|
محارب در قرآن، فقه و قانون
استفاده از احكام اسلامی و واژه های قرآنی بی توجه به معانی آنها، در برخی موارد شاید یك نوع بدعت گذاری یا تحریف تلقی شود. واژه "محارب" و احكام مترتب بر آن كه در قرآن و سنت به كار رفته، اخیراً در برخی خطابه ها به گونه یی نمایان شده كه گویی با معنای حقیقی آن هیچ تطابقی ندارد. ممكن است پاره یی از معترضان را كه در تجمعات اخیر شركت جسته اند و احیاناً شعارهای دور از انتظاری داده اند محارب بنامند. ولی آیا صدق محارب در این گونه موارد صحیح و صواب است؟ یا این واژه و احكام آن در این موارد صدق نخواهد كرد. اینك بنگریم كاربرد محارب را در قرآن كریم تا دریابیم مصداق محارب كیانند و این اصطلاح قرآنی را كجا باید به كار برد؟ آیه 23 از سوره مائده كه در این مورد نازل شده چنین است؛ "انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله ویسعون فی الارض فساداً ان یقتلوا..." (همانا جزای كسانی كه با خداوند و پیامبر او به محاربه برمی خیزند و در زمین به فتنه و فساد می كوشند، این است كه كشته شوند...) قریب به اتفاق مفسران نوشته اند محارب كسی است كه سلاح بركشد و راه ها را در شهرها یا خارج از شهر ناامن كند. علامه طباطبایی می نویسد؛ محاربه در اینجا مانند محاربه كفار با پیامبر و اخلالی كه قطاع الطریق و راهزنان با نشان دادن سلاح، ناامنی را در جامعه ایجاد می كنند. یعنی جنگی كه در آن فساد در زمین و ایجاد رعب و وحشت در جامعه باشد. یعنی كسی بدون داشتن سلاحی بخواهد حركت اعتراضی داشته باشد و حتی اخلال در نظم عمومی كند، محارب بر او صدق نمی كند. "فالمراد بالمحاربه و الافساد علی ماهو الظاهر هو الاخلال بالامن العام و الامن العام انما یختل بایجاد الخوف العام" (المیزان، ج 5، ص 354) در هر صورت محارب به كسی گفته می شود كه؛ -1 سلاح بركشد و -2 ایجاد ناامنی كند. این معنایی است كه غالب مفسران قرآن آورده اند. شأن نزول آیه؛ در برخی تفسیرها درباره علت نزول آیه محارب چنین آمده؛ میان قومی در مدینه با پیامبر اسلام عهدنامه یی امضا شد و آنها این عهدنامه را نقض كردند و در پی آن به دنبال فساد برآمدند. مفسرانی مانند حسن و مكرمه گفته اند نزول آیه درباره مشركان است كه به دنبال شرك فساد می كردند و دیگرانی گفته اند این آیه درباره دو طایفه یی نازل شد كه مرتد شدند و به دنبال ارتداد فساد می كردند و شهر را ناامن می داشتند. (تبیان، ج 3، ص 504) براساس شأن نزولی كه برای آیه محاربه آورده اند، این معنا در همه موارد یقینی است كه محارب بر كسی اطلاق می شود كه بخواهد با ایجاد ناامنی و بركشیدن سلاح جامعه را ناامن كند. فقهای بزرگ اسلام از شیخ طوسی در كتاب نهایه و مبسوط تا مرحوم امام خمینی در كتاب تحریرالوسیله، ج 2، ص 492 در بحث حدود، این معنا را متذكر شده اند كه محارب یعنی كسی كه؛ "جرد سلاحه او جهزه لاخافه الناس و اراده الفساد فی الارض". (محارب كسی است كه سلاح خود را برای ترساندن مردم و ترویج فساد در زمین آماده می كند.) مرحوم آیت الله منتظری در تعریف محارب می گوید؛ محاربه عبارت است از موردی كه فرد یا افرادی به منظور افساد و ترساندن و سلب امنیت مردم با استفاده از سلاح و قدرت نظامی اقدام عملی كنند. در حقیقت استفاده از سلاح و اتكا به آن جزء ذات معنای محاربه - كه از ریشه حرب است - است. طبق این معنا هر گونه ارعاب و ترساندنی كه از ناحیه فرد یا افراد مسلح یا از طرف حكومت ها با اتكا بر نیروی نظامی آنها در جهت اخلال امنیت عمومی و ارعاب آنان انجام شود و برای افساد و برهم زدن آرامش و تعادل روحی مردم و سلب آزادی آنان باشد، مصداق محاربه خواهد بود. (آیت الله منتظری، دیدگاه ها،ج 1، ص 420 ) ممكن است برخی برای اعتراضات عمومی كه منجر به شعارهای نامطلوب می شود از عنوان "بغی" استفاده كنند و قائل بر این باشند كه معترضانی چنین باغی اند زیرا گروهی از مسلمانان در برابر گروهی دیگر بغی كرده است و قرآن در آیه 9 از سوره حجرات می فرماید؛ "هنگام قتال دو طایفه از مومنین آنان را به اصلاح وادارید و اگر گروهی بر دیگری بغی كرد با آنان كارزار كنید." بغی در كتب فقهی به معنای خروج بر امام معصوم یا امام عادل تفسیر شده است و در معنای "خروج" استفاده از سلاح نهفته است. یعنی خروج بدون داشتن اسلحه بغی نیست. شهید اول در متن كتاب لمعه "بغی" را در خروج بر امام معصوم منحصر كرده است. محقق و صاحب جواهر آن را به خروج از اطاعت امام عادل تفسیر كرده اند. ولی از ظاهر آیه شریفه و اطلاق آن، بغی شامل مواردی است كه مسلحانه باشد. طبق برخی فتاوا تجاوز مسلحانه حاكمیت بر طایفه یی از مومنان بغی به حساب می آید. (دیدگاه ها، ص 421) نكته مهم اینكه در بغی سركشی از حق و طلب باطل نهفته است.در اینجا به كسانی كه در این روزها، به خاطر حوادث اخیر تلاش می كنند با استفاده از دو اصطلاح محارب و باغی رقیب خود را سركوب كنند، گفته می شود، چه در مجلس و چه در قوه قضائیه به كتب فقها و احكامی كه در این باب آمده مراجعه كنند. به ویژه جواهرالكلام، ج 20، ص 224 كه احكام محاربه و بغی را روشن ساخته است. نكته مهم تری كه آقایان باید توجه داشته باشند آن سخن پیامبر(ص) است كه مسلمانان و حاكمان اسلامی را در حفظ جان مردم لازم داشته و دستور صریح پیامبر(ص) بر این است كه در موارد مشكوك در اجرای حدود باید هر نوع اجرای حدی را تعطیل كرد، به ویژه آنگاه كه بخواهند كسی را اعدام كنند. قاعده؛ ادرئوا الحدود بالشبهات (وسایل الشیعه، 4/24) اگر دقیقاً منظور می شد شاید آمار اعدام ها در این كشور تا این حد بالا نشان نمی داد و همواره ما را محكوم نمی كردند. چگونه ممكن است كسی را به عنوان محارب دستگیر كرد و به دستگاه قضایی تا پنج روز مهلت داد و بعداً او را اعدام كرد. ذكر این نكته ضروری است كه تحقق حكومت اسلامی به این است كه حدی اجرا نشود یا كمترین حد و تعزیر اجرا شود زیرا فلسفه تحقق اسلام در جامعه كاهش جرم و بزهكاری های اجتماعی و سیاسی است، نه اجرا كردن حدود. هدف اصلی اسلام و قرآن این است تا با ایجاد عدالت و آزادی عقیده و حریت اندیشه انسانیت به معنای واقعی محقق شود. اگر در جامعه فریادی بلند شد و عده یی ناراضی شدند و احیاناً دست به اعتراض زدند باید ریشه های درد را جست وجو كرد و دید چرا این فریادهایی كه در پیش نمی بود، پیدا شده است؟ آقایانی كه قانون محاربه را در مجلس طرح كرده اند، لازم است به عنوان وكلای قانونگذار مردم نظری به قانون مجازات اسلامی كه در این مملكت به تصویب رسیده است، بیندازند. در باب 7 فصل اول قانون مجازات اسلامی است؛ 1 - هركس برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد، محارب و مفسد فی الارض می باشد. 2 - میان سلاح سرد و گرم فرقی نیست. 3 - هر گروه یا جمعیت متشكل كه در برابر حكومت اسلامی قیام مسلحانه كند، مادام كه مركزیت آن باقی است تمام اعضا و هواداران آن، كه موضع آن گروه یا جمعیت یا سازمان را می دانند و به نحوی در پیشبرد اهداف آن فعالیت و تلاش موثر دارند محاربند. فصل دوم این قانون راه های اثبات محاربه را به گونه یی بیان كرده كه باید دو مرد عادل شهادت دهند كه فلانی محارب است. آیا چنین قوانینی اجازه می دهد هركسی را به جرم اعتراض یا حتی شعار ساختارشكنانه محارب نامید؟ سخن در این باب در كتب فقهی فراوان است. راقم این سطور این چند سطر را برای آن نگاشت تا قوانین اسلامی را به گونه یی به كار نگیرند كه همگان را نسبت به آن بدبین سازند. چرا در جهان امروز نزد هر انسان عدالتخواه و آزادی طلب اسلام طالبانی محكوم است؟ برای اینكه خشونت شیطانی را به رحمت خداوندی غالب كرده و كرامت انسانی را لگدمال كرده است. فلسفه نزول ادیان برای راحت كردن انسان و آزادی او از تمام بلاهای اجتماعی است. * فاضل میبدی عضو شورای مركزی مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه
|