Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: شرايط عقود
شرايط عقود
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب بیع (درس 459 تا ...)
درس 706
تاریخ: 1387/10/24

بسم الله الرحمن الرحيم

کلام در شرايط متعاقدين بود، چون در باب شرايط عقود يک بحث در شرايط عقد است و يک بحث در شرايط متعاقدين و يک بحث در شرايط عوضين. بحث شرايط عقد گذشت و نتيجه هم اين بود که هيچ يک از چیزهایی که در عقد بيع يا عقود لازمه گفته شد اعتبار ندارد، نه لفظ، نه عربيت، نه ماضويت، هيچ کدام از اينها در باب صيغ عقود، خصوصيت و دخالتي ندارد، بله، در باب نکاح گفته شد که لفظ معتبر است و حتي عربي هم با قدرت بر او معتبر است ، لدليل خاص و در آنجا معاطات کفايت نمي‌کند، اما بقيه عقود اين اموري که گفته شده، اعتباري ندارد، دليلش هم اطلاقات و عمومات عقود خاصه بود. اطلاقات و عمومات عقود عموماً، مثل (أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ [1])، «المؤمنون عند شروطهم»[2]، و اطلاقات و عمومات عقود خصوصاً، «الصلح جائز بين المسلمين»[3]، (وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ)[4]، اين اطلاقات و عمومات دليل بر اين بود که هيچ يک از شرايطي که در عبارات اصحاب آمده، من اللفظ و العربية و الماضوية و غيرش از آن شرايطي که گذشت، دليلي بر اینها نداريم الا در باب نکاح که لفظ مي‌خواهد، معاطات کافي نيست، لفظ هم بايد لفظ عربي با قدرت بر آن باشد، لدليل خاص به.

« شرايط متعاقدين »

در شرايط متعاقدين، يک شرط از شرايط متعاقدين گذشت که گفته بودند بلوغ شرط است، يشترط في المتعاقدين البلوغ مضافاً الي الرشد، هم رشد شرط است، يعني تميز بدهد، بفهمد، رشد در هر عقدي و در هر جايي به حسب خودش، هم رشد و تميز و درک حقيقت عقود به قدر فهم خودش، و هم بلوغ شرط است. ما عرض کرديم دليلی بر شرطيت بلوغ نداريم، بلکه آن چیزی که معتبر است، رشد است. لذا اگر يک صبي‌ای که هنوز بالغ نشده است، داراي رشد است، رشدش به قدر رشد بالغ است، يا از رشد بالغين هم بيشتر است، اين عقدش يکون صحيحاً، عقود او صحيح است و بلوغ لازم نیست، آن چیزی ‌ که مي‌خواهيم رشد مي‌خواهيم و به کتاب و روايات و اجماع براي شرطيت بلوغ استدلال شده بود که همه آنها مورد خدشه قرار گرفت و گفته شد بلوغ شرطيت ندارد، و کسي که همه روايات شرطيت بلوغ را یک جا جمع کرده است مرحوم آشيخ اسدالله تستري در مقابيس است، او همه روايات را دنبال هم آورده و به آنها استدلال کرده که شيخ هم ‌‌(قدس سره) آورده، و امام هم به صورت متفرق آورده است و ما هم جواب داديم که هيچ کدام از آنها دلالت بر شرطيت بلوغ ندارد.

شرط دومي که در باب متعاقدين گفته شده اينکه: متعاقدين بايد قصد مدلول عقدي را که به آن تلفظ مي‌کنند، قصد داشته باشند. شيخ در مکاسب و در بيع می فرماید:«و من جملة شرائط المتعاقدين قصدهما لمدلول العقد الذي يتلفظان به»[5]، قصد داشته باشند مدلول عقدي را که به او تلفظ مي‌کنند. سيدنا الاستاذ (سلام الله عليه) و همچنین ديگران مي‌گويند شرطيت اين شرط محل بحث نيست، بلکه فقها ارسلوه ارسال المسلم که شرط است در عقود قصد مدلول، عقدي که به او تلفظ مي‌کنند است و مراد از مدلول عقدي که به او تلفظ مي‌کنند است، يعني قصد تحقق آن معنا در اعتبار و در محل خودش، وقتي که مي‌گويد بعت، قصد داشته باشد که اين بيع او، فروش او، در عالم اعتبار محقق بشود، يعني اين بعت را وسيله قرار مي‌دهد براي تحقق فروشش در عالم اعتبار. قصد به تحقق مدلول آن عقدي که به آن تلفظ مي‌کند. و علي هذا اگر قصد به لفظ نداشته باشد، که نتيجتاً قصد به مدلول هم ندارد، آنجا عقد محقق نمي‌شود. مثل اينکه يک کسي سبق لسان پيدا کرد، مي‌خواست بگويد فروختم، با سبق لسانش گفت يک نان سنگک بياور، که خودش هم مي‌داند سبق لسانش دارد، زبان گل هم رفته، گفت يک دانه نان سنگک بياور. اينجا قصد لفظ ندارد، قصد مدلول هم که تحقق بيع باشد با او ندارد. کسي که با سبق لسان غير آن عقدي را که مي خواست، غير آن لفظ را آورد، اين قصد مدلول ندارد، اصلاً قصد لفظ ندارد تا قصد مدلول داشته باشد، و اين غير از آن کسي است که از باب نسيان و فراموشي لفظي را به جاي لفظ ديگري استعمال مي‌کند.

معمولاً افرادي که مرض نسيان مي‌گيرند، که اين نسيان انسان را از مرجعيت و از حاکميت ساقط مي‌کند، کساني که مرض نسيان مي‌گيرند، اينها يک الفاظي را ‌ مي‌گويند، ولي همان معنايي را که مي‌خواهد لفظ را جابجا مي‌گويد، اين مي‌خواهد بگويد مي‌فروشم، مي‌خواهد فروش را محقق کند، خيال مي‌کند، يعني فراموشي دارد، خيال مي کند وقتي بگويد يک کيلو نان سنگک اين همان معناي فروش است، اينجا ‌عقد محقق می‌شود، بنا‌بر اينکه شما بگوييد الفاظ مجازي در عقود کفايت مي‌کند، چون قصد مدلول دارد، قصد لفظ دارد، قصد مدلول هم دارد، منتها، خيال کرده است که لفظ مثلاً قمت، اين براي تحقق بيع است، قمت، يعني بعت، افرادي که داراي نسيان هستند، اينجوري فکر مي‌کنند و لذا آن را نمي‌توانيم بگوييم با اين شرط خارج است و عقدش محقق نشده است، چون او قصد مدلول را دارد، قصد لفظ را هم دارد، منتها يک لفظ جابجايي گفته است، اين غير از سبق لسان است، در سبق لسان اصلاً نمي‌خواهد آن معنايي را که لسانش گل هم رفته دارد ‌مي‌گويد، ولي اين مي‌خواهد، اشتباهي قمت را به جاي بعت می‌گوید، خيال مي‌کند قمت، يعني بعت، فراموش کرده، فراموشي يکي از آثارش اين است که الفاظ را جابجا مي‌آورد. منتها اگر شما الفاظ مجازي را کافي ندانستيد، بنابراين، مي‌توانيد بگوييد که اين عقدش غير معتبر است. يا اگر جوري بود که اين ناسي اصلاً حقيقت خروج را نمي‌فهمد بله، آنجا با اين قصد خارج مي‌شود. پس اينکه مي‌گوييم قصد مدلول معتبر است، يعني قصد تحقق آن معامله‌اي را که مي‌خواهد انجام بدهد در عالم اعتبار و در وعاء خودش.

بنابراين، اگر سبق لسان شد، اينجا قصد مدلول نيست، قصد لفظ نيست، قصد مدلول هم وجود ندارد، يا نه، قصد معنا اصلاً ندارد. قصد لفظ دارد، اما قصد مدلول به اين معنايي که ما مي‌گوييم ندارد. مي‌گويد بعت صيغه متکلم وحده است، اينکه دارد مي‌گويد بعت صيغه متکلم وحده است، اصلاً به معنا کاري ندارد، به تحقق بيع کاري ندارد، به لفظش کار دارد، مي‌گويد باع ثلاثي مجرد است، نصر ثلاثي مجرد است، اين اصلاً قصد مدلول ندارد، فقط قصد لفظ دارد. تمام عنايتش به لفظ است. با اين هم بيع محقق نمي‌شود. يا اگر قصد معنا دارد، اما قصد تحقق آن حقيقت عقد را ندارد، مثل اينکه مي‌گويد بعت داري خير من آجرت داري، اين قصد معنا دارد، اما قصد تحقق مدلول ندارد.

پس يکي از شروط عقود در متعاقدین ـ آنجوري که شيخ(قدس سره) مي‌فرمايد ـ اينکه قصد مدلول را داشته باشد، مدلول آن عقدي که به آن تلفظ مي‌کند. اين قصد نه به معناي قصد معناي تحت اللفظي، بلکه به معناي قصد تحقق آن معنا در خارج. بنابراين، عقد کسي که لسانش سبق گرفته و لفظي را اشتباهي گفته محقق نمي‌شود، چون قصد لفظ ندارد، چه برسد به این که قصد مدلول داشته باشد و يا اينکه قصد لفظ دارد، یعنی به خود لفظ عنايت دارد، مي‌گويد بعت صيغه متکلم وحده است، اين به لفظ کار دارد، نصر ثلاثي مجرد است، دحرج رباعي مجرد است، اين اصلاً به معنا کار ندارد، این به لفظ کار دارد، با اين هم عقد محقق نمي‌شود.

کما اينکه اگر يک ناسي هم اصلاً معنا را متوجه نباشد، آن هم عقد برايش محقق نمي‌شود، کسي که از باب مزاح و شوخي الفاظ عقود و صيغ عقود را اجرا مي‌کند، به شوخي مي‌گويد فروختم، اين هم قصد به مدلول عقد، يعني تحقق در خارج ندارد، اين قصد شوخي دارد، نمي‌خواهد بيع در خارج محقق بشود، مي‌خواهد شوخي کند يا مي‌خواهد مسخره کند، اگر الفاظ عقود با قصد مزاح جاري شد، يا با قصد استهزاء جاري شد، يا قصد به لفظ دارد، دون معنا، اصلاً تمام عنايتش به لفظ است، مي‌گويد ضرب ثلاثي مجرد است، فلس ثلاثي مجرد است، يا قصد به معنا، اينجور الفاظ، يا غلط، سبق لسان در لفظ دارد، که آنجا قصد لفظ هم ندارد، با هيچ کدام از اينها عقد محقق نمي‌شود. عقد محقق مي‌شود در صورتي که بخواهد با اين لفظ عقد، همان معنايي را که قصد کرده و به آن تلفظ مي‌کند، با اين تلفظ او محقق بشود، معاطاتش هم همينجور است.

ظاهر اين است، بلکه تحقيق اين است که اين معنايي را که اصحاب در اینجا فرموده اند و ارسلوه ارسال المسلم، ظاهراً بيش از همان قصد انشاء جدي که در عقود مي‌خواهيم نيست. در باب عقود قصد انشاء مي‌خواهيم، منتها عن جدٍّ، در باب اخبار قصد اخبار می‌خواهیم، اينکه قصد مدلول عقد يعني قصدش اين است که اين حقيقت بيع از طرف او محقق بشود، مي‌خواهد بگويد از طرف من قصه تمام است، شما ديگر از طرف من اشکالي نداشته باشيد، من فروختم، اين مي‌خواهد بين اين ماده و بين خودش و بين فعل تحققي، نسبتي به وجود بياورد، اين همان قصد انشاء است، قصد کرده اين فروش را از ناحيه خودش محقق کند، منتها مي‌خواهد در عالم اعتبار، نه در قبرستان، نه در ماهيتستان، نه در وجودستان ذهني، نه در وجودستان حقيقي، نه در عدمستان، بلکه در عالم اعتبار، عالم اعتبار خودش يک عالمي است، حالا مسامحه است عالمي است، عالم اعتبار خودش يک عالمي است، حقيقتش با همان اعتبارش است، قصد مدلول بر مي گردد به قصد انشای جدي که در عقود معتبر است و چيزي غير از اين نيست، يک وقت مي‌گويد بعت، مي‌خواهد خبر بدهد فروخته ام، اين فايده‌اي ندارد، يک وقت مي‌گويد بعت، براي اينکه فروش خودش را، فروش از ناحيه خودش را در عالم اعتبار محقق کند، مي‌گويد چون وقتي من او را بياورم، او هم بگويد قبلت، عقلا بر آن اثر بار مي‌کنند، اين قصد مدلول ظاهراً غير از او نيست.

نکاتی در اينجا هست. يک نکته اينکه: در بعضي عبارت‌ها آمده است، خرج با شرطيت قصد مدلول، عقد نائم خارج شده است، يا عقد بيهوش خارج شده است. اين ظاهراً تمام نيست. اين که بعضي‌ها گفته‌اند با اين شرط، عقد نائم خارج مي‌شود يا عقد کسي که بيهوش است خارج مي‌شود، اين تمام نيست. براي اينکه نائم هم قصد مدلول عقد دارد، فقط در خواب است و لذا آدم وقتي خواب مي‌بيند که پول دارد، آثار پولداري را در خواب بر آن بار مي‌کند، خواب مي‌بيند يک جا مهمان است، بنا مي‌کند دستهايش را بشويد که غذا بخورد. آدم در حال خواب وقتي خواب مي‌بيند، خانه‌اش را مي‌فروشد يا دارد يک خانه مي‌خرد، و آنجا مي‌گويد فروختم يا خريدم، قصد مدلول عقد دارد؟ آدم نائم هم مي‌شود قصد مدلول عقد را عن جدٍ داشته باشد، کما اينکه مي شود قصد مدلول عقد عن استهزاءٍ، قصد مدلول عقد عن مزاح و... همه چيز در عالم خواب قابل امکان است.

و همينطور آدم بيهوش، اگر اين بيهوشيش يک جور بيهوشي است که در آن بيهوشيش هنوز آن فروش و خريد و اينجور چيزها را دارد انجام مي‌دهد، قصد مدلول از او متحقق مي‌شود.

اگر آدم بيهوش هم، بيهوشي‌اش در حدي نيست که از او قصد متمشي نشود، چرا از اين شرط خارج بشود؟ بله، عقد نائم، عقد ساهي، عقد مغمي عليه صحيح نباشد، لا از باب اين اشتراط، از باب اينکه عقلاء بنا دارند که اين قصدها معتبر نباشد. از باب شرطيت عقلائي، ‌مي‌گويند بايد قصد مدلول عقد از آدم بيدار و هوشيار باشد، اين شرط خاص است، نه اينکه از اينجا استفاده می‌شود که آقايان فرموده‌اند از اينجا، نه، خودش يک شرط خاصي است، که بايد قصد مدلول عقد از آدم بيدار و از آدم هوشيار باشد، اين يک شرط عقلائي است و از باب عقلائيت عقد محقق نمي‌شود.

بنابراين، اين يک نکته که خروج عقد نائم و عقد مغمي عليه و بعضي از افراد ساهي، نه از باب اين شرط است و الا آنها قصد مدلول دارند، بلکه از باب يک شرط خاصي است که عقلاء اعتبار کرده اند، نکته دوم که معمولاً متعرض شده‌اند اين نکته را اينکه: آيا اين شرط جزء شرائط متعاقدين است يا جزء شرائط عقد است يا نه شرط عقد است، نه شرط متعاقدين، کدامهاست؟ عبارت شيخ مي‌گويد جزء شرائط متعاقدين است، بعضي‌ها گفته‌اند نه، به شرط عقد بودن نزديک‌تر است، براي اينکه قصد معنا مال لفظ است، از لفظ بايد قصد معنا کند، پس بنابراين، اين به شرائط صيغه اقرب است از اينکه بگوييم شرائط متعاقدين، چون قصد معناي لفظ است، پس به شرائط صيغه اقرب است.

سيدنا الاستاذ (سلام الله عليه) مي‌فرمايد: نه جزء شرائط عقد است، نه جزء شرائط متعاقدين، چون شرط آن است که بعد از تحقق ماهيت بيايد، ماهيتي هست شرطش اين است، انساني هست، عبدي هست، حري هست، شرطش اين است که کاتب باشد، عالم باشد ، شرط بعد از تحقق ماهيت است، در باب عربيت که شما مي‌گوييد عقد معتبر است، اگر عربي نباشد‌، عقد است، منتها شما بگوييد چون عربيت معتبر است، عقد باطل است، عقد است. يا در باب بلوغ که شما مي گوييد در متعاقدين معتبر است، اگر بالغ نباشد، عاقد هست، منتها مي‌گويد عقدش فايده‌اي ندارد. پس آنجور شرائط مثل شرط عربيت، ماضويت، جد، اينها شرائطي هستند که بعد از ماهيت شرطند، و همينجور در بلوغي که شرط متعاقدين است يا بقيه شرائطي که مي‌آيد، اما قصد تحقق مدلول اينجوري است که اگر اين اصلاً قصد تحقق مدلول ندارد، مي‌گويد بعت، اما بعت را مي‌گويد که به بچه اش مخرج عين را ياد بدهد، مي‌گويد بگو بعت، مخرج عين را مي‌خواهد به بچه‌اش ياد بدهد، اين عقد باطل است. اصلاً عقد نيست، بعت را مي‌گويد يک نفري را، مسخره کند مي‌گويد فلاني مي‌گويد بعت، می‌خواهد مسخره بکند، اين عقد باطل است. اصلاً عقد نيست. استهزائاً مي‌گويد، مزاحاً مي‌گويد، قصد معنا ندارد، قصد لفظ ندارد، اين اصلاً عقد نيست، بنابراين، نمي‌توانيم بگوييم از شرائط صيغه است يا از شرائط متعاقدين است، بلکه تحقق عقد به آن است، ايقاع عقد به قصد مدلول است، ايجاد عقد، اين شرط ايجاد عقد است، نه شرط عقد، اگر قصد مدلول بود، عقد است، اگر نبود عقد نيست، اين پس از شرائطي است که با آن عقد درست مي‌شود، محقق مي‌شود، شرط ايجاد است، شرط ايقاع است، نه ربطي به عقد دارد، نه ربطي به متعاقدين، دليلش هم اين است که کسي که از باب مزاح مي‌گويد، نمي گويند عقد کرده، ولي عقدش باطل است. مسخره مي کند، صيغه را مي‌گويد تحقق مدلول را نمي‌خواهد، نمي‌گويند عقد است، عقدش باطل است، اما به خلاف شرائط ديگر که آنها عقد است، منتها عقد يکون باطلاً. بنابراين، نه شرط عقد است، نه شرط متعاقدين.

(و صلی الله علی سیدنا محمدو آله االطاهرين)

--------------------------------------------------------------------------------

1- مائده (5):1.

2- وسائل الشیعه276:21، کتاب النکاح، ابواب لمهور، باب20، حدیث4.

3- وسائل الشیعه212:27، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب1، حدیث1.

4- بقره (2) : 275.

1- کتاب المکاسب295:3.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org