Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: ادله روایی بر اثبات جواز اجاره
ادله روایی بر اثبات جواز اجاره
درس خارج فقه
حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته)
کتاب الاجاره
درس 20
تاریخ: 1403/8/5

بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین

«ادله روایی بر اثبات جواز اجاره»

گفتیم که برای جواز اجاره، به کتاب، سنت و اجماع، استدلال شده است. آیات را بیان کردیم و در ادامه به روایات می‌پردازیم؛ لذا ابتدا روایات دلالت کننده بر جواز را ذکر می‌کنیم:

1. این روایت را مشایخ ثلاثه ذکر کرده‌اند: «و عن علی بن محمد بن بندار عن احمد بن ابی عبد الله عن ابیه عن ابن سنان عن ابی الحسن(علیه السلام) قال: سألته عن الاجارة فقال: صالحٌ لا بأس به». در «استبصار» این روایت به صورت «صالحٌ للناس» نقل شده و به این نقل، عبارت، روان‌تر می‌شود؛ چون به صورت «صالحٌ لا بأس به» باید با تأویلی گفت که صحیح است و اشکالی در آن نیست، «صالحٌ لا بأس به إذا نصح قدر طاقته» عبارت «اذا نصح قدر طاقته» معنای چندان واضحی ندارد مگر به آنچه شارحان، معنا کرده‌اند و مثل «روضة المتقین» فرموده است: «اذا عمل مراعیاً حق المستأجر بقدر ما یطیق» یعنی کمِ کار نگذارد. یعنی به اندازه‌ای که مزد گرفته، کار کند و از کار، کم نگذارد. «و قد آجر موسى بن عمران(علیه السلام) نفسه و اشترط فقال: إن شئت ثمانياً و إن شئت عشراً، فأنزل الله فيه: «أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ»[1].[2]

این روایت دلالت بر صحت اجاره عند الشرع می‌کند اگر نیاز داشته باشیم به آیات و روایات برای صحت شرعی‌اش استدلال کنیم و اگر اینها نبود، بگوییم اجاره صحیح نیست.

2. روایت «تحف العقول» است که بخشی از این روایت برای جواز اجاره، به آن استدلال شده است: «في تحف العقول عن الصادق(علیه السلام) في وجوه معايش العباد ـ الی أن قال ـ: وأمّا تفسير الإجارة فإجارة الانسان نفسه أو ما يملكه أو يلي أمره».[3]

3. روایت سید مرتضی در رساله محکم و متشابه: «علي بن الحسين المرتضى في رسالة المحكم والمتشابه نقلاً من تفسير النعماني بإسناده الآتي عن علي(علیه السلام) في بيان معايش الخلق قال: وأمّا وجه الإجارة فقوله عز وجل: «نحن قسمنا بينهم معيشتهم في الحياة الدنيا ورفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخرياً ورحمة ربك خير ممّا يجمعون» فأخبرنا سبحانه أنّ الإجارة أحد معايش الخلق».[4] این روایت هم دلالت می‌کند که اجاره، مورد امضای شارع است.

4. روایت هشام از امام صادق(علیه السلام): «محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير عن هشام بن الحكم عن أبي عبد الله(علیه السلام) في الجمال والأجير قال: لا يجفّ عرقه حتى تعطيه اجرته».[5] این هم که می‌فرماید قبل از خشک شدن عرقش اجرتش را بدهید، دلالت می‌کند که اجازه صحیح است.

5. روایت حنان از شعیب: «وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن إسماعيل عن حنان، عن شعيب» که در نسخه بدلش به جای «شعیب» «سعید» را ذکر کرده، «قال: تكارينا لأبي عبد الله(علیه السلام) قوماً يعملون في بستان له وكان أجلهم إلى العصر» تا غروب باید کار می‌کردند و اینها را برای این کار، کرایه کرده بودند، «فلمّا فرغوا قال لمعتّب» که احتمالاً نام خادمش بوده، «أعطهم أجورهم قبل أن يجفّ عرقهم».[6]  

6. روایت علی بن یقطین: «محمّد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد، عن صفوان، عن عبد الرحمن بن الحجاج، عن علي بن يقطين قال: سألت أبا الحسن(علیه السلام) عن الرجل يتكارى من الرجل البيت أو السفينة سنةً أو أكثر من ذلك أو أقل؟ قال: الكراء لازمٌ له إلى الوقت الذي تكاري إليه، والخيار في أخذ الكراء إلى ربّها إن شاء أخذ وإن شاء ترک»،[7] صاحب مال اگر خواست، می‌گیرد و اگر نخواست، یک بحث رضایت اوست ولی تا زمانی که کرایه داده، از هر دو طرف، اجاره لازم است و هیچ یک نمی‌توانندآن را به هم بزنند.

اینها  روایاتی است که به آنها استدلال شده که از نظر شرعی هم، اجاره جایز است.

به هرحال، اگرچه نیازی به استدلال به این روایات در محل بحث، نداریم، لکن بر مشی فقها که تمسک به ادله اربعه را در مقام استنباط مسائل و فروعات به کار می‌گیرند، دنبال نمودیم وگرنه ما اصلی داریم که می‌گوییم هر عقدی که عقلا آن را صحیح بدانند و برایش سببیت قائل شوند، صحیح است و نیاز ندارد آن را ذیل یکی از عقودی بیاوریم که در زمان شارع، وجود داشته یا ارتکازش بوده است. مثل بیمه را که فقها روی ضمان جریره می‌برند درحالی که نیازی به این کار نیست.

عدم نیاز به وجود عقود در زمان شارع را مرحوم سید هم قائل است و ایشان از کسانی است که در جاهای مختلف، مانند وقف پول، می‌فرماید: اصلاً نگویید وقف است، بلکه آن را یک عقد و قرارداد جدید بدانید. در مزارعه یا مساقات هم والد استاد می‌فرمایند: اگر این مزارعه یا مضاربه اصلاحی نباشد، یک عقد جدید است و عقلا برایش قائل به سببیت هستند.

«روایات غیر مجوزه در اجاره»

یک‌سری روایات هم نقل شده که می‌گوید خودت را اجاره نده؛ چراکه هرکس خود را اجاره دهد، باعث می‌شود روزی‌اش تنگ شود و خود را از روزی، محروم می‌کند. والد استاد در زمان‌های سابق، این را به عنوان یک نکته اخلاقی به افراد می‌گفتند و با این عبارت می‌خواندند: «من آجر نفسه فقد ضیّق رزقه» که البته من به صورت «حظر» دیدم ولی تفاوت چندانی در معنا نمی‌کند. این روایات را ذکر می‌کنیم تا ببینیم با روایات مستدله بر جواز اجاره، چگونه با هم جمع می‌شوند:

1. روایت مفضل از امام صادق(علیه السلام): «محمّد بن يعقوب، عن محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن إسماعيل بن بزيع، عن منصور بن يونس، عن المفضل بن عمر قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) يقول: من آجر نفسه فقد حظر على نفسه الرزق»؛[8] روزی خود را تنگ و کم کرده است.

2. روایت دیگر از کافی: «قال: وفي رواية اُخرى: كيف لا يحظره وما أصاب فهو لربّـه الذي آجره؟»[9] توضیح می‌دهد که: چگونه بگوییم روزی‌اش تنگ نمی‌شود با این‌که آنچه به او رسیده، مال خداست؛ یعنی این حق خداست و انسان در اختیار خدا قرار دارد. وقتی که خودش را به دیگری اجاره می‌دهد، باعث می‌شود که روزی‌اش تنگ شود.

3. روایت عمار ساباطی: «وعنه، عن أحمد بن أبي عبد الله، عن أبيه، عن محمّد بن عمرو عن عمار الساباطي قال: قلت لأبي عبد الله(علیه السلام): الرجل يتّجر فإن هو آجر نفسه أعطى ما يصيب في تجارته؟» اگر خودش را اجاره دهد، به همان مقداری که در تجارت خودش به دست می‌آورده، کسب می‌کند، «فقال: لا يؤاجر نفسه»، اینجا نهی می‌کند و می‌فرماید خودش را اجاره ندهد، «ولكن يسترزق الله جلّ وعزّ ويتجر فإنّـه إذا آجر نفسه فقد حظر على نفسه الرزق».[10] این دیگر کامل توضیح داده که اگر انسان، خودش را اجاره دهد، باعث می‌شود روزی‌اش تنگ شود؛ چون باید به خدا اطمینان داشته باشد و از او کمک بخواهد.

این یک روایت است که می‌تواند یکی از توجیهات جمع بین این دو دسته از روایات باشد.

4. روایت محمد الجعفی: «محمّد بن علي بن الحسين بإسناده عن عبد الله بن محمّد الجعفي، عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: من آجر نفسه فقد حظر عليها الرزق، وكيف لا يحظر عليها الرزق وما أصابه فهو لربٍّ آجره»،[11] اگر در اختیار خداوند باشد و کارش با خدا باشد، خداوند رزقش را وسیع می‌سازد.

«جمع بین دو دسته روایات مجوزه و غیر مجوزه در اجاره»

برخی از آقایان و فقها که اولی آنان مرحوم شیخ است، این روایت را حمل بر کراهت کرده؛ یعنی این دو دسته روایات را با هم جمع کرده و این دسته‌ای که گفته «حظر علی نفسه الرزق»، را حمل بر کراهت فرموده است.

ظاهراً مرحوم صاحب «وافی» فیض کاشانی فرموده که این بعید است؛ چون پیغمبران چنین کاری را انجام نمی‌دهند. پس توجیه این روایات به حملش بر کراهت، تمام نیست و به ذهن بعید می‌آید؛ چون کاری است که معاش مردم، مترتب بر آن است و یکی از راه‌های عمده درآمد مردم به شمار می‌رود. اگر اجاره مثل ملک بود، می‌گفتیم کار همه نیست، اما اجاره نفس در همه جا تحقق دارد و الآن همه کارهای خدماتی، به صورت اجاره نفس است، پس چطور می‌تواند مکروه باشد و ورود انسان در آنها اشکال داشته باشد؟!

یک عده دیگر فرموده‌اند: نه، این کراهت مربوط به جایی است که نتواند حق مستأجر را ادا کند. گفته‌اند: اگر در خود توانایی پرداخت حقوق نمی‌بیند، کراهت دارد. لکن این کلام با ظاهر «حظر علی نفسه» نمی‌خواند؛ چون می‌گوید: هرکس خودش را اجاره داد، روزی‌اش را تنگ کرده؛ یعنی اگر نتواند حق او را به جا آورد، چنین حکمی دارد.

«روضة المتقین» فرموده: «فکراهتها لأجل أنّـه قلیلاً ما یفي بالشرط»؛ مردم کمتر می‌توانند به شرط، عمل کنند «و مراعاة حق المستأجر، أمّا إذا وفی زالت الکراهة»[12] اما با وفای حق، کراهت از بین می‌رود. می‌گوید: اصلاً خودتان را به اجاره ندهید؛ چون باعث می‌شود حق دیگران بر گردنتان بماند، پس کراهت دارد.

این هم ربطی ندارد؛ چون در این صورت، باید چه‌کار کنند؟ یعنی کسی خودش را اجاره ندهد تا مبادا حق دیگران را ادا نکند؟ اینها دقت‌های عقلی را نیاز ندارد، بلکه به لحاظ عرفی، همین مقدار که به اندازه خودش کار می‌کند و دو طرف هم به این قائلند، کافی است؛ یعنی نمی‌شود گفت اگر کسی کار کرد و کم کار نگذاشت، بلکه به قدر طاقتش کار کرد، مالی که در مقابلش گرفته، حرام است.

آقایان یک معنای دیگر هم در ذیل عبارت «ما أصابه لربّـه» گفته‌اند که: مراد، این است که وقتی خودش را اجاره می‌دهد، تمام وقتش گرفته می‌شود لذا کراهت دارد. «و في روایة أخری» که معنا کرد و آن «روایة أخری» که گفت: «کیف لا یحظره و ما أصاب فهو لربّـه الذی آجره»[13] می‌خواهد بگوید کراهت مربوط به جایی است که وقتی خودش را اجاره می‌دهد، از همه کارهایش می‌ماند، پس اگر اجاره به طوری نباشد که تمام وقت از بین برود، دیگر کراهت ندارد و مسأله رفع می‌شود.

اما این دسته از روایات غیر مجوزه نمی‌تواند بر این معنای ظاهری‌اش حمل شود و به معانی‌ای که کردید، از آنها استفاده کراهت کنید؛ چون اجاره امری است که معاش مردم به آن، بستگی دارد و خود آقایان هم استدلال کرده‌اند به این‌که ضرورت، اجاره را اقتضا می‌کند و علم به آن هم ضروری است که انسان‌ها برای کارهایشان باید دیگران را اجاره کنند، چون نمی‌توانند همه کارها را خودشان انجام دهند یا کسی نیست برایشان مجانی انجام دهد؛ بنابر این باید شخصی را اجیر کنند تا کارهایشان را انجام دهد.

در عصر حاضر، حِرف و مشاغلی مثلاً مانند لوله‌کشی یک خانه یا ساختمان وقتی لوله‌کش برای لوله‌کشی خود را اجیر نمود، به این معناست که روزی‌اش را تنگ کرده است؟! چطور روزی‌اش را تنگ کرده؟ معانی‌ای که آقایان کرده‌اند؛ هیچ کدام، ظاهر را معنا نکرده‌اند. روایت خیلی ساده می‌گوید: کسی که خودش را اجاره دهد، روزی‌اش را ضیق و تنگ ساخته و بعد هم توجیه کرده‌اند که در همه موارد، اجاره نفس، کراهت دارد. عرض بنده این است که ظاهر روایت می‌گوید: روزی‌اش تنگ می‌شود. با این معنا باید صاحبان تمام حِرف و مشاغل موجود امروزی که در جامعه در جریان است، روزی‌شان تنگ و ضیق باشد!! خیاط که خیاطی می‌کند یا یک بنا که ساختمانی را می‌سازد، روزی خودش را تنگ کرده باشد؟! مسلماً این معنا مراد نیست، بلکه به ذهن می‌رسد که مقصود این باشد که شما خود را به نحوی اجیر کسی نکن که برایت وابستگی ایجاد شود؛ یعنی مربوط به اموری است که شخص، خودش را اجیر کسی می‌کند و یک درآمد ثابت دارد؛ مثلاً کارمند می‌شود.

روایت عمار ساباطی[14] گفت شخص خودش را به اجاره در می‌آورد و به مقداری که می‌تواند از تجارتش به دست آورد، به او اجرت می‌دهند. آنجا امام فرمود: این کار را نکند، بلکه با کمک خداوند، طلب روزی کند. با توجه به روایت عمار ساباطی، منظور این روایات این است که خود را به جایی، وابسته نسازد؛ بنابراین، اگر کسی مثلاً لوله‌کش است، در جایی استخدام نشود تا فقط یک حقوق ثابت بگیرد. برای مثال، برخی از لوله‌کش‌ها در یک اداره، استخدام می‌شوند و ماهی مثلاً بیست میلیون حقوق می‌گیرند؛ چه کار باشد چه نباشد. روایت می‌گوید: شما که اهل حرفه و صنعت هستید، به دنبال حرفه و صنعت خودتان بروید و خود را وابسته به جایی نسازید. یک معنا می‌تواند این باشد تا روایات با هم سازگار شوند.

مطلب دیگری ‌که از روایت به دست می‌آید، این است که: تشویق می‌کند کارگر ساده نباشید. آدمی نباشید که هیچ کار و حرفه‌ای نمی‌داند، بروید یک حرفه‌ای را بیاموزید. «من آجر نفسه» یعنی حرفه‌ای ندارد؛ لذا خودش را اجاره می‌دهد؛ درست مانند کارگران ساده ساختمانی. اگر کارگر ساختمان می‌شوید، بروید بیاموزید که بنّا شوید. «من آجر نفسه حظر علی نفسه الرزق» به این معناست که در یک جا نایست و درجا نزن و فقط به یک درآمد معیّن، بسنده نکن.

پس، از این دسته از روایات، استفاده می‌شود که اولاً: وابستگی نباید باشد؛ ثانیاً: در بحث شغل و حرفه نباید ایستایی باشد. آن وقت است که معنا پیدا می‌کند؛ چون می‌گوید وابسته نشوید؛ که اگر وابسته شده‌اید، رزق خودتان را تنگ ساخته‌اید. اصلاً بحث کراهت در میان نیست و نباید آن را به کراهت برگرداند، بلکه معنای دیگری دارد که آن یک معنای اخلاقی و یک راه و روش در زندگی است.

والد استاد، می‌فرمودند: زمانی که در مدرسه حقانی (شهیدین فعلی ) تدریس می‌کردند (سال‌های 55 و 56 ) آقای قدوسی به ایشان که جزء منبری‌های معروف بودند (و سختی‌هایی که نقل می‌کردند، مربوط به ابتدای منبرشان در تهران بود) به ایشان پیشنهاد داده بود که شما فعالیت تبلیغی و منبر خود در تهران را تعطیل کنید و ممحض در تدریس شوید؛ چون همه از تدریس ایشان راضی بودند. آقای قدوسی گفته بودند که شما چند درس را قبول کنید و ما هرچه از درآمد منبرتان در تهران به دست می‌آورید، به شما می‌دهیم. والد استاد پاسخ داده بودند: شما نمی‌توانید مقداری که من از تهران، درآمد دارم، جبران کنید، ولی اجازه دهید که فکر کنم.

آقایی بود که مرحوم والد در اصفهان برایشان منبر می‌رفتند و مراسم بسیار معظمی تشکیل می‌شد و خیمه برپا می‌کردند و من هم به آنجا رفته بودم. این آقا از هم‌ولایتی‌های مرحوم والد بود و بعداً هم با ما خویشاوند شدند؛ وضع خوبی هم در اصفهان داشت و مشارٌ بالبنان بود. مرحوم والد با این بنده خدای بازاری، مشورت کرده بود. یکی از خصلت‌های این بازاری هم این بود اگر مثلاً آن موقع، یک میلیون و ۵۰ تا یک‌تومانی را از کسی می‌خواست، می‌گفت ابتدا آن 50 تومان را بده؛ چون یک میلیون گم نمی‌شود، ولی 50 تومان در حساب و کتاب، گم می‌شود و وقتی که یک میلیون را می‌دهی، می‌گویی 50 تومان هم تخفیف بده. ایشان به والد استاد گفته بود: شما الآن در تهران منبر می‌روید. قوت منبرهای شما باعث می‌شود که چند جای دیگر هم شما را دعوت می‌کنند؛ لذا منحصر به یکی ـ دو مسجد و هیأت نیستید، اما اگر در اینجا درس گفتید، این طلابی که امروز پای درس شما می‌آیند، از شما خوششان می‌آید اما فردا یک‌سری طلبه دیگر می‌آیند و می‌گویند ما نمی‌خواهیم شما به آنها درس بدهید؛ لذا شما هم از اینجا گرفته می‌شوید و هم از تهران. بنابراین، قبول نکنید. والد استاد هم بعد از این مشورت، به آقای قدوسی گفتند که نمی‌توانند قبول کنند.

از والد استاد پرسیدم که در سال 55، مگر درآمد شما چقدر بود که پیشنهاد آقای قدوسی را رد کردید؟ گفتند که مثلاً من 250 تا 270 هزار تومان در سال، از منبر تهران، درآمد داشتم.

پس این او دو معنا با ظاهر روایت هم می‌سازد و دیگر نیازی نیست آنها را حمل بر کراهت کنیم ـ که دلیلی ندارد ـ و سپس، رفع کراهت کنیم به این‌که بگوییم اگر توانست به اندازه‌اش کار کند، کراهتش رفع می‌شود یا ـ  چنانکه برخی گفته‌اند ـ کسی که همه وقت خودش را اجاره می‌دهد، کراهت دارد، اما اگر عمل خودش را اجاره داد بدون این‌که وقتش تماماً مستوعب این اجاره باشد، دیگر کراهت ندارد.

ما می‌گوییم اینجا اصلاً بحث کراهت در میان نیست، بلکه یک بحث اخلاقی است و از نظر کاری، راهنمایی می‌کند که اولاً خودت را به جایی، وابسته نکن؛ ثانیاً در اجاره، ایستایی نداشته باش. بنابراین، «حظر رزقه» با این معانی، سازگار است؛ نه با بحث کراهت.

«و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

______________________

[1]. قصص، آیه 27 و 28.  

[2]. وسائل الشیعه 17: 238، باب 66 از ابواب ما یکتسب به، ح 2.  

[3]. وسائل الشیعه 17: 85، باب 2 از ابواب ما یکتسب به، ح 1؛ و 19: 102، باب 1 از ابواب کتاب الإجاره، ح 1.

[4]. وسائل الشیعه 17: 11، باب 1 از ابواب مقدمات کتاب التجارة، ح 7؛ و 19: 103، باب 2 از ابواب کتاب الإجاره، ح 2.

[5]. وسائل الشیعه 19: 105، باب 4 از ابواب کتاب الإجاره، ح 1.

[6]. وسائل الشیعه 19: 105، باب 4 از ابواب کتاب الإجاره، ح 2.

[7]. وسائل الشیعه 19: 110، باب 7 از ابواب کتاب الإجاره، ح 1.

[8]. وسائل الشیعه 19: 103، باب 2 از ابواب کتاب الإجاره، ح 1؛ و 17: 238، باب 66 از ابواب ما یکتسب به، ح 1.

[9]. وسائل الشیعه 19: 103، باب 2 از ابواب کتاب الإجاره، ح 2؛ و 17: 238، باب 66 از ابواب ما یکتسب به، ذیل حدیث 1.

[10]. وسائل الشیعه 17: 239، باب 66 از ابواب ما یکتسب به، ح 3.

[11]. وسائل الشیعه 17: 239، باب 66 از ابواب ما یکتسب به، ح 4.

[12]. روضة المتقین 6: 481.

[13]. وسائل الشیعه 19: 103، باب 2 از ابواب کتاب الإجاره، ح 2؛ و 17: 238، باب 66 از ابواب ما یکتسب به، ذیل حدیث 1.

[14]. وسائل الشیعه 17: 239، باب 66 از ابواب ما یکتسب به، ح 3.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org