بیان تحریرالوسیلة در صدقه
درس خارج فقه حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته) کتاب الصدقة درس 10 تاریخ: 1403/1/28 بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین بحث در کتاب الصدقه و یا عنوانی که «تحریر» انتخاب کرده بود، «القول فی الصدقه» است. روایاتی را که از حیث حثّ بر صدقه یا مواردی که فرموده بودند، صدقه در زمانها یا بر افرادی، افضل است، و روایاتی را که بیان کننده آثار وضعیه صدقه بود، به تفصیل خواندیم؛ هرچند که در باب صدقه، روایاتی که متعرض موضوعات دیگر شده باشد، فراوان است و برخی از آنها را در مسائل پیش رو، متعرض میشویم و برخی هم در مسائل، ذکر نشده که دوستان میتوانند به جلد 9 کتاب الزکات، ابواب الصدقه، مراجعه بفرمایند و مطالعه کنند. «بیان تحریرالوسیلة در صدقه» بنابر روشی که در این سالها داشتیم، بعد از بحث تفصیلی، عبارت «تحریر» را میخوانیم تا بعد از تعطیلات، ذهنها کمی آمادگی برای بحثهای بعدی، پیدا کند. ایشان میفرماید: «القول فی الصدقة التی وردت النصوص الکثیرة علی ندبها و الحث علیها خصوصا فی أوقات مخصوصة، کالجمعة و عرفة و شهر رمضان، و علی طوائف مخصوصة کالجیران و الارحام حتی ورد فی الخبر: لا صدقة و ذو رحم محتاج [یا] رحم کاشح[1] [که گفته شد کاشح به معنای کسی است که در خفا با شما دشمنی میکند. افضلیت دادن صدقه به کسی که در خفا با شما دشمنی میکند، دو نکته دارد «دلیل افضل بودن صدقه بر خویشاوندان ناسپاس» - چون ذورحم است، عمل به صله رحم میباشد و خودش دارای یک ثواب جداگانه است. در روایت هم خواندیم که صدقه بر رحم، دو ثواب دارد؛ یکی به تحقق صله رحم و یکی هم به خود صدقه. اما چرا به کاشح؟ یکی اینکه میشود استفاده کرد وقتی به ذو رحم کاشح محتاج، صدقه میدهیم، باعث تألیف قلوب میشود و دشمنیها را از بین میبرد و کاهش میدهد. انسان اگرچه به کسی که با او دشمنی میکند، صدقه میدهد و به طور کلی وقتی انسان به افراد، خدمت و محبت میکند، باید بعد از آنکه از آنان دشمنی میبیند هم به محبت و کمکش ادامه دهد؛ چون این کمال نفسانی شخص دهنده را میرساند. انسان به هر کسی کمک میکند، اگر در مقابلش حتی بدی هم ببیند، به کمکش استمرار بخشد، باعث کمال خود شخص میشود و آنچه از طرف مقابل، دیده میشود، یک رذالت اخلاقی است که از خود نشان میدهد و ربطی به دهنده صدقه ندارد. قبلا هم عرض شد که برخی گفتهاند کمک، پول دادن و محبت کردن به طور عام، سخت است اما دشمنی بعد از محبت، و صبر بر این دشمنی، و استمرار محبت بعد از دشمنی، سختتر است و این است که انسان را از دیگران و کسانی که به صرف جلب محبت، کمک میکنند، جدا میسازد و یک مرتبه بالاتر است. میفرماید:] و عن رسول الله(صلی الله علیه و آله): إن الله لا إله إلا هو لیدفع بالصدقة الداء و الدبیلة و الحرقة و الغرق و الهدم و الجنون و عد سبعین بابا من السوء[2] [و میفرماید:] و قد ورد أن الافتتاح بها فی الیوم یدفع نحس یومه و فی اللیلة یدفع نحسها [این روایات را هم خواندیم[3]] و إن صدقة اللیل تطفئ غضب الرب و تمحو الذنب العظیم و تهون الحساب و صدقة النهار تثمر المال و تزید فی العمر[4] [که اینها هم دلالت بر آثار وضعیه صدقه میکند] و لیس أثقل علی الشیطان من الصدقة علی المؤمن، و هی تقع فی ید الرب تبارک و تعالی قبل أن تقع فی ید العبد[5] و عن علی بن الحسین (علیهما السلام) کان یقبل یده عند الصدقة فقیل له فی ذلک [که پرسیده این چه کاری است(بوسیدن دست خودشان هنگام صدقه) که انجام میدهید و فلسفهاش چیست؟] فقال(علیه السلام): إنها تقع فی ید الله قبل أن تقع فی ید السائل[6] [و در ردیف این عمل، اعمالی دیگر نیز از ائمه(ع) هنگام صدقه دادن ذکر شده، یکی این که امام(ع) دست را میبوسید؛ یکی دیگر این بود که صدقهای که داده میشد را میگرفتند و میبوسیدند، و یک روایت هم میگفت که وقتی صدقه به سائل، داده میشود، از سائل، خواسته میشد که برای دهندهاش دعا کند و این هم بحث کرامت انسان است و اینکه وقتی پولی به کسی میدهید، باید کاری کنید که ذلّ استخفاف را احساس نکند] و نحوه عن غیره(علیه السلام)، و عن النبی(صلی الله علیه و آله): کل معروف صدقة إلی غنی أو فقیر، فتصدقوا و لو بشق التمرة و اتقوا النار و لو بشق التمرة فإن الله یربیها لصاحبها کما یربی أحدکم فلوه أو فصیله [به کره اسب، «فلو» گفته میشود و به کره شتر «فصیل» میگویند] حتی یوفیه إیاها یوم القیامة و حتی یکون أعظم من الجبل العظیم[7] الی غیر ذلک»[8] که دلالت بر حث بر صدقه میکند. در اینجا هم دارد که حتی برای دفع بلا، شخص بیمار، خودش صدقه بدهد یا میخوانیم که به بچههایتان پول بدهید و با دست خودشان صدقه بدهند و این هم یک بحث تربیتی است تا این هنجارهای اجتماعی و کمک به همنوع، در جامعه، نهادینه گردد و آموزش این امور اجتماعی، از پایه و کودکی باید شروع شود تا بعد که رشد میکنند و درآمدی دارند، پول دادن و کمک به دیگران برایشان سخت نباشد. این متنی بود که روایاتش تفصیلا خوانده شده است. اما قبل از اینکه مسأله دوم را بخوانیم، یک مسأله را از «تذکره» میخوانیم که در «تحریر» متعرض نشده، اما «تذکره» تقریبا مفصل وارد شده و روایاتش هم در باب 28 «وسائل» ذکر شده. من عبارت را از «تذکره» میخوانم و بحث تفصیلی ندارد تا بخواهیم متعرض شویم و نقرض و ابرامی کنیم، ولی چند نکته دارد که از دوستان، استفاده میکنیم. «دلیل افضل بودن صدقه بر اهل و عیال» صاحب «تذکره» به بحث از دلیل بر افضلیت صدقه بر اهل و عیال پرداخته و ادله آن را ذکر فرموه است. انسان باید ابتدا به عیال و واجب النفقه خودش کمک کند- خواندیم که صدقه افضل، آن است که بر عیال و واجب النفقه خود انسان، باشد و انسان وقتی میخواهد به دیگران کمک کند، باید بعد از توسعه بر عیال و واجب النفقه خودش باشد که از آن به «صدقه عن ظهر الغناء»[9] تعبیر میشود. انسان باید دستش باز باشد و بعد، کمک کند نه اینکه بر زن و بچهاش سخت گیرد و به این عنوان که صدقه، دارای ثواب است، زندگی را بر اهل و عیالش سخت نماید. علاوه فرمودهاند اگر اهل و عیال نیاز داشته باشند، صدقه بر غیر هیچ استحبابی ندارد و برخی هم قائل به کراهت شدهاند. شاید اگر کسی بگوید حرام است نیز حرف گزافی نگفته؛ چراکه در یکی از کتب –که ظاهرا «مفتاح الکرامه» یا «جامع المقاصد»[10] باشد و شاید متن روایت را ذکر کردهاند- که وقتی کسی، دارا نیست و صدقه میدهد و باعث فقر خودش و خانوادهاش میشود، باعث میگردد که خانواده و خودش از دیگران کمک بگیرند و این ذل استخفاف شامل حال خودش و خانوادهاش میشود؛ روشن است که این یک امر بسیار ناپسند محسوب میشود درحالی که سفارشهای بسیاری درباره توسعه بر واجب النفقه و اهل و عیال به ما رسیده و توصیه به تلاش و کار برای درآمدزایی، صددرصد مخالف با این است که انسان پولی را به دست آورد و به جای هزینه کردن آن برای عیال و واجب النفقهاش، در امر مستحب، خرج کند. نکتهای هم استطراداً هم شایان ذکر است که راوایاتی دلالت میکند بر اینکه صدقه بر حیوانات دریایی و خشکی هم ثوابی عظیم دارد و امام صادق(علیه السلام) از حضرت عیسی(علیه السلام) نقل میکند که در کنار دریا، قسمتی از نانی را که برای خوردن خودشان همراه داشتند، برای استفاده حیوانات دریایی، به دریا ریختند. ایشان میفرماید: «مسأله 53: المدیون و ذو العیال الذین یلزمهم صدقتهم لا یستحب له التصدق [این اصلا استحبابی ندارد؛ بلکه اگر باعث فقرشان باشد، میتوان گفت حرام است] بل صرف ذلک فی الدین و النفقة اولی [این اولویت نیست، بلکه باید واجب باشد؛ چون واجب النفقه و دین دیگران است و پرداخت دین و نفقه واجب النفقه واجب است. شاید اولی به معنای وجوب باشد] و ربما یقال یکره الی أن یؤدی ما علیه [میفرماید چه بسا گفته شود کراهت هم دارد مگر اینکه دین یا نفقه را پرداخت کند. اگر اینجا اولی به معنای وجوب باشد، بحثی نیست، ولی اولی به معنای مساوی الطرفین یا ارجحیت یک طرف نه به حد وجوب، نمیتواند معنا پیدا کند، چون یک امر واجب است. این نفقهای که الان پرداختش به فرزندش واجب است، دیگر مال این شخص نیست، بلکه جزء اموال واجب النفقه است؛ یا دین و پولی را که باید امروز پرداخت کنم، به صورت کلی فیالذمه الان جزء اموال من نیست تا اختیاردار آن باشیم. درست است که هنوز از مال من جدا نشده، ولی مربوط به شخص طلبکار است] واما إذا فضل عن حاجته وحاجة عياله هل يتصدق بجميعه [نسبت به آن اضافه هم نمیتواند همه را صدقه بدهد] الأولى الكراهة الشديدة لما في ذلك من التعرض للحاجة وسؤال الناس [و صدقه به جمیع فضل مال مکروه است. این خودش باعث میشود که شخص دهنده، فقیر شود «وهو شديد الكراهة» اینجا هم بفرمایید که شدید الکراهه نیست، بلکه حرام است که انسان خودش را به ذل استخفاف برساند] وهو أحد وجوه الشافعية لقوله تعالى: "ولا تبسطها كل البسط"[11] [که شرح نزول آیه را هم میدانید] وقال تعالى: "والذين إذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا"[12] [برخی گفتهاند که اسراف در کار حرام کاربرد دارد و اقتتار، در کار خیر به کار میرود و این تفاوت هم بین اسراف و اقتتار، ذکر شده و اقتتار به این معناست که انسان بر خودش سخت بگیرد تا به دیگران کمک کند] ولما رواه العامة [در جلسات قبل از ماه مبارک هم عرض کردم که یکی از روشهای اجتهادی علامه این است که از روایات عامه در استدلالاتش، و از اقوال اهل سنت برای بیان استدلال احکام، استفاده میکند، ولی ببینید ما به کجا رسیدهایم که دشمنیهای بیپایه میکنیم] "أن رجلا جاء إلى رسول الله(صلی الله علیه و آله) بمثل البيضة من الذهب [طلایی که به اندازه تخم مرغ بود را آورد] و قال يا رسول الله خذها فهي صدقة ولا أملك غيرها [و گفت که چیز جز این ندارم اما همه را به عنوان صدقه میدهم] فاعرض عنه رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلى أن أعاد القول مرات ثم إنه اخذها ورماه بها رمية لو اصابته لأوجعته [حضرت آن را به طرف آن مرد، محکم پرت کرد به طوری که اگر به او میخورد، وی را زخمی میکرد یا بدنش را سیاه میکرد] ثم قال يأتي أحدكم بما يملك فيقول هذه صدقة ثم يقعد يتكفف وجوه الناس [کسی هر چه دارد صدقه میدهد سپس از مردم، طلب کمک میکند] خير الصدقة ما كان عن ظهر غني"[13] [یعنی اینکه داشته باشید و صدقه بدهید و به عبارت دیگر، بعد از اینکه مالی را به عنوان صدقه، پرداختید، هنوز اموالی داشته باشید که نیازی به دیگران نداشته باشید. روایت در این باب 28 فراوان است که یکی از آنها این بود که شخصی در موقع مردن، چند بنده داشت و دارای یک دختر هم بود، ولی تمام بندهها را آژاد کرد و بعد از اینکه دفن شد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) مطلع شد و فرمود: اگر به من میگفتید که چنین کاری کرده و بچهاش را در مشقت و سختی انداخته و کلّ بر مردم کرده، اجازه نمیدادم حتی در قبرستان مسلمین، دفن شود] ومن طريق الخاصة ما رواه ابن بابويه عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) "أنه قال أفضل الصدقة صدقة عن ظهر غنى"[14] [این روایت از طریق خاصه هم وارد شده است] وعن الصادق(علیه السلام) قال "ضمنت لمن اقتصد ان لا يفتقر وقال الله تعالى: «يسئلونك ماذا ينفقون قل العفو»[15]، والعفو الوسط[16] [عفو را گفتهاند حد وسط یا مازاد مال است] وقال الله عز وجل: «والذين إذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا وكان بين ذلك قواما»[17]؛ والقوام الوسط [این حد وسط را نگاه دارد نه اینکه انسان همه چیز را برای خودش بخواهد و نه اینکه همه اموالش را به دیگران بدهد و خودش به گدایی بیفتد. حاج آقا رفیقی داشت که در زمان قبل از انقلاب، برایشان منبر میرفت و بعد از انقلاب هم ارتباط داشت. او همیشه میگفت که اگر ماشین سوار میشوید، همسایهات باید موتور سوار شود. یعنی هم اینکه شما باید دست دهنده داشته باشی و هم اینکه در جامعهای زندگی میکنید که نباید اجازه دهید دیگران حسرت زندگی شما را بخورند؛ یعنی مقداری توسعه بر همسایه و اطرافیان هم باید باشد.] وعن الوليد بن صبيح قال كنت عند أبي عبد الله الصادق(علیه السلام) فجاء سائل فأعطاه ثم جائه آخر فأعطاه ثم جائه اخر فأعطاه ثم جائه اخر فقال وسع الله عليك [خداوند به تو توسعه دهد] ثم قال إن رجلا لو كان له مال يبلغ ثلاثين ألفا أو أربعين ألف درهم ثم شاء ان لا يبقى منها شیئاً الا وضعه في حق [اگر کسی بخواهد در راه حق، صدقه دهد، امام فرمود: اگر یک خزانه پر از سکه هم داشته باشی، این قدر هستند که بیایند و بگیرند. او میخواست چیزی نماند و همه را در راه خیر، مصرف کند. اگر این کار را انجام میداد، میشد اما چیزی برایش نمیماند] فیبقی لا مال له [میفرماید چنین شخصی که با این همه دارایی، انفاق کند و چیزی برایش نماند، از جمله کسانی است که دعایش رد میشود] فيكون من الثلاثة الذين يرد دعاؤهم [اینها چه کسانیاند؟]قال قلت من هم؟ قال أحدهم رجل كان له مال فانفقه في غیر وجهه ثم قال يا رب ارزقني فيقول ألم أرزقك؟ [خدا میفرماید: مگر به تو ندادم؟ در اینجا خداوند میفرماید که مگر من به تو روزی ندادم؟ باید آن را درست مصرف میکردی. در «کافی» اگر مراجعه بفرمایید، به جای «ألم أرزقک» به صورت «ألم أجعل سبیلاً إلی طلب الرزق»[18] را ذکر کرده، اما تناسبی با این فقرات بعد و مورد ذکر شده در روایت ندارد و آن این که کسی پول زیادی دارد و همه را خرج کرده و دعا میکند که خدا پولی به او بدهد؛ یعنی چندان مناسبت ندارد که خداوند بفرماید: مگر من راه روزی را برایت باز نکردم؟ اما با آنجا که میگوید: خدایا به من روزی بده، و خدا میفرماید: مگر من به تو روزی ندادم؟ چرا اینگونه خرجی کردی؟ مناسب است. در «کافی» چاپ دار الحدیث، در حاشیه آمده که در طبع حجری گفتهاند این روایتی که الان میخوانیم و از «فقیه» است، درست است و به جای «ألم أجعل لک سبیلاً إلی طلب الرزق» باید «الم ارزقک» باشد و این صحیحه هم طبق روایت «فقیه» است به جهت همین عدم تناسبی که به ذهن میرسد. فرمودهاند این در طبع حجری است و باید به آنچه در «فقیه» آمده، مراجعه شود و احتمال دارد که از غلط نسّاخ باشد یا مؤلف که روایت دو شق دیگر دارد و مؤلف به جهت نزدیکی عبارتها، دچار اشتباه شده و این روایت رد را اینجا ذکر کرده، یعنی فقرهای را که مال بعد است، در اینجا آورده؛ چون عین جمله «الم اجعل لک سبیلا» در فقره بعدی آمده. پس نظر این آقایان این است که یا اشتباه از نسّاخ بوده و یا مؤلف به جهت اینکه در فقرات بعدی هم این قسمت از روایت آمده، اشتباها در اینجا ذکر کرده.[19] یک توجیه دیگر این است که در آنجا میگوید اشکالی ندارد «ألم أجعل سبیلاً إلی طلب الرزق» باشد و مناسبت دارد؛ به این معنا که این شخص پول زیادی داشته که به دست آورده و خرج کرده، حالا دوباره به خدا میگوید روزی مرا زیاد کن یا به من روزی بده. خداوند میگوید: چرا دعا میکنی درحالی که من راه به دست آوردن روزی را به تو یاد دادهام؟ پس به دنبال راه به دست آوردن روزی برو. این دیگر ربطی ندارد که با دعا بخواهی پول بیزحمتی را از جایی برای شما برسانم. در این صورت، تناسبش با فقرات دیگر هم برقرار میشود. پس بگوییم این قسمت «کافی» که به جای «الم ارزقک» فرموده «ألم أجعل سبیلاً إلی طلب الرزق» تو دعا میکنی که من به تو رزق بدهم؟ من دعای تو را رد میکنم، چو من راههای درآمدزایی را به تو نشان دادهام؛ پس دعایت را به این جهت، رد میکنم که باید از طریق و راهش برای به دست آوردن رزق و روزی، اقدام کنی و دعا در این زمینه، فایده ندارد. «ظلم بون نفرین زن به جای طلاق» ورجل يجلس في بيته ولا يسعى في طلب الرزق ويقول رب ارزقني فيقول الله عز وجل ألم أجعل لك سبيلا إلى طلب الرزق؟ [اینجا با این جمله، مناسبت دارد] ورجل له امرأة تؤذيه فيقول يا رب خلصني منها؛ فيقول الله عز وجل ألم اجعل امرها بيدك؟»[20] میگوید مگر به دست خودت نیست؟ در برخی روایتها دارد که «و هو ظالم لها» امام میفرماید این مرد وقتی که برای نجات خودش دعا میکند -و البته شامل نفرین هم میشود؛ یعنی او را بکش یا به شکلی، او را از سر راه بر دار؛ چون نمیخواهد طلاق دهد؛ لذا دعا میکند که شرش به شکلی جز طلاق، کم شود و الا دعا کردن ندارد و این نفرین میشود- میفرماید این چون اختیار به دست خودش است و نفرین میکند و در برخی روایات میگوید «هو ظالم لها»[21] یعنی این دارد ظلم میکند و به کسی که نفرین به ناحق و در غیر جای خودش داشته باشد، تعبیر به «ظالم» کرده. یک نکته این است که چرا این همه تأکید کردهاند که صدقه باید عن ظهر غنی باشد و اگر کسی مثلا صدقه داد و فقیر شد، دعایش مستجاب نمیشود یا پیامبر فرمود اجازه نمیدادم در قبرستان مسلمین، دفن شود؟ این مسلماً یک امر فطری و عقلائی است. چرا آدمی تلاش زیادتر میکند؟ چون همیشه از فقر میترسد. در جاهایی که زندگی انسان تأمین باشد و حقوقی به آدم بدهند، بسیاری از مردم، تلاش زیادی نمیکنند. در کشورهای غربی که بحثهای تأمین اجتماعی قوی است، یک شخص هر روز تلاش نمیکند پولی را برای بیماری یا خانهدار شدن یا خرید ماشین، کنار بگذارد و در طول شبانهروز، چند شغل داشته باشد. تلاش اضافه بر طاقت انسان، ناشی از ترس از فقر و نداری است. پس این حالت فطری است. چرا این روایات این همه تأکید بر یک امر فطری کردهاند؟ به نظر میآید که چون از آن طرف هم روایات بر حث به صدقه و ترغیب به دادن آن، زیاد بوده، خواستهاند بفرمایند چنین نیست که اگر گفتیم صدقه این قدر ثواب دارد، شما خود را به فقر و فلاکت بیندازید تا آن ثواب را درک کنید. وجه دیگری که به نظرم قویتر میرسد، این است که شاید خواسته جلوی کسانی را بگیرد که برای دشمنی با زن و فرزند، تمام اموالشان را وقف میکنند یا میبخشند و یا صدقه میدهد و برای اینکه در نزد مردم، چهره منفوری پیدا نکنند، میگویند ما به روایات صدقه، عمل کردیم. به قول امروزیها برای اینکه جلوی استفاده ابزاری از دین برای به فقر و فلاکت کشاندن دیگران را بگیرد، این روایات را هم در کنار روایات حث بر صدقه، بیان کرده است. «جمع بین این روایات و روایات ایثار» نکته دیگر این است که برخی از روایات و در آیات قرآن هم هست که «یؤثرون» و بحث ایثار را مطرح میکند و میفرماید اگر انسان خودش نداشته باشد، ایثار کند و به دیگران صدقه دهد. پس این روایات ایثار با این روایات ممنوعیت صدقه بیش از اندازه، تعارض دارد؛ چون شما میفرمایید صدقه عن ظهر غنی باشد و آن روایات از ایثار میگوید و میفرماید کسی که ندارد، باید جهد بیشتری برای دادن صدقه کند. جمع بین این روایات به این است که روایات ایثار، مربوط به ایثار خود شخص است نه جایی که عیال وجود دارد. برخی از روایات هم اشاره کردهاند انسان حق ندارد چون پولی را خودش به دست میآورد، هر کاری انجام دهد ولو به قیمت فقر و بدبختی افراد تحت تکفلش باشد. والد استاد به همه طلبهها یا همه افرادی که با ایشان ارتباط داشتند، میفرمودند به دنبال به دست آوردن روزی زیادتر از شهریه بروید و خود را به شهریه، وابسته نکنید. زندگی و رفت و آمد ایشان به تهران را هم بارها از زبان خودشان شنیدهاید. ایشان همیشه این سفارش را میکردند و شاید نکتهاش مخصوصا برای طلبهها همین است که اگر طلبهای میخواهد سخت زندگی کند، همسرش ممکن است چون میدانسته طلبه است و اگر به او توضیح داده باشد که زندگی من طلبگی و سخت است و قبول کرده، میگوییم خودش اقدام کرده، مگر اینکه آن زن گمان کرده این آقا که الان به خواستگاری آمده، فردا به مقامی میرسد. در این هم باید تأمل کرد که باید روزی را فراخ کند. اما بچهای که به دنیا میآید، اختیار نداشته که بچه من طلبهای شده که زندگیاش را سخت کنم. پس در اینگونه موارد بر انسان، واجب میشود؛ چون خود دوستان بهتر میدانند که اختلاف طبقاتی، باعث تحقیر فرزندان میشود. مسأله 1 و 2 «تحریر» را انشاءالله شنبه پی میگیریم. «و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین» ________________[1]. مستدرک الوسائل، ج7، ص195. [2]. وسائل الشیع]، ج9، ص86-390، باب9(استحباب الصق] عند توقع البلاء) [3]. همان، ص382، باب8(استحباب لتبکیر بالصدقه....) [4]. همان، ص392، باب 12 (باب استحباب افتتاح النهار بالصدقة ...) [5]. همان، ص406، باب18 (باب استحباب اختيار الصدقة على المؤمن) [6]. همان، ص432، باب29 (باب استحباب تقبيل الإنسان يده ...) [7]. همان، ص381، ح5. [8]. تحریر الوسیله، ج 2، ص 87. [9]. همان، ص461، ح2. [10]. در کتبب فقهی بحث شده که آیا صرف جمبع اموال در خیرات مصداق سفاهت هست یا نه؟ بعضی این کار را جایز بلکه مموح شمردهاند و بعضی آن را مصداق اسراف شمرده و روایاتی بر نهی از آن ذکر کردهاند ر. ک: مناهل، ص96-97. [11]. اسراء(17)، یه29. [12]. فرقان(25)، آیه67. [13]. سنن ابیاو، ج2، ص177. [14]. عوالی للئالی، ج2، ص73. [15]. بقره(2)، آیه219. [16]. کافی، ج4، ص52، ح2. [17]. فرقان(25)، آیه67. [18]. در آنجا روایت این گونه است: "إن أصنافا من أمتي لا يستجاب لهم دعاؤهم ... رجل يقعد في بيته و يقول رب ارزقني و لا يخرج و لا يطلب الرزق فيقول الله عز و جل له عبدي أ لم أجعل لك السبيل إلى الطلب»(کافی، ج4، ص64-67، ح1. [19]. کافی، دار الحدیث، ج7، ص244، پاورقی12. [20]. تذکره العلماء، ج20، ص105. [21]. بحار لانوار، ج90، ص354.
|