کتاب الوقف
درس خارج فقه حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته) کتاب الوقف درس 12 تاریخ: 1400/8/10 بسم الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین «کتاب الوقف» بحث اصلی ما «کتاب الوقف» است. کتاب الوقف را از این جهت که موضوعی مبتلابه است و در جامعه جریان دارد طرح میکنیم. ما برای این موضوع با یک نگاه دیگری به ادلّه وقف وارد میشویم تا شاید بتوانیم در موقوفات توسعه ایجاد کنیم نه اینکه آنچه تا حالا گفته شده را تکرار بکنیم. باید دیدگاه ما این باشد که مواردی را در این بحث مطرح بکنیم که به توسعه موقوفات ـ این سنت حسنهای که بر اساس فطرت انسان شکل گرفته و اختصاص به اسلام هم ندارد، بلکه اسلام بر آن صحه گذاشته و در برخی احکام آن دخالت کرده و احکامی برایش بیان کرده است، ـ بینجامد. یکی از مواردی که میتوان ارتجالاً مطرح کرد، این است که آیا ما میتوانیم وقفِ مالیت هم داشته باشیم یا باید فقط وقف عین باشد؟ یکی از مسایل مهم امروزی، وقف مالیت است. عرض کردیم که بحث وقف، موضوعی فطری و یک بحث کلامی و معرفتی هست که بر ارتباط بین این دنیا و دنیای دیگر ـ برزخ باشد یا هر چیزی که اسمش را بگذارید ـ دلالت دارد و قطع نمیشود. اگر بخواهیم برای ارتباط بین این عالم و عالم دیگر تا روز قیامت شاهدی بیاوریم، یکی همین بحث وقف است که انجام میشود و روایاتی را خواهیم خواند که میفرمایند وقف، صدقه جاریه است و ثوابش به فرد میرسد. پس از وقف میتوان در علم کلام و بحثهای کلامی و معرفتی هم استفاده کرد. «حسّ بقا یکی از دلایل وقف» حسّ بقا در ذات انسان وجود دارد. هیچ وقت در تاریخ گزارشی از پسرکشی نبوده و یا نشنیدهام که قومی یا قبیلهای پسرها را میکشتند؛ چرا که بقا خود را در داشتن پسر میدیدند. در سلسلههای پادشاهی هم بقا را در فرزند پسر میدیدند، اما شنیدهایم کشتن دختر جزو رسومی بوده که در برخی مجامع یا قبایل وجود داشته و نمونه بارز آن در عصر پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم و در بین عرب جاهلی بوده است که پیامبر با این قبیل امور خلاف فطرت و عقل مقابله کرده است؛ هر چند دلیل کشتن دختران در زمان جاهلیت قابل بررسی است. این حسّ بقا موجب شده که انسان به سوی وقف سوق داده شود؛ چون در صدد حفظ ارتباط بین این دنیا و دنیای دیگر است. کسانی که بحث دین اسلام و... هم برایشان مطرح نبوده و حتی اعتقادی به ثواب و رسیدن به کمالات نداشتهاند هم همین حس و عشق به بقا باعث شده به وقف گرایش پیدا کرده و موقوفاتی به جا بگذارند. «مواردی از موقوفات حرم امام رضا علیه السلام» یک بحث مهمی که باید مدّ نظر قرار بدهیم، این است که افراد مؤثر در جامعه و مؤثر در توسعه فرهنگ وقف، باید شناختی همه جانبه از منافع موقوفٌ علیهم داشته باشند. نمیتوان گفت وقف، فقط باید برای آدمهای فقیر باشد. یکی از واقفین حرم امام رضاعلیه السلام چنین وقف کرده است که در روز خاصی تمام پولدارها و اعیان و اشراف باید دعوت شوند و با انواع غذای زمینی و دریایی و هوایی پذیرایی شوند. شاید ایشان با این نیت وقف را انجام داده که این افراد با حضورشان در حرم امام رضا علیه السلام و پذیرایی خوب، با سنت حسنه وقف آشنا شده و تشویق به انجام این کار خیر شوند تا موقوفات زیادی برای رفاه زائران و افرادی که برای زیارت میآیند، ایجاد شود. گاهی در شهر یا روستا فردی یک پل کوچک احداث میکند که مسیر پنجاه کیلومتری را مثلاً به ده کیلومتری کاهش میدهد و همه از آن استفاده میکنند یا تردد اهالی منطقهای را تسهیل میکند، یا ملک خودش را برای ایجاد اتوبان، جاده و موارد عام المنفعهای قرار میدهد که میتواند از موارد وقف باشد و مردم هم از آن استفاده کنند. پس لازم است این آگاهی در جامعه ایجاد شود که وقتی که از وقف سخن گفته میشود، منظور فقط فقرا و ایتام و بیماران یا طلاب علوم دینی و مجالس عزاداری نیست. میخواهیم بگوییم که نگاه ما به وقف نباید محدود به نیاز فقرا و نیازمندان باشد؛ زیرا یکی از اهداف وقف پویایی و ارتقای رفاه جامعه است. این نکته بسیار مهمی است که نگرش و نگاه ما کوتاه و گذرا نبوده و با مسایلی مانند صدقه، وقف و کارهای خیر به صورت کلان برخورد کنیم. وقتی کسی خواهان کار خیری به صورت زیربنایی است، حتما نسبت به روزی و مخارج روزمره فقرا هم غافل نیست و این ایجاد یک تعادل منطقی و عقلایی در جامعه انسانی است. جالب است بدانیم که یکی از وقفهایی که برای حرم امام رضا علیه السلام صورت گرفته است، وقف یک کنیز برای حرم امام رضا علیه السلام است تا این کنیز برای نصف روز، به بیماران دارالشفای حضرت خدمت بکند. این واقف چه نگاه عمیق و قشنگی و جامعهشناختی نسبت به این موضوع داشته است. زائری را تصور بفرمایید که به تنهایی برای زیارت حضرت آمده ـ لزوماً که همه گروهی یا خانوادگی به زیارت نمیروند ـ و در آنجا مریض شده و کسی را ندارد که از او پرستاری بکند. امروزه در برخی بیمارستانها و مراکز خاص ـ البته نه به صورت وقف، بلکه به صورت کار خیر ـ افرادی مثلاً دستگاه دیالیز یا سیتیاسکنی را تدارک دیدهاند تا افراد نیازمند از خدمات آنها به صورت رایگان یا با هزینه کم استفاده کنند، ـ که در نوع خود قابل تقدیر است ـ اما بعضی مریضها که هر هفته، باید دو سه بار از مسافت دوری مثلاً از حاشیه شهر یا روستایی بیایند و دیالیز بشوند، هزینه رفت و آمد ندارند. اطلاع دارم که شخصی هزینه ده تا بیست تاکسی تلفنی و اینترنتی را تقبّل کرده تا بیماران بیبضاعت را برای دیالیز بیاورند و برگردانند. این نگاه خیلی زیبایی است و دیگران را هم تشویق میکند و اثرگذاری فوقالعادهای در جامعه دارد؛ چرا که اکثر این افراد بنا به مشکلات جسمی، توانایی سوار شدن به اتوبوس یا مترو را ندارند. اگر شخصی تاکسی بگیرد که در هفته سه روز، او را برای دیالیز ببرد و برگرداند، در شهرهای کوچک حداقل چهل یا پنجاه هزار تومان و در شهرهای بزرگ، بیشتر از آن باید هزینه کند. یا فردی درآمد کارخانهای را برای این امور وقف میکند. «دلیل انتخاب کتاب الوقف برای مباحثه» دلیل دیگری که کتاب الوقف را انتخاب کردیم، این است که والد استاد این کتاب را سالها قبل در ماه مبارک رمضان تدریس کرده بودند و حواشیای هم بر این کتاب ـ که ما جدیداً «ملحقات عروه» در دو جلد با حواشی ایشان چاپ کردهایم ـ مرقوم فرمودهاند. بحث ایشان به بیست و چند سال پیش برمیگردد و شاید مواردی باشد که با مبانی و حاشیه جدید ایشان سازگاری نداشته و یا مطالبی از حاشیه جدید ایشان آن موقع مطرح نشده باشد، لذا بحث را به این نیت شروع کردیم که مشمول دعای ایشان باشیم، اما واقعاً کار را بر خودمان سخت کردیم؛ زیرا اولاً شیوه بحث ما با شیوه تدریس استاد والد متفاوت است و ثانیاً مباحث ایشان خیلی پراکنده و متشتّت است. البته مباحث روزهای اول خیلی مرتب است، اما به مرور زمان متشتّت میشود. انشاءالله که دعایشان شامل حال ما بشود و بتوانیم این مباحث را منظمتر به سرانجام برسانیم. «کلام در عنوان وقف و اخوات آن؛ یعنی سُکْنی و عُمْری و رُقْبی» ما بحث را بر حسب کتاب «تحریر الوسیله»، که شیوه مباحث فقهی ما هست، ادامه میدهیم. ایشان در تحریر میفرمایند: «کتاب الوقف و أخواته». عناوین این بحث در کتب دیگر به صورت «کتاب الوقوف و الصّدقات»، «کتاب الوقوف و العطایاء» و «کتاب الوقوف و العطیة» ذکر شده است. مراد از «اخوات» وقف، «سُکْنی، عُمْری و رُقْبی و هبه و عطیه» است. در مورد اخوات وقف گفتهاند یکی از اخوات آن «سُکْنی» است. در تعریف سُکْنی و عُمْری و رُقْبی اختلاف نظر بوده و در هر یک نیز اقوالی بیان شده است. برخی فرمودهاند اصل سُکْنی این است که شما سکونت در منزل را ـ یعنی منافع آن ـ یا با مدت زمان معینی یا بدون مدت زمان معینی در اختیار شخصی قرار میدهید. پس سُکْنی از این جهت، اعمّ است. برخی گفتهاند عُمْری هم واگذاری منفعت سکونت در منزل به دیگری است، مشروط به عمر یکی از طرفین ـ مالک یا کسی که در آن سکونت میکند ـ میباشد. در مورد رُقْبی هم فرمودهاند سکونت در منزلی با شرط و مدتی معین؛ مثلاً ده یا بیست سال است. اگر سُکْنی، عُمْری و رُقْبی را به این صورت معنا بکنید، یعنی بحث سکونت و استفاده از منافع را مطرح بکنید ـ که فقط منافع مسکن را شامل بشود ـ سُکْنی، اعم از رُقْبی و عُمْری میشود؛ چرا که در سُکْنی، نیاز به بیان مدت نیست، اما در عُمْری و رُقْبی نیاز به بیان مدت است. رُقْبی را از «ارتقاب» یا «رقبه» گرفتهاند. اگر از «ارتقاب» بگیریم، یعنی منتظر و مترصّد. یعنی هر کدام از طرفین مترصد و منتظر این هستند که مدت معین تمام بشود و ملک به مالک برگردد، ولی اگر به معنای «رقبه» بگیرید، چون نسبت به ارض است، میگوید شما در این زمین سکونت پیدا کن. رقبه، ارض را در اختیار شما قرار داده است. پس اگر سُکْنی به این معنا گرفته بشود، اعم است. اما برخی سُکْنی را به سکونت در منزل؛ چه با شرط مدت یا عدم مدت، و عُمْری و رُقْبی را با شرط زمان یا عمر یکی از طرفین معنا کردهاند، اما گفتهاند اختصاصی به سکونت ندارد و شامل تحبیس منافع دیگر هم میشود؛ مثل وقف منافع درخت و چاه آب. اگر عُمْری و رُقْبی به این معنا گرفته بشود، عموم و خصوص من وجه است. سُکْنی از حیث مدت، و عُمْری و رُقْبی از حیث متعلّق اعمّ هستند. اما چرا از سُکْنی و رُقْبی از وقف جدا شدهاند؟ چون در اینگونه امور، خود ملک حبس نمیشود، بلکه منافعش حبس میشود. به عنوان مثال اگر شما خانهای را به کسی دادید که در آن سکونت کند، میتوانید آن را نقل و انتقال بدهید به این شرط که مدت زمان قرارداد عمری و رقبی حفظ بشود. پس این وقف نیست و اخوات وقف است؛ چون در برخی از خصوصیات و آثار، مثل وقف است و آن، تسبیل منافع آن است، یعنی منافع در راه خدا قرار داده شده است. تسبیل منافع در راه خداست. «نگاهی به موضوع وقف در صدر اسلام» در صدر اسلام عنوانی به نام «وقف» وجود نداشت (دقت کنید!)، بلکه صدقه جاریه بود. چرا تأکید میکنیم دقت کنید؟ چون در بحثی که خواهیم خواند، مرحوم سید در «عروه الوثقی» میفرماید بسیاری اوقات صدقه بر وقف اطلاق شده است. در روایات و نصوص غالباً از وقف به صدقه تعبیر شده است. البته والد استاد به ایشان اشکال کرده و روایات زیادی (حدود پانزده روایت) را میآورند که با صراحت عنوان وقف بیان شده است و میفرمایند شما چطور میفرمایید در روایات کمتر تعبیر به وقف شده است. عرض بنده این است اشکالی را که والد استاد بر سخن مرحوم سیّد دارند، ظاهراً میتوانیم بگوییم رفعش به این است که در صدر اسلام، از وقف به عنوان صدقه جاریه تعبیر شده و در روایات ائمه علیهم السلام هم تعبیر به صدقه برای وقف شده و فرمودهاند صدقهای که قابل خرید و فروش نیست، یعنی اطلاق صدقه بر وقف با قرینه است و این بحث مفصلاً مطرح خواهد شد. در دو روایتی که از امیر مؤمنان علی علیه السلام پیرامون ارتباط با وقف وارد شده (یکی در چاهی که حفر کردند) میفرمایند این «صدقةٌ لا تباع و لا توهب».[1] ظاهراً آنجا هم دارد که «لا تورث».[2] یعنی در زمان امیر مؤمنان علی علیه السلام هم تعبیر به وقف نشده است و آن مورد را تعبیر به صدقه جاریه کردهاند. «روایاتی که در آنها از وقف با عنوان صدقه جاریه یاد شده» آنچه در تعریف وقف، ملاک است و فقها هم بر اساس آن خبر، وقف را تعریف کردهاند، نبوی مشهور است که میفرماید: «تحبیس الاصل و تسبیل المنفعة».[3] اکنون روایاتی را که از وقف به صدقه جاریه تعبیر شده، میخوانیم: «محمد بن یعقوب عن عدةٍ من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن عیسى [ثقه است] عن محمد بن عیسى [گفتهاند ثقه است و تضعیف ابن ولید، درست نیست.] عن منصور بن حازم البجلی [ثقه است] عن هشام بن سالم [ثقه و جلیل القدر است] عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لیس یتبع الرجل بعد موته من الأجر إلا ثلاث خصالٍ [سه خصلت] صدقةٌ أجراها فی حیاته فهی تجری بعد موته؛ و سنة هدىً سنّها فهی یعمل بها بعد موته [سنتهایی که قرار داده میشود] أو ولدٌ صالحٌ یدعو له».[4]این سه خصلت را گفتهاند برای شخص، باقی میماند. یک نکته در باب صدقه جاریه هست. شاید سؤال بکنید که اینکه روایت (روایت بعدی هم هست) میفرماید که ثواب این صدقه میماند، صدقه که تکویناً نمیماند؛ مثلاً امیر مؤمنان علیه السلام این همه موقوفات داشتند، چند مورد از وقفهای ایشان باقی مانده است؟ یا از مواردی که دو سده قبل وقف کردهاند، کدام باقی مانده است؟ با نبود موقوفات چگونه این ثواب الی الابد و به صورت آبشاری جاری و روان به واقف میرسد؟ گفتهاند جاری و مستمر بودن این ثواب به نیت واقف و رحمت واسعه الهی برمیگردد؛ چون خدا توصیه به وقف کرده و خودش آن را تضمین نموده است. شما در زمان حیات موردی را برای رفاه مردم نیت میکنید، بعد از مرگتان نیز نیت شما به قوت خود باقی است و آن مورد برای رفاه کسانی که بعد از شما حیات دارند و زندگی میکنند به کار گرفته میشود، وقتی نیت شما استمرار و جاری بودن آن است، حتماً از رحمت الهی هم دور نیست و ثواب آن را برای شما مستمر و جاری قرار دهد.[5] روایت سوم از «کافی» شریف است و میفرماید: «و عنه عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن إسحاق بن عمار [روایت صحیحه است] عن أبی عبد الله علیه السلام قال: یتبع الرجل بعد موته ثلاث خصالٍ: صدقةٌ أجراها لله فی حیاته فهی تجری له بعد وفاته [استدامه را میرساند] و سنة هدىً سنّها فهی یعمل بها بعد موته و ولدٌ صالحٌ یدعو له».[6] موردی را که شما میفرمایید، احتمالاً راجع به صدقه است. روایت بعدی که تعبیر به «صدقه جاریه» دارد را میخوانیم؛ چرا که یک از تعاریف وقف که شهید در «دروس» به آن تصریح نموده این است که «الوقف، الصدقة الجاریة». روایت از «کافی» است: «و بالإسناد عن صفوان بن یحیى عن معاویة بن عمار [روایت صحیحه است] قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام ما یلحق الرجل بعد موته؟ فقال: سنةٌ یعمل بها بعد موته فیکون له مثل أجر من عمل بها من غیر أن ینقص من أجورهم شیءٌ [آنها ثواب خودشان را میبرند و این هم ثواب خودش را] و الصدقة الجاریة [اینجا عبارت صدقه جاریه را به کار برده است] تجری من بعده [مراد، وقف است] و الولد الطّیب یدعو لوالدیه بعد موتهما [نشان میدهد که اگر فرزندی برای پدر و مادرش دعا بکند، ثواب آن به والدین میرسد. حال کارهای ثوابی که برایشان انجام میدهد را میفرماید] یدعو لوالدیه بعد موتهما و یحجّ و یتصدّق و یعتق عنهما [زمان و حمل صدور روایت مسیر نزدیک بوده و مثل امروزه شرایط سختی برای تشرّف نبوده و میتوانستهاند به حج بروند، حالا باید نیابت بگیرند و برایش حج بگزارند] و یصلّی و یصوم عنهما. فقلت أشرکهما فی حجتی؟ [سؤال کرد که آیا آنها را در حج خودم شرکت بدهم؟ امام علیه السلام فرمود:] نعم».[7] از صدقه جاریه که در روایت آمده، تعبیر به وقف کردهاند؛ حتی شهید در «دروس» به اعتبار این روایت، وقف را به «تحبیس الاصل» یا «تحبیس العین و تسبیل المنفعة»، معنا نکرده، بلکه گفته «الوقف، الصدقة الجاریة». آنچه خواندیم، اعتبارش این روایت است. «و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین» [1]. وسائل الشیعه 19: 187، کتاب الوقوف و الصدقات، الباب6، الحدیث4. [2]. همان، الحدیث2. [3]. روایت نبوی عامی به این شرح است: «حبِّس الاصل و سبِّل الثمرة» (خلاف 3: 540 به نقل از منبع اهل سنت). [4]. وسائل الشیعه 19: 171، کتاب الوقوف و الصدقات، الباب 1، الحدیث1. [5]. در این که رحمت الهی بیکران است، شکی نیست و در این که پاداش به نیت برمیگردد و شما همین که آرزو میکننید و در نیت دارید که اگر تا قیامت زنده بودید، درآمدتان را برای رضای خدا صدقه بدهید و خدا به جهت این نیت تا قیامت برای شما پاداش صدقه دادن مینویسد، شکی نیست و در دعای امام سجاد هم با توجه به این فضل خدا، از خدا خواسته که خدایا نیتهایم را زیاد گردان(دعای بیستم) ولی این روایات در صدد بیان این وعده نیست بلکه در صدد بیان این است که اعمال ثواب با مردن تمام میشوند جز چند مورد یکی مثلا خانهای که به کسی برای رضای خدا بخشیده که با این که بخشنده مرده ولی تا این خانه هست و از ان استفاده می شود برای او ثواب می نویسند دوم صدقه جاریه و وقف و سوم فرزند صالح. در این موارد هر گاه آن فرزند بمیرد یا ان خانه موهوبه یا موقوفه خراب شود دیگر عمل ثواب دار، منقطع شده ولی تا هست، ثواب ادامه دارد. این روایت دلالتی ندارد که اجر وقف تا قیامت ادامه دارد تا در صدد توجیهش باشیم. توجیه صحیح و منطقی است ولی مورد توجیه مدلول روایت نیست. [6]. وسائل الشیعه 19: 172، کتاب الوقوف و الصدقات، الباب 1، الحدیث3. [7]. همان: الحدیث4.
|