Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: اقوال فقهاء در بارۀ قیود و شروط در رکوع و سجده
اقوال فقهاء در بارۀ قیود و شروط در رکوع و سجده
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
کتاب الصّلاة - الخلل
درس 15
تاریخ: 1396/10/10

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم

«اقوال فقهاء در بارۀ قیود و شروط در رکوع و سجده»

سه قول در این که آیا قیود و شروطی که در سجده و رکوع آمده اند، شرط صلاتند و واجب شده که بیاورند یا شرط خود سجده و خود رکوع هستند؟ یک قول که معروف بین اصحاب است، این است که جرّش می کند، پیشانی خودش را می کشد تا برود سراغ ما یصحّ السّجود. و محقّق در شرایع و معتبر هم همین قول را گفته است، بلکه صاحب حدائق می فرماید: خلاف شناخته شده ای در این نیست که باید جرّش کند. اگر بر چیزی سجده کرد که لا یصحّ السجود؛ چه عدم صحت از باب زیادی ارتفاع از لبنه باشد، چه از باب این که بر فرش و لباس است؛ یعنی ما لا یصحّ السّجود علیه، یا بر محلّ نجس بوده یا استقرار ندارد یا ذکر را نگفته است. در همه این موارد گفته اند باید جر بشود و حق ندارد سرش را رفع کند. قول دوّم این است که در تمام این موارد رفع جایز است، یجوز که سرش را بردارد و دوباره روی چیزی بگذارد که سجده بر آن صحیح است. این قول ظاهراً از صاحب مدارک است. قول سوّم تفصیل است بین این که سجده بر غیر ارتفاع از لبنه باشد، شرط سجده که قدر لبنه است، سجده بر بالاتر از آن و زیادتر از آن کرده یا از راه های دیگر بر ما لا یصحّ سجده کرده؛ مثل جلد بودن و پوست بودن و بقیّه شرایط که اگر سجده اش بر چیزی است که زاید از مقدار لبنه است، جایز است سرش را بردارد، اما اگر شرایط دیگری باشد، رفع جایز نیست.

«دلایل وجوه سه گانه قیود و شروط در رکوع و سجده»

اما این که بگوییم همه جا باید جر بشود و رفع مطلقاً جایز نیست که مشهور بین اصحاب است، استدلال شده برای این قول به این که شرایطی که در باب سجود و رکوع آمده، شرائِط الصّلاۀ هستند، نه شرایط خود رکوع و سجود. مثلاً شرطی که آمده ارتفاعش بیش از لبنه نباشد، شرط صلات است و وقتی این شرط موجود نباشد، سجده صحیح است؛ چون سجده شرطی ندارد و این شرایط مربوط به صلات هستند. وقتی سجده صحیح است، حق ندارد سرش را بردارد؛ برای این که رفع مستلزم زیاده در سجده است.

و دلیل این مطلب این است که روایاتی که شرایط را بیان کرده اند نمی توانند ادلّه سجود و رکوع را قید بزنند، آنها اطلاق دارند و اطلاقشان رکوع و سجود را نفی می کند، اطلاقشان این شرایط را نفی می کند، ولی صلات اطلاق ندارد و همه این قیود و شروط را حمل بر قیود صلات می کنیم. ادلّه صلات اطلاق ندارند: «أَقيمُوا الصَّلاة»، «أَقامُوا الصَّلاةَ» اطلاق ندارد، پس این قیود را به آن می زنیم. ادلّه سجود و رکوع اطلاق دارند و اطلاقشان جلوی قید را می گیرد.

«نقد استاد به دلیل اول»

لکن این وجه تمام نیست؛ چون تمام شرایط و قیود برای سجده است؛ مثلاً روایت عبدالله بن سنان آمده است: محمّد بن الحسن، بإسناده عن محمّد بن علي بن محبوب، عن النّهدي، عن ابن أبي عمير، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله (علیه السّلام) قال: سألته عن السّجود علی الارض المرتفع؟ فقال: «إذا كان موضع جبهتك مرتفعاً عن موضع يديك قدر لبنةٍ فلا بأس».[1] این در رابطه با سجود است. می پرسد سجده کردم و سجده ام بر جای مرتفعی واقع شده است. حضرت فرمود، اگر این مرتفع بیش از لبنه باشد، نمازت درست است و اگر به قدر لبنه باشد، فلا بأس. این روایت ظاهر است در این که می خواهد قید سجده را بگوید و کاری به صلات ندارد.

روایت بعدی: عن مصدّق، عن عمّار، عن أبي عبد الله (علیه السّلام) قال: سألته عن المريض أ يحلّ له أن يقوم على فراشه و يسجد على الأرض؟ روی فراشش باشد و بر زمین سجده کند. قال: فقال: «إذا كان الفراش غليظاً قدر آجرةٍ أو أقلّ استقام له أن يقوم عليه [به قدر خشت یا پایین تر باشد، مانعی ندارد. رویش بایستد] و يسجد على الأرض ...»،[2] ولی سجده اش باید روی زمین باشد. او که می گوید این فرش ها بیش از لبنه نباشد، برای این است که بین قدمین و پیشانی باید مساوات باشد و نمی شود بین قدمین و پیشانی اختلاف در ارتفاع باشد الا به مقدار لبنه. می گوید اگر این فرش ها خیلی بلند نیست و به قدر لبنه است، مانعی ندارد که سجده بر ارض باشد.

راوایات دیگری در باب عدد تسبیحات آمده است که می گوید: عن ابی عبد الله (علیه السّلام) قال: «يجزيك من القول في الرّکوع و السّجود ثلاث تسبيحات أو قدرهِنّ مترسّلاً و ليس له و لا كرامة أن يقول: سبّح سبّح سبّح».[3] سه تا سبحان الله کفایت می کند. از این روایات استفاده می شود که سه بار ذکر، شرط رکوع است.

در روایت دیگری آمده است: و عنه، عن محمّد بن سنان، عن ابن مسكان، عن أبي بصير، قال: سألته عن أدنى ما يجزي من التّسبيح في الرّکوع و السّجود؟ قال: «ثلاث تسبيحاتٍ».[4] روشن است که اینها شرط برای صحّت رکوع هسند.

در روایت دیگری در باره ی طمأنینه دارد: عن زرارۀ، عن أبی جعفر (علیه السّلام) قال: «بینا رسول الله (صلی الله علیه و آله) جالسٌ فی لمسجد إذا دخل رجلٌ فقام يصلي فلم يتمّ ركوعَه و لا سجودَه، [رکوع و سجودش را تمام نکرد؛ یعنی طمأنینه نداشت.] فقال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): نقرَ كنقرِ الغراب لئن مات هذا و هكذا صلاتُه ليموتُنّ على غير ديني».[5] از ذیل روایت استفاده می شود که چون استقرار و طمأنینه نداشت نمازش تمام نیست.

«روایات وارده بر یجوز السجود علیه»

روایاتی که دیگر راجع به سجده که بر چه باید باشد: عن هشام بن الحكم، أنه قال لأبي عبد الله (علیه السّلام) أخبرني عما يجوز السّجود عليه و عما لا يجوز، قال: «السّجود لا يجوز إلا على الأرض أو على ما أنبتتِ الأرض، إلا ما أُكِل أو لُبِس».[6] یادتان باشد که صاحب وسائل ابواب ما یسجد علیه را قبل از اذان و اقامه آورده؛ در حالی که اینها باید در باب السّجود بیاید و مناسب آنجاست، ولی اینجا آورده است.

در روایاتی آمده است که به قیر، به معدن و به طلا و نقره نمی شود سجده کرد: یسجد علی المسح و البساط؟ قال: «لا بأس اذا کان فی حال التّقیّة»،[7] اگر در حال تقیه بر بساط و فرشش سجده می کند، اشکالی ندارد.

در روایت دیگری آمده است: هل يسجد الرّجل على الثّوب يتّقي به وجهه من الحرّ و البرد، آن قدر سرد است که اگر صورتش را روی زمین بگذارد، صورت و پیشانی یخ می کند. و من الشّي ء يُكره السّجودُ عليه؟ به یک چیزی که سجده بر آن کراهت دارد. فقال: «نعم لا بأس به».[8] لازم نیست پیشانی خودش را بسوزاند، (ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ).[9] حضرت فرمود مانعی ندارد.

ظاهر همه روایات وارده در شرایط و موانع سجود این است که قید برای سجده هستند، نه این که معتبر در صلات باشند. پس این که بگوییم همه جا رفع جایز است، برای این است که اینها شرایط صلات هستند، پس سجد قید نداشت و صحیح واقع شده و نمی تواند رفع کند، بلکه باید جر کند، این تمام نیست.

«نقد استاد به تفصیل شیخ (قدس سره)»

اما تفصیلی که مرحوم حاج شیخ به آن قائل شده است، روایتی است که می فرماید در سجده بر مکان مرتفع، می تواند سرش را بردارد، اما سایر جاها نمی تواند سرش را بردارد؛ چون شرط برای صلات است؛ برای این که این قید برای مکان، عدم کون المکان مرتفعاً بأزید من اللّبنۀ، شرطیّت مساوات، قید برای خود سجود است، وقتی روی چیز زیادتر آورد، سجده او باطل است چون قیدش نیامده و سجده باطل است. پس اگر رفع کند، رفعش زیاده حساب نمی شود. البته دلیلی بر آن اقامه نکرده است.

وجه دوّمی که به آن استدلال فرموده است، روایت حسین بن حمّاد است: و عنه؛ یعنی شیخ از محمّد بن علی بن محبوب، عن معاویۀ بن حکیم، عن ابی مالک الحضرمی، عن الحسن بن حمّاد. حسن بن حمّاد بر نقل استبصار، و الا علی نقل تهذیب، حسین بن حمّاد آمده و استبصار حسن بن حمّاد دارد و می گوید: قال قلت لأبي عبد الله (علیه السّلام) أسجد فتقع جبهتي على الموضع المرتفع؟ فقال: «ارفَع رأسَك ثم ضعه».[10] دلیل بر این است که در مکان مرتفع باید سرش را بردارد.

«اشکالات وارده به استدلال به روایت حماد»

لکن در استدلال به این روایت، سه مناقشه وجود دارد: 
1. حسن بن حمّاد مجهول است، اما حسین بن حمّاد ممدوحٌ است، ولی توثیق نشده. اشکال این است که اگر ثقه هم بود، چون نمی دانیم ناقل حسین بن حمّاد است یا حسن بن حمّاد، چون شیخ در استبصار از حسن بن حمّاد نقل کرده و در تهذیب از حسین بن حمّاد، یک روایت است، نه دو روایت و مردد ممدوح و وقتی مردّد است، پس روایت حجّت نسیت. البته افراد قبل از خودش در سند درست هستند؛ مثلاً، ابی مالک حضرمی از اصحاب امام صادق (علیه السّلام) بوده و نجاشی او را توثیق کرده است علامه و دیگران هم ابا مالک حضرمی را توثیق کرده اند.

2. در اینجا می گوید «أسجد فتقع جبهتی علی الموضع المرتفع؟» سیّدنا الاستاذ می فرماید در «تقع جبهتی علی الموضع المرتفع». دو احتمال وجود دارد: یکی این که یعنی می خواستم به جای مساوی سجده کنم، در حالی که سرم خورد به یک جای مرتفع. یک احتمال دیگر این است که می خواستم به همین جا سجده کنم و سجده هم بر همین مکان معیّن انجام دادم، لکن بعد معلوم شد که این مکان مرتفع بود. اگر احتمال اوّل باشد، سجده نیست، چون در سجده نیاز به قصد است و این فرد به صورت اتفاقی سرش به زمین خورد. این که گفته رفع کن، از این باب نیست که شرط سجده نیامده، بلکه از این باب است که اصلاً سجده نیامده، از باب سلب موضوع نیامده، نه این که سجده آمده، ولی قیدش نیامده.

3. این که این روایت با صحیحه معاویة بن عمار معارض است. صحیحه معاویة بن عمار که می گوید: عن معاوية بن عمار، قال: قال أبو عبد الله (علیه السّلام): «إذا وضعت جبهتك على نبكة [نبکه یک تلّ کوچک است] فلا ترفعها و لكن جرّها على الأرض».[11] سرش را گذاشته بر یک نبکه ای که فرمود: لا ترفعها، از جواب حضرت استفاده می شود که آنجا زاید بر قدر لبنه بوده است.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سیّدنا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین»

-----------------
[1]. وسائل الشیعة 6: 358، کتاب الصلاة، ابواب السجود، باب 11، حدیث 1.
[2]. وسائل الشیعة 6: 358 و 359، کتاب الصلاة، ابواب السجود، باب 11، حدیث 2.
[3]. وسائل الشیعة 6: 302، کتاب الصلاة، ابواب الرکوع، باب 5، حدیث 1.
[4]. وسائل الشیعة 6: 303، کتاب الصلاة، ابواب الرکوع، باب 5، حدیث 6.
[5]. وسائل الشیعة 6: 298، کتاب الصلاة، ابواب الرکوع، باب 3، حدیث 1.
[6]. وسائل الشیعة 5: 343، کتاب الصلاة، ابواب ما یسجد علیه، باب 1، حدیث 1.
[7]. وسائل الشیعة 5: 349، کتاب الصلاة، ابواب ما یسجد علیه، باب 3، حدیث 1 و 2.
[8]. وسائل الشیعة 5: 350، کتاب الصلاة، ابواب ما یسجد علیه، باب 4، حدیث 4.
[9]. حج (22): 78.
[10]. وسائل الشیعة 6: 354، کتاب الصلاة، ابواب السجود، باب 8، حدیث 4.
[11]. وسائل الشیعة 6: 353، کتاب الصلاة، ابواب السجود، باب 8، حدیث 1.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org