سلب منفعت کلی مانع وقف
درس خارج فقه حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته) کتاب الوقف درس 130 تاریخ: 1401/8/17 بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین «سلب منفعت کلی مانع وقف» بحث در این بود که اگر مالی مثل منزل یا مغازهای را اجاره داد، میتواند بعداً آن را وقف بکند یا خیر؟ عرض کردیم که قبل از وقف میتواند مالی را اجاره بدهد و بعداً وقف کند،؛ از این جهت، اشکالی ندارد و این مال تا زمان اجاره، مسلوب المنفعه است و وقف اگر به طور کل، سلب منفعت شده باشد، صحیح نمیباشد ولی اگر در جزئی از زمان، مسلوب المنفعه باشد، مانعی ندارد. در خارج هم اوقافی میبینیم که در زمانهایی، منفعتی ندارد؛ مثل درخت که در بخشی از سال، منفعت دارد. اگر در برخی از اوقات و زمانها منفعت سلب بشود مانعی ندارد -چه به صورت استثنا اگر مدت اجاره را استثنا بدانید؛ چه به وسیله امورتکوینیه و مربوط به ذات موقوفه؛ مثل اینکه در یک منطقه سردسیر، جایی را برای استفاده طلاب وقف میکنید و آنجا فقط سه ماه تابستان قابلیت استفاده را دارد و منفعتش در این سه ماه است. سلب منفعت اگر به طور کلی باشد، این وقف معنا ندارد اما سلب منفعت در برههای چه به نحو استثنا (مثل باب اجاره)؛ چه به صورت اسثتنای قسمتی از منافع از ابتدا (مثل اکل اضیاف) و چه به صورت تکوینی و مقتضای عین موقوفه، اشکالی ندارد. پس سلب انتفاع در اینجا مانع نیست. «راه حل استفاده از منافع موقوفه در مدت عمر» اگر در بین مدت اجاره، اجاره فسخ شد، این منافع به چه کسی بر میگردد و مال کیست؟ مال موقوفٌ علیهم است یا مال واقف موجر؟ گفتهاند به واقف موجر بر میگردد؛ چون این منافع از ابتدا وقف نشده است. مثل این است که از اول، استثنا کرده و گفته باشد که خودم از الآن تا یک سال، از منافع موقوفه استفاده میکنم و شما بعد از یک سال، از آن استفاده کنید. این استثنا میتواند به تصریح یا به واسطه یک حکم شرعی، باشد. «ملحقات» میفرماید: «الاولى لمن أراد أن ينتفع بالوقف ما دام حياً كلاً أو بعضاً أن يوجر العين التي يريد وقفها مدةً معيّنةً كعشر سنين كلاً أو بعضاً ويجعل لنفسه خيار الفسخ [میگوید کل یا بعضش را ده سال اجاره میدهم، اما برای خودش خیار قرار میدهد] ثم بعد اجراء الصيغة والاقباض يفسخ الاجارة فترجع المنافع إليه في تلك المدة [میگوید تا ده سالی که در این شهر، زندگی میکنم، اجاره میدهم و حقّ فسخ هم برای خودش قرار میدهد. بعد از تمام شدن وقف، اجاره را فسخ میکند. میگوییم این با شرط این مدت اجاره، وقف کرد؛ یعنی منافع این مدت مال موقوفٌ علیهم نیست بلکه مال آقای واقف موجر است، پس الآن که فسخ شده به خودش بر میگردد چون منافع است و اوست که مالکیت منافع را دارد] و يكون الوقف مسلوب المنفعة إلى تلك المدة كلاً أو بعضاً و لا بأس به»؛[1] این از حیل باطلهای نیست که نتوان از آن، استفاده کرد. «حیل باطله» حیلههایی هستند که نافی اصل حکم باشند مثل حیل باب عدّه که عده را از بین میبرند یا حیل باب ربا که ربای حرام را حلال و مباح میکند! زیرا معقول نیست قانونگذار با اجازه دادن آنها نفی قانونی که خود گذرانده، بکند. «جواز داخل شدن واقف در موقوف علیهم در وقف بر جهات عامه» مسأله بعدی، وقف بر جهات عامّه و عناوین کلیه و عامه است. ما یک «جهات عامّه» داریم و یک «عناوین کلیه و عامّه». جهات عامّه، وقف بر جهت است مثل مسجد، پل- کاروانسراها، اما در عناوین کلیه، اشخاص دخیلند، مثل علمای قم، یا فقرای یک شهر مشخص، که افراد در آن، دخیلند. گفتهاند اگر بر «جهات عامّه» مثل مسجد و مدرسه و اموری که جنبه عمومیت دارند، وقف کرد، چون افراد در آن ملاک نیست، خودش هم میتواند از آن، استفاده بکند چون مصداق وقف علی نفسه نیست و مصداق وقف بر نفس نمیباشد. در مثل عناوین عامّه، هم سیره قطعیه بر استفاده واقف هست و هم اینکه در اینجا موقوف مثل مباحات میشود که همه افراد میتوانند از آن استفاده کنند چراکه فک ملکیت میشود و دیگر ملک کسی نیست، بلکه بنابر یک مبنا، به خداوند، منتقل میشود و ملک خداوند است نه ملک اشخاص؛ پس جزء مباحاتی میشود که همه میتوانند در آن تصرف بکنند. بنابر این، اشکالی در استفاده واقف در عَرض دیگران از وقف بر جهات عامّه نیست مثلا اگر کسی پلی ساخت، میتواند خودش هم از آن رد بشود یا اگر مسجدی ساخت، میتواند در آن نماز بخواند. گاهی هم بر عناوین کلیهای مثل فقرا وقف میکند. در اینجا گفتهاند اگر مرادش توزیع باشد و میخواسته بگوید منافع بین فقرا توزیع شود، خودش نمیتواند از آن استفاده بکند؛ چه الآن که وقف میکند، فقیر باشد یا بعداً فقیر شود. اما اگر وقتی که اسم فقرا را میآورد، منظورش مصرف بود و وقف بر جهت فقر است، مثل وقف بر جهت فقاهت و یا علم، اگر خودش فقیر بود یا شد، میتواند استفاده بکند. در اینجا ابن ادریس[2] و علامه در «تذکره»[3] قائلند که به هیچ وجه نمیتواند استفاده بکند؛ حتی در این مورد هم که لفظ «فقرا» برای بیان مصرف باشد، به جهت همان قاعدهای که میگوید آقای واقف باید از وقف، منفک بشود، در این مورد هم نمیتواند استفاده کند. فقهای دیگر فرمودهاند وقتی بحث، بیان مصرف باشد، برگشت چنین وقفب به وقف بر جهت است و اگر از اول، قصد خروج خودش را نکرده و گفته باشد که من خارج باشم، میتواند استفاده بکند (در قصد دخول هم بحثی وجود دارد که روی عبارت، توضیح داده میشود؛ چون برخی مثل «مسالک» گفتهاند باید قصد دخول هم نکرده باشد) مثل مرحوم سید، حضرت امام و الد استاد فرمودهاند در جایی که بیان مصرف، باشد که برگشتش به جهت میشود، قصد دخول خودش هم مضر نیست، چون این مؤکِّد است و برای جهت فقر، وقف کرده است و قصد دخول به این صورت که اگر من هم فقیر شدم، استفاده بکنم، مضر نیست. در تحریر میفرماید:«لا إشکال فی جواز انتفاع الواقف بالاوقاف علی الجهات العامّة کالمساجد و المدارس و القناطر و الخانات المعدّة لنزول المسافرین و نحوها [اینها جهات عامّه است و بحثی ندارد] و أما الوقف علی العناوین العامّة کفقراء المحل مثلاً إذا کان الواقف داخلاً فی العنوان حین الوقف [همان موقع وقف میکند، داخل در عنوان باشد] أو صار داخلاً فیه فیما بعد [الآن داخل نیست اما بعداً فقیر یا فقیه شد که وقف به آن عنوانهاست، اینجا که عناوین عامّه شد، دو شق میشود:] فإن کان المراد التوزیع علیهم [همین الآن این افراد در نظرش هستند که توزیع بر این افراد باشد] فلا إشکال فی عدم جواز أخذ حصته من المنافع [پس اگر مرادش توزیع باشد، بعدش هم اگر فقیر شد یا الآن فقیر است، نمیتواند از آن، استفاده بکند. این وقف بر نفس میشود.] بل یلزم أن یقصد من العنوان المذکور حین الوقف مَن عدا نفسَه و یقصد خروجَه عنه [هنگام وقف قصد کند که خودش خارج باشد] و من ذلک ما لو وقف شیئاً علی ذریةِ أبیه أو جدّه [اینجا توضیح همان است و مثال میزنند. میفرمایند اگر شیئی را بر ذریه پدرش وقف بکند] إن کان المقصود البسط و التوزیع کما هو الشائع المتعارف فیه [شایع این است که کسانی که هستند، منظور هستند؛ بحث، بحث توزیع است] و إن کان المراد بیان المصرف کما هو الغالب المتعارف فی الوقف علی الفقراء و الزوار و الحجاج و نحوهم [و اگر مراد از ذکر ذریّه بیان مصرف باشد، در این صورت] فلا إشکال فی خروجه و عدم جواز الانتفاع به إذا قصد خروجه [با اینکه به جهت بر میگردد و بیان مصرف میشود، ولی چون خودش قصد خروج خود را نموده است؛ یعنی خودش را استثنا کرده. نمیتواند استفاده کند درست است که جهت، جهت فقیه است و عنوان «فقیه» این را میگیرد –چون بنابر توزیع نیست بلکه بیان مصرف است- پس این آقا را میگیرد، اما خودش از اول، قصد خروج کرده پس در این صورت هم باز نمیتواند استفاده کند. خودش این کار را کرده و عقد بر این اساس، واقع شده است.] «نظر امام در قبال نظر صاحب مسالک» و أما لو قصد الاطلاق و العموم [هیچ چیز نگفت] بحیث یشمل نفسه فالاقوی جواز الانتفاع [در صورت اطلاق، اشکال ندارد؛ چون به وقف بر جهت، بر میگردد و چنانچه وقف بر جهت شد، اشکالی ندارد] و الاحوط خلافه [اینجا ایشان احتیاط میکنند.] بل یکفی فی جوازه عدم قصد الخروج [همینکه قصد خروج نکرد، کفایت میکند] و هو أولی به ممّن قصد الدخول»[4] اگر در استفاده از منافع، قصد خروج نکند، جواز استفاده از منافع با عدم قصد خروج، اولویت دارد از کسی که قصد دخول کند. علت اولویت بر فرض قصد دخول چیست؟ ما عرض کردیم قصد دخول اگر به عنوان فقر و فقیه باشد، مؤکِّد همان بیان مصرف است و اشکالی ندارد؛ اما اگر به عنوان خودش باشد، مسلماً باطل است، اما این، وجه برای اولویت نمیشود؛ چراکه واضح است و گفتیم که اگر بخواهد خودش را بنفسه داخل بکند، باطل است، پس این عبارت «ممن قصد الدخول» باید این طور معنا بشود که قصد دخول نماید به عنوان فقیر یا فقیه که و در این صورت، مؤکِّد همان جهت است و اشکالی ندارد و انتفاعش ضرر نمیزند بخلاف جایی که بخواهدقصد دخول به نام خودش داشته باشد که باطل است و وقف بر نفس است. حضرت امام میفرمایند «و هو أولی»؛ چون کلامی که مثل ابن ادریس و علامه به صورت مطلق فرمودهاند، و به جهت کلامی که «مسالک»[5] دارد و از شهید، نقل میکند که چه خروج را قصد بکند چه دخول را، نمیتواند استفاده بکند و ظاهراً بشود کلام شهید اول و کلام شهید ثانی در «مسالک» را بتوان این طور توجیه کرد که مراد کسانی که فرمودهاند با قصد دخول، حقّ انتفاع ندارد، مراد قصد دخول بشخصه است نه قصد دخول عنوانی. پس حضرت امام به جهت کلام شهیدین در باب اینکه قصد دخول را مانع از انتفاع میدانند، فرمودهاند «و هو أولی». «و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»
[1]. تکملة العروة 1: 201-200، مسأله19 و ملحق العروة المثقی 1: 422، مسأله19. [2]. السرائر 3: 155. [3]. تذکره الفقهاء: 428. [4]. تحریر الوسیله 2: 69-68. [5]. مسالک الافهام 5: 364.
|