جواز لعب با آلات قمار بلا رهان
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب محرمه (درس 1 تا 458) درس 264 تاریخ: 1382/12/19 بسم الله الرحمن الرحيم بحث درباره لعب به آلات قمار بود بلارهان. گفته شد براي قول به جواز استدلال ميشود به اصل جواز و ادله حرمت قاصر است از اين كه لعب بلارهان را شامل بشود و اختصاص دارد به آن جا كه رهان در آن باشد. راجع به كتاب بحث كرديم كه آيات كتاب قاصر است و قصورش بيان شد. روايات هم گفتيم، به يكي دو جهت قصور درش هست و با دو جهت ميشود قصورش را اثبات كرد؛ يكي جهت عامهاي را كه شيخ به آن اشاره فرمودند و آن اين است كه اين روايات انصراف دارد به لعب مع الرهان فانه شايع المتعارف. و جه دوم از براي قصور وجهي است كه به بعضي از روايات اختصاص دارد و در جلسه گذشته بعضي از روايات را خوانديم که در بعضي از آنها وجهي است كه گفته شد و باقي ماند يكسري از رواياتي كه در كافي[1] آمده است يكي از آنها صحيحه ابو عبيده حذاء است حديث يك از «باب القمار و النهبه». «قال سألت ابا عبدالله(ع) عن قول الله عز و جل: (و لا تأكلو اموالكم بينكم بالباطل) فقال: كانت قريش تقامر الرجل باهله و ماله فنها هم الله عز و جل عن ذلك» خوب قصور اين دليل هم واضح است از آنچه كه در استدلال به دو آيه باطل گفتيم اين ميگويد اين مال حرام است، قمار هم راه باطل است. اما حالا آيا قمارش هم حرام است يا نه، ديگر به او كاري ندارد، اين ميگويد مال را يعني آن چيزي را كه بدست آورديد از قمار نخوريد چون از راه باطل بدست آمده است «القمار باطل عرفا» اما آيا حرام است يا نه؟ اين روايت بر حرمتش دلالت نميكند چون در ذيل اين آيه است. حديث دوم حديث جابر است، خبر جابر عن ابيجعفر(ع) «قال لما انزل الله عز و جل علي رسول الله(ص) (انما الخمر و الميسر و الانصاب و الأزلام رجس من عمل الشيطان فاجتنوه)[2] قيل: يا رسول الله ما الميسر؟ فقال: كل ما تقومر به حتي الكعاب و الجوز»[3] اين هم جوابش از آنچه كه در بعضي از احاديث بود روشن ميشود از بعض در آنها ذكر كرديم، سؤال اين آدم از جواب بر ميآيد كه ميخواهد بگويد اين آيه شامل همه آلات قمار ميشود نميشود، ما الميسر؟ از جوابي كه حضرت فرمود «كل ما تقومر به حتي الكعاب» از اين برميآيد كه سائل ميخواهد بپرسد آيا اين شامل همه ادوات قمار ميشود يانه؟ اين سؤال از اين است حضرت هم فرمودند بله «كل ما تقومر به» هرچيزي كه با آن قمار بشود اما حالا قمار بشود بلارهان يا مع رهان آيه از او سكوت دارد و ناظر به او نيست اطلاق از اين جهت ندارد. كيفيت استدلال امام را بعد ميخوانم، من آنچه را كه خودم عرض كردم ميگويم. يكي ديگر از روايات صحيحه ابن مسلم روايت پنج همين باب «قال لا تصلح المقامر و لا النهبه»[4] شايستگي ندارد نه مقامره، نه نهبه و نه غارت كردن «لاتصلح المقامره» البته اين را بايد جواب و به همان انصراف داد. اين جواب بالخصوص ندارد؛ چون لاتصلح را هم گفتيم که دليل بر حرمت در اينجاست، لا تصلح المقامره و لا النهبه. موثقه سكوني عن ابي عبدالله(ع) (روايت شش همين باب يك) قال «كان ينهي عن الجوز يجيء به الصبيان من القمـار أن يؤكل و قال: هو سحت»[5] اين هم باز ناظر به مالي است كه قومر عليه اصلاً كاري به خود فعل ندارد. روايت ديگر اين حسنه وشاء است. حسن بن علي وشاء عن ابيالحسن(ع) «قال سمعته يقول الميسر هو القمار»[6] اين روايت و شبيه اين روايت كه به نظر ميآيد ناظر به آيه شريفه است «الميسر هو القمار» يعني الميسر در آيه شريفه هو القمار مي باشد. در اين روايت و امثال آن، ظاهر اين است كه ناظر به آيه شريفه هستند پس جواب از اين روايت همان جوابي است كه از آيه شريفه داده شد و گفتيم در آيه شريفه يكي ذيلش دارد (انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضا)[7] اين در رابطه با اموال است و يكي ديگرش دارد (و اثمهما اكبر من نفعهما)[8] آن هم در رابطه با اموال است پس جوابي كه از آيه داديم اين سري روايات هم همان جواب ازش داده ميشود. روايت دهم «الصبيان يلعبون بالجوز و البيض و يقامرون، فقال: لا تأكل منه فإنّه حرام»[9] اين هم مربوط به مالي است كه قومر عليه؛ پس روايات قاصر است از اين كه شامل بشود لعب با آلات قمار مع الرهان را لوجهين، يكي وجه عام كه اشار اليه شيخ اعظم[10] است و آن انصراف روايات قمار و ميسربه آن موردي است که فيه الرهان و يكي جهت خاصهاي كه در روايات هست كه جهاتش را عرض كردم و تمام رواياتي كه ميسر درش هست آنها هم همان اشكالي كه در آيه شريفه بود در آنها هم وجود دارد. اين تا اينجا چيزي كه دليل بر جواز است پس دليل جواز لعب بلارهان اصل به ضميمه قصور ادله. «استدلال امام (سلام الله عليه)پيرامون حرمت آلات قمار» حالا امام (س) براي حرمت به وجوهي استدلال فرمودند كه آن ها را مي خوانيم که ببينيم چطور است، ايشان براي حرمت لعب با آلات قمار به وجوهي استدلال فرمودند. اينها حرف شيخ است اينها حرف هاي شيخ در حرفهاي امام است اين را من متعرض نميشوم چون وقتـي حرفهـاي امـام را خوانديم آنها هم جوابش داده ميشود امام براي شمول ادله در مورد بلارهان، به وجوهي استدلال فرمودهاند[11]. يكي استدلال به آيه شريفه است آيه (انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام) يكي استدلال به اين آيه است منتهي به دو تقريب يك تقريب با نظر به خود آيه يكي هم به نظر به رواياتي كه در ذيل آيه آمده است. بحث از اينجا شروع ميشود «فتحصل مما ذكر عدم استفادة حكم صور الثلاث من الروايات و غيرها الوارده في حرمة القمار و الميسر [آن بقيه صور ازش در نميآيد سه تا صورت كه يكي لعب به آلات قمار بلارهان لعب با آلات غير قمار مع رهان، لعب به غير آلات قمار بلارهان، ايشان ميفرمايد اين سه صورت از روايات در نميآيد] الا ان يقال [از اينجا بحث را شروع ميكند] الا ان يقال: إنّ حكم اللعب بآلالات بلارهان [يعني آلات قمار] يستفاد من قوله تعالي: (انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه) بناء علي ان المراد بالميسر فيها آلات القمار لا القمار [خود قمار فعل، مصدر مراد نيست بلكه به معناي اسم آلت است مثل مسجد كه مكان است اين را هم بگوييم اين ميسر به معناي اسم آلت است.] بقرينة كون المراد بثلاثة الاخر المذكورة الذوات (انما الخمر و الانصاب و الازلام) [انصاب آن چيزهاي است كه براي بت ها ميكشتند. ازلام هم آن قرعههايي است كه با كاغذها و اقداحي انجام مي دادند.و قرعه ميزدند. اين يك قرينه در وحدت سياق] و بقرينة حمل الرجس عليها [گفته رجس من عمل الشيطان] و هو يناسب الذوات [رجس و پليدي مناسب با ذات است نه افعال] الا بتأوّل [بگوييد اين قدر مبالغه شده است كه خود فعل را هم خواسته بگويد رجس.] سـواء أريـد بـه [اين رجس] النجس المعهود كما ادّعي الإجماع عليه شيخ الطائفه في محكي التهذيب في مورد الاية [مي گويد شيخ در آنجا اعادي اجماع كرده است و هو واضح كه به ذات بر ميگردد] ام أريد الخبيث [رجس يعني پليد] فإنّه ايضاً يناسب الذوات و حمله علي اللعب و الشرب لايخلومن ركاكة [بگوييم لعب رجس است لعب پليد است، خود شيء پليد و نجس است و الا لعب و شرب كه يك چيزي است كه پيدا ميشود و ميرود، اين ركاكت دارد و مناسبت ندارد حالا اين حرف ايشان است.] و تشهد له جملة من الروايات [مله از روايات هم بر اين شهادت ميدهند كه مراد از ميسر ادوات است] كالرواية الجابر المتقدمه [روايت جابر اين بود] عن ابي جعفر(ع) «قال لما انزل الله علي رسوله آيه را تا فاجتنبوه اين حديث وسائل، ابواب ما يكتسب به (باب 102 يا 103) به هر حال هست «قيل يا رسول الله ما الميسر؟ قال كل ما تقومر به حتي الكعاب و الجوز.[12]» و رواية محمد بن عيسي «قال: كتب اليه ابراهيم بن عنبسه يعني الي علي بن محمد(ع) ان رأي سيدي و مولاي ان يخبرني عن قول الله عز و جل (يسئلونك عن الخمر و الميسر) الآية جعلت فداك [اگر ميشود به من بفرماييد مراد از آيه چيست؟] فكتب: كل ما قومر به فهو الميسر» باز اين هم به معناي آلات آمده است. و في عدة روايات عدّ النرد و الشطرنج من الميسر [شطرنج و نرد هم آلات است] و الحمل علي اللعب بها خلاف الظاهر بگوييد اين كه گفته نرد و شطرنج از ميسر است يا آن ادوات را گفته يعني لعب به اينها از ميسر است نه ظاهر اين است كه خود اينها ميسر هستند نه اين كه بازي با آنها اين تقدير ميخواهد اين به خود ذات حمل شده است، شما بخواهيد بگوييد نه، عمل لعب با اينها خلاف ظاهر است ميسر حمل بر ذات شده است ذاتش محفوظ است و داعي نداريم بگوييم نه، يعني لعب به اينها ميسر است، او خلاف ظاهر است. فحمـل الرجس و عمل الشيطان في الاية المتقدمه علي المذكورات باعتبار [ذاتشان است] كما يصح ان يقال ان الخمر رجس خبيث يصح ان يقال: ان الشطرنج [يعني ادوات اينها هم رجس و خبيث است] كما تشعر به الامر ولو ندباً لغسل يد المقلب له [روايت دارد كسي كه ميگرداند دست هايش را بشويد پس معلوم ميشود خود اين ادوات خبيث هستند. مي گويد چطور اين روايات از كار شيطان هستند؟ ذات چطور كار شيطان است ذات كه نميشود كار او باشد؟ ميگويد به اعتبار ساختنش.] و كونها من عمل الشيطان باعتبار انها مصنوعة بيد الانسان باغرائه و وسوسته فيصح ان يقال ان ذات الخمر و الالات الحاصلة باغرائه من عمله [به اعتبار آن سبب قبلي اش ميگوييم خود اينها كار شيطان است] ولو بقرينة الروايات المتقدمه. و تدل عليه رواية أبي الجارود عن ابي الجعفر(ع) فانه بعد بيان معني المذكورات قال: «كل هذا بيعه و شراؤه و الانتفاع بشيء من هذا حرام من الله محرم و هو رجس من عمل الشيطان» فان الظاهر منها أنّ نفس المذكورات التّي لايجوز بيعها رجس من عمل الشيطان [خود همين ها هم كه قابل فروش نيستند اينها رجسند و از عمل الشيطان هستند. حالا پس شد ادوات هم از خود آيه با دوتا قرينه ظهور دارد در اين كه رجس دوتا قرينه در آيه است كه رجس و يك قرين هم از روايات دوتا قرينه در آيه يكي وحدت سياق است؛ آن سه تا كه عين است پس ميسر هم عين است، آن رجس كه بر ذات حمل ميشود يك قرينه هم روايات خوب حالا ثم ما ذا، نتيجه چه؟ فعليه يكون الامر بالاجتناب عن آلالات ذواتها مقتضاً لحرمة الانتفاع بها انتفاعاً مقصوداً [وقتي ذاتي را حرام ميكنند يعني نفع مقصود به حرام است، نفع مقصود به از خمر ايشان ميفرمايد شرب است نفع مقصود به از ادوات قمار بازي است چه سرگرمي و چه مع الرهان، ميگويد اينها هردو انتفاع مقصود به هستند] و لا شبهة في ان اللعب بها التفريح و المغالبه [اين من الانتفاعات المقصودة المتداوله اصلاً با ادوات قمار بازي سرگرمي ميكردند] سيما لدي الأمراء و الخلفاء الجور و ليس الامر بالاجتناب مخصوصا بالعب برهان [فقط آن را نميخواهد بگويد،] بل اعم منه، سيما مع كيفية التعبير الاية الكريمه بانه رجس من عمل الشيطان. نعم ورد في بعض الروايات تفسير الميسر بالقمار [ميسر را به قمار كه معناي مصدري است معنا كرده است] كرواية الوشّاء عن ابي الحسن(ع) «قال سمعته يقول الميسر هو القمار»[13] و عن تفسير العياش نحوها[14] [تفسير عياشي هم مثل همين] و في روايت ابي الجارود عن ابي جعفر(ع) في قول الله تعالي انما الخمر قال و «اما الميسر فالنرد و الشطرنج و كل قمار ميسر»[15] فيمكن حمل الروايات المتقدمه علي بيان المراد من الاية كما يظهر منها [بگوييم آنها كار به آيه داشتند اين دوتا روايت جور ديگر هستند] والروايتين المتقدمتين آنفا علي تفسير الميسر مطلقا لا المراد بالاية [اين كه روايت وشاء ميگويد «الميسر هو القمار» كاري به آيه ندارد آنها آيه را ميخواستند بگويند چيست روايات ناظر به آيه بود الميسر شد قمار يا ادوات قمار با چند قرينه؟ سه قرينه يكي وحدت سياق يكي قرينه «رجس من عمل الشيطان» يكي روايات. اين دوتا روايت ميسر را ميخواهد بگويد خود ميسر. در روايت اولي داشت «الميسر هو القمار لا المراد بالاية» اما اخير، عياشي و روايت وشاء اصلاً ميسر را ميخواستند تفسير بكنند، اما اين آخري كه ابي الجارود بود اين مال آيه بود، گفت «انما الميسر» فيحتمل ان يكون المراد بكل قمار كل آلة له اين هم اينطوري كل قمار يعني كل آلة له. به قرينه نرد و شطرنج نرد و شطرنج آلتاً پس كل قمار ميسر هم ميشود آلة كل آلة قمار ميسركما يحتمل ان يكون المراد بهما [به شطرنج و نرد] كل قمار اللعب بها ففيهما اجمال [پس اين روايت را ما نميتوانيم به آن عمل كنيم آيا صدر قرينه بر ذيل است يا ذيل قرينه بر صدر است؟ آيا بيايم بگوييم نرد و شطرنج چون جزء اعيان هستند پس قمار هم اعيان را ميخواهد بگويد كل آلة من القمار يا قمار چون فعل است و شطرنج و نرد را هم بگوييم فعل را ميگويد؛ يعني فعل قمار با شطرنج، اين حديث اجمال دارد] بل يمكن ان يقال: ان الروايات في تفسير الميسر علي طوائف [سه دستـه ايشان ميگويـد ما روايات داريم در تفسير ميسر منها اين ها را ميخوانم براي اين كه تتبع امام را بفهميم.] منها ما دلت علي انه الاآلات كالروايات المتقدمه منها ما دلت علي انه الرهن يعني خود مال كصحيحة معمر بن خالد عن ابي الحسن(ع) قال النرد و الشطرنج و الاربعة عشر بمنزله واحدة و كل ما قومر عليه فهو ميسر»[16] خود آن چيزي كه قومر عليه است و روايت عياشي في محكيه تفسيره عن ياسر الخادم عن ابي الحسن الرضا(ع) «قال سألته عن الميسر قال: الثقل من كل شيء قال: و الثقل ما يخرج بين المتراهنين من الدراهم»[17] و غيره و الضبط الثقل مختلف في الوسايل ففي مورد بالتاء و الفاء و في مورد بالثاء مثلثه و القاف ثقل و في مورد بالنون و العين و لم يظهر معني مناسب في اللغة لما فسر بالرواية. معناي مناسبي با اين كه در روايت آمده است روشن نشده است و من المحتمل ان يكون بالنون و الفاء محركه نفل يعني اين زيادي كه به او ميدهند به معني الغنيمة فيكون ما بين المتراهنين نفل و غنيمة و منها ما دلت علي انه آلات و الرهن جميعاً». پس يك سري اعيان، يك سري هم فعل و يك سري هم هردو، و منها: ما دلّت علي انّه آلات و الرهن جميعاً، كالمحكي عن تفسير العياشي عن الرضا(ع) قال: سمعته يقول: «إنّ الشطرنج و النرد و أربعة عشر و كل ما قومر عليه منها فهو ميسر»[18] [شطرنج و نرد و اربعه عشر و هرچيزي كه قمار ميشود به آنها ميسر است] فان الظاهر منه ان الشطرنج و تالييه ذاتهما ميسر، و كل ما قومر عليه ايضاً ميسر. و ما قومر عليه هو الرهن و إرجاع أحد المعطوف و المعطوف عليه إلي الاخر بان يقال: إنّ المراد بالشطرنج و تاليه رهانها أو إنّ المراد بما قومر عليه ما قومر به خلاف الظاهر سيما الاول منهما و منها ما دلت علي انه الات و الرهن جميعا قال سمعته «ان الشطرنج و النرد و الاربعة عشر و كل ما قومر عليه منها». نميتواند فعل را درست كند، اشتباه ما اين بود فعل را مي گفتيم، يك سري آلات را گفته بود. «جمع بين روايات بر حرمت آلات قمار» [حالا جمع بين روايات باب] فيمكن ان تجعل [اين روايت] شاهدة جمع لسائر الروايات بان يقال: إنّ المراد بالتفاسير المذكورة التفسير بالمصاديق و يكون الميسر في الاية جميع المذكورات من الالة و العمل و الرهن [همه را ميگيرد هم آلت هم مال و هم عمل] ولو باستعمال اللفظ في أكثر من معني مع قرينية الروايات او استعماله في جامع انتزاعي [يا به نحو استعمال لفظ در اكثر از معنا يا در جامع انتزاعي] او إرادة المعاني ولو بنحو من الكناية، كما في غيره من الموارد الكثيرة الواردة في الكتاب العزيز المفسرة بالروايات و عليه ايضاً [اگر اينطور هم بگوييم] يصح الاستدلال بالآية الكريمه علي حرمة اللعب بآلات بلا رهن بمثل ماتقدّم [چه روايات آلات تنها را بگوييد چه آلات و رهن عمل همه را بگوييد، به هر حال آلات را كه گفته است و وقتي آلات را گفته است، ذات آلات حرام است، يعني چه چيز شان حرام است؟ يعني انتفاعشان حرام است و انتفاعشان حرام است يعني چه؟ يعني چه مع الرهان و چه بلارهان.] و اما ما عن امير المؤمنين(ع) انه قال: «كل ما ألهي عن ذكر الله فهو من الميسر»[19] فلابد من تأويله او تقيده [و الا هر ما ألهايي كه ميسر نيست] او رد علمه اليه [يا بگوييم ما نميفهميم خودشان ميدانند] مع انه ضعيف سنداً[20]. ثم ان ما ذكرناه من استفادة الحكم من الاية الكريمه [كه گفتيم اعم از رهان و غير رهان] لاينافي ذيلها [آيه را ميگويد مگر چطور ميشود احتمال تنافي بدهيم] بتوّهم أنّ ما يوجب الوقوع في البغضاء و العداوة القمار برهن [آنجايي كه مال باشد دشمني ميآورد، همه دعواها سر لحاف ملانصرالدين است] لا مطلق اللعب بآلات للتفريح و نحوه [اين لا ينافي] و ذلك مضافاً الي ان التنافس في الغلبة علي الخصم [دعواي عليه، بر خصم و دشمني] ليس بأقل من التنافس في تحصيل الأموال الّتي تجعل رهناً سيّما عند أرباب التنزه و المترفين [آنها غرضشان پول نيست غرضشان بُردن است.] و عليه يوجب ذلك الوقوع فيهما [في العداوة و البغضاء فيهما بعلاوه از اين مضافاً بر اين وقوع در آنها] ليس علة للحكم ضرورة حرمة الخمر و الميسر برهن مطلقا سواء حصل منها العداوة و البغضاء أم لا. كما لا يحرم مطلق ما يوقع فيهما [پس اين علت نيست] فالوقوع فيهما أحياناً و معرضيتهما لذلك نكتة الجعل و لا ريب في حصوله باللعب بلا رهن. مضافاً [آيه ميگويد يريد، حالا كجايش شده است، آيه ميگويد] يريد مضافاً أنّ مفاد الاية:[21] ان الشيطان يريد ان يوقعهما بينكم [شيطان ميخواهد اين كار را بكند، نه اين كه صرف وقوعش است، خوب بله خواسته است و نشده است] و لايجب وقوع مراده دائماً بل يكفي كونهما في معرض ذلك و لا شبهة في أنّ اللعب بلارهان في معرض ذلك و يكون آلة و شبكة للشيطان لإيقاع فساد، و لو كان في الاية نوع كناية أو استعارة لا يفترق [و الا شيطان كه نميآيد آدم را بازي بدهد يك كنايه و استعاره است] لايفترق ايضاً بين اللعب برهن و غيره و الانصاف ان استفادة الحكم من الاية ليست بعيدة» اين استدلال امام(س) به آيه، بنده امروز عرض ميكنم انصاف اين است كه امام آن حالت بندگي و تقوايش گل كرده است و ميخواسته كه اين را حرام كند، در حالتي كه بيشتر حرفهاي ايشان قابل مناقشه است؛ يعني از نظر صناعت قابل اشكال است، منتهي اگر آدم بخواهد خلاصه خيلي تقوا داشته باشد و مردم دنبال اين چيزها نروند، اعتبار هم با همين مساعد است. آدم بگويد نروند دنبال ادوات قمار چون كم كم اگر بروند خود قمار هم برايشان آسان ميشود من فكر ميكنم انصاف اين است كه روح تقوا و عرفان امام اقتضا كرده كه اين حرفها را زده است آيه را ميگويد دلالت دارد و الا روح صناعت و بررسي اقتضا ميكند كه آيه قاصر است از اين كه لعب بلارهان را بخواهد حرام بكند. و مطابقت با سهولت در دين هم اين عرض بنده است كه ما اگر دين را بخواهيم به اين آسان بگيريم بايد پيوسته حرامهايش را كم كنيم، نه اين كه مدام حرامشهايش را زياد بكنيم به فرمايشات ايشان خيلي «نميدانم ها» از طرف بنده وجود دارد. حالا در جلسه آينده عرض ميكنم که تقريباً هر شش سطر به شش سطر، يك نميدانم دارد، حالا من ميگويم نميدانم، يك نميدانم به كلمات ايشان است كه براي جلسه آينده عرض ميكنم كه انصاف اين است كه آيه دلالت نميكند. (و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين) -------------------------------------------------------------------------------- [1]- بقره (2) : 184. [2]- مائده (5) : 93. [3]- الكافي 5 : 122- 123، باب القمار و النهبه، حديث 2. [4]- الكافي 5 : 123، باب القمار و النهبه، حديث 5. [5]- الكافي 5 : 123، باب القمار و النهبه، حديث 6. [6]- الكافي 5 : 124، باب القمار و النهبه، حديث 9. [7]- مائده (5) : 91. [8]- بقره (2) : 219. [9]- الكافي 5 : 124، حديث 10. [10]- المكاسب 1: 141. [11]- المكاسب المحرمه 2: 11. [12]- وسائل الشيعة 17: 165، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 35، حديث 4. [13]- وسائل الشيعة 17: 165، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 35، حديث 3. [14]- تفسير العياشي 1: 339، في تفسير الآيه 90 من سورة المائده (5)، حديث 181. [15]- وسائل الشيعة 17: 321، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 102، حديث 12. [16]- وسائل الشيعة 17: 323، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 104، حديث 1. [17]- تفسير العياشي 1: 341، حديث 187. [18]- تفسير العياشي 1: 339، حديث 182، وسائل الشيعة 17: 167، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 35، حديث 11. [19]- وسائل الشيعة 17: 315، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 100، حديث 15. [20]- لانً في سندها مجاهيل تنقيح المقال 2: 307 – 200. [21]- مائده (5) : 91.
|