Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: بررسی نسبت حماقت دادن فضل بن شاذان به سهل
بررسی نسبت حماقت دادن فضل بن شاذان به سهل
درس خارج فقه
حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته)
کتاب الوقف
درس 138
تاریخ: 1401/8/29

بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین

«بررسی نسبت حماقت دادن فضل بن شاذان به سهل»

بحث در آنچه بود که «کشّی» از «علی بن محمد القتیبی» نقل فرموده بود که فضل بن شاذان به سهل بن زیاد، نسبت حماقت و حمق داده بود، اما همین فضل بن شاذان روایتی را از سهل، نقل می‏کند و خود نقل این روایت، دلالت می‏کند بر این‏که از نگاه فضل بن شاذان نسبتی که به سهل داده، موجب تضعیف نمی‌باشد. ما این حدیث را به جهت دعایی که حضرت هادی(علیه السلام) درباره بیان عقائد عبدالعظیم حسنی(ع) فرموده و از حیث تیمن و تبرک می‏خوانیم و به کلام صاحب «مستدرک» در ذیل این حدیث هم اشاره می‏کنیم که ثابت کند کلمه «احمق» دلالت بر تضعیف سهل بن زیاد نیست:

«و امّا الحكم بالاحمقيّة فلان المعهود في إطلاق هذا اللفظ في مقام التنبيه على البلادة لا الفسق أو فساد العقيدة كما لا يخفى على ذي فطنةٍ و دراية [می‏گوید این دلالت بر فساد عقیده یا ضعف در خبر نمی‏کند. ایشان می‏فرماید:] قد روى هذا الفضل العظيم الشأن في كتابه في الغيبة: عن سهل بن زياد الآدمي [همین فضلی که نسبت حمق به سهل داده بود، روایتی را نقل می‏کند از سهل «عن عبد العظيم» از حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) می‏فرماید:]

«روایتی در فضیلت عبدالعظیم حسنی»

دخلت على سيدي علي بن محمّد(علیهما السلام) [بر امام هادی(علیه السلام) وارد شدم] فلمّا بصر بي، قال لي: مرحباً بك يا أبا القاسم أنت وليّنا حقاً [تو دوستدار ما هستی] فقلت له: يا ابن رسول اللّه إنّي أريد أن أعرض عليك دینی [می‏خواهم دینم را بر شما عرضه بکنم] فإن كان مرضيّاً ثبتّ (أثبتُ) عليه حتّى ألقى اللّه عزّ و جلّ [تا بر آنچه عرضه می‏کنم، تا زمانی که خداوند را ملاقات می‏کنم، ثابت بمانم. آیا آن را خدمت شما عرضه کنم؟] فقال: هات يا أبا القاسم. فقلت: إنّي أقول إنّ اللّه تعالى واحدٌ ليس كمثله شي‏ءٌ خارجٌ عن الحدّين حدّ الإبطال و حدّ التّشبيه و إنّه ليس بجسمٍ و لا صورةٍ و لا عَرَضٍ و لا جوهرٍ بل هو مجسِّم الأجسام و مصوِّر الصّور و خالق الأعراض و الجواهر و ربُّ كلّ شي‏ءٍ و مالكُه و جاعله و محدثُه و أنّ محمّداً عبده و رسوله خاتم النّبيّين فلا نبيّ بعده إلى يوم القيامة و أقول [یعنی دارد عرضه می‏کند] إِنّ الإِمام و الخلِيفة و ولِيّ الأمرِ مِن بعدِهِ أمِير المؤمِنِين علِي بن أبِي طالِبٍ ثم من بعده ولده الحسن و الحسين ثم عليّ بن الحسين ثمّ محمّد بن علي الباقر ثمّ جعفر بن محمّد ثم موسى بن جعفر ثم علي بن موسى ثم محمّد بن علي ثم أنت يا مولاي. فقال(علیه السلام) [تا اینجا ائمه(علیهم السلام) مشخص بودند و از این به بعد را امام(علیه السلام) فرمود:] و من بعدي الحسن ابنی فكيف للناس بالخلف من بعده؟ [تا امام حسن عسکری(علیه السلام) مشخص است و بعدش را می‏فرماید مردم چگونه فکر می‏کنند؟] قال: فقلت: فكيف ذاك يا مولاي؟ [آن چطور است؟] قال: لانّه لا يُرى شخصُه و لا يحلّ ذكره باسمه حتى يخرج فيملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً. قال: فقلت: أقررت [من هم آنچه را می‏فرمایید، قبول دارم] و أقول: ان وليّهم وليّ الله و عدوّهم عدوّ الله، و طاعتهم طاعة الله، و معصيتهم معصية الله. و أقول: ان المعراج حقٌّ، و المسائلة في القبر حقٌّ، و ان الجنّة حقٌّ، و النار حقٌّ، و الصراط حقٌّ، و الميزان حقٌّ، و انّ الساعة آتيةٌ لا ريب فيها، و ان الله يبعث من في القبور. و أقول: إن الفرائض الواجبة بعد الولاية: الصلاة و الزكاة و الصوم و الحجّ و الجهاد و الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر. فقال علي ابن محمّد(علیهما السلام): يا أبا القاسم هذا و الله دين الله الذي ارتضاه لعباده، فاثبت عليه، ثبّتك الله بالقول الثابت في الحياة الدنيا و الآخرة»[1] این هم دعای امام(علیه السلام) برای عبدالعظیم حسنی است و هر کسی که چنین عقیده‏ای داشته باشد، انشاءالله مشمول این دعای حضرت خواهد بود.

«فوایدی از روایت فضل بن شاذان»

ایشان در ادامه می‏فرماید: «و في رواية الفضل هذا الحديث عن سهل فوائدٌ: منها: إنّ مراده من الأحمق مع فرض صحّة نسبته اليه لو كان ما ينافي الضبط و الوثاقة، لم يكن ليروي عنه [اگر فرض بگیریم که این نسبت، درست است اما اگر بخواهیم این نسبت را نشان‏دهنده ضعف بدانیم، با نقل این روایت از طرف فضل بن شاذان - آن هم چنین روایتی- از سهل، منافات دارد و نباید چنین روایتی را از او نقل می‏کرد] و منها: انه لو صحّ ما نسب اليه من الغلوّ و الارتفاع عنده كيف يروي عنه و يتمسك بروايته؟ [این هم یک فایده است] و منها: انّ من يروي مثل هذا الخبر الجامع لجميع ما عليه الإماميّة [که از سهل، نقل کرد] كيف يجوز نسبة الغلوّ اليه؟ [اخراجش از قم به سبب غلو با این روایت، سازگاری ندارد] و كيف يروي الغالي ما يضاد تمام معتقداته؟ [اگر غالی برخلاف آنچه در این روایت آمده، باشد، پس چرا آنها را نقل می‏کند؟] و هل هذا الاّ تهافتٌ من القول و تناقضٌ في الكلام؟ [و این جز تعارض در کلام نیست] فمن المحتمل صدور هذا القول من الفضل في محلٍّ نُقل عن سهلٍ قولٌ أو كلامٌ ينسبه الى البلاهة بسببه [یک قضیه شخصیه بوده که در یک جایی کلامی از سهل نقل شده که از آن استشمام بلاهت می‌شده و به این جهت فضل در آن قضیه نسبت حماقت به سهل داده است] من لم يعرف و جهه فقاله فاشتهر لجلالته [به سبب شهرت فضل این کلام نسبت به سهل مشهور گردیده است. سهل هم آدم کمی نبوده و حسادت‏ها هم اینجا دخیل است و در انتشار این نسبت، کمک کرده] حتى دوّن و صار محلاّ للابتلاء و الله العالم».[2] پس ایشان هم می‏فرماید که ما اصلاً کلام فضل را به یک بحث شخصی و امر جزئی ببریم که اتفاق افتاده و این امر هم در بین افراد، زیاد شایع است.

پس تا اینجا درباره تضعیف نجاشی که فرموده بود «ضعیفٌ فی الحدیث غیر معتمدٍ علیه» در ذکر حدیثش، گفتیم چون خود ایشان به کلام ابن عیسی، استناد داده، فعل ابن عسی را بررسی کردیم و اثبات شد که اخراجش نمی‏تواند موجب تضعیف باشد. وضعیت تضعیفات ابن غضائری هم مشخص است. تعارض بین «فهرست» و «رجال» شیخ هم به این صورت حل می‏شد که «رجال» مؤخر از «فهرست» است و مُعَدّ برای جرح و تعدیل. تا اینجا آنچه از ادلّه قائلان به تضعیف سهل، وجود دارد را ذکر کردیم و دیدیم که با آنها نمی‏توان او را تضعیف کرد. نسبت فضل بن شاذان به سهل هم بررسی گردید که دلالت بر تضعیف نمی‌کند.

«قرائنی بر معتمد بون سهل»

خواستم این بحث را از «مستدرک» بخوانم ولی دیدم که «تنقیح المقال» هم بعد از ایشان است و هم تقریباً تمام مطالب را دارد و مطالبش مرتب‏تر است لذا از «تنقیح المقال» می‏خوانیم. مجموع چیزهایی را که از گذشته بوده، در اینجا جمع کرده و به صورت خلاصه و مرتب، ذکر فرموده است؛ لذا برای مراجعه به این قرائن، همین کتاب کفایت می‏کند و نیازی به مراجعه به سایر کتب نیست. تا حالا دلیلی بر ضعف، پیدا نکردیم و نیاز به دلیل بر وثاقتش داریم. دلیل بالخصوص از رجالیون، تنها از «رجال» شیخ است. مرحوم مامقانی می‏فرماید ما قرائن و اماراتی داریم که باعث می‏شود به احادیث سهل، اعتماد کنیم و اگرچه نخواهیم ایشان را هم توثیق بکنیم، روایاتش در عدِاد روایات معتمَد و حسان قرار می‏گیرد. یکی از این قرائنی که می‏فرمایند، عبارت است از «کونه شیخ الاجازة فإنّه من أسباب الوثوق بالرجل و الاعتماد عليه [پس اگر از مشایخ اجازه باشد، دلیل بر وثاقت است] و قد بنی الفاضل المجلسی رحمه الله الاعتماد علی الرجل علی ذلک فی الوجیزه حیث قال [و به همین جهت هم فاضل مجلسی در «وجیزه» فرموده:] سهل بن زیاد ضعیفٌ و عندی لا یضرّ ضعفه لکونه من مشایخ الإجازة [پس ایشان در «وجیزه» سهل را شبه‏توثیقی کرده است و ذیل روایتی که از «روضة المتقین» خواندیم، فرموده بود که ما نمی‏توانیم با مقاله مشهور، مخالفت کنیم اما روایاتش مورد اعتماد و معتبر است.

قرینه دیگرش] و منها: كونه كثير الرواية جدّاً و روایاته سدیدة مفتی بها [که 2304 روایت از او نقل شده، و افزون بر این، روایاتش هم مفتی به است و فقها به آنها عمل کرده‏اند؛ یعنی در قسمت عمده‏ای از احکام، با روایاتی که از سهل ذکر شده، استدلال و به آنها فتوا داده شده است.] و منها ان الکلینی مع نهایة احتیاطه ... قد اکثر الروایة عنه

[قرینه دیگر، این است که کلینی با نهایت احتیاطی که در اخذ روایت و احتراز از متهمین داشته و در ابتدای «کافی» هم می‏فرماید که آثار صحیحه صادقین(علیهما السلام) را در این کتاب می‏آورم، روایات بسیاری را از ایشان نقل کرده‏اند و از مشایخ کلینی هم به حساب می‏آید.]

و منها ان الشیخ کثیرا ما تأمل فی احادیث جماعة بسببهم لکنه لم‌یتفق له ذلک بالنسبة الیه [قرینه دیگر، این است که شیخ در کتاب‏هایش بسیاری اوقات وقتی به یک روایت می‏رسد، آن را از حیث سندی، بررسی می‏کند و به روایت از حیث سند، طعن می‏زند ولی در کتبش با این‏که روایات سهل را ذکر کرده، او را تضعیف نکرده و در مورد روایات ایشان اگر روایتی را هم تضعیف کرده، به سبب ضعف سهل نبوده، بلکه به جهات دیگری بوده است. پس هیچ تأملی از شیخ در روایات سهل به سبب تضعیف او از جانب دیگران، ثبت نشده الا آنچه در «استبصار» بود و در آنجا هم فرموده بود «عند نقّاد الاخبار»، و از خودشان چیزی را نقل نکرده بودند.]

و منها إن الشیخ المفید(ره) فی رسالته فی الرد علی الصدوق ذکر حدیثا دالّا علی مطلوب سنده ... عن سهل بن زیاد الآدمی ... و طعن علیه بوجوه کثیره ... و لم یقدح فی سنده الّا من جهة الارسال [قرینه دیگر این است که فرموده‏اند شیخ مفید در رساله‏ای که در ردّ صدوق دارد، حدیثی را ذکر کرده‏اند که دلالت بر مطلوب صدوق دارد و شیخ مفید برای طرح این روایت به وجوهی تشبّث کرده که در هیچ یک از آن وجوه، تضعیف سهل بن زیاد نیست با این‏که در سلسله سندش سهل بن زیاد هم بوده است، اما شیخ مفید برای ردّ روایت، به تضعیف سهل بن زیاد، استناد نکرده است.]

و منها إن الکتاب المنسوب الیه و مسائله ... [قرینه دیگری که ذکر شده، این است که فرموده‏اند کتابی که منسوب به اوست و مسائلی که از امام‏هادی و امام عسکری(علیهما السلام) سؤال کرده و مشایخ هم ذکرش کرده‏اند] ليس فيها شيءٌ يدلّ على ضعفٍ في النقل، أو غلوٍّ في الاعتقاد [هیچ کدام از این مکاتبه‏ها دلالتی بر ضعفش در نقل یا غلوش در اعتقاد ندارد با توجه به این‏که مشایخ عظام هم اینها را ذکر کرده‏اند. قبلاً هم گفتیم که «مستدرک» می‏فرماید قابل جمع نیست که کسی مشهور به غلو باشد و امام(علیه السلام) به خط مبارکش جوابش را بدهد و هیچ مطلبی را راجع به او نگفته باشد. این هم منقبتی بوده که امام(علیه السلام) جواب افرادی را که سؤال می‏کردند، با خط خودشان می‏دادند و این را هم صاحب «مستدرک» می‏فرماید.]

و منها کونه ممن کاتب ابامحمد العسکری [دیگری مکاتبه‏ای که با امام حسن عسکری(علیه السلام) انجام داده] سیما على يد محمّد بن عبد الحميد [بخصوص که این مکاتبه به واسطه بوده محمد بن عبدالحمید بوده که] الذي وثّقه النجاشي و العلاّمة [که این شخص را توثیق کرده‏اند پس این مکاتبات، مکاتبات صحیحه‏ای بوده که از طرف سهل، انجام می‏شده است.]

و منها کونه صاحب کتاب [قرینه دیگر، صاحب کتاب بودن است.]  

و منها روايته عن ثلاثةٍ من أئمتنا الجواد و الهادي فإنّ كشفه عن حسن حال الرجل غير خفيٍّ [این هم که از سه تا از ائمه بزرگوار نقل کرده‏اند، یک قرینه است و یک مطلب دیگر هم ضمیمه‏اش بکنید. این‏که از سه امام، نقل کرده و مشایخ هم این روایات را نقل کرده‏اند و از ائمه(علیهم السلام) هم چیزی در موردش نبوده است درحالی که اگر مشهور به غلوّ و کذب می‏بود، ذکر می‏کردند.]

و منها إطباق جماعةٍ كثيرةٍ من فحول أصحابنا على الرواية عنه الکاشفه عن کونه متعمّدا عندهم [به روایت او اعتماد کرده‌اند. مطلبی را که ایشان در انتها می‏فرماید و قصد دارد که بفرماید ما از این قرائن، استفاده می‏کنیم که روایات ایشان را در عداد روایات حسان، قرار بدهیم. خلاصه حرف ایشان را می‏خوانم چون می‏خواهم دو مبنا را عرض کنم:] ... و ممّا ذكرنا كلّه ظهر أنّا إن لم نعدّ حديث الرجل في الصحاح استنادا إلى توثيق الشيخ(رحمه الله) المؤيّد بمجموع الوجوه المزبورة [می‏فرماید اگر حتی با استناد به توثیق شیخ در «رجال» و وجوهی که ذکر شد خود این شخص را در عداد افرادی که توثیق شده‏اند و روایاتشان صحیح است، قرار ندهیم] فلا شبهة في كونه إماميّاً غير غالٍ [این امامی بوده و غلو هم نداشته، پس می‏شود به روایاتش عمل کرد و البته یک بحث هم این است که غلو موجب تضعیف شخص می‏شود یا نه؟] فإذا انضمّ إلى ذلك القرائن المذكورة عَدَدنا حديثه في الحسان المعتمدة دون الضعاف المردودة»؛[3] ما روایاتش را در میان افراد قابل اعتماد قرار می‏دهیم و به روایاتش عمل می‏کنیم.

«یک مبنا در توثیق»

این یک مبناست که در بحث تضعیف یا تصحیح یک روایت و اعتماد به آن بگوییم نیاز به توثیق بالتنصیص است؛ یعنی اگر بخواهیم یک روایت را صحیح بدانیم، باید توثیق بالتنصیص داشته باشیم. این مبنا را بسیاری از رجالیون هم دارند که می‏فرمایند باید توثیق بالتنصیص شده باشد. اما حضرت امام درباره سهل می‏فرماید ما از مجموع قرائن صحت روایاتش استفاده می‏کنیم که این قرائن، بالاتر از توثیق اصحاب رجال است و این هم کلام درستی است. ما به چه جهت به توثیق و تضعیف اصحاب رجال، عمل می‏کنیم؟ به سبب حجیّت خبر واحد و اهل خبره؛ چون ما از فضل بن شاذان یا احمد بن محمد بن عیسی یا خالد برقی، خبر نداریم، بلکه به اصحاب رجال و توثیق و تضعیفی که در مورد اینها آمده مراجعه و از باب حجیت خبر واحد، عمل می‏کنیم. وقتی که در مورد قرائن (مثل قرائن موجود درباره سهل) مراجعه می‏کنیم آیا این بالاتر از توثیق نیست؟ مسلماً اطمینانی که از قرائن برای خود شخص، حاصل می‏شود، از توثیق اصحاب رجال، بالاتر است.

پس اینجا دو مبنا می‏شود و یک فایده دیگر است که ما در رجال باید انتخاب مبنا بنماییم. در جاهایی که قرائن وجود ندارد، توثیق اصحاب رجال از باب خبر واحد، برای ما حجت است و در جایی که مثل اینجا اختلاف باشد یا توثیقی وجود نداشته باشد، خود قرائن، بالاتر از توثیق هستند؛ چون خبر واحد هم از باب بنای عقلا حجت است و ظن‏آور و گمان‏آور است. گمان‏آوری قرائن نزد کسی که دارد بررسی می‏کند، از توثیق اصحاب رجال مطمئناً بیشتر است. این را به عنوان مبنا از کتاب الطهاره حضرت امام(س) می‏خوانم: «و المناقشة في سند الأولى في غير محلّها [یک روایت را نقل کرده‏اند که به خاطر سهل گفته‏اند مثلاً ضعیف است و در آن، مناقشه کرده‏اند] فإنّ سهل بن زياد و إن ضُعّف [که از نجاشی خواندیم] لكن المتتبّع في رواياته يطمئنّ بوثاقته من كثرة رواياته و إتقانها و اعتناء المشايخ بها [که اینها را هم خواندیم. اینها] فوق ما يطمئنّ من توثيق أصحاب الرجال [پس این قرائن از توثیق اصحاب رجال، محکم‏تر است و مطمئناً اگر به وجدانمان هم مراجعه کنیم، می‏بینیم که قرائن در اطمینان‏آوری به توثیق اصحاب رجال، محکم‏تر است] كما رجّحنا بذلك [یعنی به سبب این قرائن] توثيق إبراهيم بن هاشم القمي [چون گفته‏اند توثیق نشده و ذکری از او نیامده، اما روایات بسیاری را از او داریم و یکی از دلائل وثاقت هم کثرت روایات است] و محمّد بن إسماعيل النيسابوري راوية الفضل بن شاذان و غيرهما [که از اینها هم نقل کرده] و لا أستبعد كون الزبيري أيضاً من هذا القبيل»[4] و افراد دیگری را مثال زده است. مراد از خواندن این عبارت، ذکر این مبنا بود. پس یک مبنا را می‏توانید در بحث رجال، دنبال بکنید برای وثاقت یک شخص و آن هم تراکم ظنون و جمع‏آوری قرائنی است که دلالت بر وثاقت یا تضعیف بکند؛ چون تضعیف هم همین طور است. اینجا بحث از وثاقت بوده، اما در تضعیف نیز همین طور است، پس قرائن، محکم‏تر است.

بحث فردا انشاءالله بحث در شرائط موقوف.

«و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»


[1]. خاتمة المستدرک 5: 228- 227.

[2]. همان: 229.

[3]. تنقیح المقال(چاپ جدید)34: 193-189.

[4]. کتاب الطهاره 1: 260- 259. 

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org