Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: مطالبی در خصوص حضرت زهرا (س) و امام خمينی (قدس سره)
مطالبی در خصوص حضرت زهرا (س) و امام خمينی (قدس سره)
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب بیع (درس 459 تا ...)
درس 681
تاریخ: 1387/3/8

بسم الله الرحمن الرحيم

به خاطر اينکه در آستانه فاطميه دوم و در آستانه روزهاي تاريخي و رحلت امام سيدنا الاستاذ (سلام الله‌عليه) يعني چهاردم و پانزدهم خرداد هستيم، سزاوار است، بلکه مناسب و لازم است که روز آخر بحثمان را اختصاص به بحث درباره اين مادر و اين فرزند بدهيم. راجع به فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بحث فراوان شده، فراوان ديده‌ايد، فراوان گفته‌ايد و گفته‌ايم، آنچه بنده عرض مي‌کنم شايد بيشتر جنبه تذکر نداشته باشد، يکي از جهاتي را که ما باید راجع به حضرت زهرا (سلام الله عليها) به آن توجه کنيم، ارزشي است که اسلام و خداي بزرگ و نبي مکرم اسلام براي زهرا قرار داده‌اند. در آن حديث معروف کساء، چون اصل حديث کساء مسلم است، يعني آيه تطهير و نازل شدنش در وقتي که اين پنج نفر با هم بودند، اين مسلم است، ولی در کيفيتش اختلاف است، در سؤالهايي که از مرحوم سید محمد کاظم فقيه يزدي، (قـــــــدس سره‌الشريف) در استفتائات از او شده که آيا حديث کساء چگونه است؟ دليلي دارد يا ندارد؟ ايشان در آن استفتاء جواب داده و فرموده اند اصل حديث کساء به اين معنا که اين پنج نفر دور هم بوده‌اند و آيه تطهير: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) [1] در باره آنها نازل شد، مسلم است، نزول آيه تطهير مسلم است. اما آيا در خانه ام سلمه بوده، در خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) بوده يا جاي ديگر، در روايات اختلاف دارد.

لکن آن چیزی که در حديث کساء معروف است و سنتي بوده که خوانده مي‌شده است، و براي رفع مشکلات و برآمدن حاجات هم نذر مي‌کردند که حديث کساء را بخوانند، چون در ذيلش هم دارد، اين حديث نقل نمي‌شود، مگر مهمومي است همّش برطرف مي‌شود و مغمومي است، غمش مي‌رود، اين سنت حسنه‌اي بوده، طبق آن داستان معروف که مربوط به حضرت زهرا (سلام‌الله‌عليها) است که مي‌فرمايد پدرم بر من وارد شد و در بدن خودش ضعفي ديد تا آخر حديث، غرضم اين جمله حديث است: وقتي که در آن حديث خداوند مي‌فرمايد من همه چيز را به خاطر اين پنج نفر آفريدم و خلق کردم، جبرئيل امين که عالي‌ترين مقام را داشته بين فرشتگان و نزديک‌ترين فرشته است به ذات باريتعالي از نظر مقام، تا جايي که حتي بعضي‌ها راجع به اينکه آيا رسول الله‌(ص) چگونه از مقام او تجاوز کرده و او گفته اگر من از اين جا جلوتر بيايم ، «لو دنوت انملة لاحترق،»[2] اين را دليل گرفته‌اند بر اينکه قرب رسول الله به ذات باري بيش از قرب جبرئيل امين بوده، وقتي فرمود براي اينها خلق کردم، جبرئيل امين سؤال کرد که اينها کيانند؟ خداوند در جواب ـ طبق اين حديث ـ فرمود: «هم فاطمة و ابوها، و بعلها و بنوها.»[3] فاطمه است و شوهر فاطمه، فاطمه است و پدر فاطمه، فاطمه است و فرزندان فاطمه. اين را خداوند مي‌توانست جور ديگر بگويد. بگويد رسول الله است و دخترش و دامادش و سبطينش. يا مي‌توانست بگويد علي بن ابي طالب است و همسرش و رسول الله و دو تا فرزندهايش. معلوم مي‌شود عنايت است، يعني ذات باريتعالي مي‌خواهد اين معنا را به بشريت بفهماند که شما خيال مي‌کنيد همه ارزشها مال مرد است و زن ارزشي ندارد، نخير، زن هم ارزش دارد، اما هر کسي در حد خودش، در حديث کساء ارزشي به زن مي‌دهد که او را معرف و وسيله شناسايي آن پنج نفر قرار مي‌دهد، تا نام فاطمه را برده باشد.

شما وقتي در روايات نگاه مي‌کنيد، عنايت بوده، اهل بيت (سلام الله عليهم اجمعين) عنايت داشته‌اند به اينکه به آنها گفته بشود ابن رسول الله، السلام عليک يابن رسول الله، السلام عليک يابن فاطمة و خديجة، و حتي گاهي هم به ائمه اعتراض مي کردند که شما از کجا پسران رسول الله هستيد؟ و همه چيز رسول الله با زهرا باقي مي‌ماند، يعني همه چيز رسول الله با ائمه باقي مي‌ماند که اين ائمه يازده نفرشان فرزندان اين زهرا هستند و يک نفر از آنها هم همسر اين زهرا (سلام الله عليها) هست. همه خوبي‌ها در اهل بيت عصمت و طهارت است، «إن ذكر الخير كنتم اوله و اصله و فرعه و معدِنه و مأواه و منتهاه، بأبي انتم و امي، ذكركم في الذاكرين و اسمائكم في الاسماء و اجسادكم في الاجساد و ارواحكم في الارواح و قبوركم في القبور فما احلي اسمائكم و اكرم انفسكم و اعظم شأنكم و اجلّ خطركم و اوفي عهدكم و اصدق وعدكم، كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوي و فعلكم الخير و عادتكم الاحسان و سجيتكم الكرم،»[4] بخوانيد زيارت جامعه را، زيارت جامعه و زيارت امين الله دو تا زيارتي است که بين همه زيارت‌ها از نظر متن و از نظر سند از محکم‌ترين زيارت نامه‌هاست. همه خوبي‌ها در ائمه جمع است و اين ائمه، همه فرزندان زهرا هستند و بايد به عنوان ابن رسول الله مطرح بشوند تا معلوم بشود دختر هم مي‌تواند نام پدر را زنده نگه بدارد، بر خلاف آنهايي که مي‌گويند هر کس دختر دارد، نامش مَنسي مي‌شود، نه، دختر هم مي‌تواند نام پدر را زنده نگه بدارد.

تعبير کوثر را که خير کثير است، همه خوبي‌هاست، اين را راجع به حضرت زهرا (سلام الله‌عليها) می‌بينيد. بسم الله الرحمن الرحيم(إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ ،)[5] نام زهرا را اسلام، خدا، پيغمبر، همه با اهميت تلقي کرده‌اند و بنا بوده نام زهرا بماند و بايد هم بماند و باید هم عنايت باشد به اينکه نام زهرا را حفظ کنيم، چون زهرا نماد مظلوميت است، نماد دفاع از حق است، نماد گذشت از همه چيز است براي رضاي خداوند، نماد يک دختر جواني است که در سن 18 سالگي با داشتن فرزندان خردسال 6 ساله و 4 ساله و 2 ساله و 3 ساله، همه چيزش را مي‌دهد، ولو بچه‌هايش يتيم بشوند و نماد صدها اخلاق پسنديده ديگر و مزيت‌هاي ديگر، او روح و جان پيغمبر است، و او پاره تن پيغمبر است، نامش را بايد زنده نگه بداريم، اسلام زنده نگه داشته، قرآن زنده نگه داشته، ما هم بايد زنده نگه بداريم.

در کنارش نام امام امت (سلام الله عليه) سيدنا الاستاذ را هم بايد زنده نگه بداريم. نام امام را با عظمت ياد کنيم، با خصوصيت و امتياز ياد کنيم. همه بزرگان ما بزرگ بوده‌اند، همه علماي گذشته ما مقامشان عالي بوده و خداوند متعالي کرده است. همه بزرگان ما داراي علم و تقوا و زهد و از خود گذشتگي بوده‌اند، اما شرايط براي آنها فراهم نشد که مانند امام امت (سلام الله‌عليه) از همه چيزش براي اسلام بگذرد. بنده برای اسلام از يک کتابم نمي‌گذرم ، برای اسلام از يک منبرم نمي‌گذرم. اگر بنا باشد من بخواهم اسلامم را عرضه کنم، اسلامي که معتقدم، آن منبر دعوتم نمي‌کنند، اما يک اسلام ديگري را بخواهم دعوتم مي‌کنند، من حاضرم آن اسلام خودم را بالاي منبر نگويم، اسلامي را که مي‌خواهم بگويم، حاضر نيستم بگذرم. من حاضر نيستم از يک محرابي که دو نفر و نصفي مأموم دارد ـ خودم را عرض مي‌کنم ـ بگذرم. کاسب حاضر نيست از يک کيلو جنس و بارش بگذرد، از يک مغازه‌اش بگذرد. يک مغازه‌اي که فوقش صبح تا غروب هزار تومان يا ده هزار تومان درآمد دارد. انسان اينجوري است، نمي‌خواهم بگويم افراد بدند، نه انسانها اينجوري‌اند. گذشت و ايثار، يک مرتبه‌اي مي‌خواهد. شهدا آن مراتب را داشته‌‌ند، پيروان امام آن مراتب را داشته‌‌اند. آنهايي که الآن راه امام (سلام الله عليه) را ادامه مي‌‌دهند، حقيقتاً آنها دارند. شما که نبوديد و نمي‌دانيد که امام وقتي از زندان قيطريه و بازداشت قيطريه به قم آمد، چه غوغايي براي امام بود، در تاريخ مرجعيت، مرجعيت آنجوري ديده نشده بود. در تاريخ، علاقه مردم اینجور ديده نشده بود. سيل جمعيت، افراد مختلف، اصناف مختلف، اين بيمارستان سهامي، کوچه‌اي که الآن خراب کرده‌اند، روز غديري بود، جمعيت در ميدان پر، کوچه پر از جمعيت بود، امام نشسته بود نگاه مي‌کرد، از در ديگر بيرون مي‌آمدند ، از تکيه ملا‌محمود بر مي‌گشتند، يعني اينکه برگردند دوباره بيايند که راه نبود، بسته شده بود. جمعيت اينجوري بود، سيل پول سرازير بود، اصلاً بحث پول ديگر مطرح نبود. بحث سلام و صلوات مطرح نبود، همه چيزهاي مرجعيت و رياست و قدرت و دست بوسي و پابوسي را داشت، اما وقتي رسيد به مسأله کاپيتولاسيون و فروختن ملت ايران، مي‌دانست حرف زدن همان و از بين رفتن همان. ولی آن نطق را در 4 آبان شروع کرد، بيان کرد و آن بياني که ضبط شده و الآن هم موجود است. بعدش هم نتيجه اين شد: خود امام تبعيد شد. آن مرجعيت و آن زعامت و آن بزرگواري از نظر آخوند يا روحاني، رسيد به جايي که در ترکيه لباسش را در آوردند‌، پالتو پوشيد. اين شرايط براي ايشان فراهم شد. بعد هم فرزند بزرگش مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفي را هم گرفتند، او را هم بردند تبعيدش کردند‌، يعني همه چيز خاتمه پيدا کرد. بعد هم اگر کسي مي‌خواست وجوهات بدهد، دستگیرش می‌کردند. دادن وجوهات به امام جرم بود.

اين جملاتي را که سيدنا الاستاذ امام (سلام الله عليه) درباره حضرت آيت الله حسن صانعی گفته است مطالعه بفرمائيد. آنجا دارد آن قبض‌هايي را که خوردي که به دست رژيم نيفتد بر تو گوارا باد! يعني قبض را اخوي مي‌خورد، وقتي مي‌ديد ممکن است که مأمور برسد، قبض را از او مي‌گيرد، مسلمانها بيچاره مي‌شوند، قبضها را قورت مي‌داد، مي‌خورد. مرحوم آيت الله حاج احمد آقا (قدس سره الشريف) مي‌فرمود، يکي از آقايان اصفهان زنگ مي‌زد بيا کارت دارم، آخر شب مي‌آمدم دم مسجد عشقعلي، و آنجا او پول را از اصفهان آورده بود، عبايش را سرش کشيده بود، پول را به من مي‌داد، من مي‌گرفتم‌، من هم عبايم را سرم مي‌کشيدم، بر مي‌گشتم مي‌آمدم، اگر هم کسی مي‌خواست وجوهات بدهد، اينجوري وجوهات مي‌داد. تبليغات بر علیه ایشان که ديگر فراوان بود. آدمي که نجف است که نمي‌شود تقليدش را کرد.

درباره زهرا (سلام‌الله عليها) هم همين شد، پيغمبر به زهرا فدک را داد، تا بعد از رسول الله چیزی داشته باشند تا بتوانند چهار نفري را از افراد، اداره کنند، کاري بکنند. آمدند گرفتند. بعد هم عوام فريبي. جامعه خيلي مي‌خواهد تا رشد پيدا کند، هنوز فاصله داريم، البته الآن خيلي خوب شد، ولي هنوز به رشد نهايي نمي‌توانيم برسيم. گفتند وقتي زهرا (سلام الله عليه) استدلال کرد‌ـ من در کتاب يکي از بزرگان ديدم ـ خودم اين روزها نگاه کردم پيدا نکردم، يادم است آن وقت ديده بود، گفت حالا فرض کنيم فدک مال شما. چه فرقي مي‌کند دست شما باشد يا دست ما باشد؟ شما هم مي‌خواهيد خرج مسلمانها کنيد، ما هم می‌خواهیم خرج مسلمانها بکنيم، گفتم خوب راست مي‌گوييد چه فرقي مي‌کند؟ متوجه نبودند چه فرقي مي‌کند، تفاوت، اصلاً قابل مقايسه نيست، گفت: انزلني الدهر حتي قيل عليّ و معاوية. يک عده‌اي مي‌گفتند زهرا راست مي‌گويد، حالا مال شما، شما که به دنيا زاهديد، کاري به دنيا نداريد، بگذاريد ديگران داشته باشند. آقا موسي بن جعفر(‌سلام‌الله‌عليه) وقتي بر هارون الرشيد وارد شد ، هارون الرشيد خيلي به ایشان احترام کرد، تا پاي فرش خودش آورد ـ اينها را من تذکراً دارم عرض مي‌کنم، ولي درس بگيريم، تحليل کنيم ـ بعد مأمون ديد که وقتي مي‌خواهد برود، کمترين پول را به موسي بن جعفر داد، با اينکه موسي بن جعفر عائله‌مند بود، یک نفر به مأمون اعتراض کرد و گفت: با اين همه احترام چطور شد که به ایشان اینقدر کم پول دادی؟ گفت، امامت مال اينهاست، هدايت جامعه و رساندن جامعه به کمال مال اينهاست، اينها همه چيز را بلدند ، اگر پول هم داشته باشند، ما ديگر نمي‌توانيم رياست کنيم، فلذا من به ایشان کمتر پول دادم که دست و بالش بسته باشد.

به امام دادن وجوهات (سلام الله عليه) جرم بود، امامي که سيل پول‌ها سرازير شده بود، همه را گذاشت کنار، دست بوسي، پا بوسي و رفت براي ترکيه. لباس و عبا و عمامه‌اش را هم در آورد، پالتو پوشيد. يعني پالتو پوشاندنش. بعد هم گفتند منتقلش کنیم نجف، خردش کنيم، لهش کنيم. چون اينها به بزرگان نجف سوء ظن داشتند‌، چون خودشان بد بودند، خيال مي‌کردند بزرگان نجف هم بدند، اما امام چون خودش خوب بود، والمؤمن يري بنور الله و چون بزرگان نجف و حوزه علميه نجف (حفظه الله من الحدثان) خوب بودند، امام را تحويل گرفتند. حوزه علمیه نجف پانزده سال امام را در سخت‌ترين شرايط و سخت‌ترين مشکلات حفاظت کرد، فوق العاده مشکلات مي‌آفريدند، اما در عين حال اراده خدا تعلق گرفته بود. بعد هم فرزند بزرگش از دنيا رفت.

اين شرايط براي امام فراهم شد، امام را بايد زنده نگه بداريم، نامش را با عظمت ببريم. يک راه عظمت این است که ـ شايد بعد از فوت امام من براي اولين بار خدمت بزرگان بودم، در يک جلسه‌اي گفتم، بعضي‌هايشان چپ چپ به من نگاه کردند، اما بحمدالله حالا ديگر خيلي جا افتاده است‌ ـ وقتي نام امام را مي‌بريد، اين پسوند (سلام الله عليه) را بگوييد، اين سزاوار است، اين امتياز را به امام بدهيم. بقيه را مي‌گوييم (قدس سره الشريف،) (نور الله مضجعه.)

شما کتابُ القضاء را در وسائل نگاه کنيد، يا باب 9 است يا باب 11. امام صادق (سلام الله عليه) از شاگردان و اصحابشان تعريف مي‌کند، مي‌گويد صلوات خدا و تحيات خدا بر زراره و ابن مسلم و ابي بصير‌ها، در حال حياتشان و در حال مماتشان. يعني امام صادق مي‌گويد محمد بن مسلم (صلوات الله عليه،) زراره (صلوات الله عليه،) ابي بصير، ليس مرادي (صلوات الله عليه.) وقتی امام صادق (ع) اینجور مي گويد، چه مانعي دارد ما هم نسبت به امام امت (سلام الله عليه) را بگوييم؟ جاهاي ديگر هم دارد من نمي‌خواهم وارد بشوم که خيلي از جاهاي ديگر دارد. اين يک راه.

راه دوم: اين سه تا صلوات براي امام را وقتي اسم شهرش را آوردند يادتان نرود، به دوستانتان هم بگوييد يادتان نرود، چون اين سه تا صلوات به قيمت کشته شدن، شهيد شدن، شلاق خوردن، زندان رفتن يک عده‌اي تمام شده است و من وقتی ديروز صبح مجلس را گوش مي‌دادم، ديدم وقتي نام امام برده شد و آن نام شهرش برده شد، اين نمايندگان محترم، (حفظهم الله و ايدهم الله،) با يک صدايي که گوياي عشق فراوان به امام امت بود، سه مرتبه صلوات فرستادند، آن هم چه صلواتي، چون صلوات فرستادن هم فرق می کند، گاهی انسان صلوات را آهسته مي‌فرستد، گاهي يک مقدار بلند مي‌فرستد، گاهي مجبور است مي‌فرستد، گاهي مي‌خواهد پیش رفيقش خجالت نکشد. اما من ديدم اينها آنجور صلوات فرستادند که من همانجا گفتم الحمدلله رب العالمين. اماما! اگر انقلاب کردي و اگر امروز مجلسي تشکيل مي‌شود، براي اولين روزش نمايندگان محترم و معظم و معزز، (حفظهم الله و ايدهم الله تعالي،) وقتي نام شما را، آن نام خاصت را مي‌برند، سه تا صلوات عاشقانه مي‌فرستند. اين دو نمونه از يادآوري را که گفتم.

بحث بعدي، يادآوري سوم که عمده است. به علاوه از اينکه در مجالسي که در 14 و 15 خرداد براي امام تشکيل مي‌شود، باید شرکت بکنيم و ان شاء الله شرکت مي‌کنيم، ياد امام را کامل‌تر نگه داريم، حرفهاي امام را بحث کنيم، روش امام را در فقه مورد مطالعه و دقت قرار بدهيم. مباني امام را در حوزه و دانشگاه‌ها مطرح کنيم، من به همه دانشگاهيان عزيز، به همه اساتيد دانشگاه، به همه حوزه‌هاي علميه (حفظها الله عن الحدثان،) به همه اساتيد بزرگ، به همه روحانيون عرض مي‌کنم، اگر بخواهيم عزت و عظمتان را حفظ کنيم و عزت و عظمت اسلام و فقه شيعه را حفظ کنيم، باید مباني امام را مطرح کنيد، باید مباني امام را تکيه گاه قرار بدهيد ، رساله‌هايي که دانشگاه‌ها مي‌نويسند، چه مانعي دارد در آن رساله‌ها يک مطلبي را از امام بگيرند و بگويند شما اين را بنويسيد؟ از وصيت‌نامه سياسيش بگيرند بگويند شما اين را بنويسد. روحانيت اگر مي‌خواهد به شاگردان و طلبه‌هایش بگويد رساله بنويس، بگويد فلان مطلب را که امام راجع به روحاني گفته بنويسيد، راجع به مسائل اجتماعي گفته بنويسيد. بگوييد امام فرموده است، جمهوري اسلامي، نه يک کلمه کم، نه يک کلمه زياد، بيایید اين را بحث کنید. امام فرموده است نسبت به نيروهاي مسلح چنين و چنان، نيروهاي مسلح در دانشگاه‌هايشان مطرح کنند، امام در مسائل سياسي فرموده است، ميزان رأي ملت است، روی همین مطلب رساله بنويسند، بحث کنند، اشکال کنند، جواب بدهند، امام در حوزه‌هاي علميه اين همه مبنا دارد، اين مباني امام را به صورت رساله، دوستان کنار هم بنشینند بحث کنند. امام مي‌فرمايد زمان و مکان در استنباط مؤثر است. اي همه دانشمندان، اي همه علاقمندان به امام، اي همه حوزه‌هاي علميه که خداوند همه‌شان را حفظ کند و همه‌شان را نگه دارد، ببينيد امام چه مي‌کند. اين امتياز امام است، امام در بحث بيع السلاح در مکاسب محرمه ـ در بيع السلاح اقوالي است که در زمان مهادنه مي‌شود فروخت يا نمي‌شود؟ در زمان جنگ مي‌شود يا نمي‌شود؟ ـ امام مي‌فرمايد اصلاً بحث بيع اسلحه به ديگران يکي از شؤون دولت‌ها و حکومت‌هاي اسلامي است. اين يک مسأله‌اي نيست که حکم کلي داشته باشد. و مفصل آنجا وارد مي شود، روايات را زير و رو مي کند، در حالي که يک عده‌اي گفته‌اند در زمان صلح مي‌شود، در زمان جنگ نمي‌شود، امام با استفاده از زمان و مکان و با استفاده از عقل و درايت مي‌فرمايد اين بيع سلاح تحت يک حکم کلي نمي‌آيد، اين بيع سلاح به اعداء دين يا اصلاً فروش اين از شؤون حکومت است، حکومت‌ها و دولت‌ها تحت سياست‌هايي را که دارند، يک روز بیع اسلحه را جايز مي‌دانند و مي‌فروشند، يک روز بیع اسلحه را جايز نمی‌دانند و نمی‌فروشند. ببينيد امام در بحث خيار الحيوان در جمع بين روايات چه کرده است و هَلُمّ أجراً.

مباحث فلسفي امام را ببينيد، عشق و علاقه امام را ببينید، چه مانعي دارد که تز يک رساله‌، حرف امام باشد. امام در اين اسفارشان، درس فلسفه‌شان که چاپ شده، اگر امام نفرموده بود، من جرأت نمي‌کردم بگويم، ولو معتقد هم بودم، شايد هم نمي‌دانم معتقد بودم يا نه. امام در بحث عشقش به اهل بيت (سلام الله عليهم اجمعين،) علاقه‌اش به ائمه (معصومين صلوات الله عليهم اجمعين،) ـ در حالي که من يادم است، مي‌گفتند امام خيلي با اهل بيت سر و کار ندارد ـ مي‌فرمايد قابليت اميرالمؤمنين با قابليت رسول الله مساوي بوده، رسول الله نبي شد و رسول الله خاتم شد، خاتم انبياء، دو مرحله بالا، مي‌گويد علي بن ابي طالب هم از نظر قابليت‌ها و قدرت‌هاي معنوي و کمالات نفساني، يعني آن قابليت و قربي که جبرئيل امين گفت تا اينجا بيشتر نمي‌توانم بيايم. اينجا جبرئيل امين واسطه وحي است، اما گفت بيشتر نمي‌توانم، مي‌گويد اينها با هم مساوي بودند. اگر علي بن ابي طالب قبل از پيغمبر به دنيا آمده بود، او نبي خاتم مي‌شد و اينکه نبي خاتم نشد، چون از نظر زمان تأخر در ولادت دارد، چه مانعي دارد اين تز يک رساله باشد؟ يک بحث فلسفي. يک بحث کمالي و کلامي، اسمش را هر چه مي‌خواهيد بگذارید؟ چه مانعي دارد که در عقيده به معاد، روي حرف‌هاي امام تکيه کنيم؟ يک روز نمي‌گذاشتند امام در همين حوزه اين حرفها را بزند، امروز که بحمدالله امام خودش آزادي آورده، عظمت آورده، شخصيت آورده، همه چيز از امام و از شهداء و پيروان امام است.

امام راجع به حرکت جوهريه ملاصدرا مي‌گويد: اگر نبود وحي به انبياء، اگر نبود آيات قرآن، اگر نبود روايات، براي معاد جسماني، با حرکت جوهريه ملاصدرا (قدس‌سره) و با مقدماتي که او آورده، من مي‌گويم معاد جسماني بايد باشد. این خيلي حرف بزرگی است. مي گويد از نظر بحث فلسفي و حرکت جوهري من مي‌گويم معاد جسماني بايد باشد، چه مانعي دارد اين را بحث کنيم؟ اين را مورد دقت قرار بدهيم، من از اساتيد فلسفه دانشگاه‌ها تقاضا مي‌کنم اين بحث هاي فلسفي امام را مطالعه کنند ، و به صورت رساله در بيايد.

بحمد الله سخنراني‌هاي امام حفظ شده، چه اسلامي را امام مي‌خواست معرفي کند؟ چگونه اسلامي را مي‌خواست معرفي کند؟ در جلد دهم از صحيفه امام، صفحه 264 ظاهراً، يک بحثي دارد با علمايي که از شمیران آمده‌اند، مي‌فرمايد يک نامه‌اي است که از علماي شيراز براي من نوشته راجع به اجراي حدود، آنجا يک اشاره‌اي به توقف دارد، نه براي مصلحت، براي يک جهتي که در عبارتش آمده. بعد مي‌فرمايد آقا حدود اسلامي در باب امور عرضيه چهار تا شاهد مي‌خواهند، آن هم کالميل في المکحلة و يا چهار بار اقرار، بعد مي‌فرمايد اگر يک بار هم اقرار کرد، نصيحتش کنيد، ديگر اقرار نکند، مي‌گويد اگر بخواهيم اینجوری عمل کنيم، خيلي کم مي‌شود، هيچ دردسري نداريم، هر روز گرفتار نمي‌شويم، مجازات کنيم، تنبيه کنيم، تعزير کنيم، اين متن سخن امام است در آنجا، امام مي‌فرمايد چهره اسلام را جوري معرفي کنيد که در عالم کريه نشود بله، دشمن يک حرفي مي‌زند، بزند، اما ما موظفيم، امام صادق (ع) فرمود: اگر مردم محاسن کلام ما را مي‌دانستند، همه‌شان طرفدار من مي‌شدند. اگر آن فقهي که بنده بلدم، اگر يک کرسي باشد من آن فقه را به دنيا معرفي کنم، هفت ميليارد جمعيت انسان، يازده ميليارد مسلمان مي شوند، يعني چهارميليارد هم اضافه می‌شوند. آن چیزی که من از امام گرفته‌ام، نمي‌خواهم بگويم عين حرف امام است، الهام از امام است. شما مخصوصاً جلد 10 از صحيفه امام را 246 يا 64‌‌‌2 از بحث امام با علماي شميران را مطالعه کنيد، بقيه‌اش را هم مطالعه کنيد.

پروردگارا! ما را قدردان خون شهدائمان قرار بده، پروردگارا! عزتي را که به اسلام و مسلمين و به انسانيت در اثر هدايت‌ها و فداکاري‌هاي امام امت و شهدا و رهروانش و ملت ايران براي انسانها آورده‌اي، خدا اين عزت را ادامه بده. خدا اموات و گذشتگان همه ماها را بيامرز! خدا به ما توفيق علم و عمل عنايت فرما!

و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته!

(و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين)

--------------------------------------------------------------------------------

[1]‌- احزاب (33) : 33.

[2] - ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین : 256.

[3] - کلیات مفاتیح الجنان، 1020.

[4]- کلیات مفاتیح الجنان، 901.

[5] - کوثر (108) :1.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org