|
زهرا(س)، مشعل فروزان هدايت
شناخت درست و دقيق شخصيت هاي الگو و اسوه براي پيروان اديان و مذاهب اهميت بسيار زيادي داشته و دارد. اين شخصيت ها از سويي با اعمال و رفتار و سخنان خود تعاليم معنوي و اخلاقي دين را منتقل كرده و از سوي ديگر در كنار اين نقش معرفت بخشي، نقش روانشناسانه اي ايفا مي كرده اند. پيروان اديان با ديدن اين الگو ها و اسوه ها اجراي تعاليم دين را دست يافتني مي ديده اند. مطابق قرآن مجيد اين الگو ها درجات متفاوتي داشته اند و برخي بيش از ديگران پرتو افشاني كرده، راه و مسير پيش روي انسان ها را روشن كرده اند (ر.ك بقره/253). برخي مشعلي فروزان در دست گرفته پيش روي انسان ها حركت كرده راه بر انسان ها روشن كرده اند، و برخي ديگر از اين فراتر رفته خود به مشعلي فروزان تبديل شده اند. اينان با تمام وجود خود چراغ گشته و از همه چيز خود در راه هدايت انسان ها گذشته اند. نورافشاني اينان عميق تر و در تاريخ ماندگار تر بوده است. دخت گرامي پيامبر اسلام، زهراي مرضيه(س)، يكي از اين الگوهاي درخشنده است. شخصيت اين بانوي بزرگوار در طول تاريخ به گونه هاي متفاوتي ارائه و معرفي شده است. چهره تابناك اين شخصيتِ الگو گاهي در زير انبوهي از خرافه ها و زنگار ها كه توسط دوستان نادان گرد او پديد آمده، مخفي گشته است؛ اموري كه هر چند به گمان اين دوستان نادان بر قداست او مي افزايد، اما برعكس، از درخشش اين الگوي تابناك مي كاهد. هدايتگري و نورافشاني اين شخصيت زير انبوهي از سخنان بي پايه از قبيل گريه كردن در كوي و برزن در سوگ پدر به گونه اي كه باعث آزار مردم گرديده و گردآوري اشك هاي خود براي دفن كردن و...پنهان گرديده است. چه ظلم آشكاري است بر دخت گرامي پيامبر، كه همه عمر كوتاه خود در راه بيان حق و حقيقت و آشكارسازي آن و آگاه سازي توده هاي مردم گذرانده و از هر ابزاري در اين راه استفاده كرده و خود را در اين راه به مشقت افكنده است، كه اين جنبه مهم و اصلي زندگي او فراموش شود و به امور موهوم پرداخته شود. شايد حديث زير گوشه اي از شخصيت اين بانوي بزرگوار را به نمايش بگذارد: "زني نزد فاطمه زهرا(س) مي آيد و مي گويد مادري ضعيف دارم كه برايش مشكلي در امر نماز پيش آمده و مرا براي پرسش نزد شما فرستاده است؛ فاطمه(س) پاسخ پرسش او را مي دهد اما گويا زن پاسخ را متوجه نمي شود و پرسش خود را تكرار مي كند و اين سوال و جواب تا ده بار تكرار مي شود و فاطمه با رويي باز و گشاده پاسخ مي دهد. زن خجالت مي كشد و مي گويد اي دخت رسول خدا تو را به زحمت انداختم! فاطمه(س) مي فرمايد: نزد من بيا و هر پرسشي داشتي بپرس. فردي اجير شده است كه باري سنگين را به مكاني بلند حمل كند و در مقابل يكصد هزار دينار پاداش بگيرد، آيا اين بار براي او سنگيني مي كند؟ زن عرض كرد: خير. فاطمه(س) فرمود: پاداش من براي هر مساله اي كه پاسخ مي دهم از فرش تا عرش پر از لؤلؤ است و آيا سزاوار است كه اين كار بر من سنگين باشد؟ من از پدر خود رسول خدا شنيدم كه فرمود: عالمان امت ما در حالي در روز قيامت برانگيخته مي شوند كه به اندازه دانششان و به اندازه تلاششان در راه ارشاد بندگان خدا از خلعت كرامت برخوردار مي شوند تا اينكه بر يكي از آنان هزار هزار خلعت از نور پوشانده مي شود. در ادامه اين حديث آمده است كه خداوند به اين عالمان خطاب مي كند كه شما متكفل امور يتيمان آل محمد در زماني شديد كه آنان از امامانشان جدا بودند و به اصلاح امور آنان پرداختيد. اينان دانش آموزان شما و يتيماني هستند كه شما تكفلشان كرديد و به اصلاح امورشان پرداختيد. پس همان طور كه در دنيا به آنان خلعت علم پوشانديد در اينجا هم به آنان خلعت بپوشانيد. پس به آنان به اندازه اي كه در دنيا در پي دانش بوده اند به آنان خلعت مي دهند و به عالمان نيز به اندازه تلاششان و بيشتر خلعت داده مي شود. در پايان اين حديث فاطمه(س) مي فرمايد: ارزش هر يك از اين خلعت ها هزاران هزار بار بهتر از آن چيز هايي است كه خورشيد بر آنها تابيده است(بحار الانوار، ج2، ص3 و ج7، ص224). از تعابير كنايي و تمثيلي اين حديث كه بگذريم، بايد از آن چنين استفاده كنيم كه در سعادت نهايي انسان ها و ميزان تقرب آنان به خداوند تلاش آنان در راه تعليم و تعلم نقش اصلي را ايفا مي كند. توده هاي مردم وظيفه اصلي اشان تلاش براي فراگيري و شناخت حق و حقيقت است و عالمان وظيفه اصلي اشان روشنگري و پرتو افشاني است. اين حديث توده هاي مردم را به يتيمان بي پناه تشبيه كرده است. اينان بدين معنا بي پناه هستند كه ممكن است در دست شياداني كه از نام دين براي اهداف دنيايي خود استفاده مي كنند و دين خدا را متناسب با نفع خود تفسير مي كنند، گرفتار شوند. وظيفه اصلي عالمان اين است كه چهره واقعي دين خدا را آشكار سازند تا جلوي سوء استفاده از آن را بگيرند. آنان وظيفه دارند كه توده هاي مردم را آگاه سازند تا اسير دست شيادان نگردند. اين سخن فاطمه(س) و آرمان اصلي آن حضرت بود. اگر دينداري مساوي با تسليم بودن نسبت به حق و حقيقت است، شناخت اين حق و حقيقت و شناساندن آن مقدمه لازم و حتمي و ضروري دينداري است. حق پرستي بدون حق شناسي ممكن نيست، پس مقتضاي دينداري و لازمه ايمان اين است كه دغدغه اصلي، تميز حق از باطل و شناساندن آنها به فرد فرد افراد جامعه باشد. و اينچنين بود كه دخت گرامي پيامبر هنگامي كه در سوگ پدر بزرگوار خود غمگين و گريان بود پا به مسجد گذاشت و خطبه تاريخي خود را كه سرشار و مملو از آگاهي و شناساندن حق و يادآوري وظايف مومنان در اين زمينه بود، با ادبياتي فوق العاده ارائه داد. خطبه اي كه مقدمه آن چكيده اي از ديانت محمدي است و لب ابعاد عقيدتي و عملي اين دين را در بر دارد. در اين خطبه وظايف امت كه توجه به حق و حقيقت است بيان شده و كوتاهي هايي كه در اين زمينه صورت گرفته گوشزد شده است. فاطمه(س) در اين خطبه انحراف از حق و نتايج وحشتناك آن را با فصاحت و بلاغت و ادبي كه شايسته دختر پيامبر و همسر علي است، بيان مي كند(بيت الاحزان، ترجمه محمد محمدي اشتهاردي، ص187-188، دكتر سيد جعفر شهيدي، زندگي فاطمه زهرا، ص126-135). آن حضرت آنگاه كه پس از مدت كوتاهي بعد از رحلت پدر بزرگوار در بستر بيماري مي افتد و از درد و رنج به خود مي پيچد، عده اي از زنان مهاجر و انصار به عيادت او مي روند و از او احوال پرسي مي كنند. اما زهرا(س) از اين فرصت نيز استفاده مي كند و با آن حال نزار خطبه مي خواند و حق را بيان مي كند و كوتاهي هاي امت در راه اعتلاي حق و حقيقت را آشكار مي سازد. آن حضرت به روشني بيان مي كند كه حق با چه كسي بود و چرا كساني زير بار حق نرفتند و اگر حق در جاي خودش استقرار مي يافت چه نتايجي را در پي داشت و اكنون كه حق در جاي خود قرار نگرفته نتايج آن چه خواهد بود(بحار الانوار، ج43، ص158). خلاصه سخن اينكه اگر بخواهيم دخت گرامي پيامبر(ص) را به عنوان يك الگو و اسوه بشناسيم بايد به اين بعد حيات پر بركت او توجه ويژه كنيم. بيان حق و حقيقت و آگاه سازي امت و نجات توده هاي ملت از فريب و دغل هاي فريب كاران و ريا كاران آرمان اصلي بانوي بزرگ اسلام بوده است. شناخت حق از باطل و شناساندن آن به مردم و بر ملا كردن چهره هايي كه دين را وراونه مي كنند تا از آن به نفع دنياي خود استفاده كنند، بايد آرمان و هدف اصلي كساني باشد كه خود را دوستدار و محب اين بانوي بزرگوار مي شمارند. عبدالرحيم سليماني
|