بیان و دیدگاه فقها در حقیقت و ماهیت شرط
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) بحث خیارات درس 74 تاریخ: 1397/11/24 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم «بیان و دیدگاه فقها در حقیقت و ماهیت شرط» در مبحث اول، بحث در این است که حقیقت شرط در روایات و در کلمات فقها و در عرف چیست؟ ماهیت شرط چیست؟ بیان شیخ اعظم (قدّس سرّه الشریف) در این که آیا شرط منحصر به شروط ضمنیّه و الزام و التزام در ضمن عقد است یا اعم از شروط ابتدائیه و شروط ضمنیه است، مختلف است، بعضی از جاها ادعا کرده است که مثل بحث «القول فی الشروط» اعم است. در برخی جاها هم از او نقل شده و معلوم است که در آنجا گفت شرط اختصاص به شرط ضمنی دارد و شامل شروط ابتدایی نمی شود. ما در بحث ماهیت شرط تبعاً لسیدنا الاستاذ عرض کردیم با توجه به الغای خصوصیت، شروط ابتدائیه هم می شود و شروط ابتدائیه هم لزوم وفا دارد. گرچه «المؤمنون عند شروطهم» شاملش نشود؛ چون شرط، حقیقت در الزام و التزام فی بیعٍ و نحوه است، گرچه شروط ضمنیه حقیقت است، اما با الغای خصوصیت می گوییم شروط ابتدائیه هم لزوم وفا دارد. بعضی ها خواسته اند بگویند اصلاً بیع از شرایط ابتدایی نیست و بیعت و بیع، یک معنا دارد و آن این است که بیع مبادلة مال به مال است و بیعت هم جابجایی است. مثلاً این آقا بیعت می کند که مال و جانش را در اختیار او قرار بدهد، او هم قبول می کند که این آقا را حفظ کند. «دیدگاه حضرت استاد در حقیقت و ماهیت شرط» اما چیزی که بعد از همه این بحث ها به نظر بنده می آید، این است که این «المؤمنون عند شروطهم» هم شامل الزام و التزامات ضمنیه می شود و هم شامل الزام و الزامات ابتدائیه می شود. هر دوی اینها شرطند، ابتدائیه شرط است، ضمنیّه هم شرط است، به قرینه استعمال شرط در الزام و التزام، به قرینه کلام لغویین. لکن در «المؤمنون عند شروطهم» که می خواهد شامل هر دوی اینها بشود، آنجایی که الزام و التزام بر خودش باشد، شامل نمی شود. مثلاً اگر من بر خودم شرط کردم که فردا به یک نفر مهمانی بدهم، ولو با این شرط خودم را الزام کرده ام، اما این «المؤمنون عند شروطهم» شاملش نمی شود. «المؤمنون عند شروطهم» هم شامل شروط ابتدائیه می شود و هم شامل شروط ضمنیّه و همه اینها شرطند؛ چون الزام و التزامند، لکن شامل آن شرط ابتدایی ای که بر خودش باشد نمی شود و لذا اشکالی که بعضی از بزرگان داشته اند به این که «شرطتُ علی نفسی» درست نیست و نمی گویند فلانی شرطَ علی نفسه، اگر ملتزم شده کاری را انجام بدهد، لا یقال أنّه شرطُ علی نفسه؛ چون این شرط ابتدایی است، این تمام نیست و این از این باب نیست که شرط ابتدایی نیست، بلکه این هم گفته می شود شرطَ علی نفسه، لکن لزوم وفا ندارد و «المؤمنون» اعم از شرط ابتدایی و ضمنی است الا شروط ابتدائِیه بر خود؛ چون ظاهر این است که این «المؤمنون عند شروطهم» دارد یک قانون مدنی را بیان می کند؛ یعنی یک قانون اجتماعی بین افراد را بیان می کند. مؤمنین با هم در روابط اجتماعی، عند شروطهم. «المؤمنون عند شروطهم» عرفاً ظهور در رابطه اجتماعی دارد. الزام و التزاماتی که در رابطه با اجتماع است؛ یعنی دو نفر می خواهد؛ مشروطٌ له و مشروطٌ علیه و شامل جایی که بر خودش شرط می کند، می شود؛ چون مربوط به امر روابط اجتماعی است، نه مربوط به روابط شخصی و اجتماعی، هر دو می خواهد الزامات و التزامات اجماعی را بگوید، نه الزامات و التزامات شخص خودش را. و یؤیّد ذلک ان لم نقل یشهد علیه، آیه شریفه (لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ).[1] این مال خودش را نمی گوید، بلکه لا تأکلوا در ارتباط اجتماعی؛ یعنی شما مال دیگری را بدون اجازه او با باطل مصرف نکن، او هم مال شما را با باطل مصرف نکند. این «لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ» یک حکمی در روابط اجتماعی است. یا (وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً)،[2] آن هم یک نحوه رابطه اجتماعی رعیت با حاکم است؛ یعنی اموالتان و بیت المالتان را به دست آدم های سفیه قرار ندهید. «الناس مسلطون» فردی است، اما «لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ» یا «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ» یا (إلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ)[3] خود تجارت که ظهور دارد، اینها مربوط به روابط اجتماعی هستند، فلذا شامل فردی نمی شوند. اما شامل ضمنی می شوند، علی ما علیه اللغة و غیر لغویین و فقها هم فرموده اند، شامل ابتدایی هم می شوند؛ چون الزام و التزام مطلق است. شرط، یعنی الزام و التزام مطلق و لذا فقط آن را شامل نمی شود. «شرایط صحت شرط» بحث بعدی در شرایط صحت شرط است و شیخ اعظم (قدّس سرّه) و غیر او شرایط سبعه ای را ظاهراً برای صحت شرط ذکر کرده اند. شرط اوّل این است که گفته اند مقدورِ مشروطٌ علیه باشد و لذا اگر کسی به بایع بگوید این سبزه را از تو می خرم به شرط این که این سبزه را به نتیجه برسانی. یا گندم هایش هر یک خوشه، هفتصد تا باشد. یا در امه ای که می خواهد بخرد و حامله است، شرط می کند که همه را از تو می خرم به شرط این که سالم زایمان کند، این جعل زرع سنبلاً یا سالم زاییدن امه در اختیار کسی نیست. جعل الزرع سنبلاً انسان باید همه جهان خلقت را زیر نظر بگیرد و تحت قدرت قرار بدهد تا بتوانم زرع را سنبل کند. کار انسان نیست، و علم انسان خیلی قلیل است، چه برسد به قدرت انسان. این کار خداوند است و برای انسان محال است و چون محال است، گفته اند شرطش نفوذ ندارد. فقها بحث کرده اند که اگر شرط کند خداوند این کار را بکند، آیا آن هم شرط مقدور است یا غیر مقدور؟ گفته اند آن هم غیر مقدور است. این که شرط می کند خدا این کار را بکند، شاید خدا نکرد. در اختیار انسان نیست. در اینجایی که این شرط را گفته اند، سیدنا الاستاذ و بعضی از فقهای دیگر فرموده اند اصلاً این شرط درست نیست. یعنی شرطِ مقدوریت به عنوان یکی از شرایط صحت، اصلاً من رأسه باطل است. «و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین» ---------- [1]. بقرة (2): 188. [2]. نساء (4): 5. [3]. نساء (4): 29.
|