابواب ما يكتسب به كه ما ديروز عرض كرديم اين ابهام دارد، ولى ظاهراً ميخواهند بگويند حق هم همين است كه اين ابهام ندارد، براى اينكه يتعمد الغناء ظاهر در اين است كه تعمد دارد غناء را، يعنى كارش غنا است عن الرجل يتعمد الغناء يعنى غنائش تصادفى نيست، تعمد دارد غنا را، مناسب با اين است كه شغلش غناست. از مغنيه در روايات سؤال شده براى اينكه آن رايج بوده، اين از رجلى كه شغلش غناست سؤال ميكند عن الرجل يتعمد الغناء، قصد دارد غناء را؛ قصد خصوصيت ندارد يعنى اصلا غنا شغلش است و حرفهاش است. يجلس اليه را آقايان از كامپيوتر نگاه كرده بودند البته خوب است توجه به موضوع پيدا كردهاند كه يجلس اليه به معناى مجالست در روايات زياد آمده است، آن وقت معناى روايت اين ميشود كه كسى كه شغلش غناست آیا نشست و برخاست با او بشود يا نه؟ حضرت فرمود كه لا. پس سؤال از مجالست مغنى است و حضرت فرموده لا. امّا در عين حال اين روايت دلالت بر حرمت ندارد حالا همه حرفهاى ديروز نا تمام بگوييم روايت روشن است معنايش، ولى دلالت بر حرمت ندارد چون اولا جمله خبريه است يجلس قال لايعنى لايجلس. ثانياً اگر شما بگوييد يجلس سؤال از جواز است، پس لايجلس يعنى جائز نيست. يا جمله خبريه در انشاء آكد از جمله انشائيه است، جمله نافيه در حرمت آكد از جمله انشائيه و ناهيه است؛ اگر اين را هم بگوييد، ميگوييم اينجا مراد حرمت نيست چون مسلم نشست و برخاست با مغنيه حرام نيست. اگر يك كسى شغلش غناست نشستن من با او فی حد نفسه كه حرام نيست! نشستن با اهل معصيت فى حد نفسه حرام نيست؛ شغلش غناست من با او مينشينم رفت و آمد دارم، فى حد نفسه حرام نيست. پس لايجلس اليه حمل ميشود بر حكم ارشادى يا بر كراهت، نشست و برخاست با او نكن حالا آدم قحطى كه نيست! خوب برو با يك آدم خوب نشست و برخاست كن. اين نهى از مجالست با مغنى است مثل نهى از مجالست با اشرار و با فساق كه ارشاد است به اينكه ننشين به اينكه مجالست مؤثر است فان المجالسة مؤثرة، اين ارشادى است مثل همان روايات. يا كراهت، امّا حرمت را نميتوانيم قائل بشويم. پس اين روايت دلالت ندارد فضلا از اينكه معارض باشد و فضلا از اينكه اقواى از آن روايت باشد. روايت ديگرى كه امام ميفرمايد اين روايات قابل معارضه با او نيست كه ديروز خوانديم اين روايت عبد الاعلى است 15 همين باب 99. «قال سألت ابا عبداللّه(ع) عن الغناء و قلت انهم يزعمون أن رسولاللّه(ص) رخص في أن يقال جئناكم جئناكم حيونا حيونا نحيكم؟ فقال: كذبوا، ان اللّه عزوجل يقول: و (ما خلقنا السماءَ و الارض و ما بينهما لاعبين، لو اردنا ان نتخذ لهواً لاتخذناه من لدنا ان كنا فاعلين بل نقذف بالحق على الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق و لكم الويل مما تصفون) ثم قال ويل لفلان مما يصف رجل لم يحضر المجلس»[1] خوب اين روايت دلالتش بر حرمت لهو و باطل خوب است، براى اينكه استدلال كرده به آيه شريفه بل نقذف بالحق على الباطل فيدمغه حق را بر باطل ميكوبيم و باطل را از بين ميبريم. دلالتش بر حرمت لهو و باطل فى الجمله حسنٌ، وجيهٌ؛ امّا دلالتش بر حرمت غنا محل اشكال است و منع، براى اينكه درست است كه آن سائل از غنا سؤال كرده ولى جواب هيچ ارتباطى به غنا ندارد، جواب در رابطه با سؤال دوم است. «سألت ابا عبداللّه(ع) عن الغنا» ـ اين يك سؤال ـ «و قلت انهم يزعمون که رسول اللّه اين را اجازه داده حضرت فرموده «كذبوا» اينها، اينهايى كه يزعمون، كذبوا و ما خلقنا السماءَ و الارض و ما بينهما... جهت جواب به اين سؤال راجع به جئناكم جئناكم است، در رابطه با غنا جوابى امام نداده است. از كجايش در بياوريم که حرمت غنا را ميخواهد بگويد؟ سألته عن الغنا سؤال كردم از غنا و گفتم اينطورى هم ميگويند، حضرت فرمود كه اينها دروغ ميگويند. خوب بله اين ميفهماند كه اين جئناكم جئناكم حيونا حيونا اين حرام است، اين حرمت اين را ميفهماند به ضميمه استدلال به آيه امّا حرمت غنا را نميفهماند. در جواب عنايت به سؤال از غنا نيست، تمام عنايت به سؤال از اين جئناكم جئناكم است. پس سؤال از اين جئناكم جئناكم است، اين را ميگويد حرام است. اين يك موضوع خارجى است، ما نميدانيم چرا اين حرام بوده. اين جئناكم جئناكم حرمتش از نظر چه بوده؟ بعيد نيست حرمتش از نظر محتوا بوده، يك تصنيفى بوده و ميخواندند، خوب شايد اين جئناكم جئناكم يك جمله اى بوده كه در مقام تهييج شهوت و در مقام لغو و حرام از آن استفاده ميشود و الا همينطورى آمديم ما را آمديم ما را حيونا حيونا اين بعيد نيست اين تصنيف هزار و تقريباً سيصدو سى و شش هفت هم از آنجا سرچشمه گرفته است. به هر حال اين يك قضيهاى بوده حرام بوده، حرمتش يا از باب اين بوده است كه سرود است و سرود غنا است، يا از باب اين بوده كه اين يك امر باطلى بوده ترويج فحشا بوده مثل همان سرودى كه ميخواندند يا... دختر دست پسر را گرفته بود يا مرا ببر به خونتون يا بيا به خونمون؛ من چه ميدانم حرام بوده چطور بوده است! اين يك قضيه خارجيه بوده است كه كان حراماً، چه بوده است من نميدانم. حرمتش از راه غنائش بوده، حرمتش از راه تهييج فسادش بوده، حرمتش از راه غناء همراه با تشويق به فساد بوده... غنا را نميتواند بگويد حرام است چون در جواب عنايتى به غنا نيست. پس اين روايت هم دلالت ندارد فضلا از اينكه معارضه داشته باشد با آن روايت. پس ما تا حالا بعض از روايات را خوانديم كه دليل بر تفصيل بود. من جمله از روايات ديگرى كه دليل بر تفصيل است، اين روايتى است كه راجع به عيد فطر و عيد قربان داريم. ميگويد كه سؤال كردم از عيد فطر و قربان يصلح در آن غنا، حضرت فرمود كه... 5 باب 15 از ابواب ما يكتسب به روايت قرب الاسناد «عن علي بن جعفر عن أخيه قال سألته عن الغناء هل يصلح فى الفطر و الاضحى و الفرح؟ قال لا بأس به ما لم يعص به و رواه على بن جعفر فى كتابه الا أنه قال: ما لم يُؤمر به»[2]. دو سه جور نقل شده است لابأس به ما لم يعص به، لابأس به ما لم يزمر به، لابأس به ما لم يؤمر به، لم یؤمر به كه همانطورى سيد الاستاذ (سلام اللّه عليه) ميفرمايند غلط است و ، اصلا تناسبى ندارد. يا ما لم يزمر به است، يا ما لم يعص است، يا ما لم يؤزر به، گناه با آن نشود وزر و وبالى با آن انجام نگيرد. به هر حال كيفيت استدلال به اين روايت اين است كه سؤال كرده از غنا در فطر و اضحى و ايام خوشحالى، فرموده بأسى به او نيست مادامى كه با آن معصيت نشود. پس معلوم ميشود خود غنا بما هو غناء معصيت نيست، فرموده معصيت ديگر با آن نشود؛ اين دليل بر اين است كه غنا بما هو غناء معصيت نيست. يا ما لم يؤزر به كه همان وزر و وبال هم همين است، يا ما لم يزمر به نى كنارش نيايد اثباب و ادوات معصيت كنارش نيايد. از استدلال به اين روايت بر اين تفصيل جواب دادهاند به اينكه نه، دو احتمال دراين روايت هست. يكى اينكه اين روايت بخواهد بگويد بله، ما لم يعص به حرام نيست و غنا دو جور است غناء همراه با معصيت و غناء مطلق كه ما لم يعص به قيد باشد و دليل باشد براى اينكه غناء فى حد نفسه حرام نيست. احتمال ديگر اينكه نه، ميخواهد بگويد غنا حرام است، عيد فطر و اضحى استثنا شده از آن، اين حليت در اين ايام از باب استثناء است لكن هر غنائى مستثنا نيست، غنائی که همراه با گناه نباشد مستثنى است. استثناء غنا در عيد فطر و قربان استثناء از حرمت است كأنه ميگويد الغناء محرمٌ، الا در روز عيد فطر و قربان كه استثناء خورده، لكن استثناء خورده ولى به اين گَل و گشادى هم نيست كه هر غنائى حلال باشد، غنا در صورتى كه چيزهاى ديگر با آن نباشد و اگر بنا بر اين باشد دليل بر تفصيل نيست. و امام (سلام اللّه عليه) استظهار ميفرمايند اين احتمال دوم را، براى اينكه از سوال على بن جعفر بر ميآيد كه ميدانسته غنا حرام است، ميپرسد دراين روزها غنا جائز است يا جائز نيست؟ از سؤال على بن جعفر برميآيد كه در ذهن على بن جعفر بوده كه غنا حرام است لكن سؤال كرده از استثناء؛ منشاء شبهه اش هم يكى دو امر ميتواند باشد، يا اين بوده ديده اين روزها روزهاى خوشحالى است روزهاى عيد است احتمال داده كه در روزهاى عيد غنا ديگر مانعى نداشته باشد. يا منشاء شبههاش اين بوده كه ديده مغنيه در اعراس غنائش مانعى ندارد، خوب همانطورى كه آن مانعى ندارد احتمال داده غناء در روز عيد فطر و قربان هم كه آن هم ايام سرور است آن هم مانعى نداشته باشد. پس اصل حرمت غنا در نظر على بن جعفر مسلم بوده كما يظهر از سؤالش، سؤال از استثناء است امام جواب داده كه بله اين دو سه مورد استثناء است لكن استثنائش مطلق نيست، در صورتى كه همـراه با گناه يا همراه با نِى نباشد و الا اگر همراه باشد استثناء نيست. بنابراين، اين دليل بر اين نيست كه غنا بر دو قسم است. امّا به نظر ميآيد كه نتوانيم اين حرف را بزنيم كه در نظر على بن جعفراين بوده كه غنا حرام است، خيلى خوب در نظرش بوده كه غنا حرام است، امّا چطور غنائى در نظرش بوده كه حرام است؟! از سؤال بيش از اين بر نميآيد كه غنا حرام بوده، حالا ميپرسد آن غناى حرام در اينجا جائز است يا جائز نيست، چون مقام سؤال از حكم غنا كه نبوده! مقام سؤال از استثناء است. در ذهنش بوده غناء حرام است يك غناى حرام است، حالا ميخواهد بپرسد از آن غناى حرام كجا استثناء شده است، اينجا استثناء شده يا استثناء نشده است. پس دليل نداريم حرمت غناء به طور مطلق در ذهنش بوده، آن چیزى كه در ذهنش بوده حرمت الغناست يا از باب حرمت محتوايى و يا از باب حرمت صوتى و ذاتى در ذهنش اين بوده، كدامش بوده نميدانيم؛ استثناء آمده و از آن استثناء كرده است. اين اولا. پس بنابراين نميتوانيم بگوييم او توى ذهنش حرمت مطلق غنا بوده امام هم تقريرش كرده است. ثانياً اگر او سؤالش از اين است كه غنا حرام است و اينجور جاها يا استثناء شده يا استثناء نشده، خوب ديگر تقييد نميخواست كه! او ميپرسد آيا از غناى حرام استثنائى شده اينجا يا استثنائى نشده است؟ مناسب اين بود كه حضرت بفرمايد بله، ديگر يك حرام ديگرى با آن باشد یا نباشد اين را كه ديگر نميخواهد براى على بن جعفر بيان كند چون اگر سائل پرسيده از غناى حرام جايى استثنا شده است يا نه اين سه مورد حضرت فرموده بله، ديگر عنايت به اينكه مگر نِى با آن باشد يا مگر گناه ديگرى با آن باشد اين لزومى نداشت بيانش چون هر حكمى و هر قانونى مورد خودش را ميگيرد، ديگر نيازى ندارد كه آنها را بيان كنند. پس اينكه آمده بيان كرده معلوم ميشود اصلا آن غناى حرام كدام بوده؟ آن غنائى بوده است كه همراه با معصيت است، براى بيان او آمده اين را گفته است. ببينيد اگر سائل در نظرش بوده كه غنا حرام است مطلقا حرام است به فرض اينكه بگوييم در نظرش مطلقا بوده است؛ امام جواب از استثنا كه ميخواست بله ميفرمود بله لابأس به، اين غناى حرام اينطور جاها استثنا شده يا نشده؟ حضرت فرمود لابأس به، بله بأسى به او نيست؛ ديگر چرا مقيدش كند؟ مناسب نيست قيدش، براى اينكه خوب آن قيدها خيلى چيزهاى ديگر هم ممكن است با آن باشد، اين لازم نيست آن قيدها را بياورد، اگرغنا خودش فى حد نفسه چطور است؟ حرام است، چون هر بيانى شامل موضوع خودش ميشود، ذكر مقارنات دیگر خيلى لزومى ندارد و مناسب نيست. امّا اگر گفتيم غناء با مقارنات حرام است اين تقييد براى او محل است. به نظر ميآيد كه اين وجه اول اظهر است كه ميخواهد بگويد غنا همراه گناه نباشد گناه نيست، همراه با معصيت باشد غنا چطور است؟ حرام است، يعنى حرمت حرمت مقيد است نه حرمت مطلقه. هذا كله مضافاً به شبههاى كه آن آقا فرمودند و آن اين است كه خوب اگر بنا باشد غناى در فرح مستثناست، غنا حرام است مگر در خوشحالى. خوب سر قبر مرده كه غنا نميخوانند! اگر شما ميفرماييد غنا مطلقا حرام، چه همراه با معصيت باشد و چه همراه با معصيت نباشد، غنا ذاتش حرام است. خوب آن وقت استثنا شده كجا؟ عيد فطر و قربان، چيزهاى ديگر با آن نباشد؛ در فرح، در ايام شادى هم استثنا شده است، خوب حالا در ايام شادى غنا ميخوانند امّا گناه با آن نميكنند، اصلا موارد حرمت بسيار كم ميشود، چون غنا مال موارد فرح است غنا كه مال عزادارى و تلقين ميت كه نيست! حالا غنا اصلا براى فرح است، تخصيص مستهجن لازم ميآيد.پس اين روايت هم بعيد نيست كه دلالت كند بر تفصيل. باز روايات ديگرى كه به آن استدلال شده براى اين تفصيل در همان باب 99، استدلال شده كه دلالت ميكند بر تفصيل در همان باب 99. يكى اين صحيحه زيد شحام است، صحيحه زيد شحام 1 باب 99 «قال قال ابو عبداللّه(ع) بيت الغناء لا تؤمن فيه الفجيعة و لاتجاب فيه الدعوة و لايدخله الملك»[3] اين كه نميگويد بيت غنا براى اينكه بيت غنا همراه با معصيت بوده است. اگر خود غنا حرام بود، ميگفت الغناء چنين و چنان. اين كه ميگويد بيت الغناء براى اين است كه در بيتها غنا همراه با مقارنات است؛ اين يك روايت. روايت ديگر روايت 12 همين باب مرسله ابراهيم بن محمد مدنى «عمن ذكره عن أبى عبداللّه(ع) قال سئل عن الغنا و أنا حاضر [از غنا پرسيدند فرمود:] لا تدخلوا بيوتاً اللّه معرض عن اهلها[4] ـ او از غنا پرسيده او رفته سراغ خانهها. چرا رفته سراغ خانهها؟ چون در خانهها غنا مقارنِ حرام دارد. اين هم اين روايت. يكى هم روايت شانزده همين باب، حسن بن هارون «قال سمعت ابا عبداللّه(ع) يقول الغناء مجلس لاينظر اللّه الى اهله و هو مما قال اللّه عزوجل»[5] غنا يك مجلسى است كه خدا به اهلش نگاه نميكند. سيـدنا الاستاد (سلام اللّه عليه) ميفرمايد اين روايات دلالت ندارد، يك اشعارى دارد؛ دلالتى ندارد بر تفصيل يعنى بر اينكه غنا حرمت ذاتى ندارد حرمت مطلق ندارد بلكه حرمت قيدى دارد مع المقارنه با حرام حرام است، براى اينكه اثبات شىء نفى ما اداء نميكند. خوب يك موضوعى را بيان كردهاند، ايـن دليل بر اين نيست كه آنجايى كه بيان نشده حلال نيست. لكن در اين فرمايش ايشان تأمل هست، براى اينكه اين حرف نسبت به آن روايت اولى زيد شحام درست است، حضرت ابتدا فرمودند بيت الغناء لاتأمن فيه الفجيعه، بگوييد بله مفهوم ندارد. لقب و موضوع مفهوم ندارد، قيدش را فرموده حالا خود غنايش را جاى ديگر ميخواهد بفرمايد. امّا نسبت به دو روايت ديگر لاسيما اين روايت مرسله مدنى كه سؤال از غنا شده، سأل عن الغنا و أنا حاضر، حضرت فرمود لاتدخلوا بيوتاً اللّه معرض عن اهلها؛ سؤال از غناست، امام جواب به چه داده؟ چه حرام است؟ بيت فيه الغنا حرام است، چرا؟ چون مقارن با حرامهاى ديگرى است. يا آن روايت 16 آنجا دارد «سمعت ابا عبداللّه(ع) يقول الغناء مجلس لاينظر اللّه الي اهله»[6] غنا يك مجلسى است اين در اين مجلس هم دو احتمال هست، يكى اينكه ميخواهد ادعا كند بگويد اصلا الغناء مجلس و مجلس چون حرام است اين غنا هم حرام است (نه، مجلسهاى قانونگذارى نرويد بگوييد گفت احتمال دارد روايت بگويد حرام است) مجلسٌ يعنى چون مجلسهاى گاردن پارتى و اينها حرام است الغناء حرام، باب باب ادعا باشد مثل الطواف بالبيت صلاة، الفقاع خمر. احتمال دارد بيان واقعيت باشد، حضرت ميخواهد بفرمايد غناء حرام، آن غنائى است كه كجا هست؟ طوى مجلسها هست و ادعا خلاف ظاهر است، بنابراين حمل بر ادعا خلاف ظاهر است اين هم بعيدنيست كه دلالت داشته باشد كه حضرت ميفرمايد الغناء مجلس يعنى اصلا آن چیزى كه حرام است چه حرام است؟ مجلس حرام است. الغناء مجلس لاينظر اللّه الى اهله، اصلا آمده غنا را نگفته حرام است، چه چیزی را گفته حرام است مفهوم وصف است، مي شود مفهوم وصف، الغناء مجلس،اسم مكان، يعني مجلس حرام است، غناء حرام نيست، پس آن فرمايش امام (سلام الله علیه) كه مفهوم ندارد، بيان حكم مفهوم ندارد، لقب مفهوم ندارد، اثبات شيئ نفي ماعدا نميكند اين نسبت به صيحه زيد شحام درست است ولي دراين دو روايت درست نيست، يكي فعل مفهوم دارد، تغيير در جواب، يكي قيد زدن موضوع باسم مكان، مثل قيد زدن به وصف، چطور وصف مفهوم دارد اينجا هم مكان مفهوم دارد بنابراين از اين روايات هم تفصيل برميآيد. « نتيجه بحث»تا اينجا كه آمديم نتيجه بحث تا اينجا اين شده كه اولاً مقتضاي اصل حل، حليت غنا است الا ما خرج بالدليل و رواياتي كه به آن استدلال شده براي حرمت غنا اينها اطلاق نداشت كه هر غنايي را چكار كند؟ حرام كند قدر متيقن از آنها غنايي بود كه قول الزور است غنايي بود كه يضل عن سبيل الله، غنايي بود كه در مجالسش گناه و معصيت انجام مي گيرد مردها مي آيند قاطي جمعيت و صداي زنها را ميشنوند و تحريك مي شوند و فساد مي آورند قدر مسلم اينجا حرام است. بقيه جاهها دليل بر حرمت نداشتيم. مقتضاي اصل حلّيت است اين اولاً. ثانياً همان رواياتي كه تفسير كرده بود غنا را به قول زور از آنها به ضميمه رواياتي كه در ديروز و امروز خوانديم لاسيما اين روايات كه خوانديم برمي آيد تفصيل كه اگر غنايي قول الزور است چه جور است حرام است اگر غناي قول الزور و يشهد الزور نيست حرام نيست و خود اين روايات دلالت بر تفسير دارد. اين تا اينجا كه ما آمديم و بحث كرديم بنابراين غنايي كه همراه با حرام نباشد، نه تنها دليل نداريم بر حرمت بلكه چه، دليل داريم بر عدم حرمت غنايي است براي بهداشت، غنايي است براي قرآن، غنايي است براي مرثيه، غناي در روز عيد فطر و قربان مي خواهيم خوشحال باشند ديگر حالا به هر حال گلابگيران رفتند حالا ديگر طوي گلابگيران نميشود بگوييم كه نوحه و سينه و يك دم سينه بزنند و نوحه بخوانند در گلابگيران، اينها فرح است، در ايام فرح در اينجور جاها كه همراه با معصيت نباشد مانعي ندارد دارد ميخواند يك رينگ آهستهاي گذاشته دارد ميخواند من هم خوابم مي برد. هيچ فسادي هم بر آن بار نمي شود اين تا اينجايي كه ما آمديم حالا يك روايت ديگر ما در اينجا داريم كه آن روايت را هم پيدایش كنم ببينم كه اين روايت ارتباط به بحث خيلي ندارد مگر با زور. «به مناسبت ايام ولادت امام باقر العلوم(ع)» اما ارتباط به روز دارد زمان و مكان در اجتهاد مؤثر است ديگر، روايت اين است: «موثقه يونس بن يعقوب يك باب هفده: عن ابي عبدالله(ع) قال قال لي أبي: يا جعفر اوقف لي من مالي كذا و كذا لنوادب تندبني عشر سنين بمني ايام مني»[7] چون بعضيها امروز را روز ولادت باقرالعلوم(ع) گفتند يك قول اين است كه امروز روز ولادتش می باشد حالا شما اگر بخواهيد ارتباطشتن بدهید به متن مي توانید بگویی، و می گویید اطلاق دارد گفته نوادب در ِمني ندبه كنند حالا چه ندبه آنها همراه با غنا باشد چه ندبه آنها همراه با غنا نباشد. چون ندبه عبارت از اين است كه اوصاف جميله افراد ذكر بشود همراه با حزن و گريه زبان حزن را همراه با حزن و همراه گريه اين را مي گويند ندبه، ندبه مصدرش است ندبه عبارت است از ذكر اوصاف جميله مع الحزن و البكاء، صدا صداي شمري نباشد اگر كسي شمري ميخواند اون ندبه نيست اوني كه روضه خوانها ميخوانند توسط ذاكرين منتها ذكر اوصاف جميله خوبي ها رو بگويد با زبان حزن و با صداي حزن و همراه با گريه امام باقر صلوات الله و سلامه عليه به فرزندشان جعفر الصادق فرمودند از مال خودم بگذار اين مقدار از مال را ده سال نوادب را بگير در مني براي من ندبه كند. خوب يك قضاياي دارد و يك جهاتي دارد كه مي دانيد لابد شما اين كه حضرت فرموده در مني ندبه كنند با اينكه حضرت در مدينه از دنيا رفتند چه ربطي داره به مني في ايام مني فرمود لنوادب تندبني عشر سنين بمني ايام مني، نه اينكه آنجا كه هيچ كسي نيست برود بخواند بگويد فرشتهها حضور دارند نه به مني ايام مني خوب اين سرّش را آقايون مي دانند ديگر خوب حالا اگه نميدانيد حالا من عرض ميكنم بدانيد يعني آنجا جمعيت آمده در مقابل جمعيت اين كار را بکند، جمعيتي كه از اطراف و اكناف عالم آمده طوي مدينه مردم مدينه، اما تو مني مردم يأتون علي كل ضامرٍ من فجّ عميق صدا به همه مردم برسد بعد هم چرا نگفت طوي مكه اينراهم لابد سرّش را ميدانيد يا من بگويم كه بدانيد براي اينكه طوي مكه هنوز حاجي حواسش جمع نيست. تو مني كارهايش را كرده كاري ندارد همه اعمال عمره را آورده اگر متمتع بوده حجش را هم آورده اگر حج هم بوده رمي جمره كرده قرباني كرده انجا مانده فقط براي بيتوته كاري كه نداره تو مني كه مني فقط براي بيتوته است، شب آنجا بخوابد خوب اينجايي كه هم فراغت بال دارد هم وقت دارد فرموده آنجا پس فرمود در، بين جمعيت از اطراف و اكناف با فراغت بال با وقت داشتن نه اينكه حالا بيچارهاي خسته شده وسط طوافش است اصلاً آقا بيا كنار مانعي ندارد وسط طواف بيايي كنار بيا كنار حالا ميخواهم برايت روضه بخوانم من بابا طواف دارم بگذار طوافم را انجام بدهم مخصوصاً مسأله حج هميشه سؤال برانگيز بوده است هنوز قرباني نكرده هنوز رمي جمره عقبه ننموده هنوز اصلاً نميداند سرنوشتش به كجاست به كجا كشيده شده اين كه حضرت فرمود: ايام مني لجهات ثلاثه بنظر احتمالاً يكي اجتماع جمعيت از همه جا دوم فراغت بال و از حج حواسش جمع است گوش مي دهد به حرفها حواسش به جاي ديگر نيست چون اينجا زن و بچه نداره طوي خانه و كاسبي هم نيست فكر مرجعيتش و منبرش نيست براي اينكه آنجا ديگر از همه چي جدا شده است هم حواسش جمع است و هم وقت داره كاري نداره آنجا حالا كه ديگر آنجا كاري نداره اعمالش انجام گرفته خوب. سؤال بعدي اصلاً چرا اين كار را بكند؟ چرا امام پنجم صلوات الله و سلامه عليه حالا اين را يك قدري فكر بكنيد اصلاً چرا امام پنجم سفارش مي فرمايد كه بياييد آنجا خوبيهاي من را آقايون ذاكرين مصيبت و نادبين خوبيهاي مرا با حزن و گريه و با صداي اندوهگين آنجا خوبيهاي من را بگويند كه چي حالا خوبيهاي تو را بگويند كه چه؟ شما يك پولي بده به افراد كه آنها بروند، در ضمن از اين برمي آيد كه پول براي روضه خواندن هم مانعي ندارد اينهم در ضمن استفاده فقهي دارد اينجا باز موثقه است پول بده به اينها كه اينها بروند آنجا اين كار را بكنند. كه چه بشود امام باقر كه از دنيا رفته است كه چي بشود كه چي؟ اگر بگوييد بله اظهار علاقه به آنها خوبه، خوب اين وظيفه ديگران است اين چيه كه خود حضرت مي فرمايد پول بده به آنها كه بروند براي من چه كنند. احياي چه احياي كي امر كدامهاست؟ اين كه مربوط به باقرالعلوم است تنها نيست. احياء امر روايات فراوان داريم از پول خودش احياء امر خودش آخه اين كه خيلي بعيد است خيلي كج فكري است. به نظر من در تحليل كج فكري است. (و صلي الله علي سيدنا محمد و آل محمد) -------------------------------------------------------------------------------- [1]- وسائل الشيعة 17: 307، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 99، حديث 15. [2]- وسائل الشيعة 17: 122، كتاب التجارة، ما يكتسب به، باب 15، حديث 5. [3]- وسائل الشيعة 303:17 ، كتاب التجارة، ابواب مايكتسب به، باب 99، حديث1. [4]- وسائل الشيعة 306:17، كتاب التجارة، ابواب مايكتسب به، باب 99، حديث12. [5]- وسائل الشيعة 307:17، كتاب التجارة، ابواب مايكتسب به، باب 99، حديث16. [6]- وسائل الشيعة 307:17 ، كتاب التجارة، ابواب مايكتسب به، باب 99، حديث16. [7]- وسائل الشيعة 17: 125، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 17، حديث1.
|