صحت و عدم صحّت معاطات در وقف
درس خارج فقه حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته) کتاب الوقف درس 26 تاریخ: 1400/9/1 بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین «صحت و عدم صحّت معاطات در وقف» در جلسه قبل بیان شد که فقها فرموده اند در بحث وقف، اجرای عقد به صیغه لفظیه شرط است و ظاهر کلام شان این است که معاطات در وقف صحیح نیست. در تفصیلی که برخی فقها دادهاند معاطات را در باب مثل مسجد و اوقاف عامّه صحیح میدانند، اما ظاهر کلام اکثر فقها ـ همان طور که «ملحقات» اشاره کرده ـ این است که نیاز به صیغه دارد و معاطات کفایت نمیکند. بنابر این باید بررسی شود که آیا معاطات در باب وقف میآید یا نمیآید و اگر آمد، مسجد و غیرمسجد و اوقاف خاصّه و عامّه باهم فرقی دارند یا نه؟ اگر قایل به عدم صحّت معاطات در وقف شدیم، باید بررسی بکنیم که آیا نسبت به مسجد و اوقاف عامّه معاطات صحیح است یا صحیح نیست؟ پس در بحث معاطات دو مسأله قابل بررسی است: یکی اصل صحّت معاطات در وقف و دیگری اینکه اگر صحیح نبود، در باب مسجد حکم چیست و اگر بنایی به عنوان مسجدیت ایجاد شد، آیا کفایت میکند یا حتماً باید شرایطی را که برای صحّت وقف مسجد ذکر کردهاند رعایت کند؛ یعنی صیغه مسجد بودن را بخواند و «جعلته مسجداً لله» یا «وقفتها للمسجد» را به زبان بیاورد و نمازی هم در آن خوانده بشود؟ «کلام در نیاز به انشای قصد متعاملین و ایجاد آن» پیش از ورود به این بحث که آیا معاطات در وقف صحیح است یا صحیح نیست، باید به یک بحث کلیتر و مبناییتر ورود کنیم. پس از آن مشخص میشود که آیا معاطات در وقف صحیح است یا نه؟ این بحث مبنایی در همه عقود هم کارساز است و کارآیی دارد. حضرت امام این بحث را در «کتاب البیع» و در «فصلٌ فی ألفاظ عقد البیع» مطرح کردهاند. ایشان فرموده اند در باب بیع و همه عقود نیاز به انشاء قصد متعاملین داریم و باید این قصد و نیت را ایجاد بکنیم. این ایجاد و انشاء گاهی به لفظ است و گاهی به فعل. معاطات در باب بیع که به منزله انشاء عقد است و برای ایجاد عقد به کار برده میشود، به معنای اعطا و اخذ است. لفظ هم چه با لفظ صریح و چه با قرینه بر انشاء کفایت میکند. پس آنچه در بین مردم متعارف است و عقلا آن را قبول دارند، برای اثبات آن امر اعتباری و مسبّب از انشاء، ـ که گاهی ملکیّت و گاهی اباحه در تصرّف است، ـ و سبب آن امر اعتباری دو چیز است: یکی لفظ است که مثلاً در بیع، هبه و وقف، به چه الفاظی باشد و دیگری فعل و ما یدل علیه غیر اللفظ است، البته معاطات به معنای اعطا و اخذ است. «آیا معاطات فقط به معنای اخذ و اعطا در سببیّت لحاظ میشود؟» بحث این است که آیا سبب معاطات فقط به معنای اخذ و اعطا لحاظ میشود، یا هر فعلی [غیر از اخذ و اعطا] برای سببیّت کفایت میکند و یا هر لفظی که مُبرِز آن قصد باشد هم کفایت میکند و لازم نیست به لفظ «بعتُ» یا «قبلتُ» باشد، شخصی را در نظر بگیرید که میخواهد کتابی را بخرد، فروشنده به او می گوید من این کتاب را به تو فروختم و شخص با این که نیتش قبول است، به جای اینکه بگوید من قبول کردم، «تقبّل الله» بگوید یا عبارت دیگری را به کار ببرد. آیا ایجاد ماهیت عقد و آن امر اعتباری منحصر در الفاظ و فعل خاصّ است که به معنای اخذ و اعطا باشد یا آنچه نزد عقلا اهمیت دارد، ابراز قصدی است که دارند؛ مثلاً ابراز کند که قصد اجاره یا قصد هبه و یا قصد بیع دارد. مهم برای آنها وسیلهای برای ابراز آن نیت است؛ حالا این وسیله هر چه میخواهد باشد. حضرت امام(سلام الله علیه) در اینجا ابتدائاً میفرمایند ظاهر این است که هر مبرزی کفایت میکند و سپس اشکال کرده و میفرمایند: اسباب باید اسباب عقلائیه و متعارف بین مردم باشد. بنابر این اگر شخصی بگوید من معاملهای را مثلاً با حرکت سبیل، ریش یا عطسه انجام میدهم، عقلا اینها را برای ایجاد ماهیت بیع کافی ندانسته و انشاء به حساب نمیآورند. «اشکال والد استاد بر کلام حضرت امام پیرامون انحصار در فعل و الفاظ خاص» والد استاد در اینجا به ایشان اشکال میکنند که ما همان حرف اول شما را قبول داریم که نیاز نیست که سببیّت در فعل خاص و الفاظ خاص منحصر باشد؛ بلکه همان طور که خودتان هم فرمودید مراد عقلا در باب ابراز این است که از طرف متعاملین وسیلهای برای ابراز قصدشان در نظر گرفته شده باشد و همین مقدار نزد عقلا معتبر است و لفظ خاص اعتبار ندارد. والد استاد در اینجا دو دلیل هم میآورند: یک: همین که عرض کردیم که عقلا سبب مستقلّی را اعتبار نمیکنند، بلکه ملاک شان وسیله ابراز است به هر سببی که باشد. عقلا فقط ابراز و چیزی را که مُبرِز نیت باشد، میخواهند و دیگر کاری به نوع ابراز ندارند. دو: وقتی که با مقاوله قبلی یک فعلی را مبرز قرار می دهید؛ مثلاً میگویید اگر من وارد مغازه شما شدم به درب مغازه دست زدم به این معناست که نوشابه میخواهم، کفایت میکند. حتماً می دانیم که اسباب در طول ازمنه تغییر میکنند، مثلاً زمانی در ورودی حمامها کوزهای میگذاشتند و مردم پولی را بابت آب در آن میانداختند و در زمان دیگر روش دیگری ایجاد میشود. میتوانید بگویید این روشی که ایجاد میشود، یک روش عقلایی است که باز متعارف میشود؛ زیرا گفتیم که اسباب باید اسباب متعارف باشد. در زمانی، قرار دادن پول و برداشتن آب در بین مردم متعارف بوده است پس اسباب متعارفه و عقلاییه کفایت میکند. شما نمیتوانید این را شاهد بگیرید. والد استاد کجا را شاهد میگیرند؟ میفرمایند ابتدا که گذاشتن پول و برداشتن آب یا نوشابه یا نان ـ رویهای که در برخی از شهرهای شمالی کشور وجود دارد و نانواییها نان را دم در میگذارند، شخص پول را میگذارد و نان را برمیدارد. ـ خواست شروع بشود، آیا عقلا و قانونگذاران باهم نشستند و گفتند این کار کفایت میکند؟ یا این سنت به مرور زمان حاصل شد؟ قطعاً روز اولی که دو نفر این کار را کردند، عقلا شکلی برای آن مشخص نکرده بودند، بلکه قانونگذار بعد از فراگیر شدن آن را تأیید کرد. مثلاً در معاملهای به صورت تلفنی یا اینترنتی انجام میگیرد، آیا عقلا در روز اولی شور گرفته و گفتهاند معامله تلفنی یا اینترنتی صحیح است تا شما معامله را انجام بدهید؟ یا بعد از ایجاد این نوع معامله که تلفنی یا اینترنتی یکی گفت خریدم و دیگری گفت فروختم قانون گذار آن را تأیید کرد؟ آیا می توان گفت چون هنوز عقلا اطلاعی از نحوه معامله تلفنی یا اینترنتی نداشتند، روش بین دو نفر صحیح نبوده و بعد از عامّ البلوی و متعارف شدن عقلا برایش سببیّت قایل شده اند؟ آیا روز اولی که روش تلفنی یا اینترنتی داشت اجرا میشد، کسی میتوانست بگوید در کتابی که به صورت تلفنی یا اینترنتی خریدهاید، جایز نیست تصرّف بکنید چون بیع از طریق تلفن و اینترنت محقّق نمی شود؟ آیا می توان گفت چون عقلا این را قبول ندارند و اسباب عقلائیه نیست بیع محقّق نمی شود ؟ آیا این «تجارةً عن تراض» به معنای «عن حقٍّ» نیست؟ پس اینکه حضرت امام میفرمایند ما نیاز به اسباب عقلائیه داریم، یک اشکالش همان است که خودشان هم فرمودهاند و بعد رد کردهاند که ما نیاز نداریم همه اسباب عقلائیه باشند، بلکه برای ایجاد ماهیت بیع نیازمند به مُبرِز هستیم، اما عقلا به نوع مُبرِز کاری ندارند. «بحث تخاصم و تنازع در جاهایی که اسباب غیرمتعارف استفاده میشود» اشکال دوم این است که سنتها و روشهای معاملیای که ابتداً ایجاد میشود، هیچ کس از آن اطلاع نداشته است. در قضیه گذاشتن پول و برداشتن آب و رفتن به داخل حمام، عقلا جمع نشدند تا بگویند این هم یک روش معاملی باشد. آیا میتوان مدعی شد روز اولی که این معامله انجام شد، تصرّف آقایان در ثمن و مثمن حرام است؟ آیا کسی میتواند چنین چیزی بگوید؟ مال خودش است و خواسته این طور نقل و انتقال بدهد. قانونگذار و عقلا چنین مواردی را منع نکرده اند؛ چرا که هیچ اشکالی ندارد و طبق نیت طرفین قرار بود این ملک داخل اموال او برود و اموال او به ملکیّت این بیاید و مبادلة مالٍ بمالٍ اتفاق افتاده است. نکته قابل توجه این که که ظاهراً خلطی در کلام حضرت امام وجود دارد. حضرت امام استدلال میکنند به اینکه عقلا در جاهایی که اسباب غیرمتعارف استفاده میشود میگویند این ماهیت تحقّق پیدا نکرده، مربوط به موارد تنازع و تخاصم است. آنجا دایره حکومت عقلا و قانونگذار (به معنای اعم آن) است. قانونگذار کسی است که روشهای عقلا را در نظر میگیرد و از آن طرف اگر مثلاً قانونگذاری در اسلام باشد، شرع را هم در نظر میگیرد و با تلفیق اینها میگوید که این بنای عقلا با شرع موافق است یا موافق نیست. این میشود قانونگذار که اعم میشود؛ یعنی هم خودش جزء عقلاست و هم باید موارد دیگر را هم در نظر بگیرد. پس ما در جایی میتوانیم بگوییم اسباب عقلائیه منحصر در چیزی است که عقلا تجویز میکنند، مثلاً شخص منازعه دارد، مراجعه میکند و میگوید من این طور گفتم و ایشان این طور گفت. اینجا عقلا میگویند قانونگذار میگوید آنچه باید میگفتی، این گونه بود. بنابر این دایره حکومت عقلا و قانونگذار در جایی است که امری هم به آنها مربوط بشود. این امور در کجا به آنها مربوط است؟ در جایی که بخواهند از افراد جامعه حمایت کنند و رفع تخاصم و تنازع بکنند. در این موارد باید قانون، محدود و محصور باشد و هیچ اشکالی هم ندارد. «امکان محدود کردن قوانین توسط قانونگذار» بحث بسیار مهمی که در قانونگذاری و حکومت شاید توجه چندانی به آن نشده، این است که قانونگذار میتواند بسیاری از مواردی را که مشروع است، محدود بکند و بگوید آن را قبول ندارد؛ مثل اتفاقی که امروزه در مورد قول نامه میافتد. البته سابقه این مسأله شاید به قبل از پیروزی انقلاب برمی گردد و خیلی از افراد با آن درگیر بودهاند؛ زیرا برخی می گویند قولنامه نشانه مالکیّت شماست. این کار باعث شده که پروندههای زیادی درست بشود؛ مثلاً ملکی را با قول نامه به چند شخص فروخته و همه آنها ادعای مالکیّت دارند و اگر احیاناً تاریخ همه قول نامه ها هم یکی باشد برای قاضی و حکومت یک مشکل اساسی حاصل خواهد شد. در حال حاضر برای رفع این اشکال سامانه ای را ایجاد کرده اند تا تمام معامله ها در آنجا ثبت بشود. قانون گذار میگوید شما اختیار هر نوع معامله را داری و معامله شما مشروع است، اما این معامله ها باید در سامانه ثبت بشوند. اگر معامله شما در سامانه ثبت بشود، برای منِ قانونگذار و مجری قانون و قاضی محترم است و از شما حمایت میکنم، اما اگر مابین خودتان معامله ای انجام دادید و آن را ثبت نکردید و بعداً در مقام نزاع برآمدید، قانونگذار هیچ وظیفه ای در حمایت از شما ندارد؛ یعنی قانونگذار اسباب را محدود بکند و محدود کردن اسباب، برای ایجاد نظم و نظامات اجتماعی هیچ مانعی ندارد. شورای نگهبان با این ادعا که هر شخصی بر اموالش مسلط است و حق دارد هر گونه که بخواهد آن را به دیگران منتقل کند، به قانون اشکال کرده و آن را به مجلس برگردانده بود، نمایندگان هم با یک سری اصلاحات دوباره همان را تصویب کردند. باید گفت درست است که هر شخصی هر گونه که بخواهد می تواند در اموالش تصرف کند، اما این یک دید حکومتی نمیتواند باشد؛ چون حاکمیت و حکومت باید در اجرای قوانین یک جامعه امن و ایمن از نظر اقتصادی بسازد. اینها همه باید در مرحله قانونگذاری مورد نظر قانونگذاران باشد و به صرف ادعای اینکه شرع گفته، کفایت نمیکند. شما در بحث حقوق کارگر و کارفرما میگویید بحث اجاره است و کارفرما هر موقع خواست، میتواند اجاره را فسخ بکند و حق اجاره هم هر مقداری که باید، پرداخته شده و حقّ بیمه و حقوق دیگر را لازم ندارد، اما در قوانین گفتهاید کارفرما و کارگر، حقوق دیگری هم دارند. مگر این خلاف شرع نیست؟ شما در دید اول میگویید خلاف شرع است و در دید قانونگذاری می گویید این قوانین با هدف ایجاد امنیّت شغلی برای کارگر آمده است تا استثمار نشود. اینها یک دیدهای کلان است که باید در قانونگذاری رعایت بشود. «کلام در چگونگی ایجاد یا عدم ایجاد ماهیت عقد» وقتی حضرت امام میفرمایند ماهیت عقد ایجاد نمیشود مگر به اسباب عقلائیه، باید پرسید که چرا ایجاد نمی شود؟ اگر دو نفر مال شان را با یک روشی به یکدیگر منتقل کردند، چه کسی گفته تصرّف غیرمجاز میکنند؟ البته عقلا و قانونگذار می تواند بگویند چون روش قانونی را عمل نکردید، تا زمانی که دعوایی باهم ندارید، عواقب آن با خودتان است و به ما ربطی ندارد، ولی اگر اختلاف کردید از پشتیبانی ما بهره مند نمی شوید؛ زیرا حدود اختیارات عقلا و قانونگذار در جایی است که به آنها مراجعه میشود. اگر میخواهید بعداً به آنها مراجعه بکنید، باید از قبل زمینههایش را فراهم کرده باشید. بنابر این موضوع بحث محیط تقنین و قانونگذاری است و در اجتماع و نظامات اجتماعی هم پذیرفته شده است و باید همین گونه هم باشد، اما ایجاد ماهیت، بدون وجود تخاصم و نزاع در موارد رضایت طرفین، نیازی به این اسباب متعارفه ندارد. پس دو بحث است: یکی محیط تقنین، که ما هم میگوییم اسباب باید محدود و محصور باشد؛ چون بحث تنازع است. اعلام کردهاید اگر در آینده خواهان حمایت من هستید باید بدانید که من فقط این دو روش را قبول دارم: نوشته باشی و بنگاه رفته و کد رهگیری گرفته باشی. اما اگر نوشته ای بیاوری یا بگویی من به این خانه دست زدم تا خانه مال من باشد و او هم پول خانه را گرفت و من مالک این خانه هستم، من از شما حمایت نمیکنم؛ چون معامله به شکل قانونی نبوده، اما اگر خودتان بین خودتان قبول دارید، من در آن دخالتی نمی کنم. دو نفر را در نظر بگیرید که بعد از معامله خانه ای فروشنده از دنیا رفته است و هیچ نوشته و مدرکی هم تبادل نشده است، اینجا خانه را که مال میت است، به ورثه میدهند؛ زیرا در تحقّق بیع، نیاز به ابراز داریم؛ هر ابرازی که صورت بگیرد و بر آن توافق کنند. اسباب عقلائیه توافق قبلی نمیخواهد چون مشخص است. میگوید گفته «بعتُ» و «اشتریتُ» برای خرید و فروش است و یا بر فرض، نوشتن قولنامه دلالت بر خرید و فروش دارد، اما اسباب غیرمتعارفه و اسبابی که هنوز عقلا امضا نکردهاند، نیاز به یک مقاوله قبلی دارد تا بتوانند نیت شان را بیان بکنند و بگوید با این فعل، نیت من فروش این خانه یا اجاره یا هبه آن است. «خلاصه بحث در تحقق ماهیت عقد» بحث ما در تحقّق ماهیت عقد است و این که آیا ماهیت عقد به اسباب عقلائیه و متعارفه وابسته است یا وابسته نیست؟ آیا به شرط تقاول قبلی که از این مُبرِزیت اطلاع پیدا کنند، به هر سببی که مُبرِز نیت باشد کفایت میکند؟ عرض کردیم حضرت امام در ابتدا قبول میکنند، اما بعد به آن اشکال کرده و مثالهایی هم میزنند. والد استاد دلیل اول را کفایت هر سببی دانسته و ملاک را مُبرِزیت بیان می کنند. دلیل دیگر را هم این می دانند که در ابتدا هر روشی که ایجاد میشود، عقلا آن را موجب ماهیت عقد میدانند. بنابر این تصرّفات را باطل نمیدانند و اگر شخص بخواهد به دیگری بفروشد هم هیچ مانعی برایش نیست. همچنین عرض کردیم آنچه حضرت امام میفرمایند در باب محیط تقنین و قانونگذاری است. قانونگذار میتواند بگوید آنجا که به من مراجعه میکنی، من فقط این اسباب خاص را قبول دارم. در تخاصم هم اگر این دو نفر مراجعه کردند، قانونگذار میتواند بگوید که من قبول ندارم؛ چون اعلام کردم که فقط این گونه موارد را قبول دارم. در ادامه بحث توضیح دادیم این در محیط تقنین است نه ایجاد ماهیت عقد و آن امر اعتباری. آن امر اعتباری ـ هر چه که باشد؛ چه اجاره، چه بیع، چه تملیک منفعت و چه تملیک عین ـ به وسیله مُبرِز تحقّق پیدا میکند. بنابر این معاطات به هر روشی قابل تحقّق است مخصوصاً در وقف که بحث ماست، که بسیار اهون است؛ چون در مثل وقف بر جهات عامّه اصلاً به طرف مقابل کاری ندارد و افهام غیر در آن وجود ندارد؛ کاری را برای خدا و «لله» انجام میدهد. مثلاً مسجد را میسازد و میگوید من وقتی به بالای مأذنه میروم، به این معناست که این مسجد وقف است. حتی در وقف خاص هم به همین صورت است و این را با یک روشی وقف میکند. برخی در بحث وقف برای مسجد گفتهاند اگر نیت کنی که وقف باشد و با این نیت در آن نماز هم بخوانی، کفایت نمیکند، بلکه باید لفظ «وقفت للمسجد» را بیاورید. حتی در «تذکره» میگوید «جعلته مسجداً» هم کفایت نمیکند؛ زیرا قصد قربت در آن شرط است. در مسجد اصلاً معاطات را قبول ندارند. «و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»
|