Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نفرين بر همه ظالمان - محمد سروش محلاتي

نفرين بر همه ظالمان - محمد سروش محلاتي

نگاه فقهي به عاشورا؛ علت لعن شمر و عمر سعد بعد از 1400 ‌ سال

‌علت لعن شمر و عمرسعد بعد از 1400 سال چيست؟‌

‌انتساب ظلم به كسي، به ملاك آن كه با علم به وقوع ظلم، "سكوت" نموده و حاضر نيست ظالم را محكوم كند. ..يا "كسي كه تحت مسئوليت" او و در تشكيلات زير نظر او ظلم اتفاق مي افتد. او حتي اگر از وقوع ظلم بي اطلاع باشد، ولي وقتي مي تواند از قبل، وقوع ظلم را پيش بيني نموده و از تعدّي مأموران خود پيشگيري كند، اگر اقدام لازم را انجام نمي دهد و زمينه وقوع ظلم فراهم مي‌شود، ظلم به او انتساب دارد‌

‌يكي از آموزه هاي قرآني، اعلام لعن بر ظالمان است: "الا لعنه` الله علي الظالمين" (سوره ي هود، آيه 18 و سوره ي اعراف، آيه44) و محرم كه يادآور خاطره ي تلخ ظلم ها و ستم هاي يزيديان بر اهل بيت رسول خداست، "فصل لعن بر ظالمان" است. لذا در زيارت عاشوراي سيدالشهداء (ع)، بيش از هر زيارت و دعاي ديگر، زائر حسيني، زبان به "لعن ظالم" مي گشايد و پيوسته با ذكر ظالمان بر آن خاندان، بر آن تبهكاران، لعن و نفرين نثار مي كند:

"لعن الله امه` اسّست اساس الظلم و الجور عليكم‌"

‌- "لعن الله امه` دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم‌"

‌- "لعن الله امه` قتلتكم و لعن الله الممهّدين لهم بالتمكين من قتالكم‌"

‌ ‌غالباً تصور مي شود كه پيامِ اينگونه مضامين در "لعن بر ظالمان"، اختصاص به همان اشخاصي دارد كه در "كربلا" دست به جنايت زدند و به گونه اي در ريختن خون فرزند پيامبر دخالت داشتند. بر اساس اين تلقي، پيام زيارت عاشورا معطوف به "گذشته" است و زائر، خشم و نفرت خود را از يك "حادثه ي تاريخي" ابراز مي دارد و اين زيارت، او را به ظلم هايي كه ممكن است در عصر خود اتفاق بيفتد، "حساس" نكرده و او را از "زمان حال" به " زمان ماضي" منتقل مي‌كند‌.

‌‌ ‌حضرت امام خميني با اين تلقي مخالف بود، و لعن بر قاتلان امام حسين (ع) و لعن بر بني اميه را، سوژه اي براي لعن نسبت به "همه ي ظالمان" دانسته و معتقد بود كه اين مضامين، زائر حسيني را در زيارت و در عزاداري از "زمان ماضي" به "زمان حال" مي آورد. امام خميني در‌ ‌وصيت نامه ي سياسي - الهي خود فرموده اند‌:

‌" ‌آنچه لعن و نفرين بر ستمگران آل البيت است، تمام فرياد قهرمانانه ي ملت هاست، بر سردمداران ستم پيشه در طول تاريخ الي الابد. و مي دانيد كه لعن ونفرين و فرياد از بيداد بني اميه - لعنه` الله عليهم - با آنكه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده اند، فرياد بر سر "ستمگران جهان" و زنده نگهداشتن اين فرياد ستم شكن است."( صحيفه امام، ج21، ص400)

‌با توجه به مقدمه ي فوق كه نتيجه ي آن لعن و نفرين بر "همه ي ظالمان" است، (چه اينكه جمع محلّي به الف و لام در "الظالمين" - الا لعنه` الله علي الظالمين - نيز افاده ي عموم و شمول لعن نسبت به "هر ستمگري" دارد) اينك نوبت به بررسي سؤال اصلي اين مقاله مي رسد كه " :گستره و شمول ظالم شامل چه كساني مي شود؟" مثلاً اگر ظلمي كه اتفاق افتاده است در مقياس حداقلي، گرفتن يك پوست جو از دهان مورچه اي باشد. (نهج البلاغه، خطبه 224) و يا در مقياس حداكثري قتل يك انسان بي گناه باشد، چه كساني را مي توان در وقوع آن ظلم دخيل دانسته‌ ‌و ظلم را به آنها "نسبت" داد؟

‌اين مسأله در فقه، تحت عنوان "سبب" و "مباشر" مطرح شده و بر اساس مباحث دقيقي كه در تعريف هر كدام انجام گرفته، اجمالاً پذيرفته شده كه "جنايت"، فقط به "مباشر"، نسبت پيدا نمي كند، بلكه قلمرو اين نسبت وسيع تر بوده و شامل "سبب" نيز مي شود. و بر همين اساس، گاه‌ ‌سبب اقواي از مباشر شناخته شده و مجازات سنگين تري براي او مقرّر مي گردد‌.

‌اينك با صرف نظر از آن مباحث فقهي، به تحليل ملاك هاي "انتساب" يك عمل مجرمانه به افراد مختلف مي پردازيم، تا روشن شود كه وقتي "يك ظلم" اتفاق مي افتد، وِزر و وبال اخروي و مسئوليت دنيوي آن، شامل چه كساني مي شود و آن را به چه افرادي مي توان نسبت داد‌:

1‌- انتساب ظلم به كسي، به ملاك آن كه ظلم از وي "بالمباشره"، صادر شده است. مثلاً كسي كه مرتكب قتل بي گناهي مي شود، "ظالم" است. وقتي شخصي با اراده و اختيار خود، مرتكب فعلي مي شود، انتساب آن فعل به وي قطعي و مسلّم است‌.

‌‌ 2‌- انتساب ظلم به كسي، به ملاك آن كه ظلم را "به واسطه اياديِ" خود مرتكب شده است، كساني كه كاملاً تحت اراده ي او بوده و از خود اختياري ندارند. در فقه در اين باره به "بردگان" مثال زده مي شود كه "كالآله`" در دست مولي و مالك خود قرار داشته و مولي، اهداف خود را به "وسيله" آنها انجام مي دهد و به تعبير اميرالمؤمنين(عليه السّلام) : "و هل عبد الرجل الّا كسوطه و كسيفه"(الكافي، ج7، ص285). در اين صورت آن شخص غالب و مقتدر، ظالم است، هر چند مباشرت در انجام فعل نداشته باشد‌.

3‌- انتساب ظلم به كسي، به ملاك آن كه به ظلم "فرمان" داده است. امر و فرمان به يك عمل، هر چند شخص مأمور را مسلوب الاختيار نمي سازد و نافي مسئوليت از او نيست، ولي آمر و فرمانده نيز به دليل آنكه وقوع ظلم در نهايت به "دستور" او اتفاق افتاده، "ظالم" است. البته معمولاً "مأموران ضعيف"، آلت دست "آمران قوي" هستند و پس از آنكه " امتثال امر" كردند، خود قرباني مي شوند. مثلا "سيرافي" در مدينه مسئوليت پليس را بر عهده داشت و منصوب از طرف حاكم - داود بن علي - بود و اقدام به قتل يكي از شيعيان به نام معلّي بن خنيس كرد، و وقتي حاكم با اعتراض امام صادق مواجه شد، قتل را به گردن سيرافي انداخت و در زماني كه او را براي قصاص به پاي چوبه دار مي‌بردند فرياد مي زد كه : "اي مسلمانان، ما "به دستور" آنها آدم كشي مي كنيم، و سپس خودمان را هم مي‌كشند" : "يأمروني بقتل الناس فأقتلهم لهم ثم يقتلوني". (اختيار معرفه` الرجال، ج2، ص677)

‌ 4‌- انتساب ظلم به كسي، به ملاك آن كه "زمينه ي وقوع ظلم" را فراهم مي كند، مثل كسي كه با "تشويق" و تمجيد خود، ديگري را تحريك به عمل مي كند، و يا كسي كه با "سعايت كردن"، زمينه ي قتل ديگري را فراهم مي‌آورد. از اين رو در برخي روايات، "ساعي"، "قاتل" معرفي شده‌ ‌است(وسائل الشيعه، ج16، ص140)، هر چند "ساعي"، نه خود مرتكب قتل شده، و نه به قتل ديگري امر كرده است. از همين جهت است كه در قيامت برخي "افراد" در حالي محشور مي‌شوند كه يك ظرف از خون مظلوم، به عنوان سند جرم به همراهشان مي‌باشد، آنها مي‌گويند: ما نه كسي را كشته ايم و نه در قتل كسي مشاركت داشته ايم! ولي پاسخ داده مي شود كه شما با برخي جملات خود كه به گوش ديگران رسيد زمينه ي قتل او را فراهم كرديد: "ان الرجل ليأتي يوم القيامه و معه قدر محجمه` من دم، فيقول: و الله ما قتلت و لا شركت في دم، فيقال: بلي ذكرت عبدي فلاناً فترقي ذلك حتي قتل فأصابك من دمه". (الكافي، ج7، ص273)

5‌- انتساب ظلم به كسي، به ملاك آن كه " رضايت به وقوع ظلم" داشته است، چنين فردي حتي اگر هيچ گونه اقدام يا اظهاري هم نداشته باشد، ولي به دليل آنكه در قلب خود، از وقوع ظلم احساس خوشحالي و رضايتمندي دارد و در دل خويش، ظالم را همراهي و حمايت مي كند، ظالم است .هر چند كه در دنيا، مسئوليت كيفري براي او وجود ندارد. عبدالسلام بن صالح هروي از امام رضا(عليه السّلام) نقل مي كند كه حضرت فرمود‌:

‌‌"‌اگر بي گناهي در مشرق كشته شود، كسي كه در مغرب به قتل او راضي است، در نزد خدا شريك قاتل است" : "لو انّ رجلاً قتل بالمشرق فرضي بقتله رجل بالمغرب لكان الراضي عند الله عزو جل شريك القاتل".(عيون الاخبار الرضا، ج1، ص273)

‌و امير المؤمنين (ع) فرمود‌:

"‌كسي كه ظلم مي كند، و كسي كه با او همكاري دارد و كسي كه بدان رضايت دارد، "هرسه" شريكند": "العامل بالظلم و الراضي به و المعين عليه شركاء ثلاثه".(الخصال، ص107)

6‌- انتساب ظلم به كسي، به ملاك آنكه ظالم و قاتل را تحت حمايت خود قرار مي دهد و نمي گذارد ظلم ها و جنايت هاي او افشا شده و آبروي ظالم در ميان مردم بريزد، و يا مانع به مجازات رسيدن او مي شود‌.

‌‌ 7‌- انتساب ظلم به كسي، به ملاك آن كه با علم به وقوع ظلم، "سكوت" نموده و حاضر نيست، ظالم را محكوم كند. در سوره ي آل عمران، آيه 183، نسبت "قتل انبياء" به كساني داده شده است كه دخالتي در وقوع قتل نداشتند ولي مورد اعتراض قرار گرفتند كه: "فَلِمَ قتلتموهم؟"، حضرت صادق(عليه الّسلام) فرمودند :

"‌اين نسبت به دليل آن بود كه حاضر نشدند قتل انبياء را محكوم نموده و از آن اعلام برائت كنند، و لذا آنها هم "قاتل" دانسته شدند" : "انما قيل لهم: ابراوا من قتلهم، فأبوا." (تفسير عياشي، ج1، ص209)

8‌- انتساب ظلم به كسي، به ملاك آن كه عضو يك گروه و يك تشكيلات است، و " ظلم" توسط برخي اعضاء آن گروه اتفاق افتاده، بدون آنكه اعضاي ديگر به مخالفت برخيزند. در اين صورت ظلم به همه اعضاي آن گروه، انتساب پيدا مي كند، و گاه ممكن است همه ي آنان استحقاق شديدترين مجازات را داشته باشند، سخن اميرالمؤمنين درباره ي اصحاب جمل، كه عده‌اي از ياران حضرت را در بصره به قتل رساندند، جداً شگفت آور است. حضرت فرمود:

"‌براي من كشتن" همه ي" اصحاب جمل جايز است، هر چند همه ي آنها در قتل بيگناهان دخالتي نداشتند، زيرا عده اي از آنان قاتل بودند، و عده اي ديگر از آن سپاه، نظاره گر ظلم و جنايت ياران خود بودند، ولي نه اعتراضي كردند و نه دست به اقدامي براي "عدم وقوع ظلم" زدند" :" فوالله لو لم يصيبوا من المسلمين الّا رجلاً واحداً معتمدين لقتله بلاجرم، لحلّ لي قتل ذلك الجيش كلّه اذ حضروه و لم ينكروا و لم يدفعوا عنه بلسان و لا يد."(نهج البلاغه، خطبه172)

9‌- انتساب ظلم به كسي، به ملاك آن كه ظلم توسط " كساني كه تحت مسئوليت" او و در تشكيلات زير نظر او قرار دارند، اتفاق مي افتد. او حتي اگر از وقوع ظلم بي اطلاع باشد، ولي وقتي مي تواند از قبل، وقوع ظلم را پيش بيني نموده و از تعدّي مأموران خود پيشگيري كند، اگر اقدام لازم را انجام نمي دهد و زمينه ي وقوع ظلم فراهم مي‌شود، ظلم به او انتساب دارد، مثل رئيس يك تشكيلات كه در اثر اهمال كاري او مأمورانش بر مردم تعدّي مي كنند و او با عذر "بي اطلاعي" خود را تبرئه مي كند‌!

‌‌ 10‌- انتساب ظلم به كسي، به ملاك آنكه ظلم در "حوزه مسئوليت" او اتفاق مي افتد و او از قدرت خود براي جلوگيري از ظلم و برخورد با ظالم استفاده نمي كند، هر چند شخص ظالمِ مباشر، هيچ نسبت و ارتباط تشكيلاتي با او ندارد، مثل كسي كه مسئوليت تأمين امنيت يك شخصيت يا‌ ‌يك مكان را برعهده دارد، ولي به دليل آنكه همه ي ظرفيت و توان خود را براي انجام وظيفه به كار نمي گيرد، جنايتي توسط افراد شرور اتفاق مي افتد. در اين صورت جنايت به آن مقام مسئول نيز انتساب پيدا مي كند و حتي موجب مسئوليت كيفري نيز مي باشد‌.

‌‌ ‌البته علاوه بر موارد فوق، مي توان موارد ديگري از "انتساب ظلم" را تقرير و تبيين نمود، ولي اين مقاله در مقام استقصاء همه ي موارد نبوده و تنها به اين نكته توجه مي دهد كه در "انتساب ظلم" نبايد نگاه را به عوامل روي صحنه محدود كرد و از عوامل تأثير گذاري كه با تشويق، اهمال يا سكوتشان زمينه ي وقوع ظلم را فراهم مي آورند، غافل شد‌.

‌‌ ‌پيام زيارت سيد الشهداء (ع) آن است كه در لعن و نفرين، به لايه هاي آشكار و عوامل مستقيم ظلم، بسنده نكرده و عوامل غير مستقيم را كه در وقوع اين جنايت بزرگ نقش مهم تري داشتند، از ياد نبريد‌:

آنها كه پايه هاي ظلم را بنا مي گذارند: "لعن الله امه` اسست اساس الظلم و الجور عليكم اهل البيت‌".

‌- آنها كه مقدمات جنايت قاتلان را فراهم مي آورند: "و لعن الله الممهدين لهم بالتمكين من قتالكم‌".

‌- آنها كه خود را مهيّاي ظلم مي كنند: "لعن الله امه` اسرجت و الجمت و تنقبت لقتالك‌".

‌- آنها كه ظلم را مي شنوند و نسبت به آن راضي اند: "و لعن الله امه` سمعت بذلك فرضيت به‌".

‌- آنها كه با ظالم هم پيمان و همراه مي شوند: "لعن الله العصابه` التي جاهدت الحسين و شايعت و بايعت و تابعت علي قتله، اللهم العنهم جميعاً‌".

* محمد سروش محلا‌تي

مدرس خارج فقه در حوزه علميه قم‌

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org