دلالت آيات قرآن بر حرمت قمار
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب محرمه (درس 1 تا 458) درس 262 تاریخ: 1382/12/17 بسم الله الرحمن الرحيم گفتيم كه بر حرمت ميسر دلالت ميكند كتاب و سنّت، امّ الكتاب آيه شريفه (انّما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجسٌ من عمل الشيطان)[1] الى آخر آيه و باز آيه ديگرى كه در سوره بقره بود (يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثمٌ كبير و منافع للناس)[2]، كيفيت استدلال به اين دو آيه هم روشن است براى اينكه الميسر هو القمار لغتاً و عرفاً ميسر همان قمار است و سوم آيه شريفه (يا ايها الذين آمنوا لا تأكلوا اموالكم بينكم بالباطل الا ان تكون تجارةً عن تراض)[3] چون دو نحو هست يكى اينجورى است كه (و لاتأكلوا اموالكم بالباطل و تدلوا بها الى الحكام) اين يك آيه است، اينها آياتى است كه دلالت ميكند؛ البته عرض كرديم در دلالت دو آيه اى كه باطل دارد بر حرمت قمار بما هو قمار و حرمت ما قومر به بما هو ما قومر به تأمل هست دلالت ميكند، اما آنى كه ما ميخواهيم نميتواند ثابت كند ما ميخواهيم بگوييم القمار بما هو حرامٌ و ما قومر به هم بما هو حرامٌ، نه به عنوان مال غير و به عنوان اينكه از طرف او به من منتقل نشده و باطل بوده است. « دلالت روايات بر حرمت قمار» و امّا روايات فمستفيضةٌ كثيره بل قيل انّها متواتره رواياتى كه بر حرمت ميسر و قمار دلالت ميكند از آنهاست فمنها اين صحيحه ابو عبيده حزّاء يك باب القمار و النهبه كافى جلد پنجم صفحه 122 كتاب المعيشه باب القمار و النهبه، نهبه غارت كردن است يعنى اموالش را جلوى چشمش غارت كنى و ببرى. و منها صحيح ابوعبيده حذّاء قال «سألت ابا عبدالله(ع) عن قول الله عزّوجل: (و لاتأكلوا اموالكم بينكم بالباطل) [كه اين آيه 184 سوره بقره است] فقال كانت قريش تقامر الرجل باهله و ماله فنها هم الله عزّوجل عن ذلك»[4] كانت قريش تقامر آن، مرد را به اهلش و مالش، فنهاهم الله عزوجل عن ذلك، من احتمال دادم كه اين تقامر الرجل باهله و ماله يعنى زن و بچه اش را قمار ميداد ثروتش را هم با قمار ميداد، البته اين مورد كه ذكر شده من باب مصداق است نه من باب تمام آيه. اين يك مصداقى است از آيه شريفه علامه مجلسى هم ميگويد: «حمل على انّه لبيان الفرد»[5] در مرئات العقول اين يك روايت، روايت ديگر و منها خبر جابر بن يزيد جعفى عن أبى جعفر(ع) سند را مي خوانم ابوعلى اشعرى عن محمد بن عبدالجبار عن احمد بن النضر، عن عمرو بن شمر عن جابر، بن عمرو بن شمر تضعيف شده گفتهاند ضعيفٌ، قصهاش هم كه يادتان است هميشه، عن عمرو بن شمر عن جابر، خبر جابر بن يزيد جعفى عن أبي جعفر(ع) «قال لمّا انزل الله عزوجل على رسول الله(ص) انّما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجسٌ من عمل الشيطان فاجتنبوه قيل: يا رسول الله مالميسر؟ فقال كلّ ما تقومرّ به حتى الكعاب و الجوز»[6] پرسيدند ميسر چيست؟ حضرت فرمود: هر چيزى كه با او قمار ميشود، چه گردو و چه كعاب، حتى الكعاب و الجوز، از جواب پيامبر برميآيد كه سائل نخواسته حقيقت ميسر را بپرسد، ميسر معلوم بوده و الفاظ قرآن معلوم است. اين ميخواسته بپرسد كه همه انواع ميسر است يا نه؟ از جواب حضرت كه فرمود: «كلّ ما تقومر به حتى الكعاب و الجوز» برميآيد كه شبهه سائل در اين بوده كه ديگر گردو بازى را هم ميگيرد قاب بازى را هم ميگيرد يا شامل نميشود، سوال از اطلاق ميسر بوده يا سوالش اين بوده كه آيا اين ميسر اينجا به معناى مصدر است، مصدر ميمى است، آيا به معناى مصدر است يا به معناي اسم مفعول؟ حضرت فرمود: كلّ ما تقومر به. به هر حال توهم نشود؛ كلمه ميسر معلوم نبوده ظاهر و مفهوم نداشته و بعد آمده پرسيده ميسر چيست؟ اين توهم نشود براى اينكه قرآن نور است، قرآن كتاب هدايت است و به لسان قوم آمده، بلكه از جواب بر ميآيد كه يا سوال از اطلاق ميسر و عموميتش براى همه افراد حتى با گردو هم بوده، يا سوال از اين بوده كه آيا ميسر حرام به معنا مصدر و فعل است يا به معنا اسم مفعول، به هر حال اين روايت هم از رواياتى است كه دلالت ميكند بر حرمت ميسر و باز از روايات اين صحيح محمد ابن مسلم پنج همين باب القمار و النهبه، فروع كافى، عن احدهما(ع) قال: «لاتصلح المقامره و لا النهبه»[7]، نه غارت كردن شايستگى دارد و نه قمار لا تصلح المقامره، نه آن شايسته است و نه غارت كردن، اين روايت صحيحه است. محمد ابن يحيى اشعرى قمى عن محمد بن الحسين ثقه، صفوان ثقه، على ثقه، عن محمد بن مسلم عن احدهما(ع) گفته نشود كه اين لا تصلح اعم است از حرمت و كراهت؛ براى اينكه جوابش داده ميشود كه از متعلق و مفعول لاتصلح المقامره از فاعل و آن چيزى كه در موردش آمده، معلوم ميشود لاتصلح حرمت است؛ چون نميشود غارت اموال مردم كراهت داشته باشد که نهبه و قمار كراهت نداشته باشد، قمار همان ميسر است كه حرام شده در لسان آيات. اين لاتصلح به قرينه نهبه و به قرينه مقامره حمل بر حرمت ميشود و احتمال كراهت در آن منفى است. روايت ديگر موثق سكونى و منها موثق سكونى شش همين باب، على بن ابراهيم عن أبيه عن النوفلىّ عن السكونّى عن أبى عبدالله(ع) قال: «كان ينهى عن الجوز يجيء به الصبيان من القمار أن يأكل و قال: هو سحتٌ»[8]، گردويى را كه بچه ها از قمار پيدا كرده بودند آوردند، حضرت نهى مي نمودند و ميفرمود اين صحه است. اين هم يك روايت، روايت ديگر اين صحيح وشاء است نُه همين باب القمار و النحبه، عن عدّة من اصحابنا عن سهل ابن زياد عن الوشاء عن أبى الحسن موسى ابن جعفر(ع) قال: «سمعته يقول: الميسر هو القمار»[9] ميسر همان قمار است. روايت ديگر اين خبر اسحاق بن عمار است ده همين باب قال قلت لابى عبدالله [اين سند را بخوانم بعد مراجعه ميكنيد تو ذهنتان، حسين بن محمد عن محمد بن احمد النهدى، اين محمد بن احمد النهدى را گفتند ضعيف است و لذا شما وقتى مراجعه كنيد به مرآت العقول[10] او را ميگويد «ضعيفٌ» عن يعقوب بن يزيد ثقه، عبدالله بن جبلّه ثقه اسحاق بن عمار موثق قال: قلت، به هر حال خبر است، قال: «قلت لأبى عبدالله(ع) الصبيان يلعبون بالجوز و البيض و يقامرون، [گردو و تخممرغ، شما هيچكدام شما يادتان نميآيد شبهاى عيد كه ميشد تخم مرغ بازى رايج بود، تخم مرغ را ميگرفت آنوقت سر تخم مرغ را نگه ميداشت آن يكى بايد با تخم مرغش بزند به سر اين تخم مرغ، هر كدام نميشكست برنده بود، آن وقت بعضى ها كلك ميزدند من يادم است تخم مرغ چوبى درست ميكردند و رنگش ميكردند. طرف مقابل هم به خيال اين كه اين تخم مرغ واقعي است، هر چى ميزدند ولي آن نميشكست و لذا اين آقايى كه تخم مرغ چوبى داشت برنده بود، اين قماري بوده آن وقتها قمار اوليه بوده توى زندگى روستايى زندگى دور از تمدن بوده. (سوال و پاسخ استاد): ببينيد قال قلت لأبىعبدالله(ع) الصبيان يلعبون بالجوز و البيض و يقامرون، يعنى يقامرون با جوز و بيض، نه اينكه با قاب گوسفند قمار ميكنند و به جاى پول گردو و تخم مرغ ميدهند، خوب اين ديگر زمان و مكان و حال موثر است ديگر و از آن روايت ديگر هم داشتيم كه جوزى ميآورند، هم روايات شاهد است هم زمان و مكان شاهد اين معناست، يقامرون؛ يعنى يقامرون به همين جوز و بيض] فقال لا تأكل منه فانّه حرامٌ»[11] اين هم يك روايت، يك سرى از روايات هم در وسائل در ابواب ما يكتسب به[12] روايت شده. بنا بر اين، روايت ميگويد: تخم مرغ و گردويى كه با آن قمار ميكنند شما نخوريد آن را. آنكه به هر حال طبق قانون قمار است، «الصبيان يلعبون بالجوز و البيض و يقامرون فقال لا تأكل منه فانّه حرامٌ» يعنى اين گردويى كه از قماربازي به دست آمده نخور، ايشان شايد يك مطلب درستى ميخواهد بفرمايد، ايشان ميخواهد بفرمايد آيا اين روايت حتى تخم مرغ خودم را هم ميگيرد، من يك تخم مرغى داشتم که رفتم با او قمار بازى كردم و هيچى نبردم و نباختم، يا نه چند تا هم بردم و تخم مرغ هم نشكسته، آنها را كه بردم تخم مرغ هاى شكسته است خوب بنا بر اين آنها ما قومر به است و حرام، حالا اين تخم مرغ خودم هم كه وسيله قمار گرفته اين هم حرام است ده تا گردو داشتم و رفتم بازى كردم شد بيست تا گردو، اين روايت ميخواهد بگويد گردوى خودت هم حرام است يا ميخواهد بگويد ما قومر حرام است، ظاهراً اولى است؛ يعنى گردويى را كه با قمار به دست آوردى «فانّه حرامٌ» و الا گردوى خودم كه حرام نميشود، مالك كه مانعى ندارد كه مالك باشد، زن هم مالك به منع خودش است، اما با زنا حرام است، مالك بودن دليلى بر حلّيت نيست، ببينيد من ميگويم ظاهر اين است. ببينيد نه اين روايت چنين است، درست است، «الصبيان يلعبون بالجوز و البيض و يقامرون» بازى ميكنند با گردو، قمار ميكنند «فقال لا تأكل از آن جوز و بيض فانّه حرامٌ» ظاهر اين است كه اين فانّه حرامٌ آن جوز و بيضى است كه از قمار به دست آمده نه آن جوز و بيضى كه وسيله قمار بوده، حالا دارد؛ يعنى مال خودش هم چون دو ساعت، با او بازى ميكردند بعد كه حالا اگر نميباخت ميآمدند ميخوردند، اين نميخواهد بگويد آن تخم مرغ هم حرام است ميخواهد بگويد آن برده شده ها حرام است؛ شايد ايشان هم همين را ميخواست بفرمايد. به نظر من براى همه حرام است آن را بحث نداريم، نميخواهيم وارد آن بحث بشويم؛ بحث اين است كه جوز و بيض برده شده حرام است يا جوز و بيض خودم هم حرام است، بله، نه اينكه ميخواهد بگويد اين بچه تخم مرغ را برده هفت، هشت تا تخم مرغ با او گرفته آورده و حالا يازده تا تخم مرغ دارد، چند تايش حرام است، ظاهر اين روايت اين است آن ده تا حرام است نه اين يكى. روايات ديگر و منها اين روايت معمّر بن خلّاد(1 باب 104 )از ابواب ما يكتسب به. عن أبى الحسن موسى(ع) موسى ابن جعفر(ع) قال: «النرد و الشطرنج و الاربعة عشر بمنزلة واحدة و كلّ ما قومر عليه فهو ميسر»[13] هر چيزى كه قمار شد بر او اين ميسر است و ميسر هم كه آيه شريفه گفته حرام است اين يك روايت. ببينيد قال «النّرد و الشطرنج و الاربعة عشر بمنزلة واحده [سگ زرد برادر شغال است] و كلّ ما قومر عليه فهو ميسر» هر چيزى كه قمار شده بر او، او ميسر است. روايت ديگر روايت أبى بصير است 2 همين باب، خبر أبى بصير، عن أبى عبدالله(ع) قال: «قال اميرالمومنين(ع) النَّرد و الشطرنج هما الميسر» نرد و شطرنج ميسر است، روايت بعدى روايت فضيل است، سه همين باب، قال: «سألت أبا جعفر عن هذه الأشياء التى يلعب به الناس: النَّرد و الشطرنج حتّى انتهيت الى السدر [يا سدر نميدانم،] فقال: إذا ميز الله الحق من الباطل مع أيهما يكون؟ قال: مع الباطل، قال: فما لك و للباطل» اين هم يكى از روايات است كه صاحب وسائل اينجا آورده در اين بابى كه «باب تحريم اللعب بالنَّرد و غيره من انواع القمار»[14]، ليكن دلالت اين بر حرمت يك مقدار مشكل است براى اينكه ميگويد «فما لك و للباطل» خدا بين حق و باطل كه جدايى انداخت اين از كدامهاست؟ گفت باطل است، تو را با باطل چه كار، هر باطلى كه حرام نيست، باطل يعنى كارى كه به نتيجه نميرسد، هر باطلى كه حرام نيست اينجور نيست كه هر باطل مقابل حق است. يك مقدار مشكل است مگر اينكه حضرت بخواهد اشاره داشته باشد با اين بيانشان؟ به آيه شريفه (لا تأكلوا اموالكم بينكم بالباطل)[15] كه آن هم بعيد است به هر حال استدلال به اين روايت و امثالش كه در اين باب محدّث شيخ حرّ عاملى نقل كرده مشكل است حالا بعديش را هم بخوانم، روايت ديگر مرسله عبدالله ابن جندب است عمن اخبره، عن أبى عبدالله(ع) قال: «الشطرنج ميسر و النّرد ميسر»[16]، شطرنج و نرد ميسر است، روايت بعدى عبدالملك القمّى قال: «كنت أنا و ادريس اخى عند أبى عبدالله(ع) فقال ادريس: جعلنا فداك ما الميسر فقال ابو عبدالله(ع) هى الشطرنج، قال: قلت: انّهم يقولون: انَّها النَّرد [يعنى چى نرد است؟ چرا ضمير مونث برگردانده، من هم ميدانم اينجورى ميشود معنا كرد،] قال: قلت: إنهم يقولون: جعلنا فداك مالميسر فقال: أبوعبدالله: هى الشطرنج قال: قلت: إنهم يقولون أنها النَّرد قال: و النرد ايضاً»[17]. مصدر اينجورى است، باز روايت ديگرى دارد كه مناهى خبر مناهى شش اين باب شعيب ابن واقد عن حسين بن زيد عن الصادق عن آبائه (عليهم السلام) فى حديث المناهى، قال: «نهى رسول الله(ص) عن اللعب بالنَّرد و الشطرنج و الكوبه و العرطبه و هى الطنبور و العود، و نهى عن بيع النَّرد»[18] مرسله صدوق در المقنع «اتّقى اللعب النَّرد فانَّ الصادق(ع) نهى عن ذلك»[19] روايت عياشى فى تفسير عياشى عن اسماعيل جوفى عن أبى جعفر(ع) قال: «الشطرنج و النَّرد ميسر»[20] باز عن ياسر الخادم عن الرضا(ع) قال: «سألته عن الميسر قال: انقل انه من كل شىء، قال: الخبر و النقل ما يخرج بين المتراهنين من الدراهم و غيره»[21]، آن ما قومر به و باز عن هشام عن الثقه عن أبى عبدالله(ع) قيل له [دقت كنيد اين را من مخصوصاً خواندم تا برسم به اين روايت] قيل له: روى عنكم انّ الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجالٌ، فقال: ما كان الله ليخاطب خلقه بما لا يعقلون»[22] روايت اين است اشكال اين است من از روى كتاب دارم روايت را ميخوانم تو از حفظ دارى ميگويى، گفت من از عباس ميگويم تو از اكبر ميدهى جوابم، گفت مرد داشت دزدى ها را جمع ميكرد آن يكى گفت بابا نگهبان آمد، اموال زود... گفت در همين فكر و خيالم يا على موسى الرضا، آخر چه ربطى به هم دارد، توجه بفرماييد، عن أبى عبدالله(ع) «قال قيل له روى عنكم انَّ الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجالٌ فقال ما كان الله ليخاطب خلقه بما لا يعقلون» خيلى روايت خوبى است اين يك مطلب از آن در ميآيد كه براى تحريف قرآن، تحريف مفهومى ميكردند قماربازها و نميدانم مشروب فروش ها براى اينكه نگويند آيه حرمت خمر را ميفهماند؛ چون در جلسه گذشته گفتيم از ده تا وجه حرمت خمر و ميسر درميآيد اينها گفتند نه، اينكه خمر و ميسر را نميگويد اينها يك آدم هايى را ميگويد «انَّما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام» اينها چند تا آدم هستند که نخواسته اسمشان را بياورد. آنها را ميخواهد بگويد درسى كه اين روايت به ما ميدهد كه توى تحريف فكرى قرآن تحريف مفهومى هم وجود داشته؛ يعنى آدم جنايتكار خلاصه به هر وسيله اى دست ميزند، دوم اينكه يك قاعده كليه از اين روايت درميآيد كه قرآن معما نميگويد، خطاب نميكند به چيزى كه مردم درك نكنند؛ اينكه ديگر قرآن نيست معما كه قرآن نيست به هر حال اين هم از رواياتى است كه صاحب وسائل نقلش كرده و دلالت ميكند بر حرمت. باز روايت ديگر عن محمد بن عيسى قال: «كتب ابراهيم بن عنبسه يعنى الى على بن محمد [امام هادى(ع)] إن رأى سيّدى و مولاى أن يخبرنى عن قول الله عزوجل: (يسئلونك عن الخمر و الميسر) الآيه فما الميسر جعلت فداك [اگر مصلحت ميدانيد ميسر را براى من شرح بدهيد.] فكتب: كلّ ما قومر به فهو الميسر، و كل مسكر حرام»[23] اين حديث هم مثل همان حديثى كه از رسول الله (ص) نقل شد، سوال از مفهوم ميسر نيست ميسر يك لفظ عربى است و مفهومى دارد و هو القمار عرفاً و لغتاً و خدا خطاب نميكند افراد را بما لايعقل، قرآن نور است، حق است بلكه سوالش يا از اين بوده كه آيا فعل ميسر به معنا مصدرى حرام است يا ميسر به معنا اسم مفعولى، ظاهرش اين است كه حضرت فرمود كلّ ما قومر به يعنى ميخواسته بگويد خود فعل حرام است يا معناى مفعولى؟ حضرت فرمود: «كلّ ما قومر به فهو الميسر و كلّ مسكر حرامٌ» باز روايت بعدى اين است، عن محمد بن على بن جعفر بن محمد عن أبيه، عن أخيه موسى ابن جعفر، عن أبيه، جعفر بن محمد (عليهم السلام) قال: «النَّرد و الشطرنج من الميسر»[24] يك سرى روايات هم مثل همين روايات در باب 102 آمده در باب لعب عنوان باب اين است «باب تحريم اللعب بالشطرنج و نحوه» و روايت ديگر اين که زيد الشحّام، «قال: سألت ابا عبدالله(ع) عن قول الله عزوجل: فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور[25] قال: الرجس من الأوثان: الشطرنج، و قول الزور الغناء»[26] روايات زيادى است كه صاحب وسائل نقل كرده كه اينها ميفهماند شطرنج حرام است و از اوثان است، رجسى است از اوثان. خوب اينها هم روايات. پس هم كتاب بر حرمت قمار دلالت كرد و هم سنت و روايات كه بعضى از آن را خوانديم. حالا بحث بعدى ما در حكم اين صورى است كه شيخ فرمودند شيخ در مكاسب[27] ميفرمايد در چهار تا مسأله بحث است يكى لعب به آلات قمار مع الرهن، يكى لعب به آلات قمار بلا رهن يكى لعب مع الرهن به غير آلات قمار، يكى لعب بالمغالبه ولو به غير آلات قمار، مغالبه و برد و باخت، اما رهن در آن نباشد؛ چهار تا مسأله را شيخ در آن دارد، مسأله اولى اين است كه لعب با رهان به آلات قمار، اين حرمتش ضرورى فقه است و قدر متيقن از اين روايات و آيات هم همان است. «نظر استاد در باره قمار مع الرهان» قدر متيقن از اجماع و كتاب و سنّت همين است كه با ادوات قمار مع الرهان بازى كنند كه برد و باخت است يكى ميبرد و يكى ميبازد، اين اشكالى در حرمتش نيست، صورت دوم اين است كه لعب به آلات قمار، چنان كه امروز خيلى هم مورد ابتلاء است لعب به آلات قمار بلا رهان، مغالبه با آلات قمار برندگى و پيروز شدن با آلات قمار بدون برد و باخت مثل بازى سرگرمى و شطرنج يا بازى سرگرمى با ورق پاسور، آلت، آلت قمار است، آيا اين هم حرام است يا حرام نيست؟ بعضى ها خواستند بگويند لعب بلا رهن با آلات قمار حرام نيست. بعضى ها هم خواستند بگويند لعب با آلات قمار مطلقاً حرام است، قائلى هم ممكن است تفصيل قائل بشود و بگويد نسبت به شطرنج و نرد كه روايات روى خودش تكيه كرده گفته «الشطرنج رجسٌ من الاوثان» كه يك بازى پادشاهان و مستبدان بوده اين حرام است چه رهن در آن باشد چه رهن در آن نباشد، امّا در ادوات ديگرى كه اين توده هاى مردم بازى ميكنند آنها اگر براى سرگرمى باشد حرام نيست. بازى با شطرنج مغالبه با شطرنج و مثل شطرنج كه بالخصوص آمده، نرد هم همينجور است اربعة عشر هم همينطور است، حالا اربعة عشر نميدانم، شطرنج و نرد كه به عنوانه حرام شده، بگوييم ظاهرش اين است مغالبه با آنها حرام است چه در آن برد و باخت باشد چه در آن برد و باخت نباشد، مرحوم آقا سيد احمد خوانسارى صاحب جامع المدارك[28] فقيه دقيق متّقى مدعى است كه نه لعب با آلات قمار بلا رهان مانعى ندارد. شما ورق پاسور را بردارى با او بازى مغالبه اى كنى شطرنج، نرد، قاپ گوسفند اگر امروز حالا آلت قمار باشد، امام[29] (سلام الله عليه) در مقابل احتياط دارند و ميفرمايند كه لعب با آلات قمار بدون رهان، احتياط در تركش است. هم امام مفصل بحث كرده مسأله را هم شيخ انصارى[30] هم جامع المدارك، مراجعه بفرماييد، ببينيم ميتوانيم قائل بشويم؟ به هر حال من هم بدم نميآيد كه قائل به حلّيت بشوم؛ چون هم با سهولت ميسازد، چون هم خدا نخواسته؛ به هر حال ميتوانيم بگوييم، لعب با آلات قمار بلا رهان جايز است، كما قال به آقا سيد احمد خوانسارى فقيه متّقى، يا نه بگوييم لعب با آلات قمار بدون رهان حرام است و يا احتياط است و يا تفصيل بدهيم بين شطرنج و غيرش... من يادم است يك شب يك جا به جلسه اى رفته بوديم، يكى از بزرگان يك جلسهاى گرفته بود، آقايي آنجا آمده بود آنوقت بود كه فتواى امام تازه سر زده بود و اين بيچاره به نظر من خيلى هرّ را از نرّ را تشخيص نميداد، آنوقت همين روايات شطرنج را ميخواند، گفت: اينها چيست؟ گفتند: شطرنج حلال است و ... نخير شطرنج حرام است، ببينيد روايت شطرنج اينجورى است، بنده ديگر تو آن جلسه هم شركت نكردم، ديدم كه خيلى حساب و كتاب ندارد و در اين جلسه هر كس هر چه به ذهنش ميآيد ميگويد ديگر، يك كسى نيست بگويد آقا اينجا جلسه روضه است يا جشن؟ يك مطلب مناسب با او را بگو، بحث فقهى را بگذاريد توى حوزه ها و توى مجامع فقهيش، تازه آن هم بعد از آنى كه آن نامه را امام نوشته بود، امام نوشته بود اين فقيه متقى آقا سيد احمد قائل به حلّيت شده، حتى با فرض اينكه آليت قمار دارد، حالا من احتياط كردم باز به من حمله ميكنيد. (و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين) -------------------------------------------------------------------------------- [1]- مائده (5) : 91. [2]- بقره (2) : 219. [3]- نساء (4) : 29. [4]- كافي 5 : 123، باب القمار و النهبة، حديث 1. [5]- مرآت العقول 19: 84. [6]- كافي 5 : 122، باب القمار و النهبة، حديث 2. [7]- كافي 5 : 123، باب القمار و النهبه، حديث 5. [8]- كافي 5 : 123، باب القمار و النهبه، حديث 6. [9]- كافي 5 : 124، باب القمار و النهيه، حديث 9. [10]- مرآت العقول 19: 87. [11]- كافي 5: 124، باب القمار و النهيه، حديث 10. [12]- وسائل الشيعة 17: 323- 326، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104. [13]- وسائل الشيعة 17: 323، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 1. [14]- وسائل الشيعة 17: 324، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 3. [15]- نساء (4) : 29. [16]- وسائل الشيعة 17: 324، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 4. [17]- وسائل الشيعة 17: 324، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 5. [18]- وسائل الشيعة 17: 325، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 6. [19]- المقنع: 457، باب الملاهي. [20]- تفسير العياشي 1: 341، حديث 186. [21]- تفسير العياشي 1: 341، حديث 187. [22]- تفسير العياشي 1: 341، حديث 188. [23]- وسائل الشيعة 17: 325، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 11. [24]- وسائل الشيعة 17: 326، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 12. [25]- حج (22) : 30. [26]- وسائل الشيعة 17: 318، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 102، حديث 1. [27]- المكاسب 1: 141 – 144. [28]- جامع المدارك 3: 27. [29]- المكاسب المحرمه 2: 7. [30]- المكاسب 1: 141.
|