بیان مشمولین حدیث لا تعاد
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) کتاب الصّلاة - الخلل درس 10 تاریخ: 1396/10/2 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم «بیان مشمولین حدیث لا تعاد» حدیث لاتعاد قطعاً شامل ناسی و ساهی و عامدی که با جهل مرکّب، جزء یا شرطی را نمی آورد یا جزئیّت را نمی دانسته می شود، اگر جهلش جهل عن قصورٍ باشد، اما اگر جهلش جهل عن تقصیرٍ باشد، بعید است حدیث شامل او بشود؛ چون این یک نحوه تقصیری دارد و قوانین شامل حال مقصّرین نمی شود. درست است که نقض نیست، اما نقض اعضای نماز نیست آن را نشکسته، ولی تعلیم و تعلم را شکسته است، نرفته یاد بگیرد و در روایت هم آمده در روز قیامت می گویند چرا عمل نکردی؟ اگر گفت نمی دانستم، می گوید هلا تعلّمتَ؟ بنابر این، بعید است شامل جاهل مرکّب عن تقصیرٍ را بشود و حدیث از آن انصراف دارد. لکن لا یخفی علیکم که غالب جهّال، اگر نگوییم کلّشان، جهّال قاصرند. خود شما آقایان و بنده برخی از مسائل را نمی دانیم و ممکن است خلافش را عمل کنیم، این جهل ما جهل عن قصورٍ است و حتی ممکن است جهل عن قصورٍ برای دیگران هم مشکل ساز باشد. مثلاً صف اوّل می ایستد و شروع میکند به خواندن نافله. امام جماعت تکبیر گفته و کسانی که به این شخص، متّصل هستند می بینند دارد نافله و یا غفلیه می خواند، فصل به یک نفر است و صحّت جماعت مشکل است، بلکه ظاهراً این جماعت صحیح نمی باشد، اما این شخص متوجّه نیست و نمی داند. او قصور دارد از این که این فصلش مضر به جماعت دیگران است، جهل، جهل عن قصورٍ است و از باب قصوری که دارد، نمی داند، ولو دنبال مسائل بوده، ولی فکرش به اینجا نرسیده، به محض این که نماز جماعت شروع شد، باید نافله را قطع کند و قطع نافله برای درک جماعت مستحب است. اگر هم قطع نمی کند و مسأله را نمی داند، این را هم نمی داند که اقامه جماعتش به بعدی های دیگر مضرّ است، این می شود جهل عن قصورٍ و معمولاً جهل عن قصورٍ است و جهل عن تقصیرٍ بسیار کم است. «عدم شمول حدیث لا تعاد بر عامد» اما اگر عامد علم به جزئیّت و شرطیّت هم داشته باشد و ترک کند، حدیث شاملش نمی شود. برای دو وجهی که گفته شد، بلکه سه وجه: یکی انصراف، دو لزوم لغویّت؛ از یک طرف گفته جزء است و از طرف دیگر، وقتی عن عمدٍ و عن علمٍ نیاورد، می گوید عن عمدٍ و عن علمٍ نیاورده ام، می گوید نماز تو صحیح است. می گوید آقا دارد عربی می خواند و الا نمی شود هم جزء باشد و هم عن عمدٍ و عن علمٍ بالجزئیّۀ و الجزء آن را نیاورد و باز هم نمازش صحیح باشد. لغویت لازم می آید. اجماع هم قائم است که حدیث لاتعاد شامل عالم عامد نمی شود. «بیان نکاتی دربارهی حدیث لا تعاد» 1. حدیث لاتعاد اختصاص به بعد از فراغ از صلات دارد، لا تعاد الصّلاۀ الا من خمس، نماز اعاده نمی شود و اعاده صلات مربوط به بعد از نماز است و الا اگر در وسط نماز باشد و شما بخواهید از اول بخوانید، این اعادۀ الصّلاۀ نیست، بلکه اعاده بعض از اجزای صلات است. 2. حدیث لاتعاد، شامل شاک نمی شود؛ چون قبل از عمل، باید جزء و شرط را احراز کند و در حین صلات یا بعد از صلات هم وظایف خاصّه ای دارد. بنابر این، حدیث لاتعاد در این مواردی که شامل می شود، ظاهراً بعید نیست که مربوط به بعد از صلات باشد؛ لمکان لا تعاد. و إن ابیتَ و قلت که لا تعاد، اختصاصی ندارد، بلکه هم ممکن است بگوییم بعض الصّلاۀ را برگردان هم اعاده الصّلاۀ، هم عموم علّت اقتضا می کند که شامل وسط هم بشود. در صحیحه زراره دارد: «لا تعاد الصّلاة إلا من خمسةٍ» که در نقلی که مستدرک از هدایه صدوق نقل کرده «خمسۀ» است و در پاورقی آن نوشته است که «فی المصدر: الا من خمسٍ»، در نقل هدایه «خمس» آمده است: «لا تعاد الصّلاة إلا من خمسةٍ: الطّهور، و الوقت، و القبلة، و الرّكوع، و السّجود، [ثم قال:] القراءة سنّةٌ و التّشهّد سنّةٌ، و لا تنقض السّنّةُ الفريضةَ».[1] بگوییم چون این عموم علّت سنّت است، سنّت نمی تواند نماز را از بین ببرد، در مستثنی منهش. این عموم علّت، هم شامل بعد از صلات می شود و هم در حین صلات را، لکن اگر در حین صلات شد، باید بگوییم شامل نیسان و سهوی که محلّ تدارک آن گذشته است، هم میشود؛ مثلاً یادش رفته که حمد را بخواند تا داخل رکوع شده، ولی چون محلّ تدارکش گذشته، حدیث شاملش نمی شود، ولی اگر قبل از آن باشد، حدیث شاملش میشود برای ادلّه خاصّه ای که در نسیان وارد شدهاند، مستثنی منه را تخصیص می زند، بنابر این، ظاهراً حدیث لاتعاد مربوط به بعد از صلات است و اگر گفتید اعاده، هم شامل بعد از صلات میشود و هم وسط صلات را شامل می شود و بعد هم گفتید و یدل علیه عموم العلّۀ فإنّ العلّۀ تعمّم، اما ناچاریم بگوییم در صلاتی که محلّ تدارکش گذشته باشد. لاتعاد در جایی است که محلّ تدارکش گذشته است و الا اگر محلّ تدارکش نگذشته باشد، باید اعاده کند. «بیان مستثنای حدیث لا تعاد» بحث دیگر در مستثنای حدیث لا تعاد است. و عمده آن هم در رکوع و سجود است و قبله و طهور و ... بحث زیادی ندارد. «و الرّكوع، و السّجود»، آیا رکوع و سجودی که در اینجا آمده است، اصل الرّکوع و السجود است؛ یعنی مراد همان رکوع عرفی است، یا مراد، رکوع و سجود بجمیع اجزاءها و شرایطها است؟ ظاهر این است که مراد از این رکوع و سجود، اصل الرّکوع و السّجود است؛ چون الفاظ برای عناوین وضع شده اند و حکایتی بر بیش از عنوان ندارند. «الطّهور والوقت و القبلة و الرّکوع»؛ یعنی این لفظ رکوع، کاشف از خود رکوع است، کاشف از قیود و خصوصیّات و ملحقات نیست. الفاظ عناوین و طبایع برای خود عناوین وضع شدهاند، پس لا دلالۀ فیها الا علی نفس العناوین و أنّ القیود الخارجۀ من هذا و الشّروط الخارجۀ منها، لفظ، شامل آنها نمی شود. بنابر این، رکوع، یعنی همان رکوع عرفی. وجه دوّم برای این که رکوع به معنای عرفی و به معنای نفس طبیعۀ الرّکوع است، نه طبیعۀ المقیّدۀ بالقیود و الشرائط، این است که در ذیل روایت دارد: «لا تعاد الصّلاة إلا من خمس: الطّهور، و الوقت، و القبلة، و الرّكوع، و السّجود، [ثم قال:] القراءة سنّةٌ و التّشهّد سنّةٌ، و لا تنقض السّنّةُ الفريضةَ». سنّت، یعنی آن چیزی که دخالتش از طرف پیغمبر است و فریضه آن است که دخالتش در صلات از ناحیه قرآن است و اصلش در قرآن آمده است. این اجزا و شرایط رکوع، سنت هستند؛ مثلاً دست باید به رکبتین برسد، سنّت است یا این که باید در رکوع استقرار و اطمینان باشد و بدن به این طرف و آن طرف حرکت نکند، سنّت است یا این که ذکر رکوع باید سه تا «سبحان الله» یا یک «سبحان ربی العظیم و بحمده» باشد و غیر اینها از شرایط رکوع و همچنین سجود، هستند. اگر سنّت شدند و شما بخواهید این رکوع را با اجزا و شرایط آن بگیرید، معنایش این است که رکوع را آورده و این شرایط را نیاورده، باید اعاده کند. لا تعاد الصّلاۀ الا من الرّکوع الواجد لجمیع الاجزاء و الشرائِط، واجد همه اجزا و شرایط باشد. اگر معنای حدیث این باشد، کسی که رکوع را آورده و شرایط را نیاورده، می شود جزء مستثنی، خلاف «لا تنقض السّنّةُ الفريضةَ» است؛ چون سنّت؛ یعنی شرطیۀ وصول الیدین الی الرّکبتین، کفّ الیدین الی الرّکبتین، شرطیّۀ الذّکر الخاصّ فی الرّکوع، اینها سنّت هستند و وقتی ترک شد، نماز باید اعاده بشود. بنابر این، مراد از رکوع، مطلق رکوع است و آن چیزی که عرفاً مسمّی به رکوع است، آن چیزی که عرفاً مسمّی به سجود است، اما نه رکوع مع الاجزاء و الشرائِط و القیود، لوجهین: احدهما این که الفاظ موضوعه برای طبایع، کاشفیّت و دلالتی ندارند الا بر خود طبایع. «اعتق رقبۀ» رّقبه، چه کاتب باشد، چه عالم باشد، چه اسود باشد یا ابیض باشد، کاری به اینها ندارد. اینجا هم همین طور است و دیگر این که اگر شما بخواهید بگویید این رکوع، یعنی رکوع مع الاجزاء و الشرائِط، لازم می آید که سنّت ناقض فریضه باشد؛ چون در روایت آمده است: «لا تنقض السّنّةُ الفريضةَ». نتیجه این میشود که اگر شرایط و قیودِ رکوع و سجود نیامد، لکن رکوع و سجود بما هما رکوعٌ و سجودٌ آمد، جزء مستثنی منه است. اگر نسیاناً نیامد، جزء مستثنی منه است. ظاهراً ششتا حدیث است که در باب نسیان القراءۀ آمده و در سه تا از این احادیث عنوان «تمام» آمده و در سه تا از آنها «اتمّ الرّکوع و السّجود» آمده است؛ یعنی عنوان تمامیۀ الرّکوع و السّجود آمده، در سه تا حدیث هم ظاهراً «حفظت الرّکوع و السّجود» آمده است. موثّقه منصور بن حازم: محمّد بن يعقوب، عن محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد، عن ابن فضّال، عن يونس بن يعقوب، عن منصور بن حازم، همه این روات عادلند و روایت از جهت این روات باید صحیحه باشد، فقط ابن فضیل از حسن بن فضّال است که فطحی مذهب است، فلذا گفته اند روایت موثّقه است. روایت از نظر بقیّه افراد، صحیح است و همه امامیّون عدول هستند، اما ابن فضّال، فطحی مذهب بوده فلذا می شود موثّقه منصور بن حازم. قال: قلت لأبي عبد الله (علیه السّلام) إني صلّيتُ المكتوبة فنسيت أن أقرأ في صلاتي كلِّها. در همه نماز، قرائت را فراموش کردم، هم در رکعت اوّل و هم در رکعت دوّم، نخواندم. فقال: «أ ليس قد أتممتَ الرّكوع و السّجود؟ [آیا تمام نکردی؟ قلت: بلى، قال:] قد تمّت صلاتك إذا كان نسياناً».[2] وقتی که حمد را فراموش کردی، رکوع و سجود را که بجا آوردی، نماز تو تمام است؛ یعنی اعاده ندارد. روایت دوّم، صحیحه معاویۀ بن عمّار است: محمّد بن الحسن، بإسناده عن الحسين بن سعيد، عن حمّاد بن عيسى و فضالة عن معاوية بن عمار، روایت صحیحه است. عن أبي عبد الله (علیه السّلام) قال: قلت الرّجل يسهو عن القراءة في الرّكعتين الأوّلتين فيذكر في الرّكعتين الآخرتين أنّه لم يقرأ. در دو رکعت آخری یادش می آید که نخوانده. قال: «أتمّ الرّكوع و السّجود؟ [قلت: نعم، قال:] إنّي أكره أن أجعل آخر صلاتي أوّلها».[3] من دیگر نمی خواهم آخر نمازم سوره حمد بخوانم و همین قدر که رکوع و سجودت را تمام کردی، مطلب تمام است. روایت سوّم، روایت دعائم الاسلام است: دعائم الإسلام، عن جعفر بن محمّد (علیهما السّلام) أنّه قال في حديثٍ: «فإن نسيَ القراءة فيها كلِّها، و أتمّ الرّكوع و السّجود و التّكبير، لم يكن عليه إعادة، الخبر».[4] این سه روایت، مادّه «تمام» دارد. دو یا سه روایت هم مادّه «حفظ» دارد. «وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سیّدنا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین» -------------------- [1]. وسائل الشیعة 6: 91، کتاب الصلاة، ابواب القراءة، باب 29، حدیث 5. [2]. وسائل الشیعة 6: 90، کتاب الصلاة، ابواب القراءة فی الصلاة، باب 29، حدیث 2. [3]. وسائل الشیعة 6: 92، کتاب الصلاة، ابواب القراءة فی الصلاة، باب 30، حدیث 1. [4]. مستدرک الوسائل 4: 196، کتاب الصلاة، ابواب القراءة فی الصلاة، باب 24، حدیث 3.
|