Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: كلام شيخ انصارى در مستحق صدقه
كلام شيخ انصارى در مستحق صدقه
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب محرمه (درس 1 تا 458)
درس 424
تاریخ: 1384/9/30

قبل از آن كه وارد بحث ضمان بشويم، يك فرعي را شيخ در ذيل صدقه متعرض شده و آن اینکه مستحق این صدقه چه کسی است؟

مي‌فرمايد: «ثم ان مستحق هذه الصدقة هو الفقير، لأنه المتبادر من اطلاق الامر بالتصدق، [وقتي گفتند صدقه بدهيد متبادر اين است كه به فقير داده بشود، گرچه در روايات صدقه، صدقه براي غني هم آمده، ولي ايشان مي‌فرمايد متبادَر صدقه، به فقير است.]

و في جواز اعطائها للهاشميّ قولان، من انها صدقة مندوبة علي المالك، و ان وجب علي من هي بيده الا انّه نائب كالوكيل و الوصي و من انها مال تعيّن صرفه بحكم الشارع لا بامر المالك حتّي تكون مندوبة، مع ان كونها من المالك غير معلوم، فلعلها ممن تجب عليه.»[1]

پس ايشان مي‌فرمايد صدقه را بايد به فقير داد، اطلاق امر اقتضا مي‌كند كه صدقه به فقير داده بشود. و اينكه آيا مي‌شود به هاشمي داد يا نمي‌شود به هاشمي داد، ايشان مبتني مي‌كند بر اينكه آيا اين صدقه‌ی مندوبه است، يا صدقه واجبه؟ اگر گفتيم اين صدقه واجبه است بر من بيده، بنابراين، نمي‌شود به هاشمي داد، اگر گفتيم صدقه مندوبه است، مي‌شود به هاشمي داد. اين دو تا مطلبي را ايشان متعرض شده اند اينجا، لكن در هر دو مطلبش مناقشه‌اي هست. در مطلب اول مناقشه‌ی بنائي و اشكال، و در مطلب دوم مناقشه‌ی صناعي است.

« مناقشه در كلام شيخ انصارى (ره) و پاسخ آن »

ايشان مي‌فرمايد متبادر از صدقه اين است كه صدقه را به فقير بدهند، در حالتي كه خود ايشان در يك جاي ديگر، مي‌گويد منصَرَف از صدقه اين است كه صدقه بدهند به افراد، و الا مي‌شود گفت كه صدقه هر كار خيري را شامل می شود. بعبارة اخري، بعد از آن كه ما در روايات داريم «كلّ معروف صدقه»، لقائل ان يقول كه اين مال مجهول المالك را صدقه بدهيد، شامل هر كار خيري مي‌شود، مي‌خواهيد صرف مسجد كنيد، مي‌خواهيد به افراد بدهيد. مي‌خواهيد در هر كار خيري، هر كار برّي مصرف کنید. اين كه ايشان اينجا مي‌فرمايد متبادر، صدقه دادن به فقير است، اين با آن فرمايشي كه در يك جاي ديگري دارد كه مي‌فرمايد منصرف است به صدقه‌ی به افراد، و ظاهراً احتياط مي‌كند در اينكه بدهند به غير افراد، همخوانی ندارد. با «كلّ معروف صدقه» هم نمي‌خواند. «كل معروف صدقه»[2] اين حاكم است بر اين روايات تصدق، لكن حق اين است كه بايد صدقه داد به افراد، براي اينكه همانجوري كه ايشان فرموده، منصرف از صدقه در اصطلاح روايات اين است كه به افراد داده بشود. و روایت «كل معروف صدقه» فقط از نظر ثواب مي‌خواهد بگويد، هر كار خيري را شما انجام بدهيد، ثواب صدقه دارد. شما اگر به كسي چيزي را ياد بدهيد، راهنماييش كنيد، ابداع و اختراعي كنيد، اين ها همه صدقه است، يعني همه ثواب صدقه دارد، همه ثواب كاري دارد كه تبرّعاً لله انجام گرفته، اونها ناظر به ثواب است، نه اينكه بخواهد بگويد هر معروفي صدقه است، در جميع آثار صدقه، اين را بعيد است بخواهد بگويد، و از اين روايات هم منصرف و متبادر، افراد است، بله، تقييد به فقيرش يك قدري مشكل است. «يُتصدّق»، چرا يتصدّق به فقير؟ نخير يُتصدق، صدقه داده مي‌شود. گاهي صدقه دادن به غني ترجيح دارد به صدقه دادن به فقير، اين فقيري است كه حالا مي‌تواند بسازد، امشب با نان خالي هم مي‌تواند بسازد، اما اون آدم غني امشب افرادي بهش وارد شده اند، عزت و عظمت اسلامي اقتضا مي‌كند كه اين يك مقداري پذيراييش را خوب قرار بدهد، خوب وقتي عزّت اقتضا مي‌كند پذيراييش را خوب قرار بدهد، اين پولها را به او مي‌دهيم كه صرف عزت و عظمت اسلامي كند. بعد از آن كه ما در روايات صدقه داريم كه صدقه اختصاص به غني ندارد، صدقه را هم مي‌شود به غني داد و هم مي‌شود به غير غني داد، كما اينكه در باب عقيقه هم اختصاص به فقير ندارد، عقيقه را هم به غني بايد داد و هم به فقير، به هر دو مي‌شود داد. اينطور نیست كه بگوييم مطلقا هر كجا گفتند صدقه، فقط باید به فقير صدقه داد. نه، موارد مختلف است، گاهي صدقه دادن به فقير اولي است، گاهي صدقه دادن به غني اولی ست، براي اينكه اگر به اين غني بدهيم صدقه را، به نفع اسلام و به عزت اسلام تمام مي‌شود. اگر اين بتواند خوب از اين آقا پذيرايي كند، او فردا مي‌آيد ده برابرش را براي فقرا و مساكين مي‌دهد ، مي‌خواهيم يك جايي را بسازيم، اگر غنی اين احترام كنيم امشب و حسابي ازش پذيرايي كنيم، اين فردا يك پول كلاني مي‌دهد، مي‌گويد اينها گدا نيستند، اما اگر با گدا بازي و با تنگ نظري نگاه كرديم، مي‌گويد حيف پول كه آدم صرف...

بنابراين، به نظر نمي‌آيد كه بگوييم حتماً فقير بايد باشد. بايد جهات ملاحظه بشود، گاهي صدقه دادن به فقير بهتر است، گاهي صدقه دادن به غني بهتر است، جالب است، اين فكر، من تعجبم، از علامه‌ی مجلسي (قدس سره) علامه‌ی مجلسي در زاد المعاد در بحث عقيقه مي‌فرمايد: مي‌شود به غني صدقه داد، به فقير هم می شود داد، افضل اين است كه به فقرا داده بشود، من شايد ده دوازده سال قبل بوده، همانجا حاشيه كردم، نوشتم اين اولاً اجتهاد مقابل نص است، خود روايات عقيقه مي‌گويد تقسيم كنيد بين مؤمنين، ثانياً چجور به فقراء بهتر است؟ اصلاً عقيقه كرده، همسايه را براش مي‌برد، جلب محبت مي‌شود، اگر مي‌خواهد يك جا برود مسافرت به همسايه اش مي‌گويد خانه‌ی ما خالي است، يك مواظبتي بكن نيايند خالي كنند. به قوم و خويش هاش مي‌دهد جلب محبت مي‌شود. اصلاً اسلام طرفدار جلب محبت است، اون هم خيلي محترمانه و آبرومندانه، البته به فقراء هم بدهيد، بله، يك سري چيزهاست مخصوص فقراء است، مثل زكات، (انما الصدقات للفقراء)[3]، مثل كفارات، براي فقراء است، چه كفاره‌ی حج، چه كفاره ظهار، چه كفاره روزه ماه رمضان، اما روايات كه در مجهول المالك مي‌گويد صدقه بدهيد، يا اينكه صدقه را امر كرده در روايات، اين اختصاص به فقير ندارد ، بعد از آن كه در روايات، غني هم مورد صدقه قرار گرفته است،

بنابراين، اين فرمايش ايشان مضافاً به اينكه به نظر می رسد با يك حرفي كه در يك جايي ديگر مي‌زند مخالف است، با «كل معروف صدقه» نیز مخالف است بله، لقائل ان يقول كه از فرمایش ایشان افراد استفاده می‌شود چون «كل معروف» ادعا در همه جهات نيست، ادعا فقط در ثواب است، و اما فقير خصوصيتي ندارد. اين يك بحث.

بحث ديگر اینکه: ايشان فرمود دادن صدقه به هاشمي مبني بر اين است كه اين صدقه‌ی واجبه است يا صدقه مستحبه، اگر گفتيم صدقه‌ی واجبه است نمي‌شود به هاشمی داد، اگر گفتيم صدقه‌ی مستحبه است مي‌شود به هاشمی داد. لكن شأن اين نيست، اشكال صناعي اين است، شأن و بحث را بايد در اين قرار داد كه آيا مطلق صدقه‌ی واجبه را نمي‌شود به هاشمي داد، ولو وجوب وجوب بالعرض باشد، مثل ردّ مظالم كه وجوب بالعرض است، يا كفارات كه وجوب دارد، يا نذور كه وجوب دارد، مطلق صدقات واجبه را نمي‌شود، يا اختصاص دارد به زكات مال و زكات فطره؟ اگر گفتيد اختصاص دارد به زكات مال و زكات فطره، اين صدقات را مي‌شود به هاشمی داد، اگر گفتيد نه، اعم است. مطلق صدقات واجبه را مي‌گويد، فقط مستحبات بيرون است، بنابراين، نمي‌شود به هاشمي داد، در مسأله خلاف است، در فقه، بعضي‌ها، مثل شيخ مفيد و بعض ديگر، گفته اند حكم، مال مطلق صدقات واجبه است، بعضي ها هم گفته اند مال زكات است، و حق اين است كه حكم اختصاص به زكات دارد، كما يدلّ عليه وجوه.

« روايات داله بر اختصاص صدقه بر زكات »

يكي از آن وجوه رواياتي است كه در باب داريم. اول خبر زيد شحّام، 4 باب 32 از ابواب مستحقين زكات، که آمده است: عن ابي عبدالله(ع) قال: سألته عن الصدقة التي حرمت عليهم، فقال هي الزكاة المفروضة و لم يحرم علينا صدقة بعضنا علي بعض»[4]، اون زكات واجب را دارد مي‌گويد، حتي زكات مستحب را هم شامل نمي‌شود.

روايت بعدي، روایت اسماعيل بن فضل هاشمي، پنج همين باب، قال: سألت اباعبدالله(ع) عن الصدقة التي حرمت علي بني هاشم ما هي؟ فقال: «هي الزكاة، قلت: فتحلّ صدقة بعضهم علي بعضهم؟ قال: نعم»[5].

روايت دیگری هم در باب 34 روایت سوم، خبر ثعلبة بن ميمون، قال: كان ابوعبدالله(ع) يسأل شهاباً من زكاته لمواليه، و إنما حرّمت الزكاة عليهم دون مواليهم»[6]، زكات بر خود هاشميين حرام است، بر مواليشون حرام است، و اين روايات نه تنها مخصص اطلاقات است، اگر داشته باشيم، اگر اطلاقاتي داريم كه مطلق صدقات واجبه، بحيث كه شامل غير زكات هم بشود، نه تنها اين روايات مخصصش است، بلكه اين روايات حاكمش است، و باب حكومت، باب اظهر و ظاهر نيست، براي اينكه او دارد شرح مي‌كند، پرسيدم، روايت اين بود: قال: سألته عن الصدقة التي حرمت عليهم، فقال: «هي الزكاة المفروضة»، لسان، لسان تفسير و شرح است و حاكم است بر آن روايات. اين يك جهت.

جهت دوم از علتي كه در بعض از روايات بر مي‌آيد، كه اختصاص دارد به زكات، اون روايتي است كه دارد اينها اوساخ دست مردم است. روايت صحيحه فضلاء، صحيحه محمد بن مسلم، ابي بصير، زراره عن ابي جعفر و ابي عبدالله (عليهم السلام) تقريباً شش تا روايت است، روايت دوي باب 529. اونجا دارد: كه عن محمد بن مسلم و ابي بصير و زراره كلهم، عن ابي جعفر و ابي عبدالله (عليهما السلام) قالا، قال: رسول الله(ص) : ان الصدقة اوساخ ايدي الناس و ان الله قد حرّم عليّ منها و من غيرها، ما قد حرمه، و إن الصدقة لا تحل لبني عبدالمطّلب»، اينكه مي‌گويد صدقه اوساخ ايدي ناس است، ما نمی‌توانیم مطلق صدقات را بگوييم اوساخ ايدي ناس است. اگر بخواهيم اوساخ ايدي ناس بگيريم، ظاهر اين است كه همان زكات را دارد مي‌گويد. براي اينكه در روايات دارد «الخمس لنا كرامة و الصدقة لنا محرّمة»، بنابراين، فقط و فقط زكات مال، فتأمل. در ذيل اين تعليل فتأمل كه تو كه اصلاً قبول نداري اين روايت را. مي‌گويي اين روايت بر خلاف اصول مسلم و ضوابط اسلامي است و يردّ علمها الي اهلها، چطور حالا به این روایت استدلال كردي؟

به هر حال، اون روايات براي مطلب كافي است و حق اين است كه فقط زكات مظالم را مي‌شود داد، كفارات را مي‌شود داد، نذورات را مي‌شود داد، همه‌ی اونها صدقه‌ی مستحبه و صدقه‌ی واجبه را مي‌شود داد. نمي‌خواهم وارد بحث فقهيش بشوم، ولي الآن در ذهن شماها مي‌آيد اون را هم بگويم، نگوييد پس چرا زينب (عليها سلام الله) در بازار كوفه فرمود «ان الصدقة علينا محرّمه»، جوابش اين است كه اولاً ممكن است زينب يك خصوصيتي دارد، «علينا» يعني مايي كه وابسته به ابي عبدالله (سلام الله عليه) هستيم و آمديم درگير شديم، و داريم مبارزه مي‌كنيم، صدقه بر ما به عنوان يك جمعيتي كه آمديم با حكومت درگير شديم حرام است. يا به عنوان اينكه دختر بلافصل اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب هم كه در كوفه يك روزي داراي آن عظمت ها بود. و يا از اين باب است كه اين صدقه را با خواري مي‌دادند، در آن صدقه‌ها هتك بود، پرت مي‌كردند مي‌گفتند بخوريد دعا كنيد بچه هاي ما مثل شما خوار و ذليل نشوند، اون «ان الصدقة محرم علينا»يي كه از زينب (عليها سلام الله) و علي ابيها و علي اخويها نقل شده، قطع نظر از اينكه يك مسأله تاريخي است، احتمال خصوصيت درش هست، يا خصوصيت اينكه اينها در حال مبارزه بودند و آمده بودند با بني الامية درگير شدند، كشتندشون، حالا مي‌خواهند صدقه بهشون بدهند. ساواك سابق هم اين كار را مي‌كرد، مي‌زد داغون مي‌كرد، بعد هم كه رهاش مي‌كرد يك عذري اونجا مي‌خواست كه هيچ كس هم نفهمد، بعد هم پول بهش مي‌داد، ماشين براش مي‌گرفت كه به منزل برساند. اين از هزار تا شلاق بدتر است. يا از اين جهت بوده. يا از اين جهت كه زينب دختر اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) است كه بلاواسطه‌ی است و پدرش در کوفه حاكم بوده. و يا از اين جهت بوده كه اصلاً اينها به عنوان خفت و خواري مي‌دادند.

بحث ديگر اين كه آيا اين صدقه را به مطلق فقير مي‌شود داد يا فقير بايد از شيعيان دوازده امامي باشد؟ آيا اين صدقه‌ی مجهول المالك مال مطلق فقير است؟ شيعه باشد، سني باشد، مسلم باشد، غير مسلم باشد، فقير باشد، گرسنه است، يا اینکه، اختصاص دارد به شيعه و به مؤمن ممکن است، از دو تا روايات استفاده شرطيت تشيع بشود.

اما مصححه‌ی يونس كه شيخ هم نقل فرموده، دارد: قال يونس كنّا مرافقين لقوم بمكة، فارتحلنا عنهم، و حملنا بعض متاعهم بغير علم، و قد ذهب القوم، و لا نعرفهم، و لا نعرف اوطانهم، و قد بقي المتاع عندنا، فما نصنع به؟ [باهاش چكار كنيم؟] قال: «تحملونه حتي تلحقوهم بالكوفة، [فرمود ببريد تا برسيد به كوفه،] فقال: يونس قلت له: لست اعرفهم، و لا ندري كيف نسأل عنهم، قال: فقال: بعه و اعطه ثمنه اصحابك، قال: قلت: جعلت فداك اهل الولاية؟ قال: فقال: نعم»[7]، روايت دیگر كه مي‌گويد بايد به شيعيان داد، روايت داود بن ابي زيد است. «إني قد اصبت مالاً و إني قد خفت فيه علي نفسي و لو اصبت صاحبه دفعته اليه و تخلصت منه قال: فقال له ابوعبدالله(ع) «و الله ان لو اصبته كنت تدفعه اليه، قال: اي و الله، قال: [(ع)] فانا الله ما له صاحب غيري، قال فاستحلفه ان يدفعه الي من يأمره قال: فحلف، فقال: فاذهب فاقسّمه في اخوانك، و لك الامن مما خفت منه، قال فقسمته بين اخواني»[8]. اين

« پاسخ استاد به قائلين اختصاص مال مجهول المالك به شيعه »

لكن اين دو تا روايت مربوط به مجهول المالك مطلق نيست، نمي‌شود با اين دو روايت استدلال كرد كه مجهول المالك را بايد به شيعه صدقه داد. بلكه اطلاق اون رواياتي كه مي‌گويد به فقير محكم است، حتي غير مسلم را هم مي‌شود صدقه داد، بله، معاند نبايد باشد، بهش ندهيم بخورد عليه خودمان بپا خيزد، ولي بايد همينقدر كه فقير است به او داد. قضاءً لاطلاق روايات باب، اما روايت اولي كه دلالت ندارد؛ براي اينكه صاحبان اين مال شيعه بودند، مي‌گويد ما با هم مكه بوديم «مرافقين لقوم بمكة»، يونس بن عبدالرحمن با يك عده اي در مكه هم اتاقي بودند، معلوم مي‌شود خود يونس شيعه است اونها هم شيعه بودند، خوب اينجا به حسب طبع بهتر اين است، بلكه لازم اين است كه اين مال شيعه را بدهند به شيعيان، چون آنها شيعه بودند، احتمال دارد كه راضي نباشند به غير شيعيان بدهند.

و اما روايت داود بن ابی زید كه اين اصلاً معلوم نيست مال مجهول المالك باشد، شايد اصلاً مال، مال شخصي حضرت بوده، چون قضيه، قضيه‌ی شخصيه است و در مال شخصيش گفته صدقه بده، يا مال، مال بي وارث بوده، بي وارث، بي باني بوده، مال بي وارث و بي باني، مال امام است، «وارث من لا وارث له»، اون مال بي وارث و بي باني مال امام است، امام اونجا اختيارش را داشته فرموده صدقه بده به اصحابت. اما شما از اين دو روايت نمی توانید استفاده کنید که هر صدقه‌ی در مجهول المالكي را بايد به شيعه داد، بلكه طبق روايات، هر صدقه‌اي را بايد داد، حالا فقير هم كه ما گفتيم ندارد، بايد صدقه داد، مي‌خواهد فقير باشد مي‌خواهد غني باشد، اين بحث را گذشتيم که مي‌خواهد شيعه باشد مي‌خواهد غير شيعه باشد، مي‌خواهد مسلم باشد غرض اين است که شكم گرسنه‌اي سير بشود، بله، يك جهات مرجحه، يك حرفي است. بدهيد به بنده‌ی شيعه، اما کلیش این است که به مطلق افراد داده مي‌شود.

بقيه بحث براي ضمان فردا ان شاء الله. (صلوات)

ما در زكات هم گفتيم زكات را مي‌شود به مطلق انسان داد.

(و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين)

--------------------------------------------------------------------------------

[1]- كتاب المكاسب 2: 193.

[2]- وسائل الشيعة 16: 285، كتاب الأمر بالمعروف، ابواب فعل المعروف، باب 1، حديث 2.

[3]- توبه (9): 60.

[4]- وسائل الشيعة 9: 274، كتاب الزكاة، ابواب مستحقين زكات، باب 32، حديث 4.

[5]- وسائل الشيعة 9: 274، كتاب الزكاة، ابواب مستحقين زكات، باب 32، حديث 5.

[6]- وسائل الشيعة 9: 278، كتاب الزكاة، ابواب مستحقين زكات، باب 34، حديث 3.

[7]- وسائل الشيعة : كتاب الميراث، ابواب ميراث الخنثي، باب 66، حديث 11.

[8]- وسائل الشيعة 25: 450، كتاب اللفظ، ابواب، باب 7، حديث 1.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org