استدلال قائلین به صحت نماز جاهل، در اقامه قصر در صورت اتمام
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) کتاب الصّلاة - الخلل درس 75 تاریخ: 1397/2/18 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم «استدلال قائلین به صحت نماز جاهل، در اقامه قصر در صورت اتمام» گذشتیم که من أتمّ فی موضع القصر جاهلاً، صلاتش اعاده ندارد و صحیح است. اما من قصّر فی موضع الإتمام جاهلاً کمن قصد الاقامة عشرة ایّام و صلّی صلاة القصر، وقتی عزم داشت، صلات را تمام میخواند و از اوّل صلاتش را قصر خوانده است. من قصّر فی موضع الإتمام: گفته شد در اینجا روایت منصور بن حازم که از آن به «صحیحه» تعبیر شده است و حتی از سیدّنا الاستاذ (سلام الله علیه) نقل کردهاند که فرموده است ضعف دارد. شاید ضعفش به عنوان موسی بن عمر باشد. امام علت ضعف این روایت را نفرموده، اما پاورقی به موسی بن عمرو، اشاره کرده که در اینجا هست، ولی دیگران تعبیر به صحیحه کردهاند: عن أبي عبد الله (علیه السّلام) قال سمعته يقول: «إذا أتيت بلدةً فأزمعتَ المقام عشرة أيام فأتِمِّ الصّلاة، فإن تركه رجلٌ جاهلاً فليس عليه إعادةٌ».[1] این روایت هم دلیل گرفته شد و میشود به آن استدلال کرد و به آن استدلال شده به اینکه اگر کسی در جای اتمام، قصر خواند هم اعاده ندارد و صلاتش تکون صحیحةً. «پاسخ بعضی از فقها به استدلال قائلین به صحت نماز» در اینجا جواب دادهاند به این که این صحیحه ضعف سند دارد که سیدّنا الاستاذ بیان کرده است. یک جواب هم از نظر متنی دارد و آن اینکه این روایت، معرضٌعنه است و کسی به آن فتوا نداده است. ادّعای اعراض اصحاب از این روایت شده و اعراض اصحاب مشهور، کاسر صحت است و «کلّما ازدادت الرّوایة صحّةً ازدادت ضعفاً»، ازدادت شهرت بر خلاف، در ضعف روایت. «دیدگاه مرحوم حائِری یزدی (قدس سره) در بارۀ استدلال به صحیحه منصور بن حازم» مرحوم حائری (قدّس سرّه الشریف و نوّر الله مضجعه) میخواهد بفرماید اینجا شهرتی نیست که بر خلاف این روایت باشد؛ چون در ادّعای شهرت بر خلافش، گفتهاند این روایت دارد: «فان ترکه رجل جاهلاً فلیس علیه اعادة» و اعاده به معنای اصطلاحی آن؛ یعنی در وقت اعاده ندارد. اینها گفتهاند اصحاب فتوای به ثبوت اعاده ندادهاند، چون این روایت بوده، اصحاب فتوای به ثبوت اعاده ندادهاند و وقتی فتوا به ثبوت اعاده ندادهاند، روایت میشود معرضۀٌعنها. بیان ایشان این است: میفرماید اینکه در روایت دارد در وقت اعاده ندارد، برای این است که «تركَه»؛ یعنی ترکَ اتمام را «رجلٌ جاهلاً فليس عليه إعادة»، این مربوط به جایی است که در وقت متذکّر بشود و معنای اصطلاحی اعاده این است که در وقت باشد. اگر در وقت ترک کرد، در وقت، قصّر فی موضع الإتمام، چون قصد اقامه عشرة ایام کرده، وظیفهاش تمام است. اینجا اصلاً جایی برای این روایت نیست؛ چون در تمام وقت، این حق دارد نماز را بخواند. یک فرد تخییری آن اشتباه بود، فرد دیگری را که میخواند، درست میخواند، پس نمیشود گفت ترکَ الاتمام جهلاً، اتمام را جهلاً تمام کرد. این، ترک تمام جهلاً نیست، اینجا صدق نمیکند؛ چون فرض این است که واجب موسّع است و ترکَ التّمام جهلاً در وقت، به این معنا است که در تمام وقت، فراموش کرده باشد، نه در بعض وقت فراموش کند و جاهل باشد. اگر بعضش را متذکّر شد، ترکَ جاهلاً نیست. ترکُ الاتمام فی الوقت جاهلاً صدق نمیکند بر التفات در وقت که اصحاب به ثبوتش فتوا ندادهاند. عدم فتوای اصحاب، به این دلیل نیست که روایت را تمام دانستهاند و فتوا ندادهاند، بلکه دیدهاند روایت از نظر مضمونی شامل اینجا نمیشود، شامل اعاده در وقت نمیشود، برای اینکه ترک الامر جهلاً، بر ترکِ اتمام جهلاً، صدق نمی کند؛ چون فرض این است که افراد مخیّر دیگری دارد که آن را فرد میآورد. این وجه عدم فتوای اصحاب است. البته اگر این روایت شامل قضا هم بشود یعنی اعاده را به معنای قضا بگیریم و بگوییم قضا در هم فلا اعادة، یعنی فلا قضاء، در این صورت میتوانیم بگوییم، وقتی اصحاب به ثبوت قضا فتوا ندادهاند، معلوم میشود به روایت عمل نکردهاند؛ چون قضا خارج از وقت است و أتمّ جاهلاً صدق میکند. ایشان میفرماید وجه اینکه اعراض به مشهور نسبت داده شده و گفتهاند مشهور به ثبوت اعاده؛ یعنی ثبوت اعاده در وقت فتوا ندادهاند و حال اینکه روایت میگوید اعاده ندارد. ایشان میفرماید روایت بر این معنا دلالت ندارد؛ چون ترکَ جاهلاً صدق نمیکند. زیرا موضوع در روایت محقّق نبوده، متعرض حکمش که ثبوت باشد، نشدهاند، مگر اینکه ثبوت قضا را هم نگفتند، که اگر حکم به ثبوت قضا نکردند و اعاده را هم گفتند، شامل هر دو می شود، این میشود اعراض اصحاب. «بیان مرحوم حائِری یزدی (قدس سره) در ظهور صحیحه ابی بصیر در استقلال بیاض یوم و بریدین» نکته دیگر اینکه در صلات مسافر، استدراک است یا اختصار؟ در صلات مسافر مفصّل بحث کردیم و گفتیم از روایاتش استقلال برنمی آید، بلکه بیاض یوم، اماره بر هشت فرسخ است و لذا در روایت گفتهایم و گذشتهایم که از این، استقلال برنمیآید. یک روایت در اینجا هست: شیخ، بإسناده عن الحسين بن سعيد، عن النّضر، عن عاصم بن حميد، عن أبي بصير، صحیحه ابی بصیر است. قال: قلت لأبي عبد الله (علیه السّلام): في كَم يقصِّرُ الرّجل؟ قال: «في بياض يومٍ أو بريدين».[2] ایشان از این کلمه «أو» در ان روایت، استظهار میکند که هر یک، مستقلّند؛ یعنی یا هشت فرسخ یا بیاض یوم، ولو بیاض یوم بیش از هشت فرسخ، اینها هر دو، مستقلّند و این طور نیست که هر یکی، موقوف بر تحقّق دیگری باشد. اگر استقلال دانستید، لازمهاش این است که بگوییم امروز باید بیاض یوم را با وسائل روز حساب کرد و کاری به هشت فرسخ ندارد. بیاض یوم مستقل است و چون استقلال دارد، هر یکی به حساب خودش است. «بیان حضرت استاد در نقد بیان و دیدگاه مرحوم حائِری یزدی (قدس سره)» مرحوم حاج شیخ در صلاتشان بیاض یوم را استقلال گرفته است. این بیان ایشان از نظر اینکه «أو» ظهور در استقلال هر یک دارد، حرفی ندارد، اما این بیاض یومی که در اینجا آمده، چه بیاض یومی است؟ بیاض یوم به عنوان قضیّه خارجیّه است؛ یعنی بیاض یومی که هشت فرسخ است که روایات دارد. پرسیدند، گفت بیاض یوم، برخیها کمتر میروند. فرمود متعارفش را بگیرید. فرمود متعارف از مسافرت ثمانیة فراسخ، در برخی روایات مسافت دارد. آیا آن قضیّه خارجیّه است تا موافق باشد با روایاتی هم که بیاض یوم را به هشت فرسخ تفسیر کرده به عنوان استقلال یا نه، بیان یوض به عنوان قضیّه حقیقیّه است؟ این را ما قبلاً گفتهایم که باید کدام یک از اینها باشد؟ استقلال که بحثی نیست، ظهور دارد و موافق با جمع بین روایات است و مانعی ندارد. اما آیا بیاض یوم، یک قضیّه خارجیّه است که در روایات هم به ثمانیة فراسخ تفسیر شده است. یا قضیّه حقیقیّه؟ بنده عرض کردم این قضیّه خارجیّه است و موافق با روایات تفسیر هم هست. استقلال است، اما قضیّه خارجیّه است؛ چون اگر قضیّه حقیقیّه باشد، بین هشت فرسخ که در روایت دارد بریدین که هشت فرسخ است: قال: قلت لأبي عبد الله (علیه السّلام): في كم يقصّر الرّجلُ؟ قال: «في بياض يوم أو بريدين» که بریدین همان هشت فرسخ است. ببینیم اگر هشت فرسخ مستقل، حقیقیّه باشد، این طور میشود. هشت فرسخ یک طرفش است و هزار فرسخ هم طرف دیگر است. هواپیما در یک روز، بیش از هزار فرسخ میرود. هواپیما را حساب نکنیم، هلیکوپتر را حساب کنیم، هلیکوپتر را حساب نکنیم، ماشین را حساب کنیم، کیلومتر حساب کنیم، نوشته حداکثر سرعت هشتاد کیلومتر، در شب، شصت کیلومتر. کی تفاوت میکند با این؟ یعنی ده برابر میشود؛ یعنی اسلام خواسته افراد را در قصر در سفر مخیّر کند بین اینکه هشت فرسخ بروند یا بیاض یوم، اگر قضیّه حقیقیّه باشد. اما اگر قضیّه خارجیّه باشد، اشاره به آن بیاض یوم هم آنجا بوده و روایات دیگر هم بیاض یوم را به این معنا تفسیر کرده. «في كم يقصّر الصّلاة؟ فقال: «في مسيرة يومٍ و هي ثمانية فراسخ».[3] کدام یک از اینهاست؟ باید بین این دو، مناسبتی باشد. هشت فرسخ کجا، هشت فرسخ میشود چهل و چهار کیلومتر، آن میشود هشتصد کیلومتر. میشود این را گفت؟ بنابراین، اینکه مرحوم حاج شیخ فرمود ظهور در استقلال دارد، حرفش تمام، ولی بحث در این است که آیا بیاض یوم که در اینجا آمده، قضیّه حقیقیّه است یا قضیّه خارجیّه است؟ اگر قضیّه حقیقیّه باشد، این اشکال عدم تناسبی دارد که هیچ حکیمی این نوع قانون را نمیگذراند. اگر هم قضیّه حقیقیّه نباشد و قضیّه خارجیّه باشد، اشکالی نیست. «و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین» --------- [1]. وسائل الشیعة 8: 506، کتاب الصلاة، ابواب صلاة المسافر، باب 17، حدیث 3. [2]. وسائل الشیعة 8: 454، کتاب الصلاة، ابواب صلاة المسافر، باب 1، حدیث 11. [3]. وسائل الشیعة 8: 454، کتاب الصلاة، ابواب صلاة المسافر، باب 1، حدیث 13.
|