Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: روایات دال بر مخالفت کتاب و سنّت در صحت شرط
روایات دال بر مخالفت کتاب و سنّت در صحت شرط
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
بحث خیارات
درس 89
تاریخ: 1397/12/21

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«روایات دال بر مخالفت کتاب و سنّت در صحت شرط»

بحث در روایات از نظر طوایف است که روایات باب بر پنج طایفه هستند. چهار طایفه از آن روایات بیان شد. طایفه پنجم آن است که شبیه به همان روایات مخالف کتاب است، لکن با یک مضمون دیگر، مثل آن است و آن روایت اسحاق بن عمار است که می گوید الا شرطی که حلّل حراماً أو حرّم حلالاً. این تقریباً شبیه روایات مخالف کتاب و سنت است. پس دسته پنجم آن است که دلالت بر عدم صحت شرطی می کند که حلّل حراماً أو حرّم حلالاً و هی موثّقة أسحاق بن عمار است که می‌فرماید: عن جعفر، عن أبيه (علیه السلام)، أن علي بن أبي طالب (علیه السلام) كان يقول: «من شرط لامرأته شرطاً فليفِ لها به، فإنّ المسلمين عند شروطهم، إلا شرطاً حرّم حلالا أو أحلّ حراماً».[1] این یک موضع در روایات و طایفه بندی در روایات است.

«نکاتی در باره فضیلت ماه رجب»

قبل از ورود در مواضع دیگر نکاتی راجع به ماه رجب بیان کنم. رجب، اول سال عبّاد است، مثل اول سال زراعت، اول سال شمسی و اول سال قمری که محرّم است، رجب اول سال عبّاد است و عنایت کنیم به ادعیه رجب و آنچه در رجب فضیلت دارد و هم زاد المعاد دارد، هم بحار جلد 98 دارد، هم اقبال سید بن طاووس دارد و هم مفاتیح دارد که ساده تر در دسترس است. سیدنا الاستاذ از استادش مرحوم شاه آبادی نقل می فرمودند که ادعیه مأثوره و واردشده از معصومین، قرآن صاعد است. قرآن، قرآن نازل است و ادعیه قرآن صاعد است. ادعیه خیلی پربار و با عظمت هستند. همین دعای «خاب الوافدون علی غیرک [خدایا کسانی که سراغ غیر تو رفتند، بی بهره شدند] و خسر المتعرّضون الا الیک»،[2] کسانی که دنبال دیگران رفتند، بی چاره شدند، بدبخت شدند، کسانی که دنبال تو آمدند، می توانند عافیت دنیا و آخرت و سعادت دنیا و آخرت را برای خودشان به دست بیاورند. با ادعیه، هم روانمان و روحمان راحت می شود، جنگ اعصاب کمتر سراغمان می آید، کما این که با یک نصیحت دیگر هم روح آدم راحت می شود و آن این است که اگر انسان یک نعمتی را ندارد، مدام غصه نداشته را نخورد که خدای ناخواسته به جایی برسد که از خدا هم شکایت کند. شکر کند آن نعمت هایی را که دارد. خداوند هزاران نعمت به انسان داده است، ولی نعمت ها را انسان فراموش می کند، یادش می رود. خداوند بینایی داده، شنوایی داده، دست داده، فکر داده، اندیشه داده است، از نظر خانواده راحتی داده، دوستان خوب داده، بچه ها می‌خوب عنایت فرموده، اینها همه نعم خداوند هستند. به انسان توفیق داده که ادعیه را بخواند. اینها نعمت خداوند است و باید شکرگزاری این نعمت بود؛ مخصوصاً در ماه رجب. عمده چیزی که در ماه رجب است، استغفار و ذکر «لا اله الا الله» و خواندن سوره های «قل هو الله احد» و «قل اعوذ برب الناس» و آیة الکرسی است که مربوط به توحید است. اینها مخصوصاً در اعمال ماه رجب، زیاد دیده می شود. «لا اله الا الله» در ماه رجب، هزار بار وارد شده است، صدهزار بار هم وارد شده است.

نگویید در ماه شعبان هم همین است. ماه شعبان یک فرق با «لا اله الا الله» رجب دارد. در رجب «لا اله الا الله» هزار بار یا صدهزار بار وارد شده است، اما در ماه شعبان «لا اله الا الله مخلصین له الدین و لو کره المشرکون» وارده شد است. در این ماه ادعیه مفصل دیگری که نیز وارد شده است و زیارت معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) هم توصیه شده است: «الحمد لله الذي أشهدنا مشهد أوليائه في رجب و أوجب علينا من حقهم ما قد وجب»[3] تا آخر آن زیارت نامه که انسان در ماه رجب در هر یک از مشاهد مشرفه مشرف می‌شود، می تواند آن زیارت نامه را بخواند. یا دعای «یا من ارجوه لکل خیر [که می گوید همه خوبی ها را من به تو امیدوارم و مطمئن هستم و دعای به امنیت و اطمینان می کنم، دعای به آرامش می کنم و نزد هر غضبی می گویم خدایا سخطت در مقابل هر شرّی متوجه من نشود] یا من یعطی الکثیر بالقلیل یا من یعطی من سأله یا من یعطی من لم یسأله و من لم یعرفه تحنناً منه و رحمة. اعطنی بمسألتی ایاک جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الآخرة و اصرف عنی بمسألتی ایاک جمیع شر الدنیا و شر الاخرة فانّه غیر منقوصٍ ما اعطیت»؛[4] هر چه بدهی، از تو کم نمی آید، پس همه خوبی ها را به من بده، مرا از همه بدی ها نجات بده.

این ادعیه پربار قرآن صاعد است. مثل زیارت جامعه، زیارت امین الله، اینها ساده نیست، یک مقدارش را امروز بخوانید، یک مقدار آن را فردا بخوانید، اتصال شرطش نیست. اگر نمی توانید، یک مقدار را امروز بخوانید و یک مقدار را فردا بخوانید و این ماه رجب است که علامه مجلسی در بحار از علامه حلی در اجازه اش داستانی را نقل می کند معنعناً و مسنداً عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، دو داستان و قضیه آنجا آمده است:

یکی این که پیغمبر در آنجا فرمود ماه رمضان را روزه بگیرید و پیرمردی بلند شد گفت من نمی توانم همه ماه را روزه بگیرم. فرمود یک روز اولش را بگیر، یک روز وسطش و یک روز آخرش را روز بگیر: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها)؛[5] یعنی یک ماه را درک کرده ای، سه روز که روزه بگیری، سه ده تا می شود سی تا. با این کار سی روز را درک کرده ای.

بعدش دارد پیغمبر فرمود: «و لا تغفلوا عن ... لیلة الرغائب»،[6] از لیلة الرغائب غافل نشوید. بعد سؤال شد لیلة الرغائب چیست؟ خودشان فرمودند در لیلة الرغائب، فرشته ها می آیند، ثلث اول دعا می کنند، ثلث دوم، به انسان ها دعا می کنند، ثلث سوم به مؤمنین و مسلمین دعا می کنند. این در اولین شب جمعه ماه مبارک رجب است. بعدش فرمودند روزش را روزه بگیرد و شبش که اولین شب جمعه رجب است، در آن شب، آن نماز مخصوص را بخواند؛ یعنی از عبارت بحار، ظاهر است، بلکه کالصریح است، اگر نگویم صریح، که دو مطلب است:

یکی مربوط به لیلة الرغائب است که شب جمعه روز اول ماه، قبلش ممکن است ماه رجب باشد و ممکن است ماه رجب نباشد، مثل امسال که ماه رجب نبود. یکی آن نماز مربوط به شب جمعه اول است که در ماه رجب است، روزش را روزه می گیرد و شب، آن نماز مفصّل را می خواند.

بعضی از آقایان که مدام در اینجا مناقشه کرده اند و عامه که با این روایت مربوط به لیلة الرغائب و مربوط به آن نماز و دعای در اولین شب جمعه که روز پنجشنبه آن از رجب، روزه گرفته، برخورد بسیار بدی کرده و به آن حمله بسیار کرده اند؛ مخصوصاً ابن جودی که گفته اصلاً کتاب ها در ردّ این نوشته اند و گفته اند این، هم ضلالت است، هم ذلالت است، این خلاف اسلام و خلاف قرآن است. خیلی مفصّل علیه این داستان، قلم فرسایی کرده اند؛ با این که راوی از خودشان است، بیشتر روات یا کلشان از برادران عامّه هستند، اما خیلی قلم فرسایی کرده اند.

بنده به فکر رفتم که چرا این قدر به این دعا بد گفته اند؟ به جای این، می گفتند چنین دعایی وارد نشده و تمام می شد، اما چرا درباره این دعا و این نماز و قضیه لیلة الرغائب، کتاب ها بنویسند و درباره آن بگویند فیه الضلال و فیه الذلة و فیه بدبختی؟ این جز دعا که چیز دیگری نیست. کجای دعا گمراهی است؟ کجا دعا ذلت می آورد؟ چرا این طور شده؟ به عقل قاصر خودم و فکر قاصر خودم احتمال قوی، قریب به یقین دادم که در این دعایی که راجع به روزه گرفتن و آن نماز آمده که عمل دوم است، کاری به لیلة الرغائب ندارد - گرچه محدث قمی گفته در لیلة الرغائب این کارها را دارد و انجام می دهند، ولی شما اصل قضیه را در بحار جلد 89 و در اقبال سید نگاه کنید، دو تا عمل برای دو شب جمعه است - اینجا سرّش این است که صلوات بر رسول دارد، اما صلات، صلات بترا نیست. دارد که می گوید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد». بنده به نظرم می آید که عمده علت یا تنها علت این همه مذمت از این دعا این بوده که «آل» جزء صلوات آمده، چون آنها می گویند «آل» نباید جزء صلوات بیاید؛ یعنی رهبری و هدایت و امامت و واسطه بین خلق و مخلوق بودن، به یک معنا مقرّب ترین افراد بودن، به رسول الله ختم می شود و آل پیغمبر، مثل رسول الله نیستند، بلکه آنها جدا و با صحابه با هم هستند و باید درباره آنها (رضوان الله علیه) یا (رحمة الله علیهم) بگوییم. صلات را صلات بترا می دانند؛ یعنی بدون «آل» می دانند، اما امامیه آن جزء را دارند و آن هم خیلی مهم است؛ یعنی درودی است، بر همه ائمه، احترامی است به فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، ادای حقی است، نسبت به ائمه معصومین (سلام الله علیهم اجمعین)، شیعه به آن عنایت دارد و اصلاً صلاتش این طوری است و «آل» را دارد. در نماز هم باید این طور بگوید و «آل» را باید در نماز بیاورد. نمی تواند بدون آن بگوید و بدون «آل» لم یقع صلاتی که در تشهّد معتبر است یا در صلوات، مستحب است.

لقائلٍ أن یقول: لیلة الرغائب - اگر این طور که شما می گویید و اقبال دارد و علامه مجلسی از علامه حلی مسنداً، معنعناً از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده، - که این همه فضیلت دارد و فرشته ها می آیند چنین و چنان می کنند، چرا برای ما مقدّر نشده است که دعا کنیم، ثنا کنیم، نماز بخوانیم؟ پس معلوم می شود که آن دعاها مربوط به لیلة الرغائب است و الا چرا برای ما مقدّر نشده است؟

جوابش این است که خداوند نخواسته وقتی فرشته ها و آن همه ملائکه دارند در بهترین جاها به ما دعا می کنند، بنده هم بروم با آنها دعا کنم، آنها دارند دعا می خوانند، بس است. تو بدان که آنها دارند در حق تو دعا می کنند. دعا هم که آزاد است، هر وقت می خواهی، دعا بخوان، هر چه می خواهی بخوان نماز، «الصلاة قربان کل تقیّ»[7] «الصلاة معراج المؤمن».[8] شاید جهتش این بوده - نمی گویم یقینی است- که چون فرشته ها در بهترین مکان ها، مثل مسجد الحرام، مکه، کعبه معظمه دعای کامل می کنند، خیلی نیاز نبود که بگویند شماها هم دعا کنید. اما شب جمعه بعدش که روزش روزه گرفته، مأمور به دعا هستیم و مناقشه در سند این حدیث؛ چه راجع به لیلة الرغائب، چه راجع به ادعیه آن خیلی مطلوب نیست؛ چون اولاً سید بن طاووس می گوید در کتب بعض اصحابمان دیدم. در اقبال می گوید این دو قضیه را در کتب بعض اصحابمان دیدم. جهت دوم این‌که اصلاً به مضامین دعا نمی خورد که جعلی باشد؛ چون آن هم از برادران عامّه است و هم صلوات بر آل دارد که با جعل بودن نمی خواند، هم مطالبی که آنجا دارد، یک مطالب درست و حقیقی است؛ یعنی از مضمون می توان پی به وثاقت صدور برد. سوم این‌که حرفی که آقای بروجردی (قدّس سرّه الشریف) می زد و آن این که اگر برادران اهل سنت، مورد وثوق و اطمینان باشند و روایتی را نقل کنند که در باب حاکمیت و سیاست و دولت و خلافت نباشد، می‌شود به آن روایت عمل کرد؛ چون اطمینان و وثوق به صدور می آورد. اینجا هم مضمون، وثوق به صدور می آورد و این که علامه حلی مسنداً و معنعناً نقل می کند، خودش گویای این است که مطلب دارای اهمیت است.

«بیان مراد از کتاب الله»

بحث دیگر در اینجا این است که آیا مراد از کتاب الله؛ یعنی قرآن کریم یا کتاب الله مطلّق آن است که خدا بر بندگانش نوشته، ولو به زبان وحی به پیغمبر و با لسان پیغمبر، نه با زبان خودش؛ چون قرآن زبان خداوند است، اما مثل حدیث قدسی، حرف های خدا به پیغمبر است، اما با زبان پیغمبر، نه با زبان خداوند. آیا این کتاب الله؛ یعنی مطلّق ما کَتبه الله من الاحکام، چه بالکتاب و چه بالسنّة یا مراد از کتاب الله، ما کُتب فی القرآن الکریم؟ کدام یک از اینهاست؟

در اینجا ما یک وقت به خود کتاب الله، نگاه می کنیم، می خواهیم بدانیم معنای کتاب الله با قطع نظر از قرائن و شواهد چیست؟ به نظر می آید که ظاهر کتاب الله، در قرآن کریم است: «انی تارکٌ فیکم الثقلین ... کتاب الله، و عترتی»[9] (كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ)[10] که اینجا قرآن دارد و در تعبیر کتاب در روایات هم به قرآن آمده است و به ذهن هم قرآن می آید که وقتی کتاب یا کتاب الله گفته شد، قرآن به ذهن می آید.

اما از نظر قرائن: مراد از کتاب الله، اعم است یا حکمش مربوط به اعمّ است؟ یا خود کتاب الله، معنایش اعمّ است و مراد از آن، اعمّ است یا اگر مراد از کتاب الله هم قرآن شریف باشد، حکم آن با وسیله ای، سرایت می کند الی مطلّق ما کتبه الله، ولو بالسّنة.

مرحوم شیخ (قدّس سرّه) یک استدلالی کرده که مراد از این کتاب، مطلق است. می گوید در قضیه بریره دارد: «الولاء لمن اعتق»،[11] ولاء را برای من اعتق قرار داد و کسی که شرطی را خلاف کتاب قرار بدهد، درست نیست. ولاء لمن اعتق را جزء آنهایی قرار داد که مخالف با کتاب الله است. پس آن قرینه است بر این که مراد از کتاب الله، همین معنایی نیست که می فهمیم، بلکه مراد، یک معنای اعمّ از این قرآن و اعمّ از این که پیغمبر کتَبه است.

دوم این که اگر مراد از کتاب الله قرآن باشد، ما سنت را هم برای دو وجه به آن ملحق می کنیم: یکی این که سنت در خود روایات آمده است؛ در خود روایات شرط، به دو شکل مخالف سنت آمده است: یکی مخالف سنت فقط، یکی مخالف سنت و کتاب، هر دو. روایتی که هم مخالف کتاب و هم مخالف سنت را دارد، مرسله سید بن زهره در غنیه است و بعضی از روایات هم فقط سنت را دارد که در جلسه قبل گذشت. کتاب الله همان، سنت هم به حکم آن روایات، حکم قرآن را دارد.

جهت دومی که آقای بروجردی (قدّس سرّه الشریف) می فرماید، الغای خصوصیت است. می گوییم این حکمی که مخالف با قرآن است، باطل است؟ قرآن به شکلی است که مخالف با آن باطل است؟ مخالفت مع القرآن بما هو قرآن باطل است؟ بما هو قرآن، غیر صحیح است؟ یا بما هو مبیّنٌ لحکم الله؟ بما هو مبیّنٌ لحکم الله باطل است، نه بما هو قرآن، یک کتاب شریف و مصحفی که در دست بنده و جنابعالی است. مثلاً مخالف با «مُدْهامَّتانِ» است که آیه قرآن است و امثال «مُدْهامَّتانِ». مثلاً ما برای قرآن، ارزشی قائلیم. این طور نیست که از باب قرآن، این طور باشد، بلکه بما أنه مبیّنٌ. پس با الغای خصوصیت، سنت را هم شامل می شود. پس چه مخالف کتاب الله باشد، چه مخالف سنّت باشد، آن که موضوع حکم است، مخالفت با کتبَه الله است، سواءٌ کان فی القرآن أو فی السنّة.

«و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

----------

[1]. وسائِل الشیعة 18: 17، کتاب التجارة، ابواب الخیار، باب 6، حدیث 5.

[2]. مصباح المتهجد 1: 369.

[3]. بحار الانوار 95: 390.

[4]. بحار الانوار 95: 390.

[5]. انعام (6): 160.

[6]. الاقبال الاعمال الحسنة 3: 185.

[7]. الکافی (ط – اسلامیه) 3: 265.

[8]. در مصادر روایی نیامده: مرحوم مجلسی در بحار الانوار، ج 79، ص 303 در ذیل حدیث 2، از قول مرحوم والدش نقل می‌کند و همچنین در جلد 81، ص 255، ذیل حدیث 52 آمده است.

[9]. وسائِل الشیعة 27: 33، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب 5، حدیث 9.

[10]. فصلت (41): 1.

[11]. وسائِل الشیعة 21: 164، کتاب النکاح، ابواب النکاح العبید، باب 52، حدیث 14.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org