آيا لعب با آلات قمار بلا رهان حليت دارد؟
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب محرمه (درس 1 تا 458) درس 263 تاریخ: 1382/12/18 بسم الله الرحمن الرحيم بحث در مسأله دوم بود و آن حليت و يا حرمت لعب با آلات قمار بلارهان اگر با آلات قمار بازى سر گرمى كنند بازي بلارهان آيا اين هم حرام است يا حرام نيست؟ من قبل از آن كه اين بحث را وارد بشوم يادم رفت اين نكته را عرض كنم يادتان باشد يك روز از عبارت علامه در منتهى[1] نقل شد كه آيه شريفه (انما الخمر وا لميسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكر الله و عن الصلاة فهل انتم منتهون) علامه در منتهي فرمود كه از ده وجه از اين آيه دلالت ميكند بر حرمت خمر و ميسر، نه و جهش را ما آن روز عرض كرديم در وجه دهمش مانديم، حالا ميخواهم عرض كنم وجه دهمش را، دو جور ميشود وجه دهم را پيدا كرد يكى اين كه بگوييم (من عمل الشيطان) خبر بعد از خبر است (رجس من عمل الشيطان) نه اين كه صفت رجس است تا يكى بشود بنابراين ميشود از ده وجه (من عمل الشيطان) خبر بعد از خبر باشد نه صفت. « نقد بر استدلال به آيات در باره قمار» راه دوم اين كه گفته بشود با انصاب كنار هم آمده است و اين كه با بت پرستى و پرستش بت ها كنار هم آمده است اين هم يك جهت است كه ميخواهد مقارنت با انصاب براى اين است كه حرمت او را بفهماند و لذا در همين آيه شريفه در آيه دوم انصاب تكرار نشده است (يا ايها الذين آمنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب [آيه 91 از سوره مائده] و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر)[2] خمر و ميسر را اينجا تكرار كرده است اما انصاب را تكرار نكرده است نكته اى كه بعضى از مفسرين گفتهاند ظاهراً زمخشرى هست اين است كه اين عدم تكرار براى اين بوده كه در آنجا براى اهميت گفته است، اول كه گفته ميخواسته بفهماند گناه اينها مثل گناه بت پرستى است و لذا در دوم نياورده است و در اول هم خطاب به مؤمنين است و در خطاب به مؤمنين بيان حرمت بت پرستى وجه ندارد (يا ايها الذين آمنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب) مسلمانها بت نپرستيد! بت پرستى بد است زمخشرى در كشاف[3] ميگويد چون اين خطاب به مؤمنين است پس ذكر انصاب براى بيان اهميت حرمت خمر و ميسر است و در آيه دوم هم تكرار نشده است. اين يك راه است كه بتوانيد ده وجه را تمام كنيد. يا اگر آن يك وجه را بگوييد اين هم ميشود يازده وجه. يك وجه ديگر هم ميشود پيدا كرد كه بشود دوازده تا و آن، اين است كه بگوييم «انما» كلمه حصر است و خود كلمه حصر در اين آيه دوم كه (انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضا فى الخمر و الميسر) شيطان با اين دو راه فقط دشمنى ميآورد در حالتى كه خيلى از معاصى ديگر هم ممكن است اينطور باشد به هر حال اين كه با «انما» و ادات حصر آمده است اين هم حرمت خمر را بيان کند. پس بحث در اين است که لعب به آلات قمار بدون رهان جايز است يا جايز نيست؟ مقدس اردبيلى (قدس سره الشريف) در زبدة البيان[4] ميفرمايد «اصحاب ظاهرشان اين است كه اعم است [ايشان به اصحاب نسبت عموميت داده است و ميفرمايد] و الاصحاب يحرمونه مطلقا» اين (صفحه7 93)از اين زبدة البيان طبع جديد در بحث «مطاعم و المشارب تحريم بعض الاشياء على التعين.» يعنى چه درش برد و باخت باشد و چه نباشد، پا ورقيش نوشته جواهر الكلام[5] (جلد 22 صفحه 109 ) من هرچه در جواهر ديدم نه آنجا چنين چيزى را متعرض نشده است كه حتى لعب به آلات قمار بدون رهان هم حرام باشد، او متعرض اين جهت نشده است به هر حال. پس فى زبدة البيان نسبته نسبة الحرمة الى الاصحاب بقوله و يحرمونه و در عبارت شيخ[6] مسأله مورد تعرض قرار گرفته است، حالا استدلال ميشود براى جواز به اصل و عدم دلالت ادله حرمت قمار نسبت به لعب بلارهان يستدل على الجواز بالاصل بالضميمه قصور ادلة القمار و الميسر از اين كه لعب بلارهان را شامل بشود. و ذلك يعنى قصور ادله براى اين كه آيات به حسب چند آيه اي داشتيم كه ميشد ازش استفاده كنيم حرمت قمار را؟ چهار تا آيه ميشد. دوتا آيه باطل يكى (و لاتأكل اموالكم بينكم بالباطل و تدلو بها الى الحكام)[7] ـ (يا ايها الذين آمنوا لا تأكل اموالكم بينكم بالباطل الا ان تكون تجارة عن تراض)[8] ـ دوتا آيه ديگر هم يكى سوره بقره بود آيه 219 (يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما)[9] يكى هم آيه 90 و 91 از سوره مائده بود (يا ايها الذين آمنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون)[10]. (انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر)[11]. اين چهار تا آيه. دو تا آيه كه كلمه باطل دارد كه اينها حرمت فعل را نميفهماند، بلكه حرمت مال را ميفهماند. وقتى حرمت مال را ميفهماند بنابراين اين دو آيه اجنبى هستند از دلالت بر حرمت قمار بلارهان، اين در مورد اين دو تا آيه. اما آن دو آيه ديگر، در خود هردو آيه قرينه است بر اين كه مربوط به مال است (يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس) در خمر و ميسر گناه بزرگ است، منافعى هم براى مردم هست متبادر از منفعت ميسر چيست؟ متبادر از منفعت ميسر، بردن مال است و مقتضاى اشتقاقش هم همين است حالا ميخوانم عبارت را متعارف منسبق به ذهن که از ميسر، استفاده مالى و اخذ مال و بردن مال است. كما اين كه متعارف از خمر هم با نشاط شدن و نئشه شدن و از خمارى بدر آمدن است. درست است که منافع در هردو را ميشود به معناى اوسع از اين دو گرفت و بگوييم خمر منفعت هاى ديگرى هم دارد مثل غرس درخت و انگورش و بعد پختن و فروشش که عده زيادى مستقيم و غير مستقيم از خمر منفعت مالى ميبرند، سازنده اش، آن کسي كه ظرفش را درست ميكند و آن كه ميآورد و آن كسى كه ميبرد، همه اينها منفعت ميبرند، براي خمر اينطور منفعت را هم شامل ميشود. يا در قمار هم بگوييم در قمار بازى به هر حال جوان ها دور هم جمع ميشوند يك نحوه عياشى است و يك نحوه تفريح و لذا در ايام عيد سابق ها اين خيلى رواج داشت، من يادم است محل ما قمار بازى رواج نداشت اما ايام عيد كه ميشد حسابى رواج پيدا ميكرد معمولا جوانها مينشستند قمار بازى ميكردند، حالا يا با كعاب يا با گردو و تخم و مرغ و كوچك و بزرگ يك نفعه تفريح هست. پس ممكن است منافع اوسع از هردو باشد، اما منسبق به ذهن اين است که در خمر منفعت روحى و حالت رفع خستگى مطرح است و در قمار منفعت سود و در آمد مال. اين منافع منسبق به ذهن اين است ولو احتمال اعميت هم وجود دارد كه مفسرين هم به معناى اعم تفسير كردهاند اين يك شاهد. حالا اگر اين معنا را هم قبول نكرديد و گفتيد منافع اعم و جمع است و همه جور منفعتى را ميگيرد و اختصاصى ندارد به مال؛ ولو منفعتي كه به هر حال خوش باشيم، بنابر اين، سرگرمى را هم شامل ميشود اگر او را گفتيد باز ميگوييم ظاهر از ميسر به قرينه سياق، مالى است كه به دست ميآيد (يسئلونك عن الخمر و الميسر) يعنى يسئلونك از خمر و آن مالى كه از او به دست ميآيد؛ چون خمر عين است بگوييم ميسر هم عين است. اگر آن معنا را هم قبول نكنيد اينطورى ميآييم ميگوييم: به قرينه وحدت سياق عين مراد است يعنى مالى كه بدست آمده است، اگر او را هم قبول نكنيد و ثالثاً آنى كه مرحوم مقدس اردبيلى نقل ميكند كه از ماده يسار است و اين مناسبتش با مال است اصلاً ميسر يعنى قمارى كه همراهش مال باشد ايشان ميفرمايد «ثم اعلم ان الظاهر الاية تحريم الخمر و كل مسكر مطلقا و كذا كل قمار و ميسر لكن مع اخذ الرهن على ما فهم من اشتقاقه»[12] بگوييم ميسر فعل است، اما فعلى كه همراهش رهن باشد على ما فهم من اشتقاقه كه اين فهم اشتقاقش اشاره است به آنى كه در كشاف[13] آمده است. قال فى الكشاف، ايشان از كشاف نقل ميكند «الميسر القمار مصدر من يسر كالموعد و المرجع من فعلهما اى وعد و رجع يقال يسرته اذا اقمرته الاولى تقول يسرته الى آخر و اشتقاقه من اليسر [ميسر اشتقاقش از يسر است] لانه اخذ مال رجل بيسر و سهولة شخص اولى من غير كد و لا تعب» [يك مالى بى زحمت دستش آمده است] او من اليسار لانه سلب يساره براى اين كه يسار او را ازش گرفته است پولش را كه وسيله يسار و آسانش بوده ازش گرفته است. پس اين آيه شريفه سوره بقره، قاصر است از اين كه بر حرمت قمار بلارهان دلالت كند لوجوه ثلاثه يكى اين كه منسبق به ذهن از منافع مربوط به ميسر همان مال است ولو ممكن است منافع اعم باشد كه بعضى از مفسرين هم فرموده اند. اما منسبق اين است اولاً. ثانياً اگر اين را قبول نكرديد، ميگوييم ميسر اينجا به معناى مالى است كه باخته شده و اخذ شده است و از باب سياق خمر عين است ميسر هم عين است. ثالثاً اگر اين را هم قبول نكرديد، ميگوييم مقتضاى اشتقاقش كما صرح به مقدس اردبيلى و زمخشرى اين كه مراد همان ميسرى است كه درش مال باشد ايشان تصريح به اختصاص فرموده است. «و كذا كل قمار و ميسر لكن مع اخذ الرهن على ما فهم من اشتقاقه» كه اين من اشتقاقه اشاره است به حرف زمخشرى . ميآييم آيه بعدى سوره مائده (يا ايها الذين آمنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر). بازى با ادوات قمار بدون رهان دشمنى ميآورد؟ دشمنى مال است مال را اين ميگيرد ازش عداوت ميآورد، بغضاء و ناراحت ميشود از دستش اما نشستهاند بازى سرگرمى ميكنند با همديگر، اين عداوت نميآورد كه بله برد و باخت دارد اما در اين برد و باخت مختصر، ممكن است آن كسي كه باخته است ناراحت شود، اما عداوت و بغضاء نيست اين عداوت و بغضايي كه در ذيل آيه آمده است، مختص به ميسرى است كه فيه المال پس اين آيه هم قاصر است كه ميسر بدون مال را دلالت كند. اين در مورد آيات الكتاب. ببينيم مي توانيم برسيم به اين که حلال باشد؟ من چند بار مطالعه کرده ام ولي به جايي نرسيدم اما ظاهراً مي توانيم به حرف آسيد احمد خوانساري برسيم. به هر حال اين آيات قاصر است. «نقد روايات قمار» و اما قصور در روايات از دو جهت است: يك جهت خاصه به بعضى از روايات و يك جهت عامه، جهت عامه آنى است كه شيخ فرموده است، شيخ ميفرمايد: رواياتى كه متضمن قمار و ميسر است، شامل قمار بدون رهان نميشود ولو قائل بشويم كه قمار استعمال شده است در آنها، قمار در لعب بلارهان هم استعمال شده است قائل هم بشويم كه اصل در استعمال حقيقت است، حرف سيد مرتضى که ايشان ميفرمايد و حاصل كلامشان اين است که الميسر و قمار در روايات شامل لعب با آلات قمار بلارهان نميشود، ولو قائل بشويم كه قمار استعمال شده است در لعب بلارهان، كما اين كه بعضى از ظاهر مصباح المنير و بعضى از لغويين اين است و اصل در استعمال را هم حقيقت بدانيم، باز شامل نميشود چرا؟ للانصراف، انصراف دارد اين روايات به قمار مع الرهان. آن كه متعارف است در قمار، اصلاً قمار براى رهان است؛ حالا در آمده كه با آلات قمار ميخواهند سرگرمى كنند و متعارف در قمار و شايع در قمار، قمار مع الرهان است، قمار حرام است يعنى قمارى كه درش برد و باخت است. پس روايات انصراف دارد از شمولش كلمه قمار و ميسر از اين كه شامل لعب به آلات قمار بلارهان است اين جهت عامه. جهت خاصه با مراجعه به روايات معلوم ميشود اين روايات يك سرى از اين روايات در كافى[14] بود. حالا اينجا اين رواياتى كه در وسايل نقل كرده است بخوانيم (باب104) يكى روايت معمر بن خلاد است عن ابى الحسن(ع) «قال النرد و الشطرنج و الاربعة عشر بمنزلة واحدة و كل ما قومر عليه فهو ميسر»[15] قومر عليه غير قومر به است قومر عليه يعنى بدست آمده كل چيزى كه قمار شده است بر او، يعنى برنده شده است فهو ميسر، اين مربوط به قمار، مورد قمار را ميگويد و اصلاً كارى به فعل ندارد. اين مربوط به مالى است كه يقامر به كل مال قومر عليه اين مال اين روايت. اين يك بحث ديگر است كه حرمت قمار اختصاص دارد به مال يا اگر نه، ميگويد بيا اگر برنده شديم تو يك كيلومتر من سوار دوش تو ميشوم و تو من را ببر و...آن يك بحث ديگر است. و اما اين روايت فضيل «قال سألت ابا جعفر(ع) عن هذه الأشياء التى يلعب بها الناس: النرد و الشطرنج حتى انتهيت الى السُدر فقال اذا ميز الله حق من الباطل مع ايهما يكون قال مع الباطل، قال: فما لك و للباطل»[16] اينكه اصلاً حرمت را نميفهماند هر باطلى حرام نيست. بر فرض اين كه اين روايت فعل را بخواهد بگويد اشاره به آيه شريفه هم (و لا تأكل اموالكم بينكم باالباطل) باطل در مقابل حق نباشد اين اصلاً دلالت بر حرمت نميكند فضلاً از اين كه بيايد هم مع الرهانش را شامل بشود هم بلارهان. اين هم روايت سه اينطورى است. باز روايت ششم اين باب «قال نهى رسول الله(ص) عن اللعب بالنرد و الشطرنج و الكوبة و العرتبة و نهي عن بيع النرد»[17] اين همين جا باب انصراف را دارد. اين را نمي شود گفت روايت عنبسه «يحزني عن قول الله عزوجل (يسئولنك عن الخمر و الميسر) الايه في الميسر جعلت فداك؟ فكتب: كل ما قومر به فهو الميسر»[18] اين ناظر به ما قومر به است، هر چيزى كه با او قمار ميشود. قمار چيست؟ اين ميگويد هر آلت قمارى ميسر است، تخم مرغ يا هسته خرما و يا شير و خط ده شاهي باشد. ما بعضيها باده شاهي هم شير و خط بازي ميكرديم بعد پنج زاري آمد، همه اينها قمار است، ناظر به كل ما قومر به است، هر وسيله اى كه يقامر به باشد، قمار چيست؟ قمار عبارت است از مطلق لعب يا مع الرهان اول كلام است، پس اين هم نميتواند دلالت بر اطلاق بكند. آن يكى كه عليه داشت مال، مال بود اين يكى هم كه مال فعل است، باز ناظر به ادوات قمار است، نه ناظر به مطلق كل ما قومر به معلوم نيست، اول كلام است كه آيا قمار اختصاص دارد به رهان كما هو ظاهر القاموس[19] و غيرش يا اعم از او. اين هم اين روايت. و همينطور كل تكثير تالي ميكند «اكرم كل رجل عالم فاضل كان حاضرا في مجلس المباحثه» و كان من اهالي ينگ آباد و كان غي جنب، يك عالم بزرگ اكرمه اين چند نفر را ميگيريد يكي، آنهم شخص شما، اما تكثير تالي است، نه وقتي گفت كل رجل عالم، همه عالم را بگيريد، يك وقت ميگويد كل رجل، رجل را تكثير ميكند. يك وقت ميگويد كل انسان، انسان را تكثير ميكند پس كل كارش تكثير است. اين اولاً، ثانياً در ادوات عموم ما احتياج به اطلاق نداريم؛ درست است اگر گفتيم كل رجل، ديگر نميخواهد رجل مقام بيانش اين باشد، من به آن كار ندارم من به ما قومر به كار دارم ميگويم: كل ما هم كل عموم است هم ما اطلاقش محفوظ است اما كل ما قومر به، من در معناي قمار گير دارم. پس بنابراين اين رواياتي كه در وسائل آمده اشكالش اين است روايات اصول كافي را در جلسة بعدي ان شاء الله ميخوانيم تا برويم سراغ قائلين به حرمت. (و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين) -------------------------------------------------------------------------------- [1]- منتهي المطلب 2: 1012. [2]- مائده (5) : 91. [3]- كشاف 1/261. [4]- زبدة البيان : 793. [5]- جواهر الكلام 22: 109. [6]- المكاسب 1: 141. [7]- بقره (2) : 188. [8]- نساء (4) : 29. [9]- بقره (2) : 219. [10]- مائده (5) : 90. [11]- مائده (5) : 91. [12]- زبدة البيان: 793. [13]- كشاف 1/. [14]- كافي 6 : 435، حديث 1. [15]- وسائل الشيعه 17: 323، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 1. [16]- وسائل الشيعه 17: 324، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 3. [17]- وسائل الشيعة 17: 325، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 6. [18]- وسائل الشيعة 17: 325، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 11. [19]- قاموس اللغه.
|