Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: تفسیر شیخ انصاری (قدس سره) از شرط مخالف کتاب و سنّت
تفسیر شیخ انصاری (قدس سره) از شرط مخالف کتاب و سنّت
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
بحث خیارات
درس 101
تاریخ: 1398/1/31

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«تفسیر شیخ انصاری (قدس سره) از شرط مخالف کتاب و سنّت»

کلام در تفسیر شرط مخالف کتاب و سنت که برای این مخالفت تفاسیری شده است. یک تفسیر که محلّ بحث ما در دو - سه جلسه قبل بود، تفسیری است که شیخ اعظم (قدّس سرّه) دارد که اگر بخواهیم به صورت فشرده و جمله کوتاه بگوییم، این است که اگر شرطی خلاف اطلاق حکمی باشد، این شرط مخالف با کتاب و سنت است، اما اگر حکمی مخالف با حکم مطلقی باشد، مخالف کتاب و سنت نیست. پس اگر شرطی مخالف اطلاق حکم بود، مخالف کتاب و سنت است و اگر شرطی مخالف حکم مطلق بود، مخالف کتاب و سنت نیست. شبیه آن در روایات ما زیاد است؛ مثل «و لا خیر فی السرف لا سرف فی الخیر».[1] در خوبی ها اسرافی وجود ندارد و خیری در سرف نیست. یا «الحج عجّةٌ و ضجّة» یا «من دقّ باباً و لجّ ولج» یا «من جدّ وَجد». تعبیر بنده هم همین است.

حاصل حرف شیخ (قدّس سرّه) این است: احکامی که روی موضوعات اوّلیه می آیند؛ یعنی موضوعاتی که مربوط به خود اشیا هستند، دو قسم هستند: گاهی یک حکم روی یک موضوع می آید و در آنجا قانون گذار توجه می کند به این که این حکم روی این موضوع است با تمام خصوصیاتی که عناوین دیگری که ممکن است بر این موضوع بار بشود. حکم را روی موضوع می آورد، ملاحظاً و متوجّهاً به تمام خصوصیات و عناوین ثانویه ای که ممکن است متوجه این موضوع بشود. توجه به آنها دارد. بعبارةٍ اخری، حکم را روی عنوان اوّلی می آورد، ولی با قید سریان این حکم بر این عنوان، ولو عناوین ثانویه ای بر آن بار و مترتّب بشود.

قسم دوم آن است که حکمی بر عنوان اوّلی بار می شود و آن حاکم و قانون گذار به خود موضوع توجه دارد و به سریانش توجهی ندارد و لک أن تقول: حکمی را بر موضوع اولی و عنوان اوّلی بار می کند؛ مقیّداً به تجرّدش از بقیه عناوین یا ملاحظاً عدم بقیه عناوین را روی این موضوع. بعبارةٍ ثالثة: حکم را روی موضوع می آورد، لو خُلّی و طبعه. به حسب خود موضوع می آورد و کاری ندارد که عناوین ثانویه ای بر این موضوع بار می شود یا بار نمی شود. شیخ (قدّس سرّه الشریف و نور الله مضجعه و حشرنا الله و ایاکم زیارة قبره فی مثل هذه الیلة فی النجف الأشرف و بعد الی کربلا)، می فرماید اگر شرط حکمی شد که موضوع حکم اول و عنوان اوّلیه حکم با تمام خصوصیات بر آن بوده و سریان با جمیع عوارض، حکم را قانون گذار روی عنوان اوّلی آورده با ملاحظه این که اگر بقیه عناوین ثانویه هم بر آن بیاید، باز این حکم را دارد. اینجا اگر شرط شد، می شود مخالف کتاب و سنت؛ چون این حکم روی این موضوع آمده و توجه شده به این که حکم روی این موضوع است، ولو عناوین ثانویه ای بر این موضوع بار بشود. بنابر این، اگر شرطی با عنوان ثانوی بر خلاف آن شد، می شود جمع مخالف کتاب و جمع بین متنافیین. حکم عنوان اوّلیه، حکم است و حکم عنوان ثانوی هم آمده و یک حکم آورده که می شود دو حکم متنافی. اما اگر حکم ثانوی؛ مثل شرط، نذر، عقد، یمین و حلف، بر موضوعی بار بشود که بقیه عناوین ملاحظه نشده و مجرّداً از بقیه عناوین، روی آن حکم آمده؛ یعنی لو خُلّی و طبعه، می فرماید اگر حکمی بیاید، خلاف کتاب و سنت نیست.

سپس مثال می زند و می فرماید واجبات و محرمات از این قبیل هستند که شارع وقتی روی آن حکم آورد و فرمود: «عصیر العنبی بعد الغلیان و قبل ذهاب ثلثیه حرامٌ»، این حرمتی که روی عصیر آورده، با ملاحظه این است که اگر بقیه عناوین هم بیاید، اگر حلف و نذ و شرط هم بیاید، باز این حکم را دارد و این می شود مخالف با کتاب و سنت؛ مثلاً بایع بر مشتری شرط کرد که عصیر را بعد الغلیان و قبل ذهاب ثلثیه بخورد. اینجا این حرمتی که شارع با عنوان اوّلی آورده بود، وجود دارد؛ چون بر آن عنوان، با ملاحظه جمیع عناوین و عوارض حکم شده است. این حکم دوم هم که شرط کرده، یک وجوب می آورد. بنابراین، در شرط عصیر، برای این مشتری، دو حکم مخالف وجود دارد: یکی حرمت از ناحیه عنوان اوّلی و دیگری وجوب از ناحیه عنوان ثانوی؛ یعنی وقتی شارع می گوید فلان چیز مستحب است، فلان امر مستحب است، مثلاً مستحب است قبر را آن قدر گود کند که تا ترقوه بیاید و تا استخوان های سینه باشد. این که می گوید مستحب است، یعنی استحباب بر موضوع قبر الی الترقوة بار شده، بدون ملاحظه بقیه عناوین اوّلیه. حکم روی آن آمده، لو خُلّی و طبعه. پس وقتی بایع به مشتری می گوید قبرش را به قدر ترقوه نکَن، اینجا کندن به قدر ترقوه، یک حرمت از ناحیه عنوان ثانوی دارد که عنوان شرط است و یک استحباب از باب عنوان اوّلی دارد و اینها با هم جمع می شوند؛ چون آن که استحباب داشته، لو خُلّی و طبعه بوده لذا این مخالف با کتاب نیست. این جان کلام شیخ علی ما قرّره روح الله سیدنا الاستاذ (سلام الله علیه).

«نقد و شبهه و دیدگاه شیخ انصاری (قدس سره) در تفسیر شرط مخالف کتاب و سنّت»

بنابر این، دو مناقشه به این بیان وارد است. یک: اولاً اطلاق هیچ گاه مستلزم سریان و لحاظ بقیه عناوین نیست. اگر یک حکمی را روی یک شیئی، مثل عصیر عنبی آوردند که گفته حرام است، این روی عصیر عنبی آمده بما هو عصیر عنبی، مطلق است. یعنی جعل حکم بر طبیعت شده و هر جا این طبیعت بود، این حکم هست، اما ملاحظه عناوین دیگر و خصوصیات دیگر در باب مطلق، وجود ندارد. درست هم نیست؛ چون یک لفظ است و یک معنا. یک حکم بر طبیعت است و این طور نیست که کسی که حکم را بر طبیعت می آورد و دلیل مطلق است، اطلاقش اقتضای سریان و لحاظ بقیه عناوین بکند. این که سیدنا الاستاذ می فرماید و ما در جای خودش گفته ایم، این است که ایشان در جای خودش فرموده است که در باب مطلق، بیش از این را ندارد. این که برخی از بزرگان دارند که مطلق، سریان دارد، حکمی که روی یک عنوان رفت، این عنوان، با قید سریان و لحاظ سریان و شیوع در افراد محکوم است. می گویند با ملاحظه شیوع در افراد و با ملاحظه سریان، حکم روی مطلق آمده می فرماید مطلق این طور نیست. لفظی است که دلالت بر طبیعت می کند و حکم هم روی طبیعت آمده. اگر بخواهد آن سریان و شیوع را ملاحظه کند، نیاز به لحاظ و نظر دیگری دارد و الا وقتی می گوید: «اعتق رقبة»؛ یعنی اعتق رقبة، نه اعتق رقبة با ملاحظه بقیه عناوین.

و لک أن تقول: اگر بقیه عناوین را ملاحظه کند، این مطلق می شود بشرط شیء؛ در حالی که معروف است که مطلق لابشرط است یا لابشرط قسمی است یا لابشرط مقسمی، اما معروف است که لابشرط است. بنابراین، این که ایشان دو قسمت کرده، تمام نیست. همه جا احکام اوّلیه روی عناوین می‌آید؛ مجرّداً از قید سریان و مجرّداً از قید تجرّد و فی نفسه بودن. اصلاً این قیدها در باب مطلقات و جعل احکام به صورت اطلاق وجود ندارد.

شبهه دوم: سلّمنا که اطلاق اقتضای سریان می کند. یک جاهایی اقتضای سریان دارد؛ یعنی حکم را روی طبیعت می کند؛ ملاحظاً معه عناوین دیگر، ملاحظا به عناوین ثانویه دیگر. می گوید: «العصیر العنبی حرامٌ»، ولو با عناوین ثانویه. خِلّ حرام است، چه عنوان نذر بر آن بیاید؛ چه عنوان شرط بر آن بیاید؛ چه عنوان عهد بیاید، چه نیاید. بر فرض اگر این را قبول کردیم و گفتیم در اطلاق، مطلق سریان وجود دارد. ملاحظه بقیه عناوین در جعل حکم بر عنوان اوّلی وجود دارد. این را بر فرض قبول کردیم، لکن تنافی لازم نمی آید. مخالفت حکم ثانوی با حکم اولی لازم نمی آید؛ برای این که وقتی این آدم بر آن آقا شرط می کند که عصیر عنبی را بنوش، عصیر عنبی یک حرمت به عنوان اوّلی دارد، حال که شرط می کند، این شرط، وجوب وفای به شرط را می آورد. «وفاء» موضوعٌ و «العصیر العنبی» موضوعٌ آخر، و با هم تنافی ندارند.

لا یقال: وقتی این عصیر عنبی در خارج تحقق پیدا می کند و برای شرب بر می دارد، وفای به نذر بر همین وفا منطبق می شود، بر همین شرب. این می شود مصداق وفای شرب. وقتی وفا واجب است، پس این هم که مصداقش است؛ یعنی عصیر عنبی که در خارج برای شرب برداشته هم یصیر واجباً. پس جمع بین متضادّین شد. یک حرمت به عنوان اوّلی دارد و یک وجوب از باب مصداق وجوب وفا دارد.

لانّه یقول، خود سیدنا الاستاذ (سلام الله علیه) جواب فرموده است، به این‌که وفای به شرط بر این عنوان، صدق می کند و این مصداق وفای به شرط است. این عصیر خارجی که می خواهد شرب بکند، مصداق وفای به شرط است، لکن نمی شود وجوب به آن تعلق بگیرد. چرا نمی شود وجوب تعلق بگیرد تا مخالف باشد؟ چون این مصداق است، خارج است. خارج، ظرف ثبوت احکام است، ظرف سقوط احکام است، نه ظرف جعل. ظرف جعل، عناوین است. اعط فلاناً درهماً. تصدّق صدقةً. (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى * وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى).[2] احکام روی عناوین می آید، اما خارج، ظرف حکم نیست، بلکه خارج، ظرف سقوط یا ثبوت حکم است. حکم بر خارج تعلق نمی گیرد. خارج مرکز این است که یا می آورد یا نمی آورد. بنابراین، اگر شما بگویید وفا نسبت به خارج تحققش در همان عصیر است که وجوب دارد، آن عصیر خارجی مصداق عصیر است، پس وجوب دارد. مصداق وفای به شرط است، پس حرمت دارد، این تمام نیست. مصداق محل تعلق احکام نیست، بلکه محل تعلق احکام، همان عناوین کلیه است، طبایع است، نه خصوصیت خارجیه. خارج، ظرف تحقّق حکم نیست، بلکه ظرف سقوط احکام یا امتثال احکام است یا امتثال و یا عصیان. خارج، ظرف امتثال و عصیان است، نه ظرف تعلق حکم، بلکه حکم به عناوین کلیه تعلق گرفته است. بنابراین، وجوب رفته روی وفا، روی این عصیر خارجی هم نمی آید. بنابراین، فرمایشات ایشان ناتمام است و نمی تواند معیار باشد، بلکه معیار همان است که سیدنا الاستاذ بیان فرمودند.

«مطالبی در باره ارزش شب نیمه شعبان»

امشب شب نیمه ماه شعبان است و ارزش شب قدر را دارد و شب نیمه شعبان، شب زیارتی سیدالشهداء (سلام الله علیه) است. به قول یکی از منبری ها شب نیمه شعبان که خدا فرزند پسر به امیرالمؤمنین داد، زیارت پدربزرگش امیرالمؤمنین مستحب نیست. زیارت پدر خودش امام حسن عسگری (علیه السلام) مستحب نیست. زیارت ابی عبد الله (سلام الله علیه) مستحب است و همه انبیا هم برای زیارت می آیند؛ در حالی که چشم روشنی را باید به پدربزرگ؛ یعنی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بدهند یا به پدر خودش امام حسن عسگری (علیه السلام) بدهند. این که زیارت ابی عبد الله مستحب است، تحلیل این است که چون امام زمان می آید و هدف ابی عبد الله را پیاده می کند. ابی عبد الله (سلام الله علیه) خودش و یارانش را به میدان شهادت فرستاد و در راه خدا، برای آزادی به معنای درست و برای عدل اجتماعی همه جانبه و برای این که منکرهای بزرگی در جامعه نباشد، هدیه کرد. ولیّ عصر می آید همین کار را می کند «فیملأ الارض قسطاً و عدلا»،[3] نه این که بکُش بکُش راه می اندازد. بکُش بکُش کار امام زمان نیست. پیغمبر هم بکُش بکُش راه نینداخت، فرمود: «انتم الطلقاء»،[4] بلکه چون هدف ابی عبد الله (سلام الله علیه) را پیاده می کند، فلذا زیارت او مستحب است. همه انبیا از اولو العزم و غیر اولو العزم، امشب به زیارت ابی عبد الله می آیند و اگر کسی بخواهد با همه آنها مصافحه کند، باید ابی عبد الله را زیارت کند؛ هم زیارت مختصر و هم زیارت مفصّل، هر دو زیارت وارد شده است. زیارت مختصرش این است که به بالای بام برود، رو کند به قبر ابی عبد الله (سلام الله علیه) به راست و چپ، اشاره کند و بگوید: «السلام علیک یا ابا عبد الله و رحمة الله و برکاته». زیارت مفصّلش در کتب ادعیه آمده است.

«روایتی از پیامبر گرامی اسلامی (صلی الله علیه و آله) در باره شب نیمه شعبان»

در اقبال روایتی از پیامبر نقل شده است: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «کنت نائماً لیلة النصف من شعبان، فأتانی جبرئیل (علیه السلام) [نیمه شعبان، خواب بودم که جبرئیل (علیه السلام) آمد:] فقال: یا محمد، أ تنام فی هذه اللیلة؟ [آیا امشب شما می خوابید؟] فقلت: یا جبرئیل وَ مَا هذه اللیلة؟ [مگر امشب چه خبر است؟ هر شب می خوابیدم، امشب هم می خوابم] قال: هی لیلة النصف من شعبان، قم یا محمد. فأقامنی [گفت بلند شو برویم دنبال عبادت] ثم ذهب بی إلى البقیع [به سوی بقیه رفت] ثم قال لی: ارفع رأسک فإن هذه اللیلة تفتح فیها أبواب السماء، [سرت را بلند کن که امشب همه درب های آسمان باز می شود] فیفتح فیها أبواب الرحمة، ... [باب های رحمت باز می شود، باب رضوان باز می شود، باب آمرزش باز می شود، باب فضل باز می شود، باب توبه باز می شود، باب نعمت باز می شود، باب جود باز می شود، باب احسان باز می شود که مربوط به ذات باری تعالی است.] يعتق الله فيها بعدد شعور النعم و أصوافها، [به عدد موهای گوسفندان از اول خلقت گوسفندان تا آخر، به عدد کرک و وبر گوسفندان و شترها و حیوانات جاندار تا آخر،] و يثبت الله فيها الآجال، [زمان مردن، امشب معلوم می شود] و يُقسّم فيها الأرزاق من السَّنة إلى السَّنة، [رزق ها امشب تقسیم می شود و روزی یک سال امشبت معین می شود] و ينزل ما يحدث في السَّنة كلها [همه حوادثی که در سال می آید، امشب نازل و معلوم می شود، شبیه لیلة القدر است.]

يا محمد من أحياها بتسبيحٍ و تهليلٍ و تكبيرٍ و دعاءٍ و صلاةٍ و قراءةٍ و تطوّعٍ و استغفارٍ كانت الجنة له منزلاً و مقيلاً، [هر کس امشب را با تسبیح و تهلیل و الله اکبر و دعا و نماز و قرائت قرآن و نماز مستحبی و کارهای مستحبی و استغفار صبح کند، بهشت برای او منزل است] و غفر الله له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر [خدا همه گناهانش را که جنبه حق اللهی دارد، می آمرزد، اگر امشب را بیدار بماند و تکبیر و تسبیح و این گونه چیزها بگوید.]

يا محمد من صلّى فيها مائة ركعةٍ يقرء في كل ركعةٍ فاتحة الكتاب مرةً [که دستور این نماز، مفصل است] و قل هو الله احد ... فأحيِها يا محمد، و أمُر أمتَك بإحيائها و التقرّب إلى الله تعالى بالعمل فيها [به امتت بگو امشب را شب زنده داری و عبادت کنند] فإنّها ليلةٌ شريفة، [جبرئیل می گوید امشب، شب شریفی است] لقد أتيتك يا محمد [من امشب آمدم خدمت شما] و ما في السماء ملكٌ إلا و قد صفّ قدميه في هذه الليلة بين يدي الله تعالى، ... [همه فرشتگان امشب در مقابل ذات باری ایستاده اند و اینها یا رکوع می کنند یا قیام دارند یا سجده دارند یا دعا دارند یا تکبیر دارند یا استغفار می کنند یا تسبیح می کنند] يا محمد، إنّ الله تعالى يطلّع في هذه الليلة فيغفر لكل مؤمنٍ قائمٍ يصلّي و قاعدٍ يسبّح و راكعٍ و ساجدٍ و ذاكرٍ، [همه کسانی که به یاد خدا هستند، به رکوع و سجود و ذکر] و هي ليلةٌ لا يدعو فيها داعٍ إلا استُجيب له، [هر کس امشب هر چه از خدا بخواهد، خداوند اجابت می کند. شبیه آیه شریفه (إِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ)،[5] آنجا وعده است، ولی اینجا می گوید خدا آنها را اجابت می کند.] و لا سائلٌ إلا أعطي، و لا مستغفرٌ إلا غفر له و لا تائبٌ إلا يتوب عليه، مَن حرُم خيرها يا محمد فقد حرّم».[6]

«روایتی از امام باقر (علیه السلام) در باره شب نیمه شعبان»

یک روایت هم سید در اقبال، از باقر العلوم (صلوات الله و سلامه علیه) مسنداً نقل کرده است: «سئل الباقر (عليه السلام) عن فضل ليلة النصف من شعبان [فضیلتش از آن حضرت سؤال شد] فقال: هي أفضل ليلةٍ بعد ليلة القدر، [بعد از شب قدر، امشب بافضیلت ترین شب هاست] فيها يمنح الله العباد فضلَه، [خدا به بندگانش بخشش دارد و فضلش شامل بندگانش می‌شود و آنها را به لطفش می آمرزد] و يغفر لهم بمنّه، فاجتهدوا في القربة إلى الله تعالى فيها، [امام باقر (سلام الله علیه) فرمود: در نزدیک شدن به سوی خداوند تبارک و تعالی تلاش کن.

این جمله اش خیلی مهم است:] فإنها ليلةٌ آلى الله عزّ و جلّ على نفسه أن لا يردّ فيها سائلاً [خدا به خودش قسم خورده. خدا در ماه رمضان، وعده داده: (إِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ). در شب های قدر، شبهِ وعده داده، ولی در امشب، به فرموده امام باقر (سلام الله علیه) قسم یاد کرده است] ما لم يسأل الله معصيةً، [اگر از خدا گناه نخواهد، هر چیز دیگری که بخواهد، خدا به او می دهد] و انّها الليلة التي جعلها الله لنا أهل البيت [امشب را خدا برای ما اهل بیت قرار داده] بإزاء ما جعل ليلة القدر لنبيّنا (صلى الله عليه و آله)».[7] در مقابل شب قدر که مال پیغمبر است، امشب مال اهل بیت است.

«و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

----------

[1]. عوالی اللئالی 1: ص 291.

[2]. اعلی (87): 14 و 15.

[3]. وسائِل الشیعة 16: 241، کتاب الأمر و النهي، ابواب الأمر و النهي، باب 33، حدیث 9.

[4]. قرب الاسناد، ص 384.

[5]. بقرة (2): 186.

[6]. اقبال الاعمال الحسنه (ط – الحدیثة) 3: 320 و 321.

[7]. اقبال الاعمال الحسنة (ط – الحدیثة) 3: 315.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org