|
جريان شناسي فرقه اي / 1 - محمد علي اكبري
نقش انديشه هاي شيخيه در ظهورجنبش بابيه چكيده: در اين مقاله، سهم و جايگاه تفكرات و انديشه هاي فرقه شيخيه در ظهور بابيه مورد بررسي قرار مي گيرد. دكتر محمد علي اكبري كوشش كرده اين مقاله با تكيه بر منابع اصلي شيخيه، خصوصاً شيخ احمد احسايي، تأثير اين انديشه ها را بر پيدايش جنبش بابيه نشان دهد. از اين رو نخست، به طور اجمال، اصول و مباني مكتب شيخي معرفي مي شود و سپس سهم اين انديشه ها در جنبش بابيه مورد برررسي قرار مي گيرد. واژگان كليدي: شيخيه، شيخ احمد احسائي، شيعه، سيدكاظم رشتي، محمد علي باب، بابيه. -1اصول و مباني مكتب شيخي مكتب شيخي در آغاز بر پايه تعاليم و آراي شيخ احمد احسائي (1241-1166) شكل گرفت و پس از وي شاگردش سيدكاظم رشتي و سپس محمدكريم خان كرماني و فرزندش حاجي محمد خان آن را بسط و گسترش دادند و نهايتاً به صورت يك فرفه تمام عيار شيعي تكوين يافت. بي شك انديشه هاي سامان يافته و متنوع شيخيه با نخستين تعاليم شيخ احمد تفاوت هاي محسوسي داشت كه مي بايست آن را مولود طبيعي تكامل فرقه شيخي دانست. به عبارت روشن تر، ديدگاه و آراي شيخ احمد و دريافت هاي پراكنده وي از معارف شيعي، طي سه نسل به مكتبي سازمان يافته و ايدئولوژي تمام عيار مبدل شد كه پس از يك سده، از نظام اعتقادي روشني در عرصه هاي "معرفت شناختي" ، "هستي شناختي" و "شيعه شناسي" برخوردار گرديد، البته اين بدان معني نيست كه شارحان بعدي،چيزهاي تازه اي ابداع كردند، بلكه تكيه بر اين واقعيت است كه رهبران شيخيه، پس از شيخ احمد و سيدكاظم رشتي، آراء و عقايد پراكنده آنان را ابتدا سازماندهي كردند و به صورت يك "دستگاه فكري" درآوردند و سپس تعاليم بزرگان خود را بسط دادند. عناصر اصلي اعتقادات شيخيه روزگار شيخ احمد، روزگار درگيري نحله هاي مختلف شيعي - پس از يك دوره ركود در عصر نادري و زنديه - بود؛ كه نسبت به گذشته، تغييرات جدي يافته بود. به عبارت ديگر، درحوزه انديشه شيعي دگرگوني و تحول گفتماني پديد آمده بود. اين وضعيت، از رسوخ عناصر اساسي حوزه گفتماني صوفيان و فيلسوفان، يعني ياطني گري" و "عقلي گرايي" به قلمرو انديشه شيعي نشأت گرفته بود. مهمترين تأثير اين تحول آن بود كه شيعه در نزاع فكري خود با مخالفانش به دروني كردن مايل شد؛ زيرا اگرچه شيعه با صوفيان سر ناسازگاري داشت، اصول فكري آنان طي چند قرن به انحايي وارد تفكر شيعي شد و در درون انديشه شيعي نوعي "باطني گري شيعي" را به وجود آورد. به علاوه اين نزاع ها به نوبه خود در قلمرو فهم "حكم خداوند" و "شريعت الهي" نيز انشقاق عظيمي ايجاد كرد كه به جنگ "اصولي" و "اخباري" مشهور شد. در چنين روزگاري كه شيعه با دشمنان بيروني خطرناك و پيش رونده اي روبرو بود، در داخل نيز تفرقه اي خطرناك درآن ايجاد شد. دعواي شيعه با مخالفانش بر سر اين كه " مسلمان راستين" كيست؟ جاي خود را به نزاع درون خانگي مبني بر اين كه " شيعه حقيقي" كيست و " تشيع واقعي" كدامست، داد. در چنين شرائطي شيخ احمد احسائي، به عنوان عالم شيعي و آشنا به اين نحله هاي فكري در صدد برآمد كه بروز چنين وضعيت نابهنجاري در ميان علما و بزرگان شيعه را علت جويي كند تا شايد آب رفته را به جوي بازگرداند. پاسخ هاي شيخ احمد، موجب شد كه در موازات مكاتب پيشين، مكتب جديدي شكل گيرد و جانشينان وي نيز درتنظيم، تنسيق و پرورش نظريات او سعي بليغ به عمل آوردند و بدين سان "مكتب شيخي" پديد آمد. الف: امام شناسي شيخي شيخ احمد احسائي در تجديد بناي انديشه شيعي و ركن آن =)امامت) به يكي از متون اصيل و معتبر ادعيه شيعه به نام زيات جامعه كبيره متمسك شد و شرحي چهارجلدي بر اين دعاي مشهور نوشت. اهميت زيارت جامعه كبيره در آن است كه در آن يك دوره "امام شناسي" شيعي به صورتي دقيق و تفصيلي بيان شده است. از سوي ديگر در اين دعا ويژگي هايي براي امام قائل شده كه با منويات شيخ احمد همسازي هاي بسيار دارد. اولين و مهم ترين گام براي تجديد بناي تفكر ناب شيعه با شرح زيارت جامعه كبيره آغاز مي شود. آن چه شيخ در شرح زيارت جامعه كبيره بيان مي كند، دستمايه شارحان بعدي مكتب شيخي، خصوصاً شيح محمدكريم خان كرماني مي شود تا نظريه "امامت" شيخي را به نحو تئوريك سامان بخشد اگرچه شيخ به نام شرح زيارت جامعه كبيره، تمام مباحث كلامي فلسفي مورد نظر خويش را هم بيان مي كند، تمامي اين موارد ذيل شرح كلام معلوم صورت مي پذيرد. اين شارحان بعدي شيخ بودند كه با تكيه بر همين مضامين، كتب كلامي متنوعي را به رشته تحرير درآوردند و في الواقع "كلام" شيخي را سامان بخشيدند كه در راس آنان محمدكريم خان كرماني قرار دارد. وي در كتاب يا بهتر بگوييم دائره المعارف بزرگ و چهارجلدي ارشاد العوام، آراء كلامي شيخيه در باره اصول عقايد شيعي را تبيين مي كند. از ديگر كتاب هاي وي، مي توان به رجوم الشيطان اشاره كرد كه مباحث كلامي با تكيه بر ردّ نظريات بابيان تدوين شده است. به علاوه فرزند وي، محمد خان كرماني نيز در كتاب برهان قاطع، متعرض مباحث كلامي شده و ديدگاه هاي شيخيه را در اين باره بيان داشته است. امام در ديدگاه عموم شيعيان، واسطه فيض خالق و مخلوق است. امكان ارتباط مستقيم بندگان با درگاه ربوبي ميسر نيست و بنده عادي توان دريافت مستقيم فيض ربوبي را ندارد و در اين ميان به واسطه نياز است كه "باب خدا به سوي خلق و باب خلق به سوي خدا باشد" 1. همين معنا را شيخ احمد ذيل عبارت "والباب المبتلي به الناس" 2 بيان مي كند. آن چه مدعاهاي شيخيه را از ديگر علماي شيعه متمايز مي كند، اصل اين اعتقادات نيست بلكه مكتب شيخي در تفسير و تأويل اين مفاهيم تا آن جا پيش مي روند كه امام را نه، "شريك درخلق" بلكه "همكاري در اداره امور جهان" مي انگارند و صاحب ارشاد العوام در اين باره مي گويد: "زندگي جميع نورها به وجود آفتاب وابسته است. زندگي جميع موجودات به وجود ائمه طاهرين (س) بسته است چرا كه ايشان آفتاب عالمتاب عرصه امكانند" .3 و شيخ احمد احسائي ذيل شرح "امره اليكم" مي نويسد: فان الله سبحانه حيث خلق الاشياء فوّض امر خلقه الي وليه علي خلقه و حيث فوض ذلك الي وليه لم يرفع يده سبحانه عن شي من ذلك، بل هي و وليه عليها في قبضته يتصرف فيها كيف شاء و يتصرف فيها الوالي كيف شاء...4 و يكي ديگر از شارحان مكتب شيخي در اين باره مي نويسد: امامان به هيئت خود، عالم امكان را پر كرده اند و در حيزي از هستي وجود دارند كه از لحاظ وجودي و حقيقت وجود بر ظهور مجازي اشخاصشان در اين دنيا مقدم است. انفاس طيبه امامان به منزله "ظهور اوليه و تجليات ازليه" هستند كه پديد آمده اند. "ايشان اسماء و صفات الهي" هستند و ايشان " ايدي خدا و افعال فاعليه و عوامل تكوين اند" 5. بر پايه چنين دريافتي از "امامت" شيخيه امام را حجت حق مي پنداشتند كه زمين خالي از وجود وي نخواهد ماند و خلق را به درگاه ربوبي ورودي نيست مگر از طريق اتصال و سرسپردگي بي قيد و شرط به درگاه حجت او بر كل عالم مخلوقات. متكاي شيخيه در توصيف و تبيين "امام" نه ادله عقلي - كه براي اقناع ذهني گاه بدان مبادرت مي ورزند- بلكه ادله نقلي و كلمات ائمه معصومين است؛ به طور مثال، يكي از منابع شيخي، پس از ذكر خصوصيات امام، به روايتي ازامام علي (ع) استناد مي كند كه حضرت فرموده اند: امام مبدا وجود است و غايت آن و قدرت پروردگار و مشيت او ام الكتاب است.6 شيخيه سپس ساختماني را بنا مي كند كه محك درستي تمام آرا و انديشه هاي بعدي آنان مي باشد. مكتب شيخي، مكتب خاصي است كه همه چيز از امام شروع مي شود و به امام ختم مي گردد. بر اين اساس، شيخيه گرفتاري مسلمين وحتي شيعيان را در اين مي داند كه از اين قطب عالم امكان فاصله گرفته اند و خواستند با تكيه بر "عقل" و يا "دريافت هاي شخصي باطني" خويش به مضمون دستورات الهي دست يابند، حال آن كه تنها طريق رسيدن به سعادت، چنگ انداختن به تنها باب فيض خدا، يعني امامان است. شيخيه حتي در نظام معرفت شناسي و هستي شناسي خويش نيز به عنصر اساسي "امامت" تمسك مي جويند و بدون آن هرگونه شناختي از جهان را نيز غيرممكن مي دانند.7 واضعين مكتب شيخي كه معترض مباحث كلامي و فلسفي مي شوند، نوع مباحث خود را عقلاني صرف نمي دانند، بلكه آراء خود را "معارف معصومين" مي دانند. بر اين اساس مي توان دريافت كه ايراد شيخ احمد احسائي به فيلسوفان نه از آن جهت است كه مستندات عقلي براي اثبات باري تعالي و اصول عقائد اقامه مي كنند، بلكه از آن روست كه فيلسوفاني مانند ملاصدرا، ادله عقلي و مكتب فكري و فلسفي خود را بر پايه آراء فيلسوفان عصر يا قدماي فلاسفه بنا كرده اند، حال آن كه شيخ بر اين باور است كه ائمه معصومين خود در تبيين اصول عقائد، از مباني عقلاني برخوردارند و شيعه بايد علم خود را از منبع عظيم امام اخذ نمايد. شيخيه با عرفان، از آن حيث كه به نحو "باطني" به دريافت حقيقت مي پردازد، سر ستيز ندارند، بلكه بدون دريافت باطنِ ظواهر و شريعت، رهيابي به مقصد نهايي را ميسر نمي دانند و راه يابي را نيز با پاي باطنيگري امكان پذير مي دانند، ولي تمامي اين امور به فعاليت امام و دستگيري وي ميسر است. وي در رساله ديگر در پاسخ به اين اعتقاد اخباريون كه عمل به ظن، عقلاً و شرعاً قبيح و حرام است، مي گويد اين كه اخباريون ادعاي علم به احكام مي كنند هر گاه مراد ايشان علم واقعي نفس الامري باشند، عين خطاست، زيرا در اين صورت بايد حكم به عصمت خودشان و روايت راويان احاديث و صراحت منطوق كناب و سنت نمايند كه بطلان آن بر هيچ عاقلي مخفي نيست و اگر مراد ايشان علم عادي باشد نيز راي باطلي است؛ زيرا كه دليل ايشان بر احكام الهيه و تكاليف شرعيه منحصر است به كتاب و سنت.8 بر اين اساس مي توان گفت مخالفت شيخيه با روحانيان اصول گرا و فيلسوفان، نه از آن جهت بود كه اخباريون بر آنان مي تاختند، بلكه اساساً شيخيه را بيش از آن كه با اخباريون تمام عيار بتوان مقايسه كردكه ميان اخباري گري و اصول گرايي در مانده اند، با اين تفاوت كه شيخيه قائل به تأويل بودند، در استناد به كلام امام، بيش از اصوليون به وادي تفسير به راي افتادند. ب: معادشناسي شيخي پرواضح است كه ميان مسلمانان اختلاف اصولي وجود ندارد. اختلاف از آن جا آغاز مي شو دكه سخن از كيفيت تحقق معاد به ميان مي آيد. في الجمله درباره كيفيت معاد، دو نظر وجود دارد: نخست گروهي كه به "معاد جسماني" باور دارند و گروه ديگر كه معاد را "روحاني" مي دانند. به معاد جسماني گروه كثيري از علماي شيعه اعتقاد دارند و ظاهراً معاد روحاني براي نخستين بار توسط ملاصدرا در "شواهد الربوبيه" مطرح شده است. شيخ احمد نيز معاد جسماني را بدان سان كه عامه مسلمانان و شيعه مطرح مي كنند، رد مي كند و حضور در قيامت را با "جسم هورقليائي" ميسر مي داند. شيخ در توجيه نظر خود، نظريه جسم هورقليائي را به تفصيل توضيح مي دهد. بنا بر نظر شيخ، جسم انسان مركب از اجزايي است كه هر يك از آن ها از افلاك تسعه اخذ شده اند و همچنين از عناصر اربعه نيز از هر جزئي برداشته اند و تركيب نهايي به دست آمده است. زماني كه روح از بدن مفارقت كند، اجزاي عنصري هر يك به مركز خود خواهد رفت و از آن ها جز همان اجزاء فلكيه چيزي نخواهدماند و همان در محشر محشور خواهد شد.9وي بر اين باور است كه پيامبر نيز در معراج با بدن هور قليائي عروج كرد و به "معراج" رفت و نه با بدن عنصري.10 بنياد نظريه شيخيه در زمنيه معاد روحاني يا غيرعنصري بر پايه "انسان شناسي" خاص شيخيه استوار است. صاحب ارشاد العوام مي گويد: در اين عالم "عرض" هاي چندي هست كه به بدن انسان ملحق مي شود و هيچ دخلي به "اصل بدن انسان" ندارد، پس نبايد آن عرض ها با انسان محشور شود، مگر اصل بدن خود انسان؛ و همين اصل بدن است كه محشور خواهد شد و ثواب و عقاب نيز همه بر آن وارد خواهد آمد و اين هيأت اصلي انسان از اعمال و اعتقادات او تبعيت مي كند.11 از همين جا شيخيه بدين باور دست مي يابند كه "بهشت و جهنم در خود انسان" است. به قول محمدكريم خان كرماني: "مؤمن هميشه در بهشت و كافر هميشه در جهنم، از آن جا نيامده اند كه به آن جا روند. خداوند مي فرمايد: و انّ جهنّم لمحيطٌ بالكافرين" يعني جهنم گرد كافرين را گرفته است. نمي بيني كه تن ايشان و اعمالشان گرد ايشان را گرفته است." 12 ادامه دارد * محمد علي اكبري استاد يار گروه تاريخ دانشگاه شهيد بهشتي
|