Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: استماع غيبت
استماع غيبت
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب محرمه (درس 1 تا 458)
درس 243
تاریخ: 1382/10/22

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث ديگر در مباحث غيبت نسبت به استماع غيبت است. كه شيخ قدس سره فرموده خلافى در حرمتش نيست صاحب جواهر هم نفى خلاف كرده است.

علمين صاحب جواهر و شيخ هردو نفى خلاف كردند در باره حرمتش.مرحوم سيد جواد صاحب مفتاح الكرامة ايشان مي‌فرمايد ولو اصحاب ذكرش نكردند حرمت غيبت را اما اكتفا به وضوح كردند «و كماتحرم الغيبة يحرم استماعها و قد ترك ذكره الاصحاب لظهوره و انما اشير اليه فى جامع المقاصد و الروضة فى مطاوى ما استثنى»[1]. ايشان مي‌فرمايد كه اصحاب متعرضش نشدند براى اين كه حرمتش روشن بوده. بله محقق ثانى و شهيد ثانى يكى در جامع المقاصد و ديگرى در روضه اينها در بحث مستثنيات به آن اشاره كرده اند. غرض و نظر ايشان به اين عبارت است، «و استثنى منها نصح المستشير و جرح الشاهد و التظلم و سماعه»[2] اين كه ايشان مي‌فرمايد اشاره كردند عبارت روضه اين است مثل اين است عبارت جامع المقاصد هم، اينها گفته اند سماع تظلم جايز است پس معلوم مي‌شود سماع بقيه جايز نيست.

لكن اين اشاره تمام نيست ؛ احتمال دارد كه اين دو نفر هم متعرض نشده باشند و اشاره نكرده باشند چرا؟ براى اين كه احتمال دارد مراد از سماع خود سماع باشد نه استماع و استثني از حرمت غيبت نصح و جرح و تظلم و سماع الغيبة در مقابل استماع الغيبة غيبت اگر به گوش بخورد حرام نيست كما اين كه در غناء هم سماعش حرام نيست در باب سجده قرآن هم سجده تلاوت آيات سماعش سجده ندارد استماعش سجده دارد پس احتمال دارد مراد ازثانيين از محقق و شهيد سماع باشد نه استماع. به هر حال خود ايشان ادعاى ظهور فرموده‌اند.

به هر حال شيخ انصارى (قدس سره) و صاحب جواهر اينها ادعاى نفى خلاف كردند مفتاح الكرامه هم مي‌گويد ظاهر حرمتش عدم تعرض براى وضوحش بوده است عبارت مفتاح الكرامة اين است كه ميگويد متعرض نشده اند بخاطر وضوحش «و قد ترك ذكره الاصحاب لظهوره و انما اشير اليه فى جامع المقاصد».

«کلام جواهر در استماع غيبت»

كيف كان محل بحث هم بايد روشن باشد كجاست محل بحث آن جايي است كه صاحب جواهر به آن اشاره فرموده است، صاحب جواهر مي‌فرمايد «و يحرم استماع الغيبة اذا لم يكن للرد بلا خلاف و لا اشكال»[3]. محل بحث آن جايى است كه صاحب جواهر اشاره كرده است يعنى حرمت الغيبة بدون رد، يك وقت من غيبت گوش مي‌دهم كه پاسخش را بدهم دفاع كنم از مغتاب (بالفتح) اين كه حرام نيست، محل بحث ما حرمة الغيبه بلا رد است بلا داعى رد. و به عبارة اخرى غيبت بما هى استماع الغيبة، بما هو هو حرام است يا حرام نيست.

و شايد اين كه شيخ اعظم و امام (سلام الله عليه) ذكر نفرموده‌اند مثل صاحب جواهر كلمه را نگفته اند اعتماد كرده اند بر ظهور عناوين در حيثيت و موضوعيت عنوان. اعتماد كردند بر ظهور عناوين در موضوعيت ما وقتى مي‌گوييم استماع الغيبة حرام يعنى استماع الغيبة بما هو استماع الغيبة. اگر يك جا شد استماع الغيبة مع الرد آن يك قيدى برايش خورده است لعل اينها نظرشان به اين جهت بوده است و الامر سهل بعد از آن كه مطلب معلوم است.

البته حالا يادتان باشد چه شده در كتب فقهيه و كتب اماميه (قدس الله ارواحهم) به حرمت استماع اشاره نشده شايد جهتش در بحث هاى بعدى روشن بشود، آنچه كه به آن استدلال شده يا مي‌شود استدلال كرد به آن براى حرمت استماع غيبت وجوهى است كه تبلغ الى سبعة ظاهراً ما استدل به او يمكن الاستدلال به لحرمة الاستماع وجوه تبلغ الى سبعة.

«وجوه مستدله بر حرمت استماع غيبت»

احدهما الروايات كما يظهر از عبارت شيخ يكى از ادله اش روايات است كه از عبارت شيخ قدس‌سره

برمي‌آيد اگر مكاسب پهلويتان است شيخ دارد كه استماع غيبت حرام است و عليه الاخبار الكثيرة. مي‌فرمايد استماع غيبت حرام است و روايات كثيره‌اى هم بر او دلالت مي‌كند.

«کلام شيخ در استماع غيبت»

«و الاخبار فى حرمته كثيرة الا ان ما يدل على كونه من الكبائركالرواية المذكورة و نحوها ضعيفة السند.[4] پس يكى از مستدلين به اخبار شيخ است در مكاسب. حالا دونك روايات: روايات را امام (س) در اينجا خوب جمع كرده‌اند من نديدم حالا من مصباح الفقاهة را كه نديدم، روايات را امام خوب جمع كردند.

«کلام امام (سلام الله عليه) در استماع غيبت و نقل اخبار مسأله»

احدها: از آن روايات نبوى معروف «و تدل عليه جملة من الرويات كالنبوي المعروف المنقول عن تفسير ابى الفتوح الرازى، انه قال [انه قال ظاهراً پيغمبر است چون مستدرك هم از پيغمبر نقل كرده است جاى روايت را هم اين مكاسب محرمه امام دارد مستدرك الوسائل باب 139 از ابواب احكام عشره حديث 7] «السامع للغيبة احد المغتابَين او احد المغتابِين»[5] و قال الشهيد فى كشف الريبه: قال رسول الله (ص) «المستمع احد المغتابين»[6] [يا مغتابَين.

ثالثها:] و عن الغزالى عن رسول الله (ص) «المستمع احد المغتابين»[7].

[رابعها:] و في خبر المناهى «نهى عن الغيبة و الاستماع اليها»[8] [كه در من لايحضره الفقيه در باب نواهى از رسول الله(ص) اين روايت نقل شده است عن شعيب بن واقد و سادسها:] و عن جامع الاخبار: و قال(ص) «ما عمّر مجلس بالغيبة الا خرب من الدين، فتنزهوا أسماعكم من استماع الغيبة فان القائل و المستمع لها شريكان فى الاثم»[9].

من عبارت امام را هم بخوانم چون به اين عبارت ها عنايت دارم، امام در ذيل اين روايت جامع الاخبار مي‌فرمايد «و هذه [الرواية] و ان كانت من مرسلات الصدوق فلا تخلو من اعتبار» مرسله جزمى صدوق است، مراسل جزمى صدوق را امام و عده اى خالى از اعتبار نمي‌دانند يك وقت صدوق مي‌گويد روى عن الرسول يا عن على آن اعتبار ندارد، يك وقت مرسله اى است كه نسبتش اسناد جزمى است صدوق مي‌گويد قال الصادق و قال رسول الله «و هذه ان كانت من مرسلات الصدوق فلا تخلو من اعتبار [توجهش اين است كه چون مرسله جزمى صدوق است] و لكن من المحتمل بل الظاهر ان تكون عطفاً على قوله: عن سعيد بن جبير فتكون من غير المرسلات المعتمدة [احتمال دارد كه از سعيد بن جبير باشد پس از مرسلات معتمده نباشد، محل روايت را هم بعد نقل كرده است (مستدرك باب 132 از ابواب الاحكام العشره حديث 32) منتها در آنجا عن جامع الاخبار عن سعيد بن جبير كه اينطورى فرموده است بعدش هم دارد و قال مراجعه بفرماييد در آنجايى كه نقلش كرده است امام مي‌گويد احتمال دارد اين هم باز از سعيد بن جبير باشد عن سعيد بن جبير قال النبى، عن سعيد بن جبير قال، نه اين كه (قال) فاعل شيخ صدوق باشد، بنابر اين مرسله جزمى شيخ صدوق نمي‌شود.

سابعها:] و عن كتاب الروضة عن ابى عبدالله(ع) انه قال: «الغيبة كفر و المستمع لها و الراضى بها مشرك»[10].

[ثامنها:] و عن الشيخ المفيد فى الاختصاص و عن امير المؤمنين(ع) «انه نظر الى رجل يغتاب رجلاً عند الحسن(ع) ابنه فقال: يا بنىّ نزّه سمعك عن مثل هذا فانّه نظر الى اخبث ما فى وعائه [يعنى متكلم] فأفرغه فى وعائك»[11] [او هم با گفتنش ريخته است توى ظرف تو.] كذا فى المستدرك فى باب تحريم اغتياب المؤمن و لكن فيه فى باب وجوب رد غيبة المؤمن [اينطورى دارد،] و فى الاختصاص: قال نظر امير المؤمنين الخ و الظاهر ان اصل الرواية ما فى باب الاغتياب و انما اسقط عنها فى الباب المتأخر [آنجا دارد عن الاختصاص بر مي‌گردد به اين كه جزمى نيست، اينجا و عن امير المؤمنين، در نقل قال دارد، قال اگر باشد مي‌شود نظر جزمى. اگر عن امير المؤمنين انه قال باشد اصلاً نظر جزمى وجود ندارد. ايشان مي‌فرمايد ظاهر اين است كه اصل روايت، آن روايتي است كه در باب غيبت بوده] و انما اسقط عنها فى باب المتأخر [يعنى در با استماع الغيبة] فتكون مرسلة غير معتمدة لعدم انتسابه الى الامام(ع) جزماً. [اين اولاً ايشان مي‌فرمايد اين يك مرسله است.

ثانياً: مرسلات شيخ مفيد با مرسلات شيخ صدوق باهم تفاوت دارد مي‌توانيم مرسلات صدوق را حجت بدانيم، اما مرسلات مفيد را حجت ندانيم چرا؟] بل الظاهر ان ارسال المفيد جزماً غير ارسال الصدوق كذلك ـ حيث لا نستبعد الاعتماد على مرسلاته ـ لانّ المفيد كان من اهل النظر و الاجتهاد و لعل انتسابه جزماً مبني على اجتهاده [قرائن و شواهدى پيدا كرده نسبت داده است] بخلاف طريقة الصدوق و ابيه [كه آنها اهل اجتهادات وسيعه نبودند اگر راوى را ثقه مي‌ديدند نسبت مي‌دادند و اگر ثقه نمي‌ديدند نسبت نمي‌دادند. اين هم شبهه دوم به اين روايت.

شبهه سـوم: اصلاً اين روايت خـلاف قواعـد است، اصلاً اين روايت حجت نيست براى اين كه خلاف

قواعد است.] و كيف كان [حالا چه مرسله جزمى باشد و چه نباشد] ليست المرسلة معتمدة مع انّ فى متنها اشكالاً لان نهيه(ع) ابنه(ع) [اين نهى] ان كان من استماع الغيبة المحرمة ـ و العياذ بالله ـ [كه چطور امام معصوم مرتكب حرام شده است] كانت الرواية مخالفة لاصول المذهب [مطروحة مضروبة على الجدار] ضرورة ان الحسن بن على(ع) لا يستمع اليها [بديهى است كه او به غيبت گوش نمي‌دهد. و ان كان آن استماعش از استماع جايز هرچند با لحن روايت سازگاري ندارد اگر از استماع جايز بوده] و ان كان من الاستماع الجائز فلا تدل على المقصود [براى اين كه ما غيبت حرام را مي‌خواهيم بگويم استماعش جايز است يا نه] فهى مطروحة او غير دالة.

[تاسعها:] و عن الشيخ ورام بن ابى فراس [اينها را مي‌خوانم براى اين كه ببينيد امام وقتى وارد تتبع هم مي‌شود به حق امام در تتبع است] عن جابر: [اين با نبود كتاب و كامپيوتر و اينترنت است حالا ممكن است يك كسى جمع كند اما هى مي‌چرغد كلمه غاب را توى روايات پيدا مي‌كند، اما آن روز با نبود اين تشكيلات با كمبود كتاب امام، امام شايد كتابهاى فقهى اش وقتى درس مي‌داد مكاسب را از چهار پنج تا تجاوز نمي‌كرد فقهى و حديثى اش] و لما رجم رسول الله (ص) «الرجل فى الزنا قال رجل لصاحبه: هذا عقص كما يعقص الكلب [اين مرد و جان داد آنطورى كه سگ جان مي‌دهد چون رجمش كرده بودند] فمرّ النبى (ص) معهما بجيفة [يك مردارى هم دستش بود آورد، يا آنها بر خورد كردند با جيفه اى] فقال انهشا منها [بخوريد و قطعه قطعه بكنيد بخوريد، نهش قطعه قطعه كردن براى خوردن] انهشا منها، قالا: يا رسول الله ننهش جيفة [ما مرده‌ها را گاز بزنيم و بخوريم؟] قال: «ما اصبتما من اخيكما انتن من هذه»[12] و عن الشيخ ابى الفتوح فى تفسيره عن ابن عم ابى هريرة نحوها بنحو ابسط»[13] در آنجا دارد كه اين شنا مي‌كند در انهار بهشت ما. كه رجمش كرديم دارد شنا مي‌كند در انهار بهشت اين ها روايت.

همه رواياتى كه مي‌شود به آنها استدلال كرد يا استدلال شده است براى حرمت استماع اينهاست. اما رواياتى كه راجع به حرمة استماع است بلا رد آنها كارى به محل بحث ما ندارد، هذه اخبار المسألة.

شيخ به اين روايات استدلال فرموده است عليها اخبار كثيره (9 عدد شد) اين 9 روايت را ما ببينيم چطورى است.

«نقد روايات مسأله»

اما روايت جامع الاخبار من در تعجب هستم كه امام (سلام الله عليه) مي‌فرمايد اين از مرسلات صدوق است؟؛ اصلاً جامع الاخبار معلوم نيست مال صدوق است يا مال كسى قمى بوده و نوشته است! نسبت جامع الاخبار به شيخ صدوق روشن نيست اگر گفته نشود خلافش روشن است چطور امام مي‌فرمايد كه اين توى جامع الاخبار جزمى كه آمده است از مرسلات جزمى شيخ صدوق است اين مال آن روايت.

اين روايت ابى فراس هم اين اولاً قضية شخصية، جابر دارد نقل مي‌كند، قضيه شخصية است و ما نمي‌توانيم از قضيه شخصية يك حكم كلى در بياوريم.

ثانياً اصلاً اين جا باب استماع الغيبة نيست يك مرده‌اى آنجا افتاده بوده اينها گفتند كه اين جان داد مثل سگ جان داده است اين استماع الغيبة نيست اين هتك مؤمن است، اين جان داد همانطورى كه سگ جان داده است.

اين روايت هم برود كنار. آن روايتهاى ديگر هم كه از رسول الله نقل شده است «المستمع احد المغتابين» [يا] «السامع للغيبة احد المغتابين» اين دوتا روايت ابى الفتوح و كشف الريبه هم ظاهرأ يك روايت است، هردوي اين روايات از پيغمبر است، اختلاف در نقل است نه اين كه دو بار پيغمبر فرموده است، يك جا فرموده «السامع للغيبه احد المغتابين» و در يك جا فرموده «المستمع احد المغتابين».

بعيد نيست اين دوتا روايت هم يك روايت باشد و همينطور غزالى روايت غزالى روايت كشف الريبه، روايت ابى الفتوح رازى كه همه اينها از رسول الله است اين سه روايت هم بعيد نيست بر گردد به يك روايت.

اينهاست يك روايت، اينجا دوتا روايت كنار رفت، مرسله هم كه اصلاً معلوم نيست جامع الاخبار مال

چه کسي است؟ دو تا هم آنجا بود که جمعاً چهارتاست که با کسر از 9 مي‌ماند 5 روايت، پنج روايتى كه همه‌اش ضعف سند دارد ما با اين پنج روايت بگوييم روايات كثيره و حرمت را ثابت كنيم؛ مشكل است. اثبات حرمت استماع الغيبه با پنج روايت ضعيفة السند كه يکي از آن روايات در كتب اماميه آمده است. حديث مناهى من لايحضره الفقيه، شعيب بن واقد هم ضعف سند دارد، اثبات يك حكم تكليفى الزامى با پنج روايت كه غالبش در كتب عامه است و يكي از آنها در كتب خاصه همه اش هم ضعف سند دارد توى كتب فتوايى اصحاب هم مورد تعرض قرار مي‌گرفته است، اثبات حرمت با پنج روايت اينطورى و ادعاى كثرت كماترى چطورى مي‌شود حرمت را اثبات كرد؟ يك حكم الهى را ما بياييم بگوييم با اين كه فقهاء هم اصلاً متعرض نشدند، لعل فقهاء متعرض نشدند اصلاً حرمتش را قبول نداشته. اينها قبول نداشتند كه استماع غيبت حرام است چون نه در كتب روائي شان بوده است و نه در كتب فقهى.

وجه دوم استدلال تراكم ظنون است، ثانيها: تراكم الظنون (ففى مكاسب امام) «و لعل تلك الروايات مع كثرتها [يك] و معروفية الحكم [حرمت غيبت معروف بوده است] و دعوى المشايخ عدم الخلاف و وضوح الحكم كافية فى ثبوت اصل الحرمة»[14] ـ ايشان هم با تراكم ظنون مي‌خواهد درست كند، مي‌گويد يكى كثرت روايات، قد عرفت كثرتها، معروفية الحكم، از كجا حكم معروف است؟ وقتى توى كتب فقهى نيامده است شما از كجا مي‌فرماييد معروف است؟ امام تراكم ظنون دارد درست مي‌كند يكى كثرت قد عرفت، معروفية الحكم، من اين تثبت المعروفية با اين كه مورد تعرض نه در كتب روائى اماميه است و نه در كتب فقهى آنها.

پس دعوى المشايخ هم جمع ثابت نيست، دعوى العلمين الشيخين اين هم مال اين و وضوح الحكم، وضوح الحكم و ظهور الحكم مال مفتاح الكرامة است. ايشان ادعا كرده حكم ظاهر است چطور ظاهر بوده قتل هم حرمتش واضح است، زنا هم حرمتش واضح است، دزدى هم حرمتش واضح است. در عين حال فقهاء متعرض شده اند. پس اين توجيه مفتاح الكرامة تمام نيست، وضوح حكم كه دليل بر عدم تعرض نيست خيلى احكام واضح است و مورد تعرض قرار گرفته است اوضح محرمات از نظر فقهاء اسلام زنا است مورد تعرض قرار گرفته است.

همه محرمات مورد تعرض قرار گرفته است حالا چطور اين يكى بين انبياء جرجيس اين يكى مورد تعرض قرار نگرفته است.

«و دعوى المشايخ عدم الخلاف و وضوح الحكم كافية» ما عرض مي‌كنيم غير كافيه.

(و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين)

--------------------------------------------------------------------------------

[1]- مفتاح الكرامه.

[2]- شرح اللمعه 3 : 214.

[3]- جواهر الكلام 22 : 71، اينطور دارد: اما استماعها لا للرد فلا خلاف كما لا اشكال في حرمته.

[4]- كتاب المكاسب 1 : 359.

[5]- مستدرك الوسائل 9 : 133، كتاب الحج، ابواب الاحکام العشره، باب 136، حديث 7.

[6]- وسائل الشهيد الثاني : 291.

[7]- احياء العلوم 3 : 128.

[8]- وسائل الشيعه 12: 282، كتاب الحج، ابواب الاحکام العشره، باب 152، حديث 13.

[9] - مستدرك الوسائل 9: 121، كتاب الحج، ابواب الاحکام العشره، باب 131، حديث 32.

[10]- مستدرك الوسائل 9 : 133، كتاب الحج، ابواب الاحکام العشره، باب 136، حديث 6.

[11]- مستدرك الوسائل 9 : 115، كتاب الحج، ابواب الاحکام العشره، باب 132، حديث 9.

[12]- مستدرك الوسائل 9: 120، كتاب الحج، ابواب الاحکام العشره، باب 132، حديث 27.

[13]- مكاسب المحرمه 1: 293 و 294.

[14]- مكاسب المحرمه 1: 294.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org