|
دست ولايت خدا - سيد يحيي يثربي
افلاطون پس از بيان اقسام و انواع حكومتها بهترتيب اهميت و اعتبار، نكته بسيار مهمي را مطرح ميكند و آن اينكه كارايي اين حكومتها، مشروط به قانونمداري و داناييمحوري آنهاست. و اگر اين حكومتها اين شرط مهم را ناديده بگيرند، در آن صورت اولويت آنها از نظر اعتبار، معكوس خواهد بود يعني بدترين نوع حكومت بهترين نوع آن شده و بهترين نوع آن هم به بدترين نوع حكومت تبديل خواهد شد. چنانكه در خلافت امويان و عباسيان و ديگران مشاهده كرديم. پيامبر خاتم(ص) كه در اوج رنج و گرفتاري هم نقش تبسم از لبهايش جدا نميشد، پس از فتح مكه از نگرانيهايي كه نسبت به آينده اين نظام الهي داشت، با اينكه همه شرايط دلخوشي و شادماني فراهم بود، لبهايش با لبخند بيگانه شد. سخنراني او در خواب و بيداري براي ديگران چندان قابل لمس نبود زيرا شرايط موجود كلاً به سود اسلام ديده ميشد و جناح شرك و نفاق، شكستخورده و متلاشي شده بودند. اما اين نگرانيها وقتي به حقيقت پيوستند كه عملاً با فاصله كمي از درگذشت پيامبر دشمنان ديرين و كينهتوز او (بنياميه) در جاي او نشستند و شمشير و نيزه حمايت از اسلام و قرآن بهدست گرفته و همه مبارزان حقيقي ميدانهاي جهاد بدر و احد را در چنان تنگنايي قرار دادند كه يا بايد تن به ذلت دهند يا گردن به شمشير بسپارند. در اينجا بايد پرسيد كه آن كدام عامل و عنصر محوري است كه با تغيير آن، بهترين نظام حكومتي - يعني نظام الهي - به بدترين نوع آن تبديل ميشود؟ بيترديد از ديدگاه شيعه، اين عامل محوري چيزي جز شخصيت حاكمان نيست، يعني اگر حاكميت در دست بندگان صالح خدا باشد، نظام، يك نظام الهي خواهد بود و اگر در دست افراد هواپرست باشد، نظام يك نظام طاغوتي خواهد بود كه خطرناكترين و بدترين نوع حكومت است. عاشوراي حسيني نمونهاي از تهاجم بيامان حاكميت فرعون در رداي موسي است! روزي كه معاويه به قدرت رسيد، با ابزار قرار دادن "دين" آشنا شده بود. او عملاً تجربه كرده بود كه در جايي كه شمشير و نيزه به كار نميآيد، قرآن كارايي دارد كه بر سر نيزهها برود و او را پيروز گرداند. آري، دوران خطرناكي آغاز شده بود؛ دشمنان دين، حاميان ديرين خدا و محمد را به نام دشمنان خدا و محمد بيرحمانه ميكشتند. دمشق قبلهگاه مردم بود كه هر كه رو به سويش نكند، كشته ميشود! كار چنان پيش رفته بود كه حتي يزيد هم بهعنوان خليفه بر مسند نشسته بود. در چنين شرايطي، اميد همه دلها كه به ياد خدا ميتپيد، كسي جز حسينبنعلي (ع) نبود كه بايد به ميدان ميآمد و به انسان و انسانيت درس مقاومت ميداد و چنين هم شد. تنها از عهده حسين برميآمد كه در برابر اين توطئه خطرناك و شيطاني كه با تمام قساوت و قدرت به ميدان آمده بود، با يارانش به ميدان آيد و خون پاكش را در برابر شمشير آن ناپاكان قرار دهد. عاشورا به انسان و انسانيت، درس ايمان، دليري و پاكبازي ميدهد. دريغا كه ما عاشورا را بهگونهاي ديگر مطرح كرده و آن را از حالت يك "جريان زنده" بهصورت يك "حادثه غمانگيز" تاريخي تبديل كردهايم. عاشورا دست ولايت خداست كه ميتواند انسانها را در برابر تهديد هميشگي شرك و ستم پناه بخشد، پس اگر اهل معرفت باشيم از دل و جان آرزو كنيم كه: "اي كاش ما هم، در صف حسينيان عاشورا باشيم!"
|