|
كرامت انسان؛ برداشتي كوتاه از مجموعه گفتارهاي مرجع نوانديش شيعه حضرت آيت الله العظمي صانعي
اهميت به انسان و كرامت ذاتي او، از نظر اسلام از درجه بالايي برخوردار است، تا جايي كه قرآن كريم به عنوان وحي و كلام الهي و اولين منشور اسلامي آن هم در قرنها پيش به آن اشاره و تأكيد كرده است. اهميت قرآن واسلام به انسان، در زماني است كه اعراب جاهلي و قدرتهاي حاكم بر آن زمان، اهميتي براي انسان ، چه رسد به كرامت او قائل نبودند؛ عصري كه تبعيض و نابرابري و زنده بگور كردن دختران از افتخارات قومي و قبيله اي به شمار مي رفت. اما قرآن كريم و طلوع اسلام ، تمام اين فرهنگهاي منحط را با پيام روشن انساني اش "لقد كرمنا بني آدم" مردود اعلام كرد. امروز انديشمندان و فرهيختگان اسلامي بايد اسلام را از طريق كرامت انساني كه در اين دين مورد تأكيد قرار گرفته معرفي نمايند و دانشمندان الهي و غير الهي نيز به دنبال اين موضوع باشند كه با شناخت فرهنگ اسلام ، توجه قرآن به انسانيت و كرامت انساني را درك نمايند و هرچه بيشتر و عميقتر مورد توجه قرار دهند و در اين عصر كه عصر گذر به دموكراسي و آزادي انساني است، حقوق بشر و حقوق انسان در اسلام مورد توجه قرار گيرد و اگر متفكران و علاقه مندان به معنويت، به چنين شناختي برسند، مسائل و شبهات اعتقادي نيز رنگ مي بازد. امروز سوال ديگري هم به ذهن متبادر مي شود و آن اينكه چرا بشريت و عقلاي خردگرا به دنبال تثبيت و بسط و گسترش منشور حقوق بشر هستند؟ به نظر مي رسد كه ساده ترين پاسخ اين سوال از آنجا ناشي مي شود كه آنها دو جنگ جهاني نابرابر و خانمانسوز را لمس و درك كرده اند. جنگي كه كيان انساني را در معرض نابودي قرار داد و مي رفت تا هستي را با خشونت الهام گرفته از عقايد ظالمانه وستمگرانه قدرتمندان به نابودي بكشاند و از طرفي چون انسان اصولا عاطفي و عقل گراست، از خشونت متنفر است و اعمال ارادي و غير ارادي رهبران و تئوريسين هاي خشونت گرا و استبدادگر را نمي توانند تحمل كنند وبوي بدي وزشتي آن را كه نفرت انگيز ومشمئز كننده است از روح و روان خويش دور نمي سازند. به همين خاطر شاهد ترسيم و تدوين منشور حقوقي انسانها و حكومتها شديم. اميدواريم همين سازمانها نيز آلت دست قدرتمندان زورگو و متجاوزان به حقوق انسانها نشوند و از آن سوء استفاده نكنند و آنچه به صلاح انسانيت است تعقيب نمايند. قرآن و كرامت انسان همانطور كه اشاره شد بنيان حقوق انسانها در اسلام بر كرامت انساني استوار است: "ولقد كرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر ورزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا"(1) اين كرامت اختصاص به مليت، مذهب، نژاد و... ندارد بلكه تمام بني آدم را در بر مي گيرد. قرآن و اسلام، انسان را بزرگ مي داند و هرگونه تبعيض و برتري را مردود اعلام مي دارد و نژاد و مذهب، مليت و جغرافيا را در ترسيم حقوق انساني دخيل نمي داند و حتي ميزان و برتري معنوي و روحاني در نزد خداوند و در روز جزا، به تقواي بيشتر دانسته شده است كه: "ان اكرمكم عندالله اتقيكم".(2) پس خدا به بني آدم كرامت بخشيده است و او را آنقدر محترم دانسته كه فرموده است: "ويسالونك عن الروح قل الروح من امر ربي"(3) خداوند مي فرمايد اي پيامبر! از شما مي پرسند كه روح چيست؟ بگوييد يادگار الهي و يك جرقه آسماني است. در آن برهه ديگر بيش از اين نمي شد كه به آن مردم تفهيم كرد و آن را تفسير نمود، چرا كه روح از مجردات است و اينها نمي توانند مجرد را آنطور كه بايد و شايد درك كنند. خدا در آيات ديگر نيز مي فرمايد: "فاذا سويته ونفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين"(4) و اين همان روحي است كه در نسلهاي بعدي نيز دميده شده است؛ انساني كه اسماء الهي به او آموخته شد و از امتحان سربلند بيرون آمد. "علم ادم الاسماء كلها" (5) انساني كه بار امانت الهي را بر روي زمين بر دوش او نهادند و اگر چنين امانتي را به كوهها مي دادند نمي توانست تحمل كند. "انا عرضنا الامانه` علي السموات والارض والجبال فأبين ان يحملنها واشفقن منها و حملها الانسان" (6) انساني كه بنا به گفته الهي، مقام خليفه و جانشيني او را در زمين برعهده گرفت: "و اذ قال ربك للملائكه` اني جاعل في الارض خليفه".(7) چنين خلقت باشكوه و بزرگي نزد خداوند نيز از اهميت خاصي برخوردار است. انساني كه بزرگي، كرامت ، امانت و مسئوليت را توامان با هم به عهده گرفت و خداوند به خود به خاطر چنين خلقتي تبريك گفت و احسن ترين و بهترين خلقتش را به رخ عالميان كشيد:"ثم انشأناه خلقا اخر فتبارك الله احسن الخالقين".(8) سيره پيامبراسلام(ص) وائمه اطهار (عليهم السلام) از آيات قرآني استفاده شد كه اسلام هيچ تبعيض و نابرابري را براي انسانها قائل نيست و هيچ رنگ و نژاد و مذهبي را باعث برتري در حقوق انساني و اسلامي نمي داند و انسان به ما هو انسان را داراي كرامت ذاتي دانسته است. سيره و گفتار پيامبر و ائمه اطهار نيز گوياي همين مطلب است، لذا موضوع كرامت انساني را مي توان از زواياي ديگر هم مورد بررسي قرار داد، زيرا مدعي هستيم اسلام و تشيع به كرامت و احترام به حقوق انساني اهميت فراواني داده است و معتقد هستيم كه امامان مظلوم شيعه نيز براي هدايت بشر و احترام به حقوق انساني به شهادت رسيدند. بايد بدانيم كه آن بزرگواران به اين موضوع چگونه مي نگريستند و سيره عملي آنها چگونه بوده است؟ اگر توانستيم به فهم و درك آن برسيم مي توانيم نوع برخورد و نگاه به همنوعان را در قالب دستورات قرآني و سيره عملي پيامبر بزرگ اسلام و ائمه طاهرين تغيير داد و به انسانيت نه در مكتوبات و اعلاميه ها بلكه در همزيستي مسالمت آميز و عمل به آنها جستجو كرد و به آرا و افكار آنها احترام گذاشت و خط بطلان بر روحيات و تفكرات مزورانه و ظالمانه و مرتجعانه كشيد و فرهنگ صحيح اسلامي را به تصوير كشيد. در تاريخ آمده است كه روزي پيامبر به احترام عبور جنازه اي از جا برخاستند. جابر كه همراه پيامبر بوده و يكي از اصحاب مي باشد پرسيدند: يا رسول الله مگراين ميت يهودي نبوده ، پس چگونه به احترام او برخاستيد؟ مي فرمايند: او برادر ديني ما نبوده ولي انسان كه بوده و ما به احترام انسانيت او از جا برخاستيم و احترام مي كنيم.(9) در جاي ديگر روايت شده كه پيامبر در عهد و پيمان با سه طايفه يهود، تا زماني كه آنها عهد شكني پيشه نكردند، سفارش آنها را به همه مسلمانان كرده بود و زماني هم كه پيمان شكستند فقط به تبعيد آنها بسنده كردند.(10) در سيره پيامبر بزرگ اسلام آمده است كه: ايشان هميشه با لبخند كه حكايت از روح بزرگ و سخاوتمندانه ومملو از رحمت و كرامت ايشان بود با ياران برخورد مي كردند وحتي در نگاه كردن به افراد، هيچكس را فراموش نمي كردند: "يقسم لحظاته بين اصحابه، فينظر الي ذا و ينظر الي ذا بالسويه`"(11) پيامبر به خاطر رعايت كرامت انساني، فرقي بين فقير و غني نمي گذاشت و اگر همه در حضور ايشان جمع مي شدند نگاه خود را نيز بين آنها تقسيم كرده و با مساوات به اين و آن نگاه مي كردند و با اين عمل كرامت و عدالت انساني را ترسيم مي كردند. چنين اعمالي كه مملو از كرامت و احترام به انسانيت است در سراسر زندگي گهربار پيامبر بزرگ اسلام ديده مي شود. اعمالي كه كرامت انسان و فرهنگ صحيح اسلامي را براي شكل دادن به يك زندگي مسالمت آميز به تصوير كشيده است. امير مومنان علي (عليه السلام) نيز طي نامه اي به مالك اشتر تأكيد مي كنند: "واشعر قلبك الرحمه` للرعيه` والمحبه` لهم واللطف بهم ولا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم، فانهم صنفان: اما اخ لك في الدين او نظير لك في الخلق"(12) اي مالك! مهرباني و رحمت با مردم را سرلوحه افكار خود قرار بده و با همه لطف ومحبت داشته باش. مبادا چون حيوان، خوردن آنان را غنيمت بشماري، زيرا مردم دو دسته هستند: يا برادر ديني تو هستند و يا در خلقت و آفرينش مانند تو مي باشند. امام با اين خطاب مي خواهد نوع برخورد با همنوع و افراد يك جامعه را نشان دهد و به فرمانداران و پيروان خود بفهماند كه در قلمرو زندگي ما انسانهايي با افكار و انديشه هاي مختلف زندگي مي كنند و ما بايد بدانيم كه چگونه حقوق انساني و شهروندي آنها را رعايت كنيم. علي (ع) در جاي ديگر هم در رابطه با حقوق اوليه افراد تأكيد مي كنند: "وامره ان لا يجبههم و لا يعضههم ولا يرغب عنهم تفضلا بالاماره` عليهم فانهم الاخوان في الدين"(13) با مردم تند خو نباشد و به آنها دروغ نگويد و به اين بهانه كه برمردم حكومت مي كند، بي اعتنايي ننمايد، زيرا ايشان برادران ديني تو هستند. امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند: امير مومنان در راه با مردي از اهل كتاب روبرو مي شود . او از امام مي پرسد كه مقصدش كجاست؟ مي فرمايند: عازم كوفه هستم . مقداري از راه را كه با مصاحبت طي مي كنند، مسيرشان جدا مي شود، اما امام به همراه آن مرد عازم مي شود، كه با شگفتي مي پرسد: مگر نگفتي كه عازم كوفه هستيد؟ امام گفت: چرا، پرسيد: پس به چه دليل وارد اين مسير شد؟ امام گفت: مي خواهم قدري تو را همراهي كنم تا حسن رفاقت را به جا آورده باشم كه پيامبر ما دستور داده است هرگاه دو نفر در مسيري همراه هم شدند، حق بر يكديگر پيدا مي كنند و لازم است انسان رفيق راهش را در هنگام جدايي چند گامي بدرقه كند. مرد با شگفتي گفت: واقعا چنين است؟ حضرت فرمودند: آري. مرد گفت: بي گمان هركه او را پيروي كرده به سبب همين كردارهاي بزرگوارانه او بوده است و من تورا گواه مي گيرم كه پيرو دين تو و بركيش شما هستم. آنگاه مرد با امير مومنان برگشت و چون فهميد كه وي خليفه مسلمانان است، مسلمان شد. (14) يكي از ويژگي هاي كرامت كه گوهر ذاتي انسانهاست، دوري از حقارت مي باشد. انسان كريم، خود را از دنيا آزاد مي بيند و آن را كوچك مي بيند و به آن دل نمي بندد، ولي انسانهايي كه مناعت طبع ندارند و هميشه در حقارت زندگي كرده اند، نوع زندگي و همزيستي آنها نيز فرق مي كند. انسانهاي حقير، ديكتاتور، مستبد ومتكبر مي شوند و حتي در زندگي نيز مصائب و سختي به آنها رو مي آورد و در نابساماني هاي آن غرق شده وبه مرور داراي روحيه نفاق و رذايل اخلاقي هم مي شوند. امام زين العابدين (ع) مي فرمايند: "من كرمت عليه نفسه هانت عليه الدنيا"(15) كسي كه از كرامت نفس برخوردار باشد، دنيا نزد او حقير است. امام باقر (ع) مي فرمايند: "فمن كرمت عليه نفسه صغرت الدنيا في عينه"(16) هركس از كرامت نفس برخوردار باشد، دنيا در چشمش كوچك است و هركس نفس او خوار باشد، دنيا در چشمان او بزرگ است. امام صادق (ع) مي فرمايند: "ما من احد يتيه الا من ذله يجدها في نفسه" (17) هيچكس به تكبر مبتلا نمي شود مگر به سبب خواري و ذلتي كه در درون خود احساس مي كند. با اين تعاريف، دريافت مي شود كه چگونه يك انسان داراي خصايصي مي گردد كه خلاف سرشت انساني اوست وبه مرور به فسق كشيده مي شود و سپس به راحتي اسير قدرتها و مستبدان مي شود و خود را از محتواي انساني كه خدا به آن قسم ياد كرده خالي مي بيند و تسليم محض مي گردد، چرا كه از شخصيت حقيقي اش فاصله گرفته ودر سطحي نگاه داشته مي شود كه قدرت فكر كردن ندارد، همانطور كه مردم در عصر فرعون دچار اين زبوني شدند و تسليم او گشتند، زيرا فرعون و تفكر فرعوني انسانيت را نابود مي كند و براي اينكه بتواند انسانها را هميشه تحت سلطه خود در آورد، تحقير و سبك مي شمارد تا به هر خواري و ذلتي تن در دهند. كرامت انسان در نظام حكومتي در تاريخ زندگي امير مومنان آمده است كه زماني در قلمرو حكومت ايشان، خلخال از پاي دختري يهودي ربوده شد. وقتي خبر به ايشان مي رسد مي فرمايند: اگر كسي با شنيدن اين خبر بميرد، حرجي بر او نيست. امير مومنان علي (ع) با پنج سال حكومت، منشوري از چگونه حكومت كردن و رعايت حقوق شهروندي و اصول كلي حقوق بشر را ترسيم مي نمايند كه مملو از رعايت كرامت انساني است. ايشان مي فرمايند: "و ان الناس كلهم احرار" (18) مردم همه آزاد هستند. امام با اين نكته مي خواهد اصل كرامت انساني را گوشزد كند، چون بني آدم با كرامت خلق شده اند و آزاد هستند، به همين خاطر در فرمان حكومتي خود به مالك اشتر و ديگر كارگزاران بر نوع همزيستي مسالمت آميز و عدم بكارگيري خشونت توجه و تأكيد مي كنند و لذا به مالك اشتر مي فرمايند كه تو بر مردمي حكومت مي كني كه گناه مي كنند و خواسته و ناخواسته خطايي مي نمايند، به خطاي آنها منگر و از گناهشان بگذر(19) انسان اصالتا داراي طبع بلندي است و در نظامهاي حكومتي نمي تواند شاهد پايمال شدن حقوق اوليه خود و يا همنوعان خود باشد، لذا هميشه در حال اعتراض و انتقاد و مطالبه حق است. اين روحيه در مشرق زمين مخصوصا در بين شيعيان و با پيروي از امام علي بن ابيطالب بيشتر نمايان است، و اگر با اين طبع بلند برخورد فيزيكي و حذفي شود، كرامت انساني مورد هجمه واقع شده و به راي و نظر او بي احترامي گرديده است. امام علي بن ابيطالب (ع) به اين لغزش حاكمان نيز توجه كرده و مي فرمايند: "شنيدن حق را برمن سنگين مپنداريد و نمي خواهم مرا بزرگ انگاريد، پس از گفتن حق و يا مشورت دادن در عدالت كوتاهي نكنيد" (20) امام در بياني ديگر، پس از اينكه زمينه را براي حاكم و مردم مشخص مي كنند ، از سعه صدر و گذشت سخن مي گويند، آنهم زماني كه زمامدار قدرت دارد، هم مي تواند انتقام بگيرد و هم ببخشد: "سعه صدر هنگامي خود را به خوبي نشان مي دهد كه فرد با داشتن قدرت و توان بر مجازات به عفو افدام كند" (21) امام در همين رابطه به يكي از فرماندهان خود مي نويسد: "... دهقانان شهر تو شكايت دارند كه با آنان درشتي مي كني و سختي روا مي داري. ستمشان مي ورزي و خردشان مي شماري. من در كارشان نگريستم، ديدم چون مشركند نتوانشان به خود نزديك گرداند و چون در پناه اسلامند نشايد آنان را راند. پس در كار آنان درشتي ونرمي را به هم آميز! گاه مهربان باش و گاه تيز، زماني نزديكشان آور و زماني دورتر ان شاء الله."(22) يا در جاي ديگر تأكيد مي كنند: "... حاجت كسي را روا ناكرده مگذاريد واو را از آنچه مطلوب اوست باز مداريد و براي گرفتن خراج، پوشش زمستاني و تابستاني رعيت را مفروشيد... و براي درهمي كسي را تازيانه مزنيد ودست به مال كسي مبريد، نمازگزار باشد يا پيمان مسلمان را عهده دار..."(23) اين روش و كردار، كه برخاسته از روح قرآني است، بيشتر زيرساختهاي مدني را نشانه گرفته و به ساخت فرهنگي مي انجامد كه تأكيد مي كند انسانها و قدرتمندان زماني مي توانند در آسايش و آرامش زندگي كنند كه حقوق يكديگر را رعايت كنند و به آزادي و كرامت انساني احترام بگذارند. در چنين جامعه اي، عدالت مفهوم ديگري مي يابد و مشاركت و همكاري و همياري در بالاترين سطوح شكل مي گيرد وكينه و انتقام، جايش را به نقد وانتقاد مي دهد، زيرا مردم مي بينند كه امام آنها صريحا مورد انتقاد لجوجانه قرار مي گيرد، حتي او را با سخنان ناروا، باطل و ظالمانه خطاب مي كنند، ولي هيچ كس را به خاطر شخص خود مجازات نمي كند.(24) در نگاه وضمير امير مومنان علي (ع) لازمه تحقق عدالت، مساوات در تمام امور از جمله در: بيت المال، قانون و رجوع به محاكم صالح و رسيدگي عادلانه است كه نمونه هاي بارز آن را مي توان در نهج البلاغه جستجو كرد. فقه و كرامت انساني نكته با اهميت ديگر اينكه اين كرامت تنها يك كرامت تكويني نيست و همان خدايي كه اين كرامت را به نوع بشر داده است نمي تواند تنها به بعد تكويني آن بسنده كرده باشد و قطعا در تشريع و قانون گذاري نيز اين كرامت را لحاظ نموده چون قوانين الهي مطابق با فطرت و خلقت است: "فطرت الله التي فطر الناس عليها" (25) از اين كلام بر مي آيد كه فقه شيعه نيزبايد بيش از پيش اين كرامت را در قوانين اسلامي مورد دقت و عنايت قرار دهد براي ارزش حقوق انساني در فقه همين بس كه تأكيد مي كند. مثلا بين حق الله و حق الناس چقدر تقاوت است؟ در حقوق مردم جز رضايت مردم چيز ديگري دخيل نيست ولي در حق الله، باب تخفيف و عدم اجرا و درء حدود به ايجاد شبهه است ودر حدود حتي بعضي ها مانند ميرزاي قمي (قدس سره) يا فقيه متقي مرحوم آقا سيد احمد خوانساري (قدس الله ) مي گويند اين حدودي كه مطرح مي باشد متعلق به حضور امام معصوم(ع) است و شامل زمان غيبت نمي شود و اجراي آن در زمان غيبت مورد اشكال يا منع قرار دارد. اما حقوق الناس، از نظر همه فقها ضرورت اسلام است و نمي شود آن را تعطيل كرد. اين كرامت، حاكميت اراده و انسان را نشان مي دهد واحترام به بشريت را نجوا مي كند. قرآن براي همين اراده و احترام، دستور مي دهد: "لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل الا ان تكون تجاره عن تراض منكم" (26) اگر بالاترين معامله و بيشترين سود هم باشد، تراض ورضايت نياز وشرط است. تو نه تنها محترمي، بلكه اموالي هم كه به تو ارتباط دارد محترم است و كسي حق ندارد اموالت را بگيرد و بدون رضايت تو حق ندارد كاري روي آن انجام دهد. اصولا از زماني كه نطفه اي در رحم منعقد مي شود و تا زماني كه او را در قبر مي گذارند و تا زماني كه اين قبر و استخوان هست، قابل احترام است و كسي نمي تواند نطفه منعقد شده در رحم را به اعتبار كرامت انساني ، سقط كند و اگر چنين كند مرتكب يك عمل حرام گرديده و ديه هم دارد. پس اسلام براي نطفه به محض اينكه منشائيت پيدا كرد، كرامت قانوني و حقوقي قائل است و زماني هم كه از دنيا رفت، مثل مرده حيوان نيست بلكه حرمت واحترام به مرده نيز مانند زنده بودن او از اعتبار خاصي برخوردار است و مي فرمايند: "حرمه المومن ميتا كحرمه حيا"(27) حتي قبر انسان هم احترام دارد و لذا نمي توانند آن را بشكافند و يا جسدش را مورد جنايت و جسارت قرار دهند و اين حكم شامل همه انسانها مي شود. پس خداوند آدم را از زمان نطفه تا زمان مرگ كرامت داده است و اين مهم در تمام فقه اسلام نيز حفظ شده است. ولي متاسفانه ديده شده كه گاهي به اين موضوع بي توجهي شده و خلاف آن كرامت و احترام انساني، حرفها و سخنهايي زده شده كه با آن همه ارزش و شكوه خلقت سازگار نمي باشد، مانند تفاوت قائل شدن بين زن و مرد در عقل، انديشه، نفس وجان و يا در تفاوت بين مسلمان و غير مسلماني كه هيچ گونه تقصيري در كسب عقايد و انديشه اش نداشته است. پس چگونه مي توان گفت كه خداوند حكيم و عادل افرادي را به خاطر امور غير اختياري مربوط به خلقت (زن و مرد) و يا به صرف عقايد و اعمالي، آنهم بدون تقصير و عناد، از بعضي حقوق شان محروم نموده است؟ و آيا اين ظلم نيست؟ و آيا اين عذاب نمودن بدون حجت و دليل نيست؟ كه: "وما كنا معذبين حتي نبعث رسولا"(28) و "ما ربك بضلام للعبيد".(29) -1 اسراء (17) : 80 -2 حجرات (49) :13 -3 اسراء (17) : 85 -4 حجر (15) : 29 -5 بقره 231 -6 احزاب 72 -7 بقره 30 -8 مومنون 23 -9 جابر 10- تفسير المنير ج6 ص 127 به نقل از تفسير طبري ج6 ص 101 11- بحارالانوار، ج 16، ص 280 12- نهج البلاغه، نامه 53 13- همان، نامه 26 14- الكافي ج 2 ص 670 15- جامع الاخبار ص 127 16- تحف العقول ص 201 17- الكافي ج2 ص 123 -18همان، خطبه 1 ص 5 (ترجمه سيد جعفر شهيدي) 19- همان، نامه 53 20- همان، خطبه 217 21- همان، حكمت 176 22- همان، نامه 19 23- همان، نامه 51 24- همان، خطبه 174 25- روم (30) : 30 26- نساء (4) : 29 27- تهذيب ج 1 ص 419 حديث 1324 وسائل باب 19 حديث 6 28- اسراء (17) : 15 29- فصلت (41) : 46
|