Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: دين و آزادي‎

دين و آزادي‎

ابوالفضل موسويان‌‏

اشاره‎ :‎

نوشته زير برگرفته از كتاب دين و آزادي اثر حجت الا‌سلا‌م والمسلمين سيد ابوالفضل موسويان است كه براي اين شماره انتخاب شده است. نويسنده محقق در اين مقاله ،‌بيشتر درباره ادله موافقان آزادي عقيده در اسلا‌م بحث مي كنند‎.‎

برخي از محققان اسلامي معتقدند هيچگونه اجبار و اكراهي در عقيده وجود ندارد و ساحت حق و دينِ صحيح منزه از آن است كه راضي شود و يا بطور قانوني از آن تأييد كند كه عقيده را بر مردم تحميل كند و دلها را قفل و مهر بزنند و با توسل به قهر و زور و تازيانه و شمشير يا تكفير و دوري گزيدن و ترك معاشرت، غريزه تفكر را در آدمي بكشند. (علامه طباطبايي، روابط اجتماعي در اسلام، صص68 و102-101. البته ادله مخالفان آزادي عقيده نيز در فصل ديگري از كتاب "دين و آزادي" از نويسنده مورد بررسي قرار گرفته است) با هم اين مقاله را پي مي گيريم‎:‎

پيش از بررسي ادله مخالفان توجه به دو نكته ضروري است‌‏

‎1) ‎آزادي عقيده به اين معني نيست كه هر كس هر عقيده اي داشت، از نظر اسلام مورد قبول و تأييد است. آيا مي توان گفت: بت پرستي، اعتقاد به خرافات و به مكاتب مادي و انحرافي و تحريف شده، مورد تأييد دين است؟ اين گونه آزادي عقيده نه در دين اسلام كه در هيچ مكتبي كه مدعي ارائه بهترين روش براي هدايت و ارشاد انسان است، معني ندارد. زيرا با ادعاي آن مكتب ناسازگار است. قرآن بهترين دين را براي هدايت بشر، اسلام مي داند و غير آن را نمي پذيرد و لذا مي فرمايد: "و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه"(آل عمران/85) و خداوند كفر را نمي پسندد"اِن تَكفُرُوا فَاِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنكُم وَلَا يَرضَي لِعِبَادِهِ الكُفرَ"اگر كفر ورزيد خدا از شما سخت بي‌نياز است و براي بندگانش كفران را خوش نمي‌دارد‎.‎

بنابراين اگر بحث آزادي عقيده است به اين معناست كه اسلام به پيروانش اجازه نمي دهد كه از قوه قهريه براي هدايت انسانها استفاده كنند. نه اينكه هر مرام و مسلكي را تأييد مي كند‎.‎

‎2) ‎اگر گفته مي شود نبايد به مقدسات ديگران اهانت كرد به اين معني نيست كه افكار و انديشه هاي آنان درست و صحيح است بلكه روش هدايتي با اين قبيل كارها ممكن نيست. مي توان گفت نهي خداوند از سب بتها و معبودهاي مشركان، نه يك دستور العمل سطحي براي پيشگيري از ناسزاگويي كفار و مشركان به خداي يگانه است، بلكه ارائه يك معيار كلي براي مسلمانان مي باشد. يعني شيوه و روشي را كه براي ديگران در تقابل با خود مجاز نمي شمارند، خود نيز به كار نگيرند. هر چند كه جايگاه اين دو بي نهايت، با هم متفاوت است. يعني معبودهاي آنان اشيايي بي روح يا مفاهيمي بي معنا يا موجوداتي پست و فاقد حرمتند. اما ذات اقدس الهي، مبدا هستي و داراي جميع كمالات است. در آنجا كه خداوند به پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد: "و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدواً بغير علم كذلك زينا لكل امه` عملهم‏‎" (انعام/108) كساني را كه جز خدا مي خوانند دشنام مگوييد كه آنان هم از سر دشمني و ناداني خداي را ناسزا گويند. بدين سان ما براي هر امتي عملشان را بياراستيم. از اين آيه مي-توان فهميد كه اصول و قواعد رفتار و تعامل با ساير اديان و فرق، اصول ثابتي است كه فارغ از حقانيت و عدم حقانيت بايد مورد وفاق و ضابطه عمل همگان در روابط با يكديگر قرار گيرد. مرحوم علامه طباطبايي با اشاره به جمله آخر آيه مي نويسد: از عموم تعليلي كه جمله "كذلك زينا لكل امه` عملهم" آن را افاده مي كند، نهي از هر كلام زشتي نسبت به مقدسات ديني استفاده مي شود. (طباطبائي، الميزان، ج7، ص418) آري اگر آنان بر خوردي غير منطقي و زورگويانه داشتند شما نيز مي توانيد بر اساس قاعده عدالت با آنان برخورد به مثل نماييد. به تعبير امام باقر(عليه السلام" :(الزموهم بما الزموا له انفسهم"(وسايل الشيعه، ج12، ص73) يعني ديگران‏ را به آنچه خود بدان ملتزم هستند، الزام نماييد‏‎.‎

ادله طرفداران آزادي عقيده‌‏

طرفداران آزادي عقيده براي مدعاي خود دلايلي به اين شرح ايراد كرده اند‎: ‎

‎-1 ‎عقيده اجبار بردار نيست‎ ‎

عقيده از ماده "عقد" به معناي گره خوردگي است و در اصطلاح عبارتست از وابستگي روحي به يك موضوع و به بيان ديگر پديد آمدن يك ادراك تصديقي در ذهن آدمي است كه به سادگي قابل تغيير نيست. اين وابستگي رواني انسان در كلام نغز امام صادق(عليه السلام) اين گونه تصوير شده است: "ازاله` الجبال اهون من ازاله` قلب عن موضعه"(حكيمي، الحياه`، ج1، ص88) جا به جا كردن كوه آسانتر است از جا به جا كردن دلي از تعلق گاه آن. البته وقتي موضوعي مورد اعتقاد و ايمان قرار گرفت، روح آدمي دگرگون مي گردد و آثار آن در اعمال و رفتار او ظاهر مي شود لذا فرموده اند: "الايمان هو الاقرار باللسان و عقد في القلب و عمل بالاركان"(اصول كافي، ج3، ص44) ايمان اقرار با زبان و گره خوردن در قلب و انجام وظايف با جوارح است. به هر حال عقيده به اين معني، عملي غير اختياري است لذا نه مي توان از آن منع كرد و نه اجازه داد‏‎ اما اگر كسي بخواهد آن را تغيير دهد بايد با تمهيداتي به اين نتيجه دست يابد كه مسلماً بازور ممكن نخواهد بود. و نمي توان عقيده را با زور و تحميل ايجاد كرد و به بيان ديگر: اجبار تنها مي تواند ظاهر را درست كند ولي آنچه اسلام از انسان خواسته است، ايمان است نه تمكين‎. ‎

‎-2 ‎آزادي حق انساني است‌‏

همانگونه كه در مقدمه اشاره شد، انسانها آزادي را حق مسلم خود ميددانند و براي به دست آوردن آن از هيچ كوششي دريغ نمي كنند. حتي از جان و مال خود در راه نايل شدن به آن نيز مي گذرند. سابقه تاريخي نيز گواه است كه سختگيري هايي كه در اروپا و كشورهاي سوسياليستي نسبت به عقايد سياسي و مذهبي انجام گرفت و به كشتن و بدار آويختن هزاران نفر انجاميد، نتوانست عقيده اي را بر مردم تحميل كند. افزون بر اينكه چنين روشي، موجب گريزان شدن افراد از دين و حتي اعتقادات صحيح گرديد.(شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج1،(علل گرايش به ماديگري)، ص553) و تجربه نشان داد كه هر وقت جامعه از آزادي فكري و لو از روي سوء نيت برخوردار بوده، در نهايت به سود عقيده صحيح تمام شده است‎.‎

بطور كلي جريانهاي باطل و نظامهاي جائر، از عقايد مخالف مي ترسند و سعي مي كنند به هر طريق جلوي آن را بگيرند. اما حق انديشان و درستكاران به دليل استحكام مباني و صحت رفتار خود از آزادي عقيده نمي هراسند و بالاخره آنچه مي ماند حق است و باطل محو شدني است "فاما الزبد فيذهب جفاء و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض" (رعد/17) باطل را بسان كفي كه بر روي سيل يا فلز مذاب جمع مي شود تشبيه مي كند كه به تدريج نابود مي شود و آن حقي كه براي مردم سودمند است در زمين ماندگار مي ماند‏‎.‎

‎-3 ‎آياتي كه دلالت بر عدم اجبار و اكراه در دين دارد

آياتي از قرآن بر نفي اكراه و اجبار در پذيريش دين، دلالت دارند، ما براي روشن شدن اين آيات آنها را به چند دسته تقسيم كرده ايم‎:‎

الف) آياتي كه اختيار و آزادي را اساس خلقت انسان مي داند: در اين آيات تصريح شده است كه ما انسان را به هر دو راه (خوب و بد) راهنمايي كرده ايم "فالهمها فجورها و تقويها" (شمس/8) يا "هديناه النجدين" (بلد/10) او را مختار قرار داديم. "قل الحق من ربكم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر" (كهف/29) مي-توانستيم انسان را طوري بيافرينيم كه همه بر هدايت باشند "و لو شاء الله لجمعهم علي الهدي" (انعام/129) و كسي شرك بخدا نورزد "و لو شاء ما اشركوا" (انعام/107) و همه يك جور فكر كنند و هيچ اختلافي بين آنان نباشد "و لو شاء ربك لجعل الناس امه` واحده` و لايزالون مختلفين" (هود/118) و حتي هم اكنون نيز اگر بخواهيم همه ايمان مي آورند "و لو شاء ربك لآمن من في الارض كلهم جميعاً" (يونس/99) اينها و دهها آيه ديگر نشانگر آن است كه خداوند، خود خواسته است موجودي بيافريند كه داراي اراده و آزاد باشد و خود راه خير و صلاح را برگزيند‎.‎

در روايات نيز به اين بعد از خلقت نيز توجه شده است و فلسفه ارسال پيامبران را نيز در همين نكته دانسته اند. به عنوان نمونه به اين روايت توجه كنيد‎:‎

از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه به مردي شامي چنين فرمود‎:‎

اي برادر شامي! خداوند يك دسته اي از حق گرفت و دسته اي از باطل و آنها را با هم مخلوط كرد سپس آن دو را به سوي مردم فرستاد. آنگاه پيامبران را فرستاد تا آن دو را از هم جدا كنند و پيامبران و اوصياء آنها چنين كردند... اگر حق به تنهايي مي بود و باطل به تنهايي و هر كدام جايگاه خود را مي داشت. مردم به پيامبر و وصي نيازي نداشتند ولي خداوند آن دو را مخلوط كرد و جدا كردن آنها را به عهده انبياء و امامان از ميان خلقش قرار داد.(رجال كشي، ص277، ش494‏‎)‎

ب) آياتي كه دلالت بر نفي اكراه در پذيرش دين مي كند. مانند: "لا اكراه في الدين" (بقره/256) "و لو شاء ربك لآمن من في الارض كلهم جميعاً، فأنت تكره الناس حتي يكونوا مؤمنين" (يونس/99‏‎)‎

در تفسير هر دو آيه و شأن نزول آنها مطالبي نقل شده است كه دال بر اين است كه هيچگونه اجباري نبايد در پذيرش اسلام وجود داشته باشد. در مورد آيه اول نقل شده است: مردي از انصار به نام ابوحصين دو پسر داشت. برخي از بازرگاناني كه به مدينه كالا وارد مي كردند، در هنگام برخورد با اين دو پسر آنان را به عقيده و آيين مسيح دعوت كردند و آنها هم سخت تحت تأثير قرار گرفتند. ابوحصين از اين جريان سخت ناراحت شد و به پيامبر(صلي الله عليه وآله) اطلاع داد و از حضرت خواست كه آنان را به مذهب خود باز گرداند و سؤال كرد آيا مي توان آنان را به اجبار به مذهب خويش باز گرداند؟ آيه (اكراه في الدين) نازل شد.(در المنثور به نقل از علامه طباطبايي، الميزان، ج2، ص347) در باره آيه "لااكراه" پس از اين مفصلا بحث خواهيم كرد.(بحث مفصل در باره آيه "لااكراه" را در كتاب "دين و آزادي" از نويسنه مطالعه فرماييد)‏

و در مورد آيه دوم چنين روايت شده است: كه مأمون عباسي از حضرت رضا(عليه السلام) از اين سخن خداوند پرسيد. امام(عليه السلام) به اسناد از پدرانشان از امير المؤمنين(عليه السلام) فرمود: مسلمانان به پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) گفتند: اي پيامبر: اگر مردم را بر پذيرش اسلام مجبور مي كردي، جمعيت ما بسيار و بر قدرت ما در مقابل دشمنان افزوده مي گرديد. حضرت فرمود: من نمي خواهم خداوند را ملاقات كنم، با همراه داشتن بدعتي كه نسبت به آن به من دستوري نرسيده و من از سختگيرها نيستم. سپس اين آيه نازل شد: اي محمد اگر خداوند اراده مي كرد همه مردم ]از راه اضطرار و اجبار[ ايمان مي آورند... همانطور كه در وقت مشاهده حقيقت و شدت آخرت ايمان خواهند آورد. اگر بدينكار دست يازم آنان سزاوار ثواب و مدح نخواهند بود. لكن آن خواهم كه ايمان بياورند از روي اختيار؛ بدون اجبار و زور تا سزاوار كر‏امت و بهشت جاودان گردند.(تفسير نورالثقلين، ج3، ص331‏‎) ‎

ج) آياتي كه بيانگر محدوده مسئوليت پيامبر(صلي الله عليه وآله) در امر دعوت است و شيوه هاي تبليغ و دعوت را بيان مي كند. وظيفه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در هدايت مردم، موعظه، تذكر، تبشير، تنذير، مجادله احسن و... دانسته شده است و متقابلا اكراه و اجبار نفي گرديده است. مانند‎: ‎

‎- ‎در آيه 54 سوره نور با اين كه به مؤمنان دستور تبعيت از پيامبر را مي دهد اما اگر تبعيت نكردند (و راه انحرافي را برگزيدند) پيامبر نبايد آنان را به راه حق اجبار نمايد: "قُل اطِيعُوا اللَّهَ وَاطِيعُوا الرَّسُولَ فَاِن تَوَلَّوا فَاِنَّمَا عَلَيهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيكُم مَّا حُمِّلتُم وَاِن تُطِيعُوهُ تَهتَدُوا وَمَا عَلَي الرَّسُولِ اِلَّا البَلَاغُ المُبِينُ"بگو خدا و پيامبر را اطاعت كنيد پس اگر پشت نموديد [بدانيد كه] بر عهده اوست آنچه تكليف شده و بر عهده شماست آنچه موظف هستيد و اگر اطاعتش كنيد راه خواهيد يافت و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار [ماموريتي] نيست‏‎.‎

‎- ‎در سوره شوري آيه 48 مي فرمايد:"فان اعرضوا فما ارسلناك عليهم حفيظاً" اگر روي گردانند، تو را بر آنان نگهبان قرار نداده ايم‎. ‎

‎- ‎در سوره غاشيه آيه 22 مي فرمايد: "فذكر انما انت مذكر لست عليهم بمصيطر" تذكر و ياد آوري داشته باش زيرا همانا تو ياد آورنده هستي و بر آنان مسلط نمي باشي‎ ‎

‎- ‎در سوره ق آيه 45 مي فرمايد: "ما انت عليهم بجبار فذكر بالقرآن من يخاف وعيد" تو به آنها زور نميدگويي، پس هر كه را از وعده عذاب من مي ترسد، به قرآن اندرز ده‎. ‎

‎- ‎در سوره نحل آيه 125 مي فرمايد: "ادع الي سبيل ربك بالحكمه` و الموعظه` الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن" بخوان بسوي پروردگارت با حكمت و موعظه اي نيكو و با ايشان جدال نيكو داشته باش‎. ‎

‎- ‎در آيه 46 سوره عنكبوت با صراحت نوع جدال با اهل كتاب را به شيوه نيكو امر مي كند: "و لا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتي هي احسن" و در بيان علت اينكه چرا بايد اينگونه رفتار صورت بگيرد، به يك امر فطري توجه مي دهد كه نيكي و بدي يكسان نيستند. پس با نيكي برخورد كن تاهمان كس كه با تو بر سر دشمني است، دوست تو گردد. "لا تستوي الحسنه` و لا السيئه ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينك و بينه عداوه` كانه ولي حميم" (فصلت/34) و به بيان ديگري عامل موفقيت پيامبر را برخورد ملايم و نرم آن حضرت با مردم ميدداند كه اگر برخورد تند و خشني صورت گرفته بود، موجب پراكندگي مردم مي شد. "فبما رحمه` من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك" (آل عمران/109‏‎) ‎

د) آياتي كه ارزش ايمان را به انتخاب آزادانه مي داند‎.‎

مثلا در آيه 6 سوره توبه اينگونه دستور مي دهد كه هر گاه يكي از مشركان خواست كلام الهي را بشنود ]و تحقيق كند[، به او پناه بده كه آزادانه در جامعه اسلامي به تحقيق بپردازد، آنگاه او را به محل امنش برسان (تا هر مرامي را خواست، خود انتخاب كند و مجبور نباشد) "و ان احد من المشركين استجارك فاجره حتي يسمع كلام الله، ثم ابلغه مأمنه، ذلك بانهم قوم لايعلمون‎".‎

نكات قابل توجه در اين آيه عبارتند از: -1 راه تحقيق براي هر كس از جمله مشركان باز است و هر كس در صدد تحقيق درباره حقيقت است، بايد زمينه تحقيق آزادانه براي او فراهم باشد. -2 در طول مدت تحقيق افزون بر آزادي كامل، بايد امنيت او نيز تضمين گردد. -3 بعد از تحقيق نتيجه آن هر چه باشد، كسي حق دخالت در كار او و تحميل نظر بر او را ندارد. -4 بعد از تحقيق او را به محل امني برسانند تا بتواند هر عقيده اي را خواست، ابراز كند‎.‎

به هر حال قرآن شايسته ترين گواه است در آنجا كه جوامع انساني را به معارف مبدا و معاد و كليات معارف الهي دعوت مي كند از آنان جز دليل و حجت نمي پذيرد. جز بر اساس برهان و استدلال دعوت نمي كند، و غير از علم و استقلال در فهم را نمي ستايد و جز جهل و تقليد را مذمت نمي نمايد. اگر در كتاب الهي تتبع شود و آيات آن مورد مداقه قرار گيرد، به دست خواهد آمد كه بالغ بر سيصد آيه در بر دارنده دعوت مردم به تفكر، تذكر و تعقل است. در هيچ آيه اي، خداوند بندگانش را امر نكرده است كه كور كورانه و بدون درك درست به او ايمان آورند. يا آنچه را او فرستاده و فرمان داده بپذيرند.(الميزان، ج5، ص245‏‎) ‎

ساحت پيامبران(صلي الله عليه وآله) بسي پاكتر از آن است كه به مردم پذيرش دين را بدون بصيرت و تبعيت كوركورانه تحميل كنند. لذا قرآن مي گويد: "قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيره` انا و من اتبعي" (يوسف/108) بگو اين راه من است من و پيروانم، همگان را در عين بصيرت و آگاهي، به سوي خدا مي خوانيم‎. ‎

‎-4 ‎روايات و سيره معصومان كه دال بر آزادي عقيده است‌‏

امامان معصوم نيز در گفتار و كردار بر آزادي عقيده و تحميلي نبودن دين تاكيد نموده اند. براي نمونه به چند مورد اشاره مي كنيم‎:‎

‎- ‎از امير المؤمنين(عليه السلام) پرسيدند: با چه چيز خدايت را شناختي؟ فرمود: با توانايي تميز دادن و حق انتخابي كه خدا به من داده است و با عقلي كه مرا راهنمايي مي كند.(تحف العقول، ص345‏‎)‎

‎- ‎از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند چرا خداوند تمامي مردم را خداشناس و پيرو حق نيافريد با اينكه مي توانست؟ فرمود: اگر خداوند آنها را مطيع مي آفريد، سزاوار پاداش نبودند. اگر مردم با انتخاب خود اطاعت نكنند. بهشت و جهنم براي چيست؟ خداوند مردم را آفريد و به آنها دستور پيروي داد و از نافرماني نهي كرد و با فرستادن پيامبران، حجت را تمام كرد و با فرستادن كتابهاي آسماني عذر آنها را قطع نمود تا مردم، خود اطاعت را انتخاب كنند و سزاوار پاداش شوند و يا نافرماني را انتخاب كنند تا كيفر شوند.(الاحتجاج، ص340‏‎)‎

‎- ‎امام هادي فرمود: ما مي گوييم خداوند بندگانش را بر كارهايشان پاداش مي دهد و با آن اراده و اختياري كه به آنها داده است، توانايي انتخاب را به آنها داده.(تحف العقول، ص342‏‎)‎

‎- ‎اميرالمؤمنين(عليه السلام) كساني را كه او را كافر شمرده بودند و غائله نهروان را بر پا كردند، هرگز به خاطر عقايدشان تحت تعقيب قرار نداد و حقوقشان را از بيت المال قطع نكرد. و حتي آنان را به شرك و نفاق متهم نساخت. بلكه فرمود: "هم اخواننا بغوا علينا"؛ آنان برادران ما هستند كه بر ما تجاوز و ستم كرده اند.(وسايل الشيعه، ج11، ص62‏‎) ‎

‎- ‎پيامبر و امامان خود با مشركان و اهل كتاب مناظره مي كردند و آنان را آزادانه و بدون تهديد به دين دعوت مي كردند. همين شيوه را به اصحاب خود آموزش مي دادند. جريان مفضل و تعليم مناظره به او يكي از مصاديق برخورد آنان با مخالفين عقيدتي بوده است. و همواره اصحاب خود را به تعقل تشويق مي كردند‎.‎

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org