بیان شبهات وارده در استدلال به روایت حسین بن حماد
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) کتاب الصّلاة - الخلل درس 17 تاریخ: 1396/10/12 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «بیان شبهات وارده در استدلال به روایت حسین بن حماد» بحث در روایت حسین بن حمّاد است که چندین شبهه در آن وجود دارد: یک شبهه سندی است که وثاقت حسین بن حمّاد ثابت نیست، غایۀ الامر گفته اند ممدوح است، نه ممدوحی که معتبرش کند. شبهه دیگر در مضمون روایت است و آن، «فيقع وجهي على حجرٍ» است که دو احتمال در «یقع» داده شده است؛ بنا بر یک احتمال این است که اگر شرایط و حدود سجود نیامد، «ارفع رأسک». بنا بر احتمال دیگر، اصلاً ربطی به شرایط سجود ندارد، بلکه مربوط به این است که اصلاً سجده محقّق نشده است. میخواست سجده کند، ولی سرش به جای دیگری خورد، اینجا سجده علی شیءٍ صدق نمی کند. شبهه سوّم، این است که معارض با صحیحه معاویة بن عمّار است. بعضی از فقهاء خواستند بین روایات معارض جمع کنند به این که این ضعف سندش با عمل اصحاب جبران می شود. گفتند چون «ارفع» در مقام توهّم حظر است، حمل بر اباحه می شود و آن «لا ترفع» حمل بر کراهت میشود. بنابر این، دو اشکال مرتفع می شود. ممکن است کسی بخواهد این دو اشکال را رفع کند و بگوید این طور جمع می کنیم. فقط اشکال مضمونی و دلالی باقی می ماند. «استدلال به روایت حسین بن حماد، در عدم تحقیق سجده معتبر شرعی در صورت عدم وجود شرایط سجده» ممکن است به بعضی از روایات استدلال بشود که وقتی شرایط سجده نیامد، اصلاً سجده معتبر شرعی محقّق نشده است، کأنّه مثل مقوّم در ماهیّت است که وقتی آن شرایط نیامد، سجده محقّق نشده است. بنابر این، هم در لا تعاد و هم در جاهای دیگر کلمه سجده را بر سجده مع الشّرائط حمل میکنیم. یکی از آن روایات، حماد است: شیخ (قدّس سرّه الشّریف)، بإسناده عن مفضّل بن صالح، عن الحسین بن حمّاد، قال سألت أبا عبد الله (علیه السّلام) عن الرّجل يسجد على الحصى، بر ریگ ها سجده می کند. قال «يرفع رأسه حتى يستمكن».[2] می گوید روی ریگ ها سجده کرد. و درسجده خودش استقرار نداشت؛ چون ریگ ها این طرف و آن طرف می رفت. حضرت فرمود: «یرفع رأسه حتی یسجد» که یرفع رأسه، دلیل بر این است که سجده قبلی، سجده نبود که اگر سجده بود، می شد زیادی سجده و نمازش باطل می شد. پس چون رفع رأس، با جمله خبریه مورد امرش قرار گرفت، دلیل بر این است که سجده قبلی که استقرار نداشت، درست است سجده عرفی است، ولی سجده مورد نظر شارع نیست، اصلاً سجده نیست و آن را قبول نکرده است. می توانیم در لاتعاد و همچین در سایر جاها همین را بگوییم. «اشکال استاد به روایت حسین بن حماد» لکن در این روایت دو اشکال وجود دارد: یک اشکال در سندش است که یکی حسین بن حمّاد به عنوان آخرین راوی است که وثاقت حسین بن حمّاد ثابت نیست. یکی هم مفضّل بن صالح است که ضعیف است، بلکه غضائری گفته است: کذّابٌ و جعّالٌ فی الحدیث و ...، نسبت کذب و جهل هم به او داده است. ضعیف بودنش را، هم غضائری گفته و هم بعضی از فقها (قدس الله ارواحهم) در کتب فقهی خودشان فرمودهاند. بعضی از فقها هم وثاقتش را درست کرده اند. غیر واحدی از فقها هم، مثل محقّق و دیگران وقتی در روایتی به مفضّل بن صالح رسیده اند، گفته اند این ضعیف است. اگر ما حرف ابن غضائری را هم قبول نکنیم، تضعیف فقهای دیگر را هم مؤیّد یا شاهد بر ضعفش قرار ندهیم، لااقلّ وثاقتش ثابت نیست؛ چون لم یوثّقه احدٌ، چون شیخ، نه در فهرستش و نه در رجالش او را توثیق نکرده همچنین نجاشی هم توثیقش نکرده است. علامه و دیگران هم او را توثیق نکرده اند. بر فرض که بگویید تضعیف غضائری تمام نیست، چون غضائری زبان جرحش خیلی قوی بود و بسیاری از روات را تضعیف می کرد و این درباره غضائری معروف است که بسیاری از روات را تضعیف می کرد، لذا نمیشود به تضعیفش غضائری به عنوان یک اهل خبره اعتماد کرد. وقتی ابن غضائری خیلی ها از موثّقین را تضعیف کند، نظرش از اعتبار ساقط است. اشکال دوّم، معارضه این روایت با صحیحه علی بن جعفر است: عن علي بن جعفر، عن أخيه موسى بن جعفر (علیهما السّلام) قال: سألته عن الرّجل يسجد على الحصى، ولی اضافه ای که دارد، این است: فلا يمكّن جبهته من الأرض، ولی جبهه اش را روی زمین قرار نداده، استقرار پیدا نکرده، مثل کسانی که رعشه می گیرند، چون ریگ است و ممکن است مدام پیشانی روی ریگ ها بلغزد و استقرار پیدا نکرده باشد. عین سؤالی که در آن روایت بود، اما این «لا یمکّن» اینجا خودش تصریح کرده و آنجا ما از جواب امام فهمیدیم. یک قاعده کلّیّه ای که سیدنا الاستاذ (سلام الله علیه) به آن عنایت داشتند و شما و ما هم باید عنایت داشته باشیم، این است که گاهی سؤال ها مبهم است و معلوم نیست سائل از چه چیز و از چه حیث سؤال کرده است. اگر در یک روایت، حیث معلوم نشد و در حیث ابهام داشت، از جواب معصوم می توانیم حیث را بفهمیم. در روایت داشت: عن الرّجل یسجد علی الحصی، معلوم نیست که یسجد علی الحصی واجب است یا مستحب است؟ یسجد علی الحصی نمازش باطل است یا صحیح است؟ سجد علی الحصی؛ یعنی دوباره بیاورد یا نه؟ معلوم نیست سؤالش از چه چیزی بوده، لکن از جواب برمی آید: «یرفع رأسه حتی یستمکن». معلوم می شود سؤال او از حیث عدم تمکّن بوده است و این عدم تمکّن را در صحیحه علی بن جعفر بیان کرده است. پس هر دو مورد سؤال، یک امر است. یک احتمال این است که سجدَ علی الحصی از باب این که معلوم نبوده این حصاها پاک بوده یا نجس بوده، می پرسد یسجد علی الحصی. یا یسجد علی الحصی؛ چون نمی داند غصبی است یا مال خودش است، یا یسجد علی الحصی؛ چون پیشانی روی ریگ ها آرامش ندارد و می لغزد و این طرف و آن طرف می رود. به هرحال، این دو روایت، یک سؤال و یک جواب است. در فقه الحدیث اشکال وجود دارد، ولی سؤال و جواب یکی است. قال: «یحرّک جبهته حتی یتمکّن، فینحی الحصی عن جبهته و لا یرفع رأسه».[3] -------------------
|